“خود” و چگونگی شکل گیری آن از بنیادی ترین عواملی است که در سلامت روانی نقش تعیین کننده ای دارد. در وجود روانی “خود” به عنوان فرمانده و هسته مرکزی شخصیت، کل عملکردهای فرد را مدیریت و راهبری می کند، حرکتهای وی را تببین کرده و چگونگی اوضاع روانی را رفم می زند، و نیز نیرویی است که قسمتهای مختلف نظام شخصیت را متصل به یکدیگر نگه داشته و باعث وحدت، تعادل و ثبات شخصیت می شود.
در تعریف “خود” می توان به شکل کلی گفت، ساختاری است پویا، بادوام، منحصر به فرد که محصول بودن فرد در جهان هستی است که دائما در حال تجربه است. در ادبیات روانشناسی با مفاهیمی مواجه هستیم که از منظرهای متفاوتی بدان نگریسته شده است، مثل خود به معنای کل سازمان یافته شخصی. در این معنی تاکید بر پیوستگی خود می باشد که می توان واژه شخصیت را معادل آن به کار گرفت. خود به معنای هشیاری، ادراک خود و هویت .خود به عنوان یک نظام حمایت کننده. خود به معنای جزئی آگاه از میدان پدیداری (راجرز). خود به معنای خویشتن، در تعریف آلپورت. خود به عنوان یک نظام حمایت کننده، سالیوان. خود به عنوان پردازشگر اطلاعات، کانتور و کیلستروم.
عوامل متعددی در شکل گیری “خود” نقش دارند. خانواده، جامعه و تجربیات شخصی از منابع اصلی نحوه ی شکل گیری ساختار “خود” می باشند. به طور کلی عوامل زیر اعتبار بالایی در شکل گیری “خود” دارند.
واکنش دیگران: مهمترین پیدایش تصور از خود و ارزش نهادن به خود، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد، به خصوص کودک است.
مقایسه با دیگران: تصور از “خود” شامل خصوصیات عینی و قابل قیاس با دیگران می شود.
ایفای نقش: افراد بر اساس “نقش اجتماعی” هویت خود را تعریف می کنند.
همانند سازی الگوها: همه در فرایند زندگی با یک عده افراد مهم زندگی خود همانند سازی کرده و آنها را به عنوان مدل یا الگوی رفتار خود برمی گزینند.
آنچه که مهم می نمایاند این است که با درک و شناخت نحوه کارکرد “خود”، به عنوان سیستمی حاکم در وجود روانی می توان فرایند رشد و سلامت روانی را تسهیل نمود، چرا که شناخت “خود” در واقع شناخت بخش بزرگی از نظام روانی محسوب می شود که بدون این مهم هیچ زیستنی رو به خودشکوفایی و اعتلای روانی میسور نیست.
عملکردهای خود
آزمایش واقعیت: “خود” توانایی تشخیص و تمیز اتفاقاتی که در ذهن فرد و دنیایی پیرامونی می افتد را دارا است. این از مهمترین عملکرد”خود” می باشد، به خاطر اینکه فرد باید توانایی دریافت و درک درستی از محرکهای بیرونی داشته باشد. در شرایط استرس زا، درک درست وقایع اغلب با تحریف مواجه است.
کنترل تکانشها: توانایی مدیریت خشم و یا خواسته ها و آرزوهای آنی بدون اینکه در رفتار فرد به شکل علایم بیمارگونه دیده شود. مثل خشم، بی بند و باری جنسی، افراط در مصرف مواد مخدر و پرخوری و عیش و نوش.
قضاوت: توانایی داشتن رفتار مسئولانه. این فرایند شامل شناسایی راههای احتمالی رفتار و ارزیابی نتایج احتمالی تصمیم گیریهای مناسب می باشد.
روابط موضوعی: ظرفیت داشتن ارتباط رضامند دو طرفه. درک خود و دیگران از جنبه های مختلف.
فرایندهای عقلانی: توانایی داشتن تفکر منطقی، منسجم و انتزاعی. در یک موقعیت استرس زا، فرایند تفکر می تواند بهم بریزد و تحریف شود و فرد گمان می کند، آنچه می اندیشد درست و منطقی بوده و بر اساس آن عمل می کند.
کارکرد تلفیقی خود: توانایی است برای تنظیم و یکی کردن سایر عملکردهای شخصیت، و فرد را برای احساس، فکر و رفتار منسجم قادر می سازد. همچنین توانایی یکپارچه ساختن تجارب، عقاید و عواطف متضاد را دارد. مثل کودکی که عاشق مادرش است و نیز همزمان از او احساس خشم دارد.
عملکرد دفاعی: مکانیسم های دفاعی “خود” برای محافظت کردن فرد از منابع قوی تهدید کننده هویت و بهداشت روانی است که با تعدیل اضطراب عملی می شود. در این مقاله به این مهم بیشتر پرداخته می شود.
ویژگی و انواع مکانیسمهای دفاعی
۱. این مکانیسم ها عملکردی ناخودآگاهانه داشته و فرد از فعالیت آنها در رفع اضطراب آگاه نیست.
۲. در مقطع زمانی خاص و موقت سازگاری با موقعیت اضطراب زا را شکل داده و باعث تطابق بهتر فرد با عوامل نامساعد میشوند.
۳. این مکانیسم ها مانع از مواجهی فرد با منبع اضطراب می شوند که نوعی خودفریبی محسوب می شود، زیرا روش ادراک فرد را از موقعیت عوض میکنند.
۴. افراد نوروتیک و دارای مشکلات روانی بیشترین استفاده را دارند. در افراد سالم این مکانیسم ها کمتر دیده می شوند.
واپس زنی(REPRESSION) : سرکوب و یا واپس زنی اصلی ترین مکانیسم دفاعی می باشد، مکانیسم های دیگر به عنوان ابزار کمکی به وسیله “خود” به کار می روند. واپس زنی به معنی جلوگیری از ورود افکار، خاطرات، آرزوها، امیال و تجارب دردناک، ناخوشایند، شرم آور و ناپسند به سطح خودآگاه و هشیار می باشد. در این مکانیسم خاطرات استرس زا به طور گزینشی به ناخودآگاه رانده می شوند.
والایش(SUBLIMATION): از سالم ترین مکانیسم های دفاعی است که آدمی انرژی خود را صرف فعالیت های جامعه پسند و سازنده می کند. تمدن به نوعی محصول این مکانیسم است.
فرونشانی(SUPPRESSION): واپس زنی ای که به طور اختیاری و از روی عمد حوزه ی خودآگاهی صورت می گیرد فرونشانی نامیده می شود. بازداری ارادی و هشیار از ورود افکار، احساسات، تجارب و خاطرات خاص به سطح هشیار. فرار کردن از اندیشیدن به مواد اضطراب زا و دردآور و نیز منحرف کردن افکار و اندیشه به موضوعات دیگر.
واپس روی(REGRESSION): در این مکانیسم فرد برای تجربه ی امنیت روانی که به وسیله ی اضطراب مختل شده به دوره امن کودکی رجعت کرده و رفتارهای کودکانه نشان می دهد. واپس روی یعنی بازگشت به مراحل ابتدایی رشد و تکامل (مراحلی مطمئن تر، امن تر و فاقد استرس) و بروز واکنشهای ناپخته برای تعدیل اضطراب.
همانند سازی(IDENTIFICATION): پا جای پای کسی گذاشتن که بیشترین مقبولیت را در نزد شخص دارا است. فرایند الگوبرداری از افکار، رفتار، خلق و خوی و سلایق فرد دیگر. برای کاهش اضطراب فرد “ناخودآگاهانه” با شخصیت جذاب، موثر و موفق و یا با ویژگیهای بارز همانندسازی می کند.
انکار(DENIAL): عبارت است از طرد، انکار و نفی ناخودآگاهانه ی رویدادها و وقایع، افکار، عواطف و تجارب اضطراب زا. مثال: مادری که مرگ عزیزش اضطرابزا بوده و توان پذیرش آن را ندارد آن را انکار کرده و باز بشقاب غذایش را سر میزغذاخوری می آورد و یا لباسهایش را مرتب می کند.
جبران(COMPENSATION): تلاش و اهتمام وافر برای برجسته نشان دادن و یا رشد دادن اغراق آمیز قسمتی از تواناییها برای جبران ضعفها، ناتوانیها و ناکامیها. تحت این شرایط فرد به طور موقتی خود کم بینی و ناکامی هایش را پنهان می کند. شخصی که از مشکلات تکلمی رنج می برد در بزرگسالی سیاست مدار و یا سخنران می شود.
برون فکنی(PROJECTION): نقطه مقابل درون فکنی است. نسبت دادن احساسات، امیال، افکار، تکانه ها و گرایشات نامطلوب، ناخوشایند و غیر اخلاقی خود به افراد و یا شیء خارجی دیگر.
درون فکنی(INTROJECTION): نوع شدید همانند سازی می باشد که در آن فرد ارزشها و ویژگیهای فرد و یا گروه دیگر را جذب ساختار “خود” می کند. درونی کردن احساسات، ارزشها و ویژگیهای فرد دیگر، ویژگیهایی که خودمان در آن زمینه ضعف داریم. نسبت دادن افکار و احساسات دیگران به خود و تقلید از آنها
دلیل تراشی(RATIONALIZATION): عبارت است از استفاده از دلایل، توجیهات و استدلالهای ظاهرا منطقی و پذیرفتنی برای توجیه رفتار و احساسات نادرست، بیمارگونه و غیرموجه.
توجیه عقلی(RATIONALIZATION): بهره گیری افراطی از بعد شناختی، عقلانی و تفکر انتزاعی برای توجیه حوادث و تجربیات اضطراب آور با پرهیز از احساسات آزار دهنده آنها. توجه به جزئیات عقلانی وقایع با حذف بعد احساسی و عاطفی آن.
جابجایی(DISPLACEMENT): جابجایی و انتقال تجربیات، عواطف، احساسات، هیجانات و اضطراب زا از یک شخص و یا شیء که اضطراب زا بوده و یا غیر قابل دسترس می باشد، به فرد و یا شیء امن تر و ناتوان تر که می تواند اضطراب را در آنجا تخلیه نماید. شخصی که نمی تواند به ارضای نیازهای جنسی خود دست یابد، در کار غرق می شود یا به پرخوری روی می آورد.
واکنش سازی(REACTION FORMATION): واکنش سازی و یا عکس العمل سازی زمانی مورد استفاده “خود” قرار می گیرد که احساس و یا خواستی که کاملا مغایر با ارزشهای فردی و اجتماعی است، وجود داشته باشد. بنابراین فرد دست به عملی کاملا متضاد آن دست می زند. مثل مادری که به شکل افراطی و اغراق آمیزی بچه اش را دوست دارد که می تواند نشانگر تنفر مادر از بچه باشد.
شوخ طبعی(HUMOUR): برای فرار از اضطراب بعضی مواقع فرد تمرکز غیرارادی دارد بر جنبه های غیرجدی و جالب و طنزگونه عامل استرس زا و تعارضات.
* دکتر محمود صادقی روانشناس بالینی و موسس سازمان سلامت روانی آتنا است.