عملیات تعمیر و سرویس ترموستات مقام رهبری آنقدر پر برکت و موفقیت آمیز بود که رخوت به یکباره از نظام رخت بربسته و به قول نماینده آغا در بسیج، باعث نشاط در جهان اسلام شد. می گویند فوران نشاط به حدی شدید بود که مقام رهبری بلافاصله پس از خروج از بیمارستان، ضمن صرف مکیفات و شکستن حب با دم مبارکشان، بر تولید و توزیع علم و خلاصه پیشرفت فناوری خییییلی تاکید کردند. و خطاب به نهادهای “لش کری” و “کش وری” فرمودند: دِ یالله بجنبید الان وقتشه. و افزودند، از ما نشنیده بگیرید ولی علم حتما پیشرفت می کنه چون هم ما حسابی روی فرم هستیم و هم استخاره خوب آمده. مسئولان نظام هم یکصدا گفتند: آی قربون اون دهنت. و خطاب به جنتی امام جمعه موقت تهران گفتند اخوی شما که دهان ات همیشه بازه یه حرفی بزن. جنتی که از درایت آغا کف کرده بود، جواب داد: زبونم بند اومده/ بریده شد افکارم… پرسیدند آخه چرا؟ گفت: دوست دارم برم مدرسه و درس بخونم و باعث پیشرفت علم و دانش بشم، ولی دلم جای دیگه ست. پرسیدند: کجاست؟ گفت: در فراق سرِ بریده ی ترموستات آغاست و در حالی که می گریست، زد زیر آواز: یه دل اینجا یه دل اونجا/ اشک حسرت توی چشما/ دل تا بی تاب نشده/ اشکا سیلاب نشده/ خداحافظ خداحافظ
نمازگزاران حرفه ای جواب دادند احمد جان دل بده به کار و با هم دم گرفتند: جنتی ای لعنتی چیزی بگو/ حرفی بزن / بگو تو رو به خدا تو دلت مال کیه/ تو حواست جای دیگست و خودت نمیدونی به خدا/ نمی دونی به خدا/ جنتی با تو دل ما/ توی گلخونه آغاست/ وقتی نیستی سر خطبه خوندنت همیشه دعواست/ نمی دونی به خدا/ نمی دونی به خدا
جنتی گفت، نمی خواستم بگم ولی حالا که اینطوری شد میگم، به خدا قسم چیزی نمانده بود به کمک آغا آی فون شش را تمام کنیم ولی آخرای قضیه دست و دلمون به کار نمی رفت و اینقدر این پا و اون پا کردیم تا آخرش اپل پیشدستی کرد، می دونید چرا؟ چون علم و دانش هم مثل ما و بقیه جهان اسلام، حواس شون به ترموستات آغا بود و دل به کار نمی دادند. مم صادق رئیس قوه قضاییه پرید وسط نماز جمعه و گفت همه اش تقصیر دنیای مجازی است، اگر درِ دنیای مجازی را ببندیم و مشتریانش را اعدام کنیم، نور هم به گرد علم و دانش ما نمی رسه، ضمنا مشکل بی آبی هم برطرف میشه. کیهان ضمن تایید سخنان مم صادق، از آمادگی خود در افشای پرونده لواط و مفاسد اقتصادی دنیای مجازی خبر داد. اما اصولگرایان یواش رو که به برکت فضای مجازی، کسب و کارشان در بازار بورس حسابی سکه شده، در حالی که چایی شیرین شان را هورت می کشیدند با دلخوری گفتند مم صادق شما که به اندازه کافی بهانه برای اعدام داری چرا می خوای دهن فضای مجازی رو سرویس کنی و دخل ما رو بیاری؟ مسئولان هم که با کهنه پاک کن ترموستات آغا را جلا می دادند، خطاب به مقام شامخ افزودند، فقط یه خورده صبر کنید تا جناب ظریف کارهای مربوط به “کاغذ پاره ها” را راست و ریست کند، بر روی چشم. و پرسیدند: امر دیگه ای نیست؟ مقام شامخ ضمن کشیدن دستی به محاسن مبارک فرمودند: فقط زیادی کشش ندهید و کِش نروید و یک ذره بگذارید برای نسل های بعدی. مقامات با خنده گفتند: همش یه ذره است. چون بعد از بلای کاغذ پاره ها دیگه چیزی باقی نمونده.
***
می گویند وقتی این خبرها به گوش نماینده تام الاختیار امامزاده های کشور رسید زد زیر گریه و سه روز تمام نشست پای بساط شیشه. دلسوزان نظام گفتند اخوی مثل اینکه خیلی این خبرها رو جدی گرفتی و داری سر هیچ و پوچ و به خاطر حرفای صد من یک غاز خودتو به کشتن میدی، حالا کو تا پیشرفت؟ با
کدوم پول؟ با کدوم متخصص؟ نماینده امامزاده های کشور در حالی که ولو شده بود روی مبل و مثل ابر پاییز گریه می کرد جواب داد: سی و پنج ساله عصای دست نظام شدم، سی و پنج ساله تو اوج بی پولی همه رقم به داد مسئولان رسیدم، با پولای من تو خارج قصر خریدند. یک قرون یک قرون جمع کردم دادم برای خودشون حرمسرا بازکردند، با پول هایی که با گریه و زاری و اشک و ناله از مردم بدبخت و فلک زده کاسب می شدم، آقازاده هاشونو فرستادند خارج تا درس بخونند و با ماشین آخرین سیستم واسه ما فیس و افاده در بکنند، گفتند دستمان به دامنت امامزاده کم داریم، گفتم موادش نیست چطوری می شه امامزاده تولید کرد؟ گفتند از وایاگرا کمک بگیرید، به خاطر افزایش درآمد حضرات افتادیم به قوادی و خط تولید انبوه امامزاده رو راه انداختیم. خوردیم به تحریم ها، مجبور شدیم کلی رشوه بدیم به این و اون تا حضرات راضی شدند خواب نما بشوند و خلاصه با هزار بدبختی و دست تنها، و حتی بدون اینکه امامی در کار باشه، عینهو مک دونالد شعبه زدیم، جاهایی شعبه باز کردیم که سگ و گربه حاضر نبودند یک ساعت برن اونجا، تو برف و سرما و کوه و کمر، توی جنگل و بیابون، تو جاده خاکی و سنگلاخی، جاهایی که به عقل جن نمی رسید، حالا بعد از یه عمر به جای دستت درد نکنه و قدردانی رفتن سراغ علم و فناوری، ای بخشکی شانس. دلسوزان نظام زدند روی شونه نماینده فرانچایز امامزاده ها و گفتند: اخوی اگر قرار است جمهوری اسلامی برقرار باشه باید در علم و دانش را تخته کرد، ملتفتی؟ خره کارد دسته خودشو نمی بُره حالیته؟…
* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.