خب، بالاخره تب فوتبال جام جهانی برای ما فروکش کرد.
روزهایی که مسابقات جام جهانی فوتبال به طور مستقیم پخش می شد، بویژه روزهایی که تیم ما بازی داشت چقدر خیابان ها خلوت می شد. چقدر جالب بود که این روزها مسیرهای یک ساعته را می توانستیم در ده دقیقه طی کنیم، اما برای من جالب تر اینه که با آغاز جام جهانی همه ما از پیر و جوان و زن و مرد می شویم مفسر ورزشی و مفسرهای ورزشی ما می شوند روانشناس بالینی! مفسران خوب ورزشی ما طی گزارش هاشون از وضعیت روانی بازیکنان، خودباوری، اعتماد به نفس، یافتن خود و داشتن انگیزه صحبت می کنند و می گویند اگر بازیکنان ما خودشان را پیدا کنند تمام است. ناخودآگاه یاد حرف زنده یاد حسین پناهی می افتم که می گفت: گم کرده ام خود را، ندیده ای مرا؟
گزارش های ورزشی بیشتر شرح رویدادهایی است که در زمین فوتبال اتفاق می افتد و ما به چشم می بینیم. مثلن مفسر ورزشی می گوید: حالا کرنر از سمت راست زمین زده میشه، که خودمون می بینیم. ناخودآگاه یاد پنجاه سال پیش می افتم که کودکی دبستانی بودم و گزارش های ورزشی فوتبال را از رادیو می شنیدم. برایم خیلی جالب و عجیب است که می بینم بعد از نیم قرن هنوز هم چقدر گزارش های ورزشی شبیه گزارش های رادیویی است. فکر می کنم چندان تغییری نکرده ایم. شاید من اشتباه می کنم. شما چی فکر می کنید؟
در این میان چیزی که بیشتر از همه توجه مرا به خودش جلب کرده بود، کلیپی بود که حاوی پیام بازیکنان تیم ملی فوتبال به هواداران بود.
یکی از بازیکنان می گفت:”اصلن مهم نیست چند تا بازیکن نیجریه در لیگ اروپا بازی می کنند”. پیش خودم فکر کردم چرا مهم نیست؟ خیلی هم مهمه. آرزو داشتم آن بازیکن خوبمون این جوری بگه:
“این که چند تا بازیکن نیجریه در لیگ اروپا بازی می کنند خیلی مهمه، اما از اون مهمتر اینه که چند تا بازیکن ما هم در باشگاه های مشهور اروپایی بازی می کنند.”
یکی دیگر از بازیکنان خوبمون در پیامش می گفت:”این که آرژانتین تو دنیا چندمه چه اهمیتی داره؟” و ما در بازی های جام جهانی برزیل دیدیم که چه اهمیتی داره…
یکی دیگر از فوتبالیست های خوبمون می گفت:”مهاجم بوسنی امسال چند تا گل تو تیمش زده؟ مگه مهمه؟” و ما دیدیم که چقدر مهم بود و چه راحت سه گل به تیم ما و یک گل به تیم آرژانتین زدند.
یکی دیگر از بازیکنانمان می گفت: “اصلن مگه مهمه مِسی چند بار بهترین بازیکن دنیا شده؟” با تعجب فراوان پیش خودم فکر می کردم چرا مهم نیست؟ مگر ما برای خوردن شله زرد به جام جهانی آمده ایم! چرا اینقدر قدرت حریف را انکار می کنیم؟ چرا روی توانایی های بدنی، فنی و تهاجمی خودمان و حریف هایمان فکر نمی کنیم و برنامه نمی ریزیم؟ یکی دیگر از بازیکنان نازنینمان می گفت: “این که شما ما رو تماشا می کنین و تمام وقت به فکر ما هستین این مهمه”. پیش خودم می گفتم: پسر گلم البته که مهمه، اما مهمتر از اون اینه که تیم ما در زمین بازی با اندازه های جهانی حاضر بشه و گل بزنه. اصلن اگر تمام هشتاد میلیون جمعیت ما در زمان جام جهانی در استادیوم و یا پای تلویزیون هاشون بنشینند و شما را تماشا کنند آیا باعث می شود که توپ شما در زمین بازی یک سانتیمتر بیشتر به طرف دروازه حریف حرکت کند؟!
یکی دیگر از بازیکنانمون می گفت:”ما بهترین بازیمونو می کنیم چون شما می خواین.” و یا یکی دیگر می گفت:”ما با هم خوشحال می شیم و با هم ناراحت این خیلی مهمه.” به نظرم اینها جملات بسیار زیبا و جالبی بودند، اما این گونه برداشت های احساسی و شاعرانه دردی را دوا نمی کنند، آن هم در زمین فوتبال. یکی دیگر از فوتبالیست های خوبمون می گفت:”این که دیدنی ترین بازیمونو تو جام جهانی کنیم مهمه.” پیش خودم فکر می کردم مگر جام جهانی، بالماسکه است که دیدنی بودنش خیلی مهم باشه. در جام جهانی فوتبال مهم اینه که چند تا گل می زنیم و چند تا گل می خوریم و در جدول بازی ها در کجا قرار داریم.
تنها کسی از میان بازیکنانمان که پیام درستی به نظر من داده بود اشکان دژآگه بود که می گفت:”ما برای بردن میریم تو زمین و این خیلی مهمه.” پیش خودم گفتم: اشکان جان دمت گرم. تو تنها کسی هستی که پیام ورزشی درستی به ما دادی. زنده باشی. بقیه یا یه جورایی احساسی برخورد کردند و یا یه جورایی توانایی های طرف های مقابل را انکار کردند. مکانیسم انکار (Denial) نه تنها در اختلالات روان پزشکی، بلکه در زمینه های ورزشی و بسیاری دیگر از زمینه های زندگی ما نیز از ساز و کارهای دفاعی شایع است.
مکانیسم دفاعی انکار از ساز و کارهای دفاعی خودشیفته(Narcissistic) است که واقعیت های نامطلوب یا اضطراب زای زندگی را به صورت ناخودآگاه با انکار کردن، حاشا کردن و لاپوشانی از حوزه آگاهی خارج می کند تا منِ(Ego) ما به طور کاذب نفس راحتی بکشد و بگوید: آخ جان، راحت شدیم! خب این هم از این… اما واقعیت های زندگی با مکانیسم انکار و ندیده گرفتن از میدان خارج نمی شوند، بلکه روز بروز نامطلوب تر و غیرقابل کنترل تر می شوند.
جالب است که بدانید که مکانیسم دفاعی انکار در برخی از بیماری ها مانند بیماری های صعب العلاج سرطانی و بیماری های قلبی از ساز و کارهای روانی ناخودآگاهی است که بسیار شایع است. بیماران قلبی در بسیاری از موارد دیده شده که تا مدت ها دردهای قفسه صدری را ناشی از ناراحتی معده می دانند و در فکر ویزیت متخصص قلب و عروق نیستند، تا این که به تدریج عروق کرونر تنگ تر و تنگ تر شده و انسداد پیدا کرده تا اینکه در یک روز سرد زمستانی که پدر پنجاه ساله ما در حال پارو کردن برف های جلوی خانه است دچار درد شدید قفسه سینه می شود و عرق سرد می کند و دچار تپش قلب و اضطراب شدید می شود و در اورژانس پس از گرفتن نوار قلبی معلوم می شود که متاسفانه سکته قلبی کرده است.
وضعیت تیم فوتبال ما هم یه جورایی شبیه همین پدیده است که بازی های جام جهانی را بدون برنامه ریزی درازمدت و صرف وقت و انرژی کافی آغاز می کنیم و هنوز به مرحله نیم نهایی نرسیده با دست تقریبن خالی به وطن برمی گردیم.
پدیده انکار باعث می شود که ضعف های خودمان و توانایی های حریف را دست کم بگیریم و به جای برنامه ریزی درازمدت، با تکیه بر حمایت ملی و تشویق تماشاگران به میدان برویم و بگوییم بازیکنان ما از جان مایه گذاشتند و یا نام تیم ملی فوتبال را تیم جان، تیم عشق، تیم وجود و تیم امید بگذاریم، در حالی که امروزه از جان مایه گذاشتن و تکیه بر حمایت ملی به تنهایی دردی را دوا نمی کند، و فاکتورهایی مانند جان، عشق و امید از نظر علمی قابل اندازه گیری و از نظر آماری معنی دار نیستند. از آن گذشته فوتبال بازی ملی ما نیست که بتواند با حمایت های ملی تقویت شود.
ورزش کشتی هم که زمانی به صورت زورخانه ای ورزش ملی ما بود، الان دیگر ورزشی کاملن علمی و فنی و بین المللی شده است و هزاران متخصص آناتومی و فیزیولوژی و طب ورزشی در مورد کشتی به تحقیق و مطالعه مشغولند و برای فنون کشتی سنتی ما مانند یک خم و دو خم و پیچ پیچک و بارانداز و کول انداز فرمول های فیزیکی و مکانیکی پیدا کرده اند. آنان با مطالعه آناتومی عضلات و استخوان ها و تاندون ها و لیگامان ها اهرم هایی پیدا کرده اند که به کمک آنها می توانند روی تشک کشتی به راحتی و با صرف کمترین انرژی حریف را خاک کنند. در حالی که هنوز هم مفسران ورزشی ما می گویند: یا علی گفتیم و عشق آغاز شد.
از موضوع دور نشویم، واقعیت این است که فوتبال امروز ما مثل سایر ورزش ها، ورزشی علمی (Scientific) فنی (Technical) و جهانی (International) است که بسیاری از علوم از جمله روانشناسی ورزشی (Sport Psychology) در آن نقش دارند.
تا چند روز مانده به مسابقات جام جهانی همان بازیکنانی هم که برای اردوی تدارکاتی دعوت شده اند نمی دانند که برای عضویت در تیم ملی انتخاب می شوند یا نه! و شاید به همین دلیل باشد که فوتبالیست های ما در مقابل تیم بسیار قوی آرژانتین تا دقیقه نود با بازی نسبتاً دفاعی ایستادگی می کنند و بازی بسیار خوبی ارائه می دهند، اما در چهار دقیقه وقت اضافه با تعویض دو سه بازیکن قلعه بسیار قوی دفاعی تیم ما که نود دقیقه با هم بازی کرده و به قول مفسران ورزشی یکدیگر را پیدا کرده اند یکباره به هم می ریزد و درست در دقایق آخر با خوردن یک گل در مقابل تیم آرژانتین تسلیم می شویم.
به راستی مشکل کار کجاست؟ چرا تغییر نمی کنیم؟ چرا در جا می زنیم؟ پاسخ این سئوال از دیدگاه من روانپزشک این است که ما مردمانی تب محور (Fever Oriented) و ملامت گر (Blame Frame) هستیم. دیروز تب انتخابات بود، امروز تب فوتبال، فردا تب و لرز ترس از گروه داعش دولت اسلامی عراق و شام. تب که فروکش کرد همه چیز فراموش می شود و می رویم سر کارمان تا تب دیگری بر پیکر جامعه ما مستولی شود و ذهن ما را فرا بگیرد و آن گاه چون از قبل برنامه ریزی نداشته ایم نتایج آن جوری که تصور می کنیم در نمی آید و شروع می کنیم به سرزنش زمین و زمان و شاید به خاطر همین است که می گویم ما مردمانی تب مدار و ملامتگریم.
بیاییم یکبار هم که شده با صبر و حوصله و واقع بینی و پرهیز از انکار ضعف های خود و توانایی های حریف و با برنامه ریزی صحیح و صرف وقت و انرژی جسمی و ذهنی و روانی و البته صرف هزینه های مالی کافی آدم هایی بشویم برنامه مدار(Plan Oriented) و نتیجه نگر (Outcome Frame).
بیائیم از تجربیاتمان چه مثبت و چه منفی، چه تلخ و چه شیرین درس بگیریم و رفتارهایمان را با نگرش به نتایج (Feed back) اصلاح کنیم.
بیائیم انسان هایی بشویم واقعیت نگر (Realistic) و انعطاف پذیر (Flexible) در حوزه های فردی، خانوادگی، اجتماعی و هم در میدان های جهانی. بیائیم انعطاف پذیری را این جوری تعریف کنیم که انعطاف پذیری عبارتست از: توانایی ها و مهارت و دانش تغییر روش تا حصول نتیجه. بیاییم تا دیر نشده دست از تب محوری و سرزنشگری برداریم.