یکی نیست به این ایران شناس های دنیا بگوید مرد حسابی، جا قحطی است که می آیید عمرتان را در مورد شناخت کشور ما تلف می کنید؟
دنیا ۱۹۶ تا کشور دارد که برخی از آنها از بس بی مسئله و مشکل هستند کسی اسم شان را هم نمی داند. چرا نمی روید در مورد این کشورها مطالعه کنید و ببینید چه مرض شان است که در این دنیای پرآشوب، مشکل و مسئله ای ندارند؟!
ایران کم مسئله دارد که شماها هم می آیید برایش مسئله می سازید؟
دفن کردن یا دفن نکردن ریچارد فرای، ایران شناس نامدار در اصفهان، نه تنها قوزبالا قوزی برای دولت آقای روحانی شده است، بلکه باعث شده است استخوان های پروفسور پوپ، یک ایران شناس دیگر نیز درگور بلرزد.
بعد از سالها که این ایران شناس برجسته درکنار زاینده رود به خاک سپرده شده بود، یکمرتبه عده ای یادشان آمد که طرف دزد و جاسوس بوده و آرامگاهش تخریب باید گردد!
حجت الاسلام رهبر، عضو خبرگان رهبری در مورد دفن ریچارد فرای در اصفهان فرمودند: چرا باید چنین فردی که سارق آثار ملی ما در نیویورک بوده است در اصفهان دفن شود؟ و اضافه کردند: فرای و خواهرش دلال فروش میراث فرهنگی بودند.
تازه خبرنگار ما کشف کرده که این خواهر و برادر سینما هم می رفته اند وکالباس و سوسیس هم می خورده اند!
امام جمعه موقت اصفهان نیز دفن ریچارد فرای را وصل کرد به ویزا ندادن به آقای ابوطالبی که به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل انتخاب شده و با جملاتی شبیه آنچه می خوانید گفت: اونها سفیر زنده ما را راه نمی دهند، آنوقت ما مرده جاسوس آنها را راه بدهیم؟!
و همانطور که شنیده اید و خوانده اید و در عکس می بینید نیز عده ای که دست شان به جنازه ریچاد فرای نرسیده، دق دل شان را سر مقبره پرفسور پوپ خالی کردند، بر در و دیوارش شعار تخریب باید گردد و اعدام باید گردد سر دادند!
واقعیت در ایران و افسانه در دبی ….
این عرب ها هیچوقت دست از افسانه سرایی شان برنمی دارند. هزار و یک شب بس شان نبود، حالا دارند در دبی یکی دیگر از افسانه هایشان را زنده می کنند و شهر افسانه ای علاءالدین را برای جذب توریست برپا می کنند.
کی می خواهند بفهمند که بابا دوران افسانه سرایی گذشته است و الان وقت یارانه دادن به مردم است!
آدم وقتی کارهای مثبتی را که در مملکت خودش می شود با کارهای بی اساسی که آنها می کنند مقایسه می کند، کله اش سوت می کشد.
نامنویسی برای یارانه ای که حق مسلم هر بشری است را مقایسه بفرمایید با ساختن شهر علاءالدین در دبی … .
یارانه را می شود همه جور ازش استفاده کرد حتی می شود با آن چندین کیلو قند و شکر خرید ولی برج های علاءالدین افسانه ای را چکارش می توان کرد؟
می گویند با آن می شود جلب توریست کرد. خود توریست به چه دردی می خورد…؟ یک مشت شلوار کوتاه دوربین به دست می آیند، می خورند، می ریزند و می پاشند و پروپاچه شان را نشان مردم می دهند و برمی گردند به کشورهای خودشان و فوق فوقش یک مقداری هم به به و چه چه می کنند که: دبی با استفاده صحیح از پول نفتش دارد در میان کویر، تبدیل می شود به بهشتی بی نظیر … این به به ها بهتر و بدرد خورتر است یا ماهی ۴۵ هزار تومان پول نقد؟!
نگاهی طنز آمیز به تاریخ:
هفده بدر، بجای سیزده بدر!
سیزده بدر امسال خارج نشینان به دلایل فنی هفده بدر شد. سیزده نوروز افتاده بود به چهارشنبه که در خارج از ایران وسط هفته است و روز کار. در نتیجه ایرانی های خارج از کشور، با اجازه بزرگترها، یکشنبه ۱۷ فروردین را سیزده بدر نامیدند و با چند روز تاخیر این جشن را برگزارکردند.
در فکر این تغییر بودم که پاسخ یک سئوال همگانی به ذهنم رسید. بارها مردم پرسیده اند مگر سیزده بدر چه عیبی دارد که سردمداران کشورمان اسمش را گذاشته اند روز طبیعت؟ به نظر من هیچی. هیچ عیبی ندارد! همینطور که ما خارج نشین ها سیزده بدر را کردیم هفده بدر، اشکالی هم نداشته که برای فراموش کردن و از بین بردن این رسم و این نام، اسمش را عوض کنند و بگذارند روز طبیعت. استاد مطهری هم اسم چهارشنبه سوری را که یکی از جشن های بزرگ و ملی کشورمان است گذاشت روز احمق ها بلکه به مردم بربخورد و آن را فراموش کنند.
نام ها و نامگذاری ها در تاریخ آنقدر متغیر بوده است و آنقدرنوشته شده و پاک شده که اگر آدم حوصله خواندن و توجه کردن به آنها را بکند، از حیرت شاخ درمی آورد :
عباس میلانی درکتاب تحقیقی “نگاهی به شاه” می نویسد: در دوران کندی، پس از مدتها تدارک و دلهره و تمهید پشت پرده، بالاخره در دهم آپریل ۱۹۶۲، شاه و ملکه فرح به همراه یک هیات ده نفره وارد نیویورک شدند و در سوئیت( ۳۵ A) ریاست جمهوری هتل معروف والدورف آستوریا جای داده شدند.
بیرون این سوئیت مجلل و وسیع که سه اتاق خواب دارد و میز غذاخوری آن پذیرای ۴۰ نفر است، پلاکی نقره ای آویخته است و نام کسانی که در این سوئیت اقامت داشته اند روی آن ذکر شده.
از جمله این اسامی نام تمام روسای جمهوری آمریکا پس از فرانکلین روزولت است. نام ملکه الیزابت، سلطان حسن پادشاه مراکش، امپراتور هیرو هیتوی ژاپن، نیکیتا خروشچف، نیلای چائوشسکو و….و شاه ایران.
ولی امروز اسم همه این نام ها دراین لیست هست بجز نام شاه که بارها قبل و بعد از این سفر در این سوئیت اقامت کرده بود! به قول معروف: نه خانی آمده، نه خانی رفته …
ازاین نکته تاریخی اینطور می شود نتیجه گرفت که تاریخ هم مثل جغرافیا همه اش پارتی بازی است. هرجا صرف نکند اسم آدم را پاک یا عوض می کنند.
ما خارج نشینان سیزده بدر را کردیم هفده بدر و آنها چهارشنبه سوری را کردند روز احمق ها!
کریمه تا دیروز مال اوکرائین بود و الان مال روسیه است. فرانسه و هلند و بلژیک و نروژ و دانمارک یک روزی مال آلمان بودند ولی امروز هرکدام کشورهای مستقلی هستند. ایران یک روزی یک امپراتوری بزرگ بود و صاحب نصف دنیا ولی امروز توی همین یک وجب خاکی هم که برایش مانده، مانده است و خدا خدا می کند که پوتین بیاید آنجا را هم مثل کریمه تصرف کند و از شر این مردم نق نقو که هی غر می زنند چرا همه چیز یکبار صبح گران می شود یک بار عصر، راحت شود!
همین هیتلر و چنگیزکه الان از آنان به عنوان مردانی خونریز و آدمکش یاد می شود در دوران خودشان کسی جرات نداشت بی وضو اسم شان را ببرد. میلیون میلیون آدم دست راست شان را می آوردند بالا و فریاد می زدند هایل هیتلر و میلیون ها نفر در سراسر دنیا منتظر بودند چنگیزخان زودتر بیاید سرشان را ببرد تا از شر آن زندگی سگی راحت شوند.
هیچ بعید نیست اگر دویست سال دیگر از بشار اسد به عنوان رئیس جمهوری مهربان و صمیمی نام برده شود و مورخین بنویسند که چون راه های رسیدن آذوقه به کشور در دست مخالفان اسد بود، او تمام مردم کشورش را کشت تا کسی از گرسنگی زجر نکشد!
ممکن است مورخین آینده بنویسند هرسال تابستان عده زیادی که شنا بلد نبودند دردریای خزر ایران غرق می شدند و به همین جهت پوتین، امپراتور مهربان روسیه که آنطرف این دریا زندگی می کرد برای جلوگیری از غرق شدن ایرانی ها به کمک آنان شتافت و دریای خزر را صاحب شد تا جرات نکنند پایشان را لب دریا بگذارند.
سیاه پوست ها را یک روزی می زدند و می کشتند ولی حالا رئیس جمهورشان می کنند و دختران را که یک روزی زنده بگور می کردند حالا چنان عزت و احترامی می کنند که بیا و ببین.
در همین کشور خودمان دوتاشان به اندازه یک مرد ارث می برند و شهادت دوتاشان به اندازه یک مرد ارزش و اعتبار پیدا کرده است که باید گفت خدا شانس بدهد!
بازگشت همای سعادت
دویچه وله گزارش کرده است که احمدی نژاد در حال بازگشت است و یک مجتمع رسانه ای به نام هما، مخفف “هواداران محمود احمدی نژاد” ایجاد کرده است. خلاصه اینکه همای سعادت! دارد بالای سر مردم ایران بال بال می زند.
طنزنویسان ایران بیش از همه از این خبر خوش استقبال کرده اند و نوشته اند که آقای احمدی نژاد برای جلوگیری از سقوط طنز ایران به ورطه نابودی، می خواهد بار دیگر فعالیت های سیاسی خود را آغاز کند!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.