زندگی تحتِ اِشغال
اورشلیم عجیب ترین و دیوانه ترین شهر عالم است. در بازارهای تودرتوی شهر قدیمی، یهودیان ارتدکس با گیس های بلند و کلاه بر سر از کنار مردان مسلمان ریشو و زنان محجبه با شتاب می گذرند، و مسیحیانی را می بینی که صلیب بر دوش رنج مسیح را تجربه می کنند. اما اورشلیم بزرگ، که مرزهای کنونی اش چندین برابر اورشلیمِ قبل از ایجاد دولت اسراییل است، تمام بخش های شرقی و غربی اش تحت کنترل و “مالکیت” اسراییل درآمده و دیوارِ منحوس همراه با شهرک های یهودی نشین که همچون قارچ از زمین می رویند، آن را از کرانه غربی رود اردن جدا کرده است. اشتهای دست راستی های اسرائیل برای بلعیدن زمین ها و سلب مالکیت فلسطینی ها بی انتها است و حتی مکان های مذهبیِ قُبه الصخره و مسجد الاقصی در قلب شهر قدیمی اورشلیم را نیز در بر می گیرد. درهای ورود به این مجموعه را که مسلمانان آن را “حرم الشریف” می خوانند، سربازان مسلح اسراییلی کنترل می کنند، اما اجازه نهایی را دربان های مسلمان صادر می کنند که کارگزاران سازمان اوقاف اردن هستند. از زمان اشغال کرانه غربی توسط اردن همزمان با ایجاد دولت اسراییل، اوقاف اردن اداره “حرم” را در دست داشته. نگهبانان مسلمان عمدتا از ُعمال اخوان المسلمین اردن اند و همانند حزب اللهی های خودمان نگران رعایت ادب و مدارای مذهبی و فرهنگی نیستند. به موازات افزایش سیاست تهاجمی اسرائیل، سخت گیری و تعصب مذهبی نگهبانانِ مسلمان “حرم” نیز افزایش یافته. قبلا فقط روزهای جمعه از ورود غیر مسلمانان به محوطه حرم جلوگیری می شد، اما حالا شنبه ها نیز به این ممنوعیت اضافه شده.
به علت جلوگیری از ورود همسفر “غیر مسلمان” مان ما از سَمت دیگری خارج از “حرم” وارد منطقه دیوار غربی یا “دیوار نُدبه” یهودیان شدیم. یهودیانِ مذهبی دسته دسته در مقابل این دیوار کهن در بخش های مجزای مردانه و زنانه مشغول دعا و سرتکان دادن بودند. ظهر شده بود و ناگهان صدای اذان از بلندگوهای مناره مسجد الاقصی، مسجد عُمر و دیگر مساجد شهر قدیم تمام فضا را پر کرد. از آن دورترها صدای زنگ کلیساها و عبور مسیحیانِ فرقه های گوناگون به گوش می رسید.
در درون دیوار های اورشلیم، محله های فلسطینی به بهانه های مختلف از سوی دولت اسراییل مصادره می شود. مثلا، در محله سیلوان، به بهانه اکتشافات باستانشناسی، فلسطینی ها را اخراج کرده و با ایجاد پارکی وسیع آن را “شهر داود” نامیده اند. جالب آنکه علی رغم همه زمین شکافی ها هنوز حتی یک شاهد تاریخی در مورد داود نتوانسته اند عرضه کنند. در محل دیگری، بازارچه بسیار مدرنی بر پا کرده و نام قدیمیِ “مَامن الله” را به “ماملا” تغییر داده اند. در اورشلیم شرقی، حدود ۳۰۰ هزار فلسطینی، عمدتا مسلمان زندگی می کنند. پاره ای از آنها شهروند اسراییل اند و بسیاری تنها “مقیم” اورشلیم اند. با آنکه آنها از خدمات اجتماعی اسراییل بهره مند هستند و گاه مورد حسادت پاره ای دیگر فلسطینیان ــ چرا که می توانند به هر نقطه کرانه غربی رفت و آمد کنند، در حالیکه میلیون ها فلسطینی از کرانه غربی حق ورود به اورشلیم را ندارند ــ اما گروه های فقیرتری که توان پرداخت مالیات های سنگین اسراییل را ندارند از حداقل خدمات شهری نیز بی بهره اند. خیابانی را که دو سال پیش، ظاهرا برای کشیدن گاز، زیر و رو شده دیده بودیم امسال نیز در همان حال دیدیم. در بیرون شهر قدیمی و در حاشیه سمت شمالی آن نزدیکی باب العمود (دروازه دمشق) و به سوی شمال شرقی حوالی باب الزهیرا (دروازه هِرود)، محله های فقیرنشین فلسطینی را می توان به وضوح مشاهده کرد. بسیاری از این خانه ها و مغازه ها متعلق به اوقاف اردن است و ساکنان آنها کرایه خود را به اوقاف اردن می پردازند و دولت خودگردان فلسطین کوچکترین اختیاری در مورد آنها ندارد. همانطور که اشاره شد کنترل درهای ورودی “حرم” را نیز همین عُمال اوقافِ اردن اداره می کنند.
دولت اسراییل به بهانه های مختلف از بازگشت فلسطینی های اورشلیم که به هر دلیل به مدت طولانی شهر را ترک کرده اند جلوگیری می کند. هر آنکس که “غایب” محسوب شود خانه و یا اتاق مسکونی اش را از دست می دهد. خانه ها و فضاهای مصادره شده این فلسطینیان به یهودیان “فروخته” می شود. از همین روست که در هر سفر به سرزمین فلسطین خانه های بیشتری را با پرچم اسراییل در قلب شهر کهنه، حتی در نزدیکی گنبد طلایی دیده ایم. جمعیت یهودی اورشلیم شرقی هم اکنون به نزدیک ۱۹۰ هزارنفر رسیده است.
رشد سریع راستِ افراطی بویژه یهودیان اولترا ارتدکس در اسراییل موقعیت فلسطینی ها را به مراتب سخت تر کرده است. این یهودیان افراطی که حتی مورد خشم دیگر یهودیان هستند، نه کار می کنند نه مالیات می پردازند، و روزها و شب ها را به دعا می گذرانند. متوسط خانوار آنها هشت نفر است. چند سال پیش جمعیت آنها در اسراییل کمتر از ۲۰۰ هزار نفر بود و حالا بیش از ۷۰۰ هزار نفر، یا حدود ۱۲ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند. احزاب مذهبی اسراییل، که به خاطر سیستم سیاسی “نمایندگی نسبی”، علی رغم تعداد کم نقش مهمی در سیاست گذاری اسراییل دارند، با حمایت این مذهبیون افراطی مدام زندگی را بر فلسطینیان سخت تر می کنند. در شهر الخلیل (هبرون) ۴۰۰ نفر یهودی افراطی و مسلح، تحت حمایت ۱۲۰۰ سرباز اسراییلی، بیش از ۱۵۰ هزار سکنهِ فلسطینی شهر را تحت کنترل دارند. بسیاری مغازه های بستهِ بازار قدیمی شهر و زباله هایی که این جماعتِ خشن بر سر رهگذران می ریزند و تحقیرهایی که فلسطینی های این شهر تحمل می کنند، خشم و نفرت هر انسانی را بر می انگیزد.
پیشروی اسراییل در سایر نقاط کرانه غربی نیز ادامه دارد. بیش از ۱۲۰ شهرک (کُلُنی) یهودی هبرون نشین نزدیک به ۴۰۰ هزارنفر مهاجر متعصب یهودی را در سراسر کرانه غربی در خود جا داده در دره حاصلخیز رود اردن، اسراییل به بهانه های مختلف همه ساله محله های مسکونیِ فلسطینی و بَدوی های ناحیه را تخریب می کند. علاوه برهدف گسترش کلنی ها، اسراییل به بهانه امنیت مرزها، تمام حاشیه رود اردن را بر روی فلسطینی ها بسته. دولت خودگردان فلسطین سالی بیش از یک میلیارد دلار را به خاطر نداشتن کنترل بر دره اردن (در قسمت فلسطینی کرانه غربی) از دست می دهد، و این معادل رقمی است که هر سال کسری دارد و مجبور به وام گرفتن است. فلسطینی ها به بحر المیت نیز دسترسی ندارند. مهم ترین شهر فلسطینی دره رود اردن، شهر اریحا (جِریکو) است که قدیمی ترین شهر همواره مسکونی جهان است.
در این سفر از طریق یکی از دوستان فرصتی پیش آمد تا با ماجد الفتیانی استاندار ایالت جریکو دیداری داشته باشیم. او که خود از اهالی اریحا است، می گفت که بیش از ۴۴ سال است که بحر المیت را ندیده است. و این در حالی است که نیمی از ساحل شمالی بحر المیت در مرز ایالت اریحا قرار دارد. در مذاکرات دوجانبه، فلسطین خواستار هفت کیلومتر مربع از بحر المیت شده، اما اسراییل آن را رد کرده است. توضیح می داد که کُلنی ها چند دَه برابر فلسطینی ها آب مصرف می کنند، و آب شان مجانی است، حال آنکه فلسطینی ها باید بخش زیادی از آب را از اسراییل خریداری کنند. در مذاکرات به اصطلاح صلح که هم اکنون با فشار امریکا در جریان است، اسراییل رسما خواستار کنترل کامل مرزِ رود اردن در کرانه غربی شده. مذاکره کنندگان فلسطینی گفته اند که اگر اسراییل واقعا نگران امنیت این مرز است، آنها حاضرند که حضور یک نیروی پاسدار بین المللی را در این ناحیه بپذیرند. اما اسراییل که بهانه اصلی اش حفظ و بهره برداری از این درهِ فوق العاده حاصلخیز است، این پیشنهاد را نپذیرفته. به گفته استاندار اریحا در بیست سال گذشته حتی یک “حادثه امنیتی” دراین مرز اتفاق نیافتاده، چرا که اردن نیز در کنترل این مرز بسیار سخت گیر بوده.
در دیگر نقاط کرانه غربی نیز اسراییل در حال خفه کردن فضای فلسطینی هاست. درشهر بیت الحم (بتلهم) که یک شهر فلسطینی است و به خاطر وجود کلیسای تولد مسیح، (کنیسه المهد)، از مراکز مهم توریستی بوده، اسراییل به کمک جریانات دست راستی مسیحی در جهان غرب، عملا کنترل تمام تورها را در دست گرفته و مانع از ماندن توریست ها در هتل های این شهر که در حال ورشکستگی اند، می شود و حتی وقتِ بازدید و خرید از بازار شهر را نیز نمی دهند. این شهر تاریخی مهم در شرایط اقتصادی سختی روزگار می گذراند.
تغییر و تحول جامعه فلسطین
رام الله، پایتخت اداری و مرکز اقتصادی فلسطین با سرعتی باور نکردنی در حال رشد و رونق است. اینجا مقر دولت خودمختار فلسطین است که حال خود را رسما دولت فلسطین می نامد، و نیز مقر ادارات مرکزی تمام سازمانهای غیر دولتی ان.جی.او های خارجی، و سفارت خانه ها است. نه تنها خود شهر که در اطراف آن شهرک های فلسطینی با آپارتمانها و خانه های بسیار گران قیمت در حال رشدند. بسیاری سرمایه داران فلسطینی از غرب یا به رام الله کوچ کرده و یا در آن سرمایه گذاری کرده اند. حتی پاره ای سرمایه داران فلسطینی برای فرار از مالیات های سنگین اسراییل، شرکت های خود را از اورشلیم به رام الله منتقل کرده اند.
رام الله چهره جدید فلسطین است با همه تناقض ها و ناهمسازی ها و جنبه های منفی و مثبت اش، و نیز با همه ویژه گی های شهرهای مدرن؛ ساختمان های بزرگ، رستوران ها، هتل ها، بوتیک ها، مدارس و بیمارستان ها و غیره. موقعیت متناقض رام الله در این است که هر ساختمانی که در این پایتخت بر پا می شود، نمادی از پیشروی و گسترش فلسطین است، و از سوی دیگر میخی است بر تابوتِ پایتخت آرمانی فلسطین، یعنی اورشلیم شرقی، آرمانی که هر چه که زمان از آن می گذرد، کم رنگ تر و کم رنگ تر می شود.
تناقضِ دیگر رام الله به ساکنان این شهر باز می گردد. رام الله عمدتا شهر طبقه متوسط جدید است. این طبقهِ نظیر هر جامعه دیگری کادر های حرفه ای پزشک، حقوق دان، مهندس، معلم، کارمند دولتی و بخش خصوصی و غیره، و جمع عظیم روشنفکران و هنرمندان را در خود جای می دهد، کسانی که تحول جامعه مدرن بدون آنها میسر نیست، و بسیاری از آنها نیروی متفکر و ترقی خواه جامعه را تشکیل می دهند. از سوی دیگر بسیاری اقشار همین طبقه از هر جهت محافظه کار، سازشکار و تنها نگران منافع خود هستند.
نگرانی بخش وسیعی از ۱۵۵ هزار کارمند دولت فلسطین و ده ها هزار کارمندان ان.جی.او ها، نظیر هم طبقه های خود در سایر نقاط جهان، حفظ شغل خود، خرید خانه، و تحصیل فرزندان شان است. بی تردید همگی از اشغال سرزمین شان توسط اسراییل خشمگین و منزجر اند، اما خواستار رویارویی جدی با آن نیستند. کاهش رادیکالیسم در جنبش فلسطین دلیل دومی نیز دارد که به تجربه وحشتناک شهروندان رام الله با اسراییل در طول انتفاضه دوم مربوط است. با پیوستن رام الله به انتفاضه اسراییل شهر را دوباره اشغال کرد، ساختمان های دولتی را با تانک ویران و آنها را غارت نمود، شبکه برق را قطع کرد، و آب را بر روی شهر بست. در سال ۲۰۰۲ نیروهای اسرائیل خانه و محل کار یاسر عرفات را ویران کردند و تنها یک اتاق را برای حبس خانگی او نگه داشتند که تا آخرین سفر و مرگ مشکوکش در آنجا اقامت داشت. ساکنان رام الله نیز تجربه غزه را دارند که بعد از روی کار آمدن حماس، شهر غزه و بسیاری دهات بی دفاع مورد حمله بمب افکن ها و جنگده های اف ۱۶ اسرائیل و بمب های فسفری قرار گرفت و ظرف چند روز بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته و هزاران نفر زخمی و بی خانمان شدند.
به هر حال همراه با تغییر شرایط اقتصادی، ترکتب طبقاتی جامعه فلسطینی نیز به سرعت در حال دگرگونی است. زمانی دهقانان “فلاحین” درصد بزرگی از جمعیت را تشکیل می دادند، اما هم اکنون از کل جمعیت ۱۵ سال به بالا در کرانه غربی و غزه، تنها حدود ۵/۱۱ درصد به کشاورزی و ماهیگیری مشغول اند. کاهش زمین های کشاورزی بر اثر حضور نیروهای اشغالگر و رشد جاده ها و شهرها، رشد وسیع بخش ساختمان و خدمات، سهم کشاورزان و بخش کشاورزی را کاهش داده است. بخش صنعت و ساخت به خاطر سیاست های اسراییل و محدودیت های واردات مواد و قطعات کماکان محدود است و تنها کمتر از ۱۲ درصد در این بخش اشتغال دارند. بعد از بخش ساختمان (۴/۱۴ درصد)، و تجارت (۶/۱۹ درصد)، بزرگترین میزان اشتغال در بخش خدمات (۱/۳۶ در صد) متمرکز است.
عامل بسیار حساس و مهم دیگر جوانی و رشد سریع جمعیت است، که از ۵/۴ میلیون فلسطینی کرانه غربی و غزه، چهل در صد زیر ۱۵ سال، و بیش از سی در صد بین ۱۵ تا ۲۹ ساله اند. به عبارت دیگر بیش از ۷۰ در صد مناطق اشغالی زیر ۳۰ سال هستند. حدود یک میلیون و دویست هزار نفر یا حدود ۲۵ درصد جمعیت را دانش آموزان (کمی بیشتر دختر) تشکیل می دهند. بیش از ۱۸۵ هزار نفر(اکثرا دختر) نیز دانشجوی دانشگاه ها و کالج های فلسطینی هستند.
رادیکالیسم جوانان بویژه دانشجویان ادامه دارد، و بسته به اوضاع و رویداد معین، درگیری های جدی پیش می آید، اما هیچ کدام نتوانسته و نمی تواند بخودی خود “بهار” فلسطینی را به ارمغان آورد. جریانات سیاسی فلسطینی پراکنده و همگی از اعتبار افتاده اند. “شورای ملی فلسطین” (پارلمان) تعطیل است و چندین سال است که نشستی نداشته، چرا که حماس نمی تواند در آن شرکت کند. اما دلیل عمده تر آن است که همه جریانات از انتخابات می ترسند. دوره ریاست جمهوری محمود عباس سالهاست که سر آمده، اما به خاطر شرایط اضطراری انتخاباتی در کار نیست. کنفرانس وحدت سازمان های فلسطینی در دانشگاه القدس که قبلا درباره اش نوشتم متاسفانه همانطور که پیش بینی می شد به جایی نرسید.
“راه حل دو دولت” مُرده، و “راه حل دولتِ واحد” ناممکن است
سر درگمی درمورد راه حل پایان بخشیدن به اشغال و صلح با اسراییل ادامه دارد. با ادامه سیاست های ظالمانه اسراییل از یک سو و ادامه اختلافات درونی فلسطین از سوی دیگر،” راه حل دو دولت” کاملا بی اعتبار شده، و تعداد بیشتری از فلسطینی ها بر” راه حل دولت واحد” (اسراییلی ها و فلسطینی ها در یک نظام واحد) تاکید می کنند. واقعیت تلخ این است که راه حل دو دولت مرده، و”راه حل دولتِ واحد” هرگز عملی نبوده و نخواهد بود. ادعای صهیونیست ها ایجاد کشور و دولتی خاصِ یهودیان بوده، و ایجاد یک کشور واحد در محدوده جغرافیایی کنونیِ اسراییل و سرزمین های اشغالی این خواست را به مخاطره می اندازد.
جمعیت کنونی ۵/۴ میلیونی کرانه غربی و غزه همراه با ۴/۱میلیون جمعیت فلسطینی های داخل اسراییل، کُل جمعیت فلسطین را به حدود شش میلیون، یا تا حدودی برابر جمعیتِ یهودی اسراییل رسانده . نرخ رشد جمعیت فلسطینی به مراتب بالاتر از نرخ رشد اسراییل ــ به استثنای یهودیان اولترا ارتدکس ــ است. این بدان معنی است که در چند سال آینده، یهودیان اسراییل اقلیتِ جمعیت را تشکیل خواهند داد، و واضح است که دست راستی های اسراییل که قدرت را در دست دارند، و تمامی جهان غرب که حامیان آنها است، به راه حل دولت واحد تن نخواهند داد. فلسطینی ها که جز همدردی توده های بی قدرتِ جهان، حامی دیگری ندارند امکان تحمیل این راه حل را ندارند. از آن گذشته فلسطینی های خارج از مناطق اشغالی (حدود پنج میلیون در کشورهای عربی، و نزدیک به ۷۰۰ هزار نفر در دیگر کشورها)، جز همبستگی آرمانی و شکایت کمک چندانی به فلسطین نمی کنند. پاره ای از آنها ثروتمندان بزرگی هستند، اما بجز ساختن ویلاهای تابستانیِ کاخ مانند در دهات قبلی خود، مثل جلجلیه قدمی برای ایجاد زیرساخت های ضروری مانند بیمارستان، مدرسه و دانشگاه بر نمی دارند. بر این اساس است که فلسطینی های سرزمین های اشغالی امکانات بسیار محدودی برای تحمیل خواست های خود دارند، و اسراییل با حمایت امریکا و اروپا فضای خود را گسترش می دهد و فضای فلسطین را تنگ تر و تنگ تر می کند.
جنبش جهانی تحریمِ اسراییل و لغو سرمایه گذاری در آن (BDS)، علی رغم رو به گسترش بودن و موفقیت هایی که در جلب حمایت افکار عمومی جهان بر علیه سیاست های مخرب و ظالمانه اسراییل داشته، نمی تواند نقش مشابهی را که در افریقای جنوبی دوران آپارتاید بازی کرد، ایفا کند، چرا که قسمت اعظم کمک های مالی و سرمایه گذاری ها در اسراییل را دولت ها و شرکت های امپریالیستی و جریانات افراطَیِ یهودی و مسیحی انجام می دهند، و آنها علی رغم ترسی که از گسترش این جنبش مترقیِ تحریم دارند، توجهی به خواست های آن نمی کنند. پیوستن فلسطین به نهادهای بین المللی، که محمود عباس در آوریل همین سال اسناد آن را امضا کرد، و حتی پیوستن به سازمان ملل به عنوان یک عضو کامل، با آنکه فشار بر اسراییل را به شدت افزایش خواهد داد، به خودی خود اسراییل را وادار به یک صلح عادلانه و پذیرش یک دولت واقعیِ فلسطینی نخواهد کرد.
مشکل این است که مبارزهِ ای غیر رادیکال نیروهای راست اسراییل را وادار به پذیرش خواست های عادلانه فلسطینی ها نمی کند، و از سوی دیگر مبارزه رادیکال، نظیر آنچه که در انتفاضه دوم رخ داد، اسراییل را خشن تر کرده و به ویرانگری وحشتناک دست خواهد زد.
یک راه وارد کردن فشار جدی به اسراییل از سوی دولت فلسطین می تواند این باشد که پس از تعیین یک ضرب الاجل برای تامین خواست های واقع بینانه اش، از جمله بازگشت به مرزهای قبل از ۱۹۶۷، دولت فلسطین را منحل اعلام کند. تعطیلی دولت فلسطین قطعا اسراییل را با مشکلات فراوانی روبرو می کند. گفتنی است که از مجموع ۱۵۵ هزار کارمند دولت فلسطین، ۶۶ هزار نفر، یا نزدیک به ۴۲ درصد، در بخش های امنیتی و پلیس مشغول اند. بخش وسیعی از کمک های اغلب کشورهای خارجی به دولت فلسطین نیز به این بخش مربوط می شود، که هدف آن در واقع تأمین امنیت مرزهای اسراییل و شهرک ها و تاسیسات اسراییل در کرانه غربی است. از کار انداختن این بخش وسیع نا امنی را به شدت افزایش می دهد. اما برکنار از آنکه، صدها هزار خانواده فلسطینی، اعم از کارمندان دولت و کارکنان ان.جی.او. ها ــ که وجودشان همگی مشروط به رابطه دولت فلسطین و اسراییل است ــ بیکار می شوند و اقتصاد فلسطین نیز ساقط می شود، این عمل به تهاجم بیشتر اسرائیل خواهد انجامید. اول از هر چیز اسرائیل، رام لله را خفه کرده، آب و برق را قطع می کند، و راه های ورود و خروج را می بندد. اگر غزه به خاطر متصل بودن به صحرای سینا توانست قهرمانانه از طریق کندن هزاران تونل زیرزمینی راه تنفسی پیدا کند، رام الله چنین امکانی را نخواهد داشت. اگر هم اهالی رام الله دست به خشونت زنند، اسراییل رام الله را بمباران خواهد کرد، و هر آنچه که ساخته شده نابود می شود و جهان نیز ساکت خواهد ماند.
این راه حل فرضی را با یکی از دوستان با نفوذ فلسطینی مطرح کردم. علاوه بر تایید صدماتی که در بالا اشاره کردم، او نکته مهم دیگری را نیز مطرح کرد. به اعتقاد او ایجاد چنین بحرانی سبب می شود که قسمت اعظم نیروی فنی، علمی و حرفه ای فلسطین که با چه مشقاتی در این چند ساله تربیت شده اند، از دست بروند و اغلب آنها به دیگر کشورهای عربی، بویژه شیخ نشین های خلیج فارس کوچ کنند، و بدون آنها فلسطین کوچکترین شانسی برای استقرار یک جامعه پیشرونده نخواهد داشت.
مساله این است که با ناهمسازی ها و پیچیدگی های فراوان، فلسطین در رویارویی بسیار نابرابر با اسرائیل قرار دارد و چاره ای ندارد که همزمان با تلاش برای وحدت عمل در جهتِ مبارزه برای پایان بخشیدن به اشغال کرانه غربی و رفع محاصره غزه، از هر فرصت برای تقویت جامعه خود و ایجاد نهادهای مدرن استفاده کند، سطح آموزش و توان فنی و علمی خود را بالا برد، و بخش وسیع تری از فلسطینی های خارج از سرزمین های اشغالی را به خود جلب کند. با این اعتقاد بود که من پیشنهادِ وزیرِ خدمات امور اداری و استخدامی فلسطین (دیوان الموظفین العام) را برای کمک به ایجاد مدرسه عالی مدیریت دولتی فلسطین، بی هیچ تردیدی پذیرفتم. سفر اخیر در همین رابطه انجام شد و اولین گام های اساسی در ایجاد این نهاد آموزشی مهم که مدیران و کارمندان وزارت خانه ها و دیگر نهادهای خدماتی (و نه امنیتی) دولت فلسطین را تربیت خواهد کرد، برداشته شد.
در میان تمامی این ناهمسازی ها و مشکلات و محدودیت ها، فلسطین با اراده آهنین مردمش، بویژه جوانانش شانس این را دارد که حتی در یک ” راه حل یک و نیم دولتی” (که قبلا درباره آن نوشته ام) و متاسفانه به آن تحمیل خواهد شد، خود را حفظ و بازسازی کند. صلح واقعی و استقرار یک دولت واقعی فلسطینی زمانی عملی می شود که همراه با ادامه مبارزه واقع بینانه و متحدِ جریانات مختلف فلسطینی، با حمایت نیروهای مترقی و چپ اسراییل و جهان، نیروهای راست اسراییلی ناچار به عقب نشینی شوند، و یک دولتِ اسراییلیِ طرفدار صلح با حمایت یک دولت مترقی فلسطینی صلحی واقعی و پایدار را به وجود آورند.
*سعید رهنما استاد علوم سیاسی و سیاست گذاری دولتی در دانشگاه یورک کانادا است.