شام آخر ـ توکا نیستانی

شام آخر ـ توکا نیستانی

مشارکت کدام مردم برای اعتلای کدام فرهنگ و اقتصاد؟

به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۳ خورشیدی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی و حسن روحانی، رئیس جمهور خطاب به مردم ایران پیام فرستادند. خامنه‌ای سال ۹۳ را سال “اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی” نامگذاری کرد.

چرا نام‌گذاری هر ساله؟

سنت نام گذاری برای سال‌ها، آن هم در هنگام تحویل سال، تنها در جمهوری اسلامی و کشورهایی که شعار بیشتر از عمل جاری است وجود دارد. سنتی که بر واقعیات جامعه مبتنی نیست. سنتی که بر شعار و فریب بخش بزرگی از جامعه مبتنی است که جز صدای تک گویی رهبر، چیز دیگری نمی‌شنوند. وگرنه همه‌ی رهبران سیاسی، نه تنها به هنگام تحویل سال، که در دیگر روزهای سال، آن‌جا که لازم باشد، برای مردم پیام می‌فرستند و آنها را برای مشارکت عمومی دعوت می‌کنند. ولی نامی برای سال یا روز معینی نمی‌گذارند.

چرا چنین می‌گویم؟ برای این که اگر قرار باشد دستگاه اجرایی مدیریت جامعه را چنان انجام دهد که شعار سال، می‌بایست بودجه کشور هم که شیوه ی عملکرد دولت را روشن می‌کند، پس از آن تصویب می‌شد. بنابراین نام گذاری سال چیزی نیست مگر شعار. گیرم که بر حسب اتفاق چنانچه ایشان هم در همین پیام می‌گوید، یکی از آنها که دور از پیش‌بینی هم نبوده، لباس عمل بر خود بپوشاند.

انجام موفق انتخابات را به رخ مردم می‌کشند که همان حماسه سیاسی است که ایشان بر سال ۹۲ و در کنار حماسه اقتصادی برای سال پیش انتخاب کرده بودند. ایشان اما، فراموش می‌کنند که انتخابات مهندسی شده، مگر می‌تواند نتیجه‌ای غیر از موفقیت، آن هم چنانچه ایشان و اطرافیان‌شان اراده کرده‌اند، داشته باشد؟

حال ببینیم که رهبر جمهوری اسلامی در پیام خود چه می گوید:

ایشان در پیام نوروزی خود تحقق شعار سال ۹۳ که اقتصاد و فرهنگ است را مستلزم “تلاش مشترک مسئولان و آحاد مردم” عنوان کرد و گفت: «هم در اقتصاد و هم در فرهنگ، کار بدون حضور مردم پیش نخواهد رفت و گروه‌های گوناگون مردمی باید با اراده و عزم راسخ ملّی در این عرصه‌ها نقش‌آفرینی کنند».

حضور مردم که ایشان آنها را آحاد مردم می‌خواندشان، چگونه ممکن می‌شود؟ مگر آنهایی که به صورت میلیونی به خیابان‌ها آمدند و از رأی خود دفاع می‌کردند، هنوز هم عوامل فتنه خوانده نمی‌شوند؟ مگر آراء همین مردم را مصباح یزدی، در بینش اسلامی، بی اساس نخواند؟ مگر دایره ولایت فقیه این نیست که مردم بره‌اند و ولی فقیه چوپانی که هدایت آنها را در دست دارد؟

اگر چنین است، به گمانم منظور ایشان از آحاد مردم، اجرای پیشنهادهای خودشان است در دستگاه‌های دولتی، به نام مردم. آخر مردم که حقی ندارند. مردم که نمی‌توانند در اموری که رهبری نظر خاصی دارند، دخالت کنند.

در این معنا، آیا فریب مردم و سوء استفاده از واژه  «مردم» در کار نیست؟ اگر مردم در بازسازی این جامعه و مدیریت آن نقشی دارند، چرا رهبری، شورای نگهبان را کنار نمی‌گذارد تا مردم بتوانند نمایندگان خود را انتخاب کنند و نه نمایندگان انتصابی ایشان که از صافی این شورا گذشته‌اند؟

ایشان سال ۹۳ را سال اقتصاد و فرهنگ می‌نامد. اما باید دید تعریف ایشان از این دو مقوله چیست؟ آیا فرهنگ را چنان تعریف می‌کنند که محدود شود به دایره کم شعاع اندیشه‌های دینی‌شان یا فرهنگ را به طور کلی‌تری و از دیدگاه جامعه شناسی و مردم شناسی تعریف می‌کنند؟

هرگونه رابطه ی فرهنگی مستلزم ارائه ی تعریفی روشن و کامل از مقوله فرهنگ است. تعریف فرهنگ به عنوان مفهومی عام که همچون چتری بر کلیه روابط انسانی سایه افکنده است، زمینه ساز درک عمیق از فرهنگ و تحولات برآمده از آن می‌گردد. پیرامون چیستی و مفهوم فرهنگ و تمدن دینی، تعریف‌ها و برداشت‌های گسترده‌ای به عمل آمده است که در اغلب آنها و از جمله نگاهی که رهبر جمهوری اسلامی به فرهنگ دارند، در برگیرنده مجموعه عناصری است که بیشتر در قالب حفظ وضع موجود و به تعبیر بهتر؛ در راستای حفظ نظام عمل می‌کند. بنابراین، رسالت امر ایجاب می‌کند مهندسی فرهنگی با در نظر گرفتن این الزامات و ارائه ی تعریفی استوار و در عین حال انعطاف‌پذیر، روشن و سیال از مقدمه فرهنگ، تعالی اخروی جامعه را در برنامه ریزی‌های راهبردی فرهنگی مد نظر قرار دهد.

در این معنا، تعریف عمومی فرهنگ در کار نیست که فرهنگ مهندسی شده‌ای را طلب می‌کنند که با تعالی «آن» جهانی و نه «این» جهانی مردم سر و کار دارد. جهانی که ناشناخته است و چیزی مگر ادعاهای بهشت و جهنم نیست.

وگرنه باید تعریف فرهنگ را فراتر از تعالی اخروی خواند تا مهندسی آن را مردم بر اساس نیاز و تجربه‌های امروزین‌شان سامان دهند. اگر چنین باشد باید یکی از صدها تعریف فرهنگ که تا حدودی مقبولیت عمومی‌تری هم دارد را پذیرفت:

روت بندیکت که از پیشگامان علم مردم شناسی و اهل آمریکا است در تعریف فرهنگ می گوید: فرهنگ اصطلاحی‌ست جامعه‌شناسیک برای رفتار آموخته؛ رفتاری که با آدمی زاده نمی‌شود، و بر خلاف رفتارهای زنبورها و مورچه‌های اجتماعی، از راه یاخته‌های نطفه تعیین نمی‌شود، بلکه هر نسل باید آن را از نو و از مردم بزرگ سال بیاموزد. وی از فرهنگ به عنوان الگوی تفکر و انجام دادن فعالیت‌های فردی نام می‌برد که او را از دیگران متمایز می‌سازد.

این تعریف در دیدگاه خامنه‌ای و دیگر مدیران امروز ایران نیست. به این دلیل که فردای روزی که جناب خامنه‌ای در یک سخنرانی گفتند: نگران تحولات فرهنگی در جامعه هستند، بی درنگ هم رئیس جمهور، روحانی  و هم وزیر ارشاد دولت ایشان، مهندسی فرهنگی را برای رفع نگرانی ایشان سامان و برنامه‌ریزی کردند. مردم اما، دغدغه‌ی دولت و مدیران فرهنگی نیستند. آنچه مهم است، دیدگاه رهبری است که چوپان مردم است و رئیس و دولت و وزیرها هم آمده اند تا نگذارند دیدگاه ایشان خدشه‌دار و نظرشان مکدر شود.

البته یادمان باشد که فرهنگی که ایشان نگران آن هستند، فرهنگ مردمی نیست که شاید گمانه‌زنی می‌کنند با توجه به گفتگوهای در حال انجام با اروپا و آمریکا، مجبور شوند از خشونت‌های جاری در جامعه کمی بکاهند و فرهنگ خشونت نیز کم‌رنگ شود.

فرهنگی که ایشان طلب می‌کنند و دولت هم کمر همت بسته تا آن را جاری کند، بستر مناسب‌‌تری برای خشونت هست. یعنی طوری سازمان یافته‌اند،‌ طوری شکل گرفته‌اند که امکان نهادینه شدن خشونت در اجتماع را فراهم آورده‌اند. این در حالی است که در بیشتر فرهنگ‌ها به شکل آگاهانه طوری با آن برخورد شده تا قابلیت پذیرش خشونت را در آن کاهش دهند.

نماد این گونه فرهنگ که امیدوارم هرگز نهادینه نشود، اعدام‌های رو به افزایش در ایران است و از آن بدتر، تماشای اعدام که مگر شرم چیزی بر جای نمی‌گذارد.

اما در بخش اقتصاد:

ورشکستگی اقتصاد ایران چیزی نیست که حتا بر مردم عادی که از علم اقتصاد خبری ندارند، پوشیده باشد. اقتصادی که هم تورم دارد و هم رکود، از منظر علم اقتصاد فروپاشیده و جامعه نیز باید برای بازسازی آن کارزاری دیگر و غیر از آنچه اکنون در آن جاری است را طراحی کند. در چنین شرایطی است که رهبری از اقتصاد مقاومتی سخن به میان می‌آورند و مسئولین نیز می‌گویند:

اقتصاد مقاومتی یعنی ۴۵ دقیقه کار در شبانه روز.

علی خامنه‌ای شعار سال ۹۲ را “حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی” تعیین کرده بود.

رهبر جمهوری اسلامی اعتراف می‌کند که “در سال گذشته حماسه اقتصادی به شکل مورد انتظار محقق نشد که لازم است این حماسه در سال جدید به وجود آید.”

این اعتراف هم فریب است که اگر دل در گرو شکوفایی اقتصادی جامعه داشتند، به کسی که از نظر فکری به ایشان نزدیک بودند، اجازه نمی‌دادند که همه‌ی نهادهای کنترل مالی و اقتصادی را طی هشت سال مدیریت نابخردانه، نابود کند و هشتصد میلیارد دلار درآمد نفت که متعلق به مردم بوده،  ـ مردمی که ایشان برای تحقق خواسته‌هاشان آنها را آحاد مردم می‌خواند و ازشان می‌خواهد که در کنار دولت اقتصاد را شکوفا کنند، ـ را به جای هزینه کردن در کشور برای سامان دهی اقتصادی و اجتماعی، به جیب دستگاه هایی برود که رهبری هم آنها را تأیید کرده‌اند.

بنابراین شعار حماسه اقتصادی و اقتصاد مقاومتی هم دروغ است که حتا اکنون که این زوال برملا شده، گردانندگان سیاست به خاک سیاه نشینی ایران، نه تنها محاکمه نمی‌شوند که دانشگاه تأسیس می کنند و بنیاد بهار را راه می‌اندازند.

با نگاهی به پیام نوروزی روحانی معلوم می‌شود که فرهنگ جامعه به جای اعتلا، مسیر زوال را داشته که هنوز هم ادامه دارد و رهبری هم نگران آن هست که مبادا این سیر نزولی متوقف شود. روحانی در پیام نوروزی خود تصریح کرد که تهمت و افترا و دروغ نباید در جامعه جایی داشته باشد و “باید دشنام برای همیشه از فضای جامعه ما رخت بربندد.”

این گفته نشان می دهد که فرهنگ جامعه چنان سقوط کرده که دشنام، افترا و تهمت و دروغ، در آن جاری و ساری است. فرهنگی که اگر ادامه داشته باشد، نه اقتصاد را شکوفا می‌کند و نه بالندگی و پویایی جامعه را تضمین.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com