یکی از چالش هایی که اغلب زوج هایی که دارای فرزند هستند، در موقع جدایی با آن رو به رو هستند مساله چگونگی سرپرستی فرزندان است. بر اساس تجربه مشاوره با بسیاری از زوج های در آستانه جدایی، اغلب زن و شوهرها در فرایند جدایی یا بعد از آن درگیر جنگ قدرت و نوعی خصومت می شوند که این جنگ قدرت ناخواسته وضعیت فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهد. شاید بتوان گفت بزرگترین قربانی این کشمکش بی سرانجام فرزندان هستند. بنا بر این لازم است که زن و شوهرها جدای از مسایل مابین خود، سعی کنند بهترین شرایط را برای سرپرستی و مدیریت فرزندان بعد از طلاق، در نظر بگیرند تا کمترین آسیب عاطفی و اجتماعی متوجه آنها شود.
سرپرستی کودکان بعد از طلاق:
در اکثر مواقع دادگاه برای حفظ سلامت عاطفی و اجتماعی کودک، رای به سرپرستی مشترک می دهد و در موارد بسیار کم در شرایط خاص و بسته به منافع کودک دادگاه رای به سرپرستی کامل یکی از والدین می دهد. سرپرستی مشترک شامل سرپرستی فیزیکی و سرپرستی در مورد تصمیمات حقوقی و مسایل مهم مربوط به کودکان است. در اکثر مواقع والدین بر سر سرپرستی فیزیکی فرزندان مشکل دارند و اغلب سئوال می کنند که آیا سرپرستی فیزیکی نصفانصف بیشتر به نفع بچه ها است و یا این که یک نفر مسئول اصلی باشد و نفر دیگر کمک کننده.
انواع سرپرستی فیزیکی مشترک
این نوع سرپرستی به دو دسته تقسیم می شود:
۱- سرپرستی که قرار می شود که والدین زمان حضور کودک را بین خود نصف کنند و نیمی از هفته کودک با مادر و نیم دیگر با پدر زندگی کند.
۲- سرپرستی بر اساس مکان و خانه ای که کودک قرار است در آن زندگی کند. انتخاب یک مکان به عنوان خانه اصلی و گذراندن آخر هفته با والد دیگر.
اگر بنا به حکم قانون و توافق والدین قرار شود که سرپرستی فرزندان مشترک (پنجاه/ پنجاه)بوده و فرزندان بین دو خانه تقسیم شوند یعنی دو محل زندگی داشته باشند در این صورت عوارضی به دنبال خواهد داشت که به آن می پردازیم:
آیا سرپرستی مشترک پنجاه/ پنجاه به نفع کودکان است؟
پاسخ به این سئوال ساده نیست جواب آن بستگی دارد به عواملی مانند: سن فرزندان، میزان نزدیکی منزل پدر و مادر و نیز رابطه آنها با یکدیگر. در کل هر قدر کودکان کم سن تر باشند و فاصله خانه ها از هم دورتر و نیز والدین کشمکش بیشتری داشته باشند سرپرستی مشترک به کودکان آسیب بیشتری می زند و در کل تحقیقات نشان می دهد که داشتن دو خانه جداگانه مضرات بیشتری برای کودکان دارد. این مقاله به ارایه پنج دلیل آن می پردازد:
۱ـ کودکان توپ پینگ پنگ نیستند که مرتب دست به دست شوند.
از این خانه به آن خانه شدن می تواند خیلی ناراحت کننده باشد بخصوص برای کودکان بسیار خردسال چرا که در سال های ابتدای رشد کودکان نیاز به ثبات و محیط قابل پیش بینی برای رشد خود دارند. آنها نیاز دارند احساس کنند خانه ای از خود دارند وقتی بین دو خانه دایم جا به جا می شوند مفهوم خانه در ذهن آنها نقش نمی بندد. آنها دایم به فکر خانه مامان و خانه بابا هستند و این مساله به ثبات روانی و عاطفی کودکان صدمه می زند.
۲ـ زندگی در دو خانه باعث بروز اضطراب در کودکان می شود.
وقتی بچه ها بین دو خانه جا به جا می شوند دایم مجبورند یک سری از وسایل خود را جا به جا کنند و برخی از وسایل خود را نمی توانند با خود ببرند و یا جا می گذارند که به نوبه خود باعث بروز استرس و ناآرامی در کودکان می شود. همچنین بیشتر خانواده ها قادر نیستند که از تمام وسایل مورد نیاز کودک دو نسخه تهیه کنند، لذا کودکان دایم برای برخی از وسایل خود دلتنگ می شوند.
۳ـ جابه جایی دایم باعث اتلاف وقت و خستگی کودکان می شود.
جابه جایی دایم تفریح تلقی نمی شود بخصوص اگر فاصله دو خانه دور باشد. در این صورت کودک زمان زیادی را در اتوموبیل و در حال حرکت بین دو خانه سپری خواهد کرد و این روند بسیار خسته کننده خواهد بود.
۴ـ مجبور به ماندن بیشتر در مدرسه
گاهی اوقات به دلیل عدم تنظیم وقت والدین برای برداشتن کودک از مدرسه، کودک مجبور است زمان بیشتری را چه قبل و چه بعد از اتمام کلاس هایش در مدرسه بماند و یا نیاز دارد شخص سومی از او مراقبت کند که این امر به نوبه خود به آرامش کودک لطمه زده و باعث می شود که تحت تاثیر فشارهای کاری والدینش قرار بگیرد.
۵ـ اگر والدین با هم رابطه خوبی نداشته باشند این وضعیت برای کودک کابوس می شود
تحقیقات نشان می دهد که مهمترین عامل صدمه خوردن کودکان بعد از طلاق، تعارض و درگیری والدین است در این صورت ممکن است هر یک از طرفین سیاست های خود را در مورد کودک اعمال کنند که بودن در دو خانه با فضای پر تعارض و جنگ و کشمکش دایمی برای سلامت روانی کودکان خطری است جدی و غیر قابل انکار.
در نهایت:
تحقیقات نشان می دهد که موفقیت سرپرستی مشترک(پنجاه/پنجاه) بستگی به عواملی مانند آرامش و صلح بین والدین، سن کودک، نزدیکی خانه ها، امکانات و همت والدین در توافق در اداره امور فرزندان دارد. در این صورت کودک می تواند از بودن با هردو والدش بهره ببرد در غیر این صورت صدمات آن بیشتر از منافع آن خواهد بود.