مثلی است معروف که: سوئدی ها قدر چیزهایی را که دارند، نمی دانند.

(راستش چنین مثلی معروف که نیست هیچ، وجود خارجی هم ندارد. من می خواهم ببینم می توانم یک چنین ضرب المثلی درست کنم و گردن سوئدی ها بگذارم یانه؟!)

کسانی که به سوئد رفته اند می دانند اگر یک دختر نیمه لخت یک شبانه روز هم کنار خیابان بایستد، هیچ اتوموبیلی برایش بوق نمی زند. این یعنی اینکه  مردان سوئد، قدر بوقی را که دارند نمی دانند و عقل شان نمی رسد بوق را در اتوموبیل کار می گذارند برای همین جور وقت ها!

prison

حالا بوق سرشان را بخورد، قدرمتلک هایی را هم که یاد گرفته اند نمی دانند. از کنار دخترها رد می شوند بدون آنکه یک متلک ساده بار دختره بکنند. بابا اینکه دیگر مایه ای ندارد. یه چیزی بگو و برو!

 این هم هیچی، یک کارهایی می کنند که کفر آدم را درمی آورند. آمده اند چهارتا زندان را در سوئد به دلیل نداشتن زندانی تعطیل کرده اند.

یعنی کفران نعمت تا این حد؟ نامسلمون ها جورکردن هزار تا زندانی کاری دارد؟ دانشجو ندارید؟ وکیل ندارید؟ روزنامه نگار ندارید؟ اینها هم هیچی، آنهمه تظاهرات توی سوئد برگزارمی شود. جانتان بالا می آید یک عده شان را دستگیرکنید و نگذارید زندان هایتان خالی بماند؟!

فرض می کنیم بهانه ای ندارید یا دلتان نمی آید مردم خودتان را دستگیر کنید، بسیار خوب. برکت خدا را چرا حرام می کنید؟ زندان ها را چرا تعطیل می کنید؟

زندانی می خواهید؟ خبر بدهید ما برایتان بفرستیم. از این متاع که ما خدا را شکر زیاد داریم …آنقدر زیاد داریم که قرار است دو تا زندان ده هزار نفره جدید بسازیم. (خبرش را در پایان همین مطلب برایتان می گذارم که کیفش را بکنید). یکنفر را بفرستید بیاد ایران، چند هزار تا زندانی از اون رسیده هاش را سوا کند و برایتان بیاورد خیرش را ببیند.

ما که نباید تا خدا خدائی می کند نفت وگاز صادر کنیم؟!

خبر ایجاد زندان های جدید را اینجا بخوانید.

سواره و پیاده

بالا

 

در جشن فارغ التحصیلی طلاب ترکمن در گمیشان، برخی از اهالی طلاب را روی دوش خود حمل کردند.

گرچه این حضرات  تا رسیدن به بنز ضد گلوله راه زیادی را در پیش دارند، اما شفا دادن را بلافاصله آغاز کردند تا کار مردم لنگ نماند!

نکته جالب در تصاویری که می بینید، این است که آنهایی که سواری می دهند، خوشحال تر از کسانی هستند که سواری می گیرند!

 

بسازم ز فولاد گرزی گران …!

ما مردمی هستیم بت شکن و تابوشکن . ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی را مچاله کردیم و انداختیم توی زباله دان تاریخ. کاخ نشینی را از بین بردیم و پنت هاوس نشینی را جانشینش کردیم که خدا را شکر متری ۲۵ میلیون تومان بیشتر قیمت ندارد و هر ننه قمری می تواند یک دانه از این پنت هاوس ها را بخرد!

الان هم کار این تابوشکنی مان رسیده است به محصولات فلزی و صنعتی. من خودم تا این فیلم را ندیده بودم باور نمی کردم که چنین انقلابی در صنعت کرده باشیم.

تا همین چند دقیقه پیش، و قبل از دیدن این فیلم، آنچه را که من به عنوان سمبل استحکام می شناختم فولاد بود.

حالا صنعتگران ایرانی فولادی ساخته اند که راحت تر از چوب کبریت و ماکارونی می شکند! باورتان نمی شود فیلم را ببینید.

می گویند ژاپنی ها وقتی این فیلم را دیده اند گفته اند: انصافن که این فولادها جون میده واسه ساختن خانه ضد زلزله!

وایستادم که وایستادم …!

بر پایه پژوهشی جدید که توسط محققان دانشگاه کوئینزلند استرالیا به انجام رسیده، مردم ایران جزو افسرده‌ ترین مردم جهان هستند.

استرالیائی ها خبر ندارند که ما مردم را جان به جانمان کنند، همینیم! اصلا انگار که ارث پدرمان را طلبکاریم. تا وقتی یارانه نمی دادند یک جور گله می کردیم، یارانه را که گرفتیم رفتیم سراغ رایانه و حالا از دست فیلتر شدن رایانه ها می نالیم.

گله می کنیم که چرا سرعت رایانه ها در ایران کم است در حالی  که می دانیم و به چشم خودمان می بینیم عامل اصلی تصادفات در جاده ها سرعت زیاد است!

صف برنج نداریم، که داریم، صف مرغ نداریم، که داریم، صف گوشت نداریم که داریم. یعنی تمام چیزهایی را که کشورهای پیشرفته جهان حسرتش را می خورند! ما داریم، تازه افسرده هم هستیم.

صاحب گشت ارشادی هستیم که سوئد و نروژ و دانمارک آرزویش را دارند.

فاحشه به اندازه ای که به همه برسد، داریم. معتاد در حدی  داریم که اگر خارجی ها تقاضا کنند، می توانیم برایشان صادر کنیم. کودک خیابانی که آلمانی ها اصلا اسمش را هم نشنیده اند داریم، خط فقر داریم، خوبش را هم داریم. دریاچه خشک شده ای داریم که آمریکایی ها خوابش را می بینند و به هر ایرانی که می رسند می پرسند شما چه جوری موفق شدین دریاچه ارومیه تون را خشک کنید؟ کسی زاینده رود خشک شده بخواد، داریم، کارون خشک شده بخواد، داریم، آفتابه دزد داریم که فنلاندی ها آرزوی دیدنش را دارند چون اصلا نمی دانند آفتابه چیه … ووو….

صدها برج برایمان ساخته اند که آدم حظ می کند نگاهش کند. آپارتمان برایمان ساخته اند که دو هزار متر زیربنای آن است آنهم خدا وکیلی ارزان. متری ۲۵ میلیون تومان. آپارتمانی که  رئیس جمهور آمریکا هم گیرش نمی آید.

ثروتمندهایی داریم که می تونن چک بکشن و تمام فرانسه را یکجا بخرند … بزرگترین اختلاس تاریخ که مایه مباهات است درکشور ما روی داده. گرانترین اتوموبیل های دنیا را ما می خریم. پاک ترین دولت تاریخ را داشتیم و قدرش را ندانستیم …. والا دیگه نمی دونم چی می خواهیم و چه مرضمونه؟ اصلا افسرده ایم که افسرده باشیم، به کسی چه مربوط است که افسرده ایم …

به یارو گفتند چرا اینجا وایستادی؟ جواب داد وایستادم که وایستادم، به جهنم که وایستادم …!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.