این هفته چه فیلمی ببینیم؟ 

ماه ژانویه،  شروع فصل فیلم و مراسم و جوایز است و وقت اینکه از فیلم های مستقل و اروپایی و netflix و کتابخانه کمی فاصله بگیریم و فیلم های هالیوودی را به صورت فشرده پشت سر هم نگاه کنیم تا هنگام تماشای اسکار و بفتا و گلدن گلوب در جریان باشیم و بتوانیم برای خودمان قضاوت کنیم.

این هفته فیلمAugust: Osage County را دیدم که خیلی خیلی خوب بود و مثل همیشه سندی که حضور مریل استریپ در هر فیلمی تضمینی است بر کاندیدا شدن آن فیلم برای تمام جوایز سینمایی. فیلم بر اساس نمایشنامه ای نوشته تریسی لتس است که برنده جایزه پولیتزر سال ٢٠٠٨ می باشد و مانند بیشتر نمایشنامه ها، تمرکز داستان روی روابط و برخورد شخصیت ها با هم در فضایی بسته است.

august_osage_county-poster

فیلم با صحنه مردی مسن شروع می شود که می خواهد زنی از بومیان آمریکایی را به عنوان آشپز و پرستار استخدام کند. مرد به آرامی توضیح می دهد که خودش و زنش هر دو بیمارند و در جایی که او به الکل اعتیاد دارد، زنش به قرص معتاد است. همان موقع ویولت وارد اتاق می شود و بعد از اینکه حسابی نیش زبان می زند و شوهرش را مسخره می کند که می خواهد کسی را استخدام کند که در خانه شان کار کند، دوباره به اتاق خودش برمی گردد. مرد در جواب اینکه ویولت چه بیماری دارد با خنده ای تلخ جواب می دهد: سرطان دهان ـ و ما نمی دانیم که آیا به خاطر بد زبانی اش است این حرف را زده یا حقیقتا سرطان دهان دارد، ولی به زودی بعد از استخدام کمک، مرد ناپدید می شود و وقتی خبر به بقیه افراد خانواده می رسد، همه خودشان را می رسانند. ویولت از همه بیشتر مشتاق دیدن دختر بزرگش باربارا است و با این حال، از همان ساعت اول با هم اختلاف پیدا می کنند. خیلی زود احساس می کنیم که دخترانشان بیشتر از روی عشق به پدر برگشته اند تا حمایت از مادرشان و ویولت با جیغ و گریه همین را به باربارا می گوید که وقتی سرطان گرفت او حتی تلفن هم نمی زد و حالا پدرش دو روز گم شده و او دوان دوان خودش را رسانده. اما ویولت آن زن بیمار مظلوم و تنهایی نیست که حس ترحم مان را برانگیزد یا دلمان برایش بسوزد. سرطان دهان دارد ولی بی وقفه سیگار می کشد و مشت مشت قرص می خورد و از هر فرصتی استفاده می کند تا نیش زبانش را بزند. یک دخترش را مدام سرزنش می کند که چرا آرایش نمی کند و به خودش نمی رسد و خودش را شبیه لزبین ها کرده و وقتی دخترش می پرسد که مگر احتیاج به آرایش دارد؟ به جای جواب هر مادری که ممکن است بگوید همه جوره زیباست، با تمسخر می گوید که همه زن ها ـ غیر از الیزابت تیلور، باید آرایش کنند و تازه الیزابت تیلور هم یک خروار آرایش می کرده و طبیعت زن این است که هرچه سن بالاتر می رود، زشت تر می شوند و باید بیشتر به خودشان برسند. دختر کوچکترش را که با نامزدش آمده جلوی بقیه کوچک می کند و به همه اعلام می کند که باربارا و شوهرش از هم جدا شده اند. دائم می گوید که نمی داند چرا یک سرخپوست در خانه اش است و وقتی باربارا می گوید که باید از لفظ بومی آمریکا استفاده کند با بی تفاوتی می گوید که سرخپوستان همانقدر بومی هستند که او هست و بیخود شلوغش نکنند. و تازه تمام اینها، همه داستان نیست. هر چه فیلم پیش می رود، رازهای بیشتری برملا می شوند و اسکلت های بیشتری از زیر خاک بیرون کشیده می شود و سیاهی داستان بیشتر می شود .

مریل استریپ را اولین بار است که در چنین نقش تلخ و تاریکی می بینیم. زنی بددهن و بی ملاحظه که انگار تمام هدفش زخم زبان زدن و آزار اطرافیان است و اینکه بعد از هر حرف با رضایت  بنشیند و ببیند چطور حرف هایش قلب دخترانش را می شکند و بعد با بدجنسی بهشان خیره شود و لبخند بزند. از آنجایی که فیلم هدف خاصی را دنبال نمی کند، احساس می کنیم که شاید هدف این است که کدامیک از شخصیت ها می توانند بیشتر دیگری را آزار دهند ولی واقعیت این است که بسیاری از خانواده ها ـ اگرچه نه به این شدت و عمق ـ ولی تا اندازه ای همین مشکلات و دراما را بین خودشان تجربه می کنند. بچه ها که بزرگ می شوند و دنبال زندگی شان می روند و والدین که آنها را به بی عاطفه بودن متهم می کنند که تنهایشان گذاشته اند. زوجی که برای تربیت دختر نوجوانشان اختلاف دارند و به جای یافتن راه حل، یکدیگر را مقصر می دانند. زن و شوهری که بعد از چندین دهه زندگی، دیگر خوبی های وجود دیگری به چشمشان نمی آید و تحمل زندگی برایشان مشکل شده. خواهر و برادرانی که احساس گناه می کنند و با اینحال هرکدام می خواهند از زیر مسئولیت نگهداری والدینشان شانه خالی کنند و به آرامش خانه های شان بازگردند.

بازی ها فوق العاده است و داستان فیلم گیرا و اگر احیانا از دیدنش لذت نبریم حداقل نتیجه خوبی برایمان خواهد داشت: بعد از دیدن فیلم، همگی نسبت به مشکلات خانوادگی مان احساس بهتری خواهیم داشت و این خودش دلیل کافی است تا فیلم را ببینیم.

https://www.youtube.com/watch?v=9Hd_uO72h1s

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست.  هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.