Nebraska-H

فیلمنامه: باب نلسون/کارگردان: الکساندرپین/بازیگران: بروس درن ، وبل فورت،جون اسکویب…/موسیقی : تین هت/محصول  : آمریکا ، ۲۰۱۳

خلاصه داستان:

پیر مرد هشتاد ساله ای به نام وودی نامه ای از یک شرکت  تبلیغاتی  توسط پست دریافت می کند. وودی تصور می کند که برنده منحصر به فرد بخت آزمایی یک موسسه انتشاراتی شده است و یک میلیون  دلار دریافت خواهد کرد. او تصمیم می گیرد که از خانه اش در شهر بیلینگ ایالت مونتانا به دفتر شرکت در شهر لینکلن ایالت نبراسکا سفر کند تا جایزه اش را بگیرد. دیوید یکی از فرزندان  وودی می داند  تصور پدر واهی ست اما به هر حال موافقت می کند که او را تا آنجا برساند. در بین  راه آنها برای دیدار با  خویشاوندان خود  توقف می کنند و او بر خلاف توصیه پسرش  به  همه اهالی  می گوید که چیزی نمانده تا میلیونر شود.  این گفته، حس طمع را  در دوستان و خویشاوندان  زنده می کند و هرکس از او چیزی را طلب می کند!

رویاهای کوچک یک میلیونر آمریکایی!     

nebraska

         

نبراسکا را یکی از بهترین های  امسال و از امیدهای جوایز اسکار می دانم. داستانی آمیخته با طنزی تلخ  که آن را در گروه فیلم هایی قرار می دهم که لحن شان نوعی کنایه به رویای آمریکایی ست. رویای آمریکایی لزوما محدود به مهاجران این کشور نیست. رویای آمریکایی در ذهن هر آمریکایی حک شده است. بنا بر تعریف جیمز تراسلو آدامز از رؤیای آمریکایی «زندگی هر شخص باید با فرصت‌هایی که به او بنا بر قابلیت‌ها و یا موفقیت‌هایش و فارغ از طبقه اجتماعی یا شرایط زاده شدنش داده می‌شود بهتر، غنی‌تر و کامل‌تر شود». گویا رویای آمریکایی  از دست رفته دوران جوانی وودی پیرمرد هشتاد ساله این فیلم در سالخوردگی  و با وعده میلیونر شدن دوباره در ذهنش زنده شده است!

یک فیلمنامه استوار با شخصیت پردازی های حساب شده و دیالوگ هایی سنجیده  که به مدد بازی  های درخشان بازیگران اصلی مرد و زن فیلم (بروس درن،جون اسکویب)  و کارگردانی مسلط الکساندر پین اثری تاثیرگذار را خلق کرده است.  خانواده وودی شخصیت های اصلی فیلم را شکل می دهند. کیت “مادر خانواده”  زنی حاضر جواب، بی پروا و بددهن به همراه  راس “پسر بزرگتر” که یک گوینده ی خبر محلی ست و دیوید که یک فروشنده استریو می باشد.

فیلم در همان آغاز و با نمایش پیرمردی در حال راهپیمایی در کنار یک بزرگراه و بازگرداندن او توسط پلیس و بعدتر حضور دیوید (پسرش) و دیالوگ های بین آن دو شخصیت  یک دنده و لجباز وودی را به تماشاگر معرفی می کند. پیرمرد که یک مکانیک بازنشسته می خواره  است با اخلاق تند و چهره عبوسش هیچ سمپاتی  در تماشاگر ایجاد نمی کند و به زحمت حس همذات پنداری را در بیننده به وجود می آورد. دو برادر به دنبال گفتگویی در پی آن هستند که پدر را به یک خانه  سالمندان منتقل کنند  اما به نتیجه نمی رسند. استدلال دیوید مبنی بر واهی بودن جایزه  پیرمرد را قانع نمی کند و به همین خاطر فرزند مجبور می شود با او سفری جاده ای را از  شهربیلینگز در ایالت  مونتانا تا شهر لینکلن در ایالت نبراسکا آغاز کند. وودی و دیوید در مسیرشان به نبراسکا سری هم به بستگان خود می زنند.  فیلمساز که خود زاده نبراسکاست  به خوبی با فرهنگ و خلق و خوی مردمان این منطقه ی غرب میانه ی آمریکا آشناست و با فیلمبرداری عمدا سیاه و سفید توانسته، تاریکی، دلمردگی و خمودی مردم  این شهر سرد را به تصویر بکشد. مردمی که گویا بریده از همه جا و سرخورده از رویاهای آمریکایی در بن بست جبرگونه زندگی شان مفری جز الکل و گردهمایی شبانه در دل میخانه ی شهر ندارند. آنها که  غالبا آدم های ساده دل و صاف و ساده ای هستند،  خبر میلیونر شدن قریب الوقوع وودی را باور می کنند و این در حالی ست که عده ای از آنان طمعکارانه از وودی طلب کمک های مالی می کنند! دیوید از دیدن این که پدر مسخ شده اش نمی تواند از بازگویی این خبر خودداری کند و گاه نیز مضحکه  چند نفری هم می شود کلافه شده، اما چاره ای جز رویارو کردن پدر با واقعیت ندارد.  رویای پدر، داشتن یک وانت بار است که از دیرباز آرزوی خریدنش را داشته و بر این باور است که باقی پول بخت آزمایی را به فرزندانش خواهد داد! شاید واگویی این آرزوی حسرت بار توسط پیرمرد است که در صحنه های پایانی فیلم و در حالی که دروغ بودن وعده ی میلیون دلاری بر پیرمرد آشکار می شود لحظاتی به یاد ماندنی را وقتی که پیرمرد  سوار بر وانت باری که پسر برای جلوگیری از سرشکستگی پدر خریده  و با غرور و سرمستی از جلو چشمان آدم های شهر می گذرد را بر پرده سینما خلق می کند.

الکساندر پین در فیلم های  پیشین خود نیز همچون راه های فرعی sideways  فرزندان، The Descendants و درباره اشمیت  About Schmidtنگاهی انتقادی به جامعه و آدم هایش داشته است و این بار نیز از زاویه ای دیگر لایه های سطحی زندگی آدمها را در یک گوشه جغرافیایی  دیگر آمریکا  کنار زده و تماشاگر را به عمق آن و روابط فروپاشیده خانواده ها می کشاند. نبراسکا کاندیدای جوایز بهترین فیلم، بهترین بازیگر اصلی مرد، بهترین بازیگر مکمل زن، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه در آکادمی اسکار ۲۰۱۴ است که پیش بینی می کنم  بیشترین بخت را در رشته های بهترین بازیگر مرد و فیلمنامه اصلی به دست بیاورد. پس از مرثیه برای یک رویا و دوشیزه کوچولوی سان شاین، فیلم نبراسکا از فیلم های تاثیرگذار در نقد جامعه رویازده آمریکایی  است، حتی اگر این رویا به کوچکی داشتن یک وانت بار برای پیرمردی هشتاد ساله الکلی و به پوچی رسیده در انزوای شهری بزرگ باشد!

* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و بیش از ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.

Arefcinema@yahoo.com

www.newwaveartistic.com