بهرام حسین زاده 

نظام های ارزشی، نظام های حقوقی

 سفر یک‌نفر به نام کاسپین ماکان به اسراییل موضوعی چنان مهم شده که تقریباً تعداد بسیار زیادی از سبزها در مورد آن نظر داده‌‌اند، اما آنچه که در این مورد قابل توجه است، نسبت سنگینیِ چگالی نظردهندگان از جناح مذهبی جنبش سبز است. کافی‌ست با گوگل دنبال این موضوع بگردید تا ببینید که این سفر چگونه حساسیت نیروهای مذهبی ما را برانگیخته ولی با بی‌تفاوتی نیروهای لاییک جنبش سبز مواجه شده است. این شخص ماه‌هاست که از ایران خارج گشته و به کلی از کشورها سفر کرده است اما این، سفر او به “اسراییل” بود که اینهمه قیل و قال بپا کرد.

فراموش نکرده‌ایم که چندی پیش همین موضوع سفر به اسراییل برای “حسین درخشان” هم پیش آمد. اما حتی مخالفان او در اپوزیسیون هم سعی نکردند او را به دلیل این سفر محکوم کنند و چه بسا که پس از دستگیری حسین درخشان و تحت فشار قرار گرفتن‌اش از سوی جمهوری اسلامی، همینان به حمایت از او برخاستند و به درستی نوشتند که:« سفر به اسرائیل از نظر جمهوری اسلامی جرم است، ما که جمهوری اسلامی نیستیم، ما باید از کسی که به این جرم دستگیر می شود دفاع کنیم.»(ابراهیم نبوی)

اما در مورد سفر ماکان به اسراییل، موضوع ناگهان خیلی ناموسی می‌شود و فراوان افرادی بر او می‌تازند و حتی برخی این موضوع را دستاویزی می‌سازند تا به اختلافات عاطفی و درونی دو انسان عاقل و بالغ (او و ندا) بپردازند که اینها اصولا با هم بودند و یا نبودند! هنوز با هم رابطه عاطفی داشتند و یا نداشتند؟ آیا قلبی در سینه شکافته شده ی “ندا” برای ماکان می تپید یا نه؟…

با کدام ابزار سنجش‌ می‌توانیم به واقعیات اینگونه امور برسیم؟ و تازه به چه درد ما می‌خورد این دخالت در رابطه ی خصوصی افراد؟ آیا ما می‌توانیم به کنه “نیت” مردم پی ببریم و بطوری واقعی بدانیم که این جناب ماکان ازین قضایا قصد سوءاستفاده دارد یا نیتش پاک است؟ اینگونه نفوذ به درون افراد و کنکاش در آن زوایای پنهانِ روحی، علیرغم ناشدنی بودنش اما همیشه از جانب فراوان افرادی پیگیری شده است و شاید هزاران سال است که همیشه در مورد نیت این و آن سخن می گوییم بدون اینکه از خود بپرسیم به راستی میزان صحت و سقم این کشف و شهود ما تا چه حدودی‌ست؟ مگر می‌شود نیت  افراد را به طور دقیق کشف کرد؟ آیا این همان حکایت “هرکسی از ظن خود شد یار من” نیست که “از درون من نجست اسرار من”؟

اما درین میان به روشنی می بینیم که این نوع واکنش‌ها عموما مبتنی بر در نظر گرفتنِ “ذهنیت” و حساسیتِ حاکمان جمهوری اسلامی نسبت به کشور اسراییل است. اینکه مفهوم “صهیونیسم” از کانال جمهوری اسلامی در ذهن ما ایجاد شده است جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست و حتی معنی آن در ذهن ما نیز همانی‌ست که جمهوری اسلامی آن را می خواهد در اذهان جا بیاندازد. به عنوان چیزی نژادپرستانه که منادی برتری قوم یهود است. (تناقض کوتاه آمدن از مفهوم “نژاد” در آغاز جمله تا مفهوم “قوم” در نیمه دوم جمله به عهده من نیست! هنوز تصمیم نگرفته‌اند که اینها نژادند یا قوم یا صرفا یک آیین و دین)

اما به راستی ما را چه شده است که در مواردی مانند اعتراض به هزار و یک جرم و جنایت و کثافتکاری و دزدی و غارت و چپاول مردم و میهن، حساسیت‌های رژیم را نمی‌پذیریم و در نظر نمی‌گیریم و در خیابان‌ها برابر آن می‌ایستیم اگر چه که حتی به گلوله ببندندمان. اما در مورد اسراییل فوری تابعی می‌شویم از ذهنیت جمهوری اسلامی. نظامی که حتی حاکمان و نمایندگان خودش در موارد عدیده‌ای با نمایندگان دولت اسراییل ملاقات داشته‌اند و آخرین نمونه‌اش عکس‌های لو رفته ی ریاست فدراسیون تکواندو.

گویی این سیستم “ارزشی” را که جمهوری اسلامی به پا کرده و حتی خودش هم جدی نمی‌گیرد، دوستان سبز ما خیلی جدی گرفته‌اند. عزیزان، در سیستم ارزشی جمهوری اسلامی بر کدام نقطه ی قابل اتکا می توانید تکیه کنید که این مورد، دومی‌اش باشد؟

در ثانی، مگر همراه با سبز شدنِ جنبش و میهن‌مان، بارها بر این امر اذعان نکردیم که این جنبش صرفاً یک جنبش سیاسی نیست؟ بلکه یک جنبش فرهنگی و اجتماعی نیز هست! حالا چرا از بسط دادن دامنه ی فرهنگی این جنبش غفلت می‌ورزیم؟ آیا هنوز هم می خواهیم این جنبش سبز را نیز در دامن یک نظام ارزشی رشد بدهیم؟ که عده‌ای مفسر بتوانند خیر و شر مردم را تشخیص دهند و “محتسبانه” از مردم حساب‌کشی کنند؟ چرا نمی خواهیم ازین فرصت‌ها استفاده کرده و برای همیشه و به مانند باقی جهان متمدن، سیستم‌ رفتاری‌مان را از “ارزشی” به “حقوقی” رشد بدهیم؟ اینکه امروز ماکان و فردا دیگری و دیگری مورد “افشاگری” ما قرار بگیرد که:”ماکان نامزد ندا نبود.” و دیگری چنان بود و آن سومی هم که چنین! اینها بر هم زدن همان کلاف سر در گم هزاران ساله است. کلافِ سیستم‌هایی که بر زمین استوار نبودند و سرمنشاء‌شان در جاهای تاریکی از سپیده‌دمان تاریخ بشری‌ست و طبیعتاً امروزه ناتوان هستند از پاسخ دادن به نیازهای امروزین روابط اجتماعی ما. ازین فرصت استفاده کنیم، بیاییم و با تاکید بر حقوق شهروندی و حقوق بشر، بنیان رابطه با شهروندانمان را از آسمان جدا کرده و بر زمین بگذاریم. روابطمان را بر مبنای “حقوقی” تعریف شده استوار سازیم. اسراییل در یک سیستم ارزشی کشوریست ظالم و قاتل مسلمین و نژادپرست و غاصب و …

اما همین کشور در سیستمی حقوقی، کشوریست برابر حقوق با بقیه کشورهای عضو سازمان ملل متحد که چگونگی رابطه بین کشورها را در اساسنامه‌اش به روشنی توضیح داده است.

بر اساس نگرش مبتنی بر سیستم ارزشی‌ست که “ماکان” با سفر خود به اسراییل، به سرزمین دشمن رفته و احتمالا از موساد پول گرفته و به شغل شریف جاسوسی هم مبادرت می‌ورزد. ولی بر مبنای یک سیستم حقوقی، سفر به اسراییل چیزی‌ست مانند سفر به بلژیک و نه اعماق جهنم.

اینکه با شیمون پرز ملاقات کرده هم چیزی‌ست در حد و حدود ملاقات با هر رئیس دولت دیگر. آیا سخنانی که گفته و خود را نماینده مردم ایران و سفیر صلح نامیده، چیزی بیشتر از تعارفاتی‌ست در عرف چنین ملاقات‌هایی؟ کیست که ادعای نمایندگی او را از جانب مردم ایران جدی گرفته باشد؟ حتی خود شیمون پرز هم خوب فهمیده که منظور طرف این است که مردم ما با مردم و دولت اسراییل هیچ مشکلی ندارند. سخنان خام یک جوانِ خام کجا و سخنان سردمداران حکومت کجا که شب و روز با دروغ‌های عجیب و غریب و رفتارهای غیرانسانی باعث آزار مردم خودمان و هراس دنیا شده‌اند؟

در کجای دنیای متمدن، سفر یک جوان به یک کشور و ملاقات با رئیس دولت آن کشور را “اپوزیسیون” با متر و معیارِ “پوزیسیون” و حاکمیت اندازه می‌گیرد؟ آنانکه کار او را سببِ آسیب زدن به جنبش سبز قلمداد می‌کنند، آیا بواقع این “جنبش” را دست کم نگرفته‌اند؟ چرا ما ازین موارد استفاده نمی‌کنیم که سیاست خارجی جنبش سبز را نه بر اساس فرضیاتِ ارزشی، بلکه بر اساس صرفِ “منافع ملی” و حقوق بین‌المللی تعریف کنیم؟ همانگونه که در مورد “حسین درخشان” گفتیم ما که جمهوری اسلامی نیستیم، الان هم باید همان موضع را بگیریم، و از هراسِ تبلیغات جمهوری اسلامی به دامِ ضدیت با حقوق شهروندان و حقوق بشر نیافتیم. این تازه آغاز راه است، در آینده ای نه چندان دور شما باید با صراحت در مورد حقوق اقلیت‌های دینی و قومی و جنسی و … اعلام موضع کنید. از همین حالا این تخم لق را در دهان جمهوری اسلامی نگذارید که او تعیین کننده ی مبنا‌های رفتاری ما باشد.

 

سایت نویسنده:

http://pargar.persianblog.ir/