DIANAاین هفته چه فیلمی ببینیم؟

هفته ای که گذشت فیلم “Diana ” را دیدم . بهترین نکته فیلم این است که به دو سال آخر زندگی پرنسس دایانا می پردازد و آن  تنها دوره ای است که دایانا برایمان اسرار آمیز است. زندگی اش قبل از آن در دربار و به عنوان همسر چارلز، همیشه تیتر اول روزنامه ها بود و همه، همه چیز را درباره خیانت چارلز و بی اعتنایی ملکه و افسردگی اش می دانیم. چند دقیقه اول فیلم در پاریس آغاز می شود. جایی که همه می دانیم پایان دایانا خواهد بود، ولی  قبل از آن تصادف شوم، برمی گردد به دو سال پیش و در بیمارستانی در لندن، جایی که دایانا با جراح قلبی پاکستانی آشنا می شود به نام حسنت خان که به شهادت دوستان نزدیکش، عشق بزرگ زندگی اش بوده.

شما را نمی دانم ولی برای من این داستان بسیار بسیار شگفت انگیز بود. تمام این سالها همیشه کنار نام دایانا، اسم دودی الفاید، دوست پسر مصری اش را شنیده بودم و تمام شایعه هایی که تصادفشان زیر سر خانواده سلطنتی بوده که نمی خواستند مادر پادشاه آینده انگلستان، با مردی مسلمان وصلت کند و تمام آن داستان ها. هیچوقت نمی دانستم مردی پاکستانی هم وجود داشته که به مدت دو سال بدون آنکه کسی بو ببرد، با هم رابطه داشتند و حتی یکبار دایانا طی سفری به پاکستان، پنهانی با خانواده حسنت دیدار می کند. و نمی دانستم که این همه داستان عشق و عاشقی درباره دودی الفاید، نتیجه تنها سه ماه آشنایی بوده و بسیاری از نزدیکان دایانا باور دارند که شایعه نامزدی آنها واقعیت نداشته و ساخته و پرداخته محمد الفاید، پدر دودی بوده.

خلاصه  اینکه فیلم به سوژه عشق دایانا و حسنت خان می پردازد و با اینکه می دانیم که هسته داستان حقیقت دارد، فیلمنامه به قدری ضعیف است که باور شخصیت ها برایمان مشکل است. به گفته افراد نزدیک به دایانا، او پس از آشنایی با دکتر پاکستانی از وی به عنوان “آقای فوق العاده” نام می برده. کاراکتری که در فیلم به ما معرفی می شود، مردی خشک است که به دفعات به دایانا می گوید که حرفه اش برایش از رابطه اش مهم تر است و حتی در صحنه ای گوشی را روی دایانا می گذارد و یا در خانه را رویش باز نمی کند! و دایانا را نه به عنوان زنی  که زمانی قرار بوده ملکه بریتانیا باشد، به تصویر می کشد، بلکه مانند دختر بیست ساله لوس و عاشق پیشه ای نشان می دهد که بعد از دعوا با دوست پسرش، نیمه شب به محله شان می رود و پایین پنجره داد می کشد “حسنت”! و وقتی پشت در بسته می ماند، تنها در خیابان های لندن راه می رود و گریه می کند! ممکن است من به هیچ خانواده سلطنتی تعلق نداشته باشم، ولی مطمئنم که هیچ پرنسسی نمی تواند بدون راننده و محافظ،  آنهم شب دیروقت در جایی مثل لندن، تک و تنها در خیابان ها پرسه بزند. شاید هدف فیلمنامه این بوده که بی کسی و تنهایی اش را نشان دهد ولی تصویر آنقدر دور از واقعیت است که تمام فیلم را زیر سئوال می برد.

با انتظار بالایی که همه از فیلمی درباره زندگی ملکه قلب ها – که لقب دایانا در انگلستان بود – داشتند، به هیچ عنوان فیلم خوبی از آب در نیامده. بازی های ضعیف و فیلمنامه ای  ضعیف تر و داستانی که باور کردنش سخت است. پرنسسی انگلیسی، همسر سابق ولیعهد و مادر آینده پادشاه بریتانیا، برای دوست پسر پاکستانی اش گفته ای از قرآن نقل می کند، آرزو دارد ایکاش می توانستند به سادگی خانواده اش در پاکستان زندگی کنند و وقتی حسنت او را پس میزند، یواشکی به آپارتمانش می رود – که به طرزی عجیب کثیف و بهم ریخته است – و همه جا را برایش تمیز می کند و جارو می کشد و ظرف های چند روز مانده اش را می شوید. از آن طرف هم دکتر قلبی را داریم که دائم با تحکم تکرار می کند که مردی خصوصی است و دلش نمی خواهد مرکز اخبار باشد و زندگی ساده می خواهد و آن وقت دو سال با مشهور ترین و محبوب ترین زن دنیا رابطه دارد.

واقعیت انکارناپذیر ولی این است که این رابطه، دو سال در آرامش و به دور از چشم دنیا بین این دو نفر وجود داشته بدون آنکه هیچکدامشان با سخنی به رابطه شان خیانت کنند، و شاید این نشان دهد که عشقشان واقعی تر و عمیق تر از آن بوده که فیلمی با داستانی فرضی و نه حتی گیشه  پسند، بتواند خدشه ای به آن وارد کند.

https://www.youtube.com/watch?v=1oPRXf9LxRU

 *مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست.  هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.