مقدمه
شناخت گرایان رفتاری معتقدند که رفتار انسان ناشی از احساس اوست و هیجان تجربه شده، برخاسته از سیستم فکری و باورهای فردی است. این دسته از روانشناسان معتقدند مشکلات عاطفی و به طبع آن مشکلات رفتاری بشر به ده تفکر معیوب و نحوه نگریستن او به پدیده هاست.
استبداد درونی ریشه پرخاشگری
پرخاشگری به عنوان رفتاری ناهنجار، از این قاعده مستثنا نیست و از دید نظریه پردازان شناختی- رفتاری به ریشه های هیجانی ناشی از طرح های فکری معیوب، برمی گردد. یکی از مهمترین این طرح های معیوب، نگرش دو قطبی به پدیده ها است که اتفاقا این نوع نگرش، زیربنای تفکر مستبدانه نیز می باشد. در این نوع نگرش، جهان و تمام پدیده ها به دو قطب قابل قبول و غیر قابل قبول تقسیم می شوند و قطبی که از نظر فرد قابل قبول است، پذیرفته، و هرچیز غیر از آن یا متفاوت با آن، نه تنها قابل قبول نیست بلکه باید به تمسخر گرفته، تحقیر، تهدید و یا حتی نابود شود. گستره باورهای دوقطبی شده در نظر این افراد، عبارت است از: مفهوم زن و مرد، باسواد و بی سواد، خوب و بد، قوم من و قوم غیر از من، دین من و باورهای غیر از من، عشق و نفرت و کلیه مفاهیمی که می تواند دو قطبی باشد. از نظر این افراد برای مثال زنها موجودی در مقابل مردها هستند و یا بعکس پس باید یکی را در مقابل دیگری اثبات و دیگری را با تمام ویژگی هایش نفی، محو، و یا حتی نابود کرد که این نوع نگرش در مورد عقاید دینی هم در این افراد، وجود دارد یا دینداری آن گونه که من فکر می کنم و فرد معتقد به عقید متفاوت با من، منافق، کافر، ملحد و یا مرتد است. این نوع تفکر قطبی شده، همه روزه در رفتار انسان ها دیده می شود و به میزانی که نفوذ داشته و احساس و رفتار آنها را تحت تاثیر قرار می دهد، افراد را آلوده استبداد می کند. با توجه به دیدگاه عنوان شده، نوع برخورد با “مسی” و “لیما” کاملا قابل توجیه است. در واقع نوع نگرش دو قطبی به پدیده ها، ریشه برخوردهای پرخاشگرانه بوده و این نگرش با توجه به سالها سلطه استبداد در جامعه و فرهنگ ما نهادینه شده است به گونه ای که اگر غیر از این باشد گاهی افراد متهم می شوند. بنا بر این می بینیم که این سیستم فکری توسط مستبدین تولید، توسط مردم آموخته و بازتولید شده و دوباره منجر به ظهور مستبدین در جامعه می شود و بدین سبب است که چرخه بیمار تولید استبداد از دل خود مردم به حرکت خود ادامه می دهد. اگرچه باور براین است که حمله کنندگان به مسی و لیما، همه مردم نبوده و نیستند ولی با نگاه ساده به بروز این گونه رفتارها در جامعه ایران و استقبال مردم از تماشای صحنه های اعدام و دیگر رفتارهای خشونت گرا می توان به این نتیجه رسید که تفکر استبدادی در فرهنگ ما ریشه دار شده است. از آنجایی که یکی از ویژگی های این نوع سیستم فکری، اطاعت مطلق و عدم تحمل تغییر است، آنگاه شاید بتوان معمای دوام حکومت های استبدادی را در ایران، تاب آوری جامعه به دلیل ریشه داشتن این نوع نگرش و رفتار، در جامعه دانست. از نظر شناخت گرایان رفتاری تا زمانی که سیستم تفکر معیوب و غیرمنطقی، تغییر نکند هیجانات که به صورت خشم بروز می یابد و به دنبال آن پرخاشگری(کلامی یا فیزیکی)، تغییر نخواهد کرد، لذا صحبت کردن از استبدادزدایی از جامعه بدون تغییر تفکر مستبدانه از افراد جامعه، که نسبت به خود، اعضای خانواده، همسایه، همکار، هموطن و حتی افراد دیگر ملیت ها، اعمال می شود، کاری عبث و بیهوده خواهد بود.
در نهایت این که
برخلاف باور عمومی که حکومت ها طرز فکر ملت ها را می سازند، این ملت ها هستند که زمینه ظهور و تداوم مستبدین را فراهم می آورند. اگر سیستم فکری ملتی از تفکر معیوب و دو قطبی استبدادی به تفکر آزادمنشانه و مداراگر با نظرات متفاوت و حتی مخالف، تغییر نیابد هیچ گونه زمینه ای برای ظهور و بروز افراد آزاداندیش و در نتیجه حکومت های دموکراتیک وجود نخواهد داشت.
* دکتر نسترن ادیب راد مشاور خانواده و جوانان در ایران و کانادا، مولف و مترجم پنج جلد کتاب در این زمینه است.