این صفحه به بهائیان اختصاص داردbahaee logo

 

حضرت بهاءالله در کتاب اقدس که گنجینه‌‌ی احکام و حدود آئین بهایی است، حکم محکمی دارند که مضمونش چنین است: خداوند قتل و زنا و غیبت و افترا را بر شما حرام فرموده، لهذا از آنچه در کتب و الواح الهی برای شما نهی شده، اجتناب نمایید. در این حکم کتاب اقدس، چنان که ملاحظه فرمودید، چهار امر با یکدیگر حرام گردیده است: قتل و زنا و غیبت و افترا. ملاحظه فرمایید که دو صفت مذموم غیبت و افترا چقدر قوی است که در کتب آسمانی، هم سطح قتل و زنا آمده است.

در باره‌ی غیبت در آثار بهایی بسیار ذکر شده است. مثلاً در کلمات مکنونه می‌فرماید:”ای مهاجران، لسان مخصوص ذکر من است، به غیبت میالایید و اگر نفس ناری (محرکی که انسان را به کار بد اغوا می کند) غلبه نماید، به ذکر عیوب خود مشغول شوید، نه به غیبت خلق من، زیرا که هر کدام از شما به نفس خود ابصر (بینا) و اعرفید (آگاه) از نفوس عباد من”.

ما می گردیم که از میان همه‌ی محاسن(خوبی‌ها) و محامدی (خصائل نیکو) که در هر شخص به درجات مختلف می‌توان یافت، عیبی بجوییم و نقصی بیابیم و آن را بزرگ نماییم. حال آن که روابط ما و افراد بشر نیز باید انعکاسی از رابطه‌ی ما با حق باشد و همچنان که ما در رابطه‌ی خود با خدا سعی می‌کنیم، صمیمی باشیم و در راز و نیاز خود از روی ریا رفتار نکنیم و نیز همچنین که ما از خدا می‌طلبیم که گناهان ما را ببخشاید و خطای ما را بپوشاند، به همان نحو باید با خلق خدا رفتار نماییم.

حضرت عبدالبهاء چه نیکو می‌فرماید:” به قصور کس نظر ننمایید، جمیع را به نظر عفو ببینید، زیرا چشم خطابین نظر به خطا کند، اما نظر خطاپوش به خالق نفوس بنگرد”.

مطلب دیگری که در آن کلمات مکنونه که ذکر شد، ملاحظه فرمودید این است که می‌فرماید، اگر نفس اماره غلبه نمود و شما را بر یافتن و ذکر عیبی و خطایی دلالت کرد، به ذکر عیوب خود مشغول شوید، زیرا شما بر نفس خود بیش از دیگران آگاهید و بر نقایص خویش بیشتر واقفید تا بر نقایص دیگران.

حضرت عبدالبهاء خطاب به بهائیان چنین می‌فرماید: “اگر نفسی غیبت نفسی نماید، این واضح و مشهود است که ثمری جز خمودت (افسردگی) و جمودت (سرد شدن) نیارد. اسباب تفریق است و اعظم وسیله‌ی تشدید. اگر چنانچه نفسی غیبت دیگری کند، مستمعین باید در کمال روحانیت و بشاشت او را منع کنند که از این غیبت چه ثمری و چه فایده‌ای ولی اگر نفسی به ستایش دیگری پردازد و به مدح و ثنا لسان گشاید، مستمعین به روح و ریحان آیند. قلوب را فرح و سرور آید و ارواح را بشارت احاطه کند که الحمدالله در ظل کلمه‌ی الهی نفسی پیدا شده که مرکز خصایل و فضایل عالم انسانی است و مظهر عواطف و الطاف حضرت رحمانی. رخی روشن دارد و زبانی ناطق در هر انجمن. روحی پر فتوح دارد و جانی مؤید به نفحات حضرت رحمان. حال کدام یک خوش‌تر و دلکش‌تر؟”

از غیبت زشت‌تر و به حال افراد و جامعه‌ی انسانی مضرتر افتراست. افترا، یعنی بهتان زدن یا دروغی را بر دیگری بستن. این عمل قبیح علاوه بر این که سرچشمه‌اش دروغ است و دروغ از معاصی کبیره است، اما یک پله از آن هم بالاتر است، زیرا دروغی است که عمداً برای خوار کردن یا زمین زدن، یا حتی نابود کردن دیگری می‌سازند و از خدا نمی‌ترسند.

در تاریخ بشر داستان‌ها است که چه مقدار از بیگناهان به واسطه‌ی حسد دشمنان و سعایت آنان از مسند عزت به خاک مذلت افتاده‌اند و به دروغی که به افترا و بهتانی که به آنان بسته بودند، او را به نابودی کشیدند.

کتاب های معروف ادبیات جهان پر از داستان‌های غم انگیزی است که در محور تهمت و افترا دور می‌زند. داستان اتلو از تراژدی‌های شکسپیر یکی از آنهاست.

بر بهائیان افترا بستند که به خدا اعتقاد ندارند، دعا و مناجات نمی خوانند، عفت و عصمت نمی شناسند، با خویشان نزدیک وصلت می‌جویند. همه‌ی این افتراها از برای آن بود که مبادا مردم از حقیقت آئین بهایی مطلع گردند و به آن گرایش یابند.

اما اهل انصاف که با آثار بهایی آشنا هستند، این قبیل نصایح را که در کتب مقدس بهایی فراوان است، دیده‌اند. مثلاً این بیان حضرت عبدالبهاء را شاید مشاهده کرده باشند که خطاب به بهائیان می‌فرماید:” ای احبای الهی،الحمدالله امر الهی در دوره‌ی بهایی روحانیت محضه است. تعلق به عالم جسمانی ندارد. نه جنگ و جدال است و نه ننگ و وبال، نه نزاع با امم است و نه پرخاش با قبایل و ملل. جِیش‌اش (سپاه) محبت الله است و عیش‌اش صهبای معرفت الله (شناسایی خدا). جنگ‌اش بیان حقیقت است و جهادش با نفس اماره‌ی بدطینت. مظلومیت کبری غالبیت (غلبه کننده) و محویت و فنا عزت ابدیه. باری، روحانیت اندر روحانیت است. تا توانید خاطر موری نیازارید، چه جای انسان و تا ممکن، سر ماری مکوبید، تا چه رسد به مردمان.

همت بر آن بگمارید که سبب حیات و بقا و سرور و فرح و راحت و آسایش جهانیان گردید، خواه آشنا و خواه بیگانه، خواه مخالف و خواه موافق. نظر به پاکی گهر و یا ناپاکی بشر ننمایید، بلکه نظر به رحمت عامه‌ی خداوند اکبر فرمایید که پرتو عنایتش جهان و جهانیان را احاطه نموده و فیض نعمتش عارفان و جاهلان را مستغرق فرموده. بیگانه مانند آشنای یگانه بر خوان انعامش ناظر و منکر و مدبر مانند مقبل از دریای الطافش مقترف (کسب کننده). احبای الهی باید مظاهر رحمت عامه باشند و مطالع (محل‌های طلوع) فیض خاص. مانند آفتاب بر گلشن و گلخن، هر دو بتابند و به مثابه‌ی ابر نیسان بر گل و خار هر دو ببارند. جز مهر و وفا نجویند و طریق جفا نپویند و غیر از راز صلح و صفا نگویند. این است صفت راستان و این است نشانه‌ی بنده‌ی آستان جمال ابهی (بهاءالله)”.

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:     پیامگیر : ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵   ، ایمیل: anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی :      www.reference.bahai.org/fa