از خوانندگان
خشونت در رفتار داعش (موسوم به گروه خلافت اسلامی) در سطح جهانی انعکاس وسیعی یافته و همین امر منجر به نگرانی و نزدیکی جمعی از حکومت های ریز و درشت گردیده است.
زمان آن امروز است و مکان آن در سراسر جهان پراکنده است. ثقل این تحرکات خاورمیانه است و قلب آن سرزمین کوچک ولی قهرمان کوبانی است، که عاشقانه در حال تپیدن است. جایی که همه نگاه ها را به خود خیره کرده است و جهان زورمند، انگشت حیرت به دهان گزیده از این حماسه. کاری که از عهده حکومت های توتالیتر و تا بن دندان مسلح و وابسته همچون عراق و سوریه، نتوانستند انجام دهند، جمع کوچکی از انسان ها که تا دیروز به رسمیت شناخته نمی شدند وکمتر کسی نام آنها را شنیده بود و یا از مکانش خبر داشت و حتا مردمانش محروم از داشتن شناسنامه بودند، با گذشت و فداکاری از پس آن بر آمده اند.
این دلیرمردان و شیرزنان چه موفق شوند و چه شکست بخورند، نتیجه آن در ذهن انسان های شریف و تاریخ به نیکی ثبت خواهد شد. آنان درس ایثار و فداکاری و مقاومت را به جهان نشان داده اند تا جایی که مورخان و محققان آن را با مقاومت لنینگراد در مقابل ارتش هیتلر مقایسه می کنند.
همزمان با این رویداد در گوشه ای دیگر از این جهان دختر جوانی که در دوازده سالگی با تیغ جهل و نادانی مورد آزار قرار می گیرد (به همراه انسانی که زمان بسیاری را صرف حمایت از کودکان کرده است) مفتخر به دریافت جایزه صلح نوبل می گردد.
آنچه از این دو رویداد می توان نتیجه گرفت:
اول: این که پیدایش نگرش و حرکت به سمت خشونت چگونه بوده است؟
دوم : چه پیشنهادی می تواند برای جلوگیری از خشونت مطرح گردد؟
تمرکز ما در این متن بر این است: چرا خشونت؟
اول: کافیست به فیلم های رسانه ای و بازی های کامپیوتری یک نگاه ساده داشته باشیم. هنرپیشه هایی با بدن ها و اندامی خاص و قدرت های غیر طبیعی و فوق انسانی (تبلیغ نادانی)، یکه و تنها (ویژگی فرد در جامعه مدرنیته)، به مبارزه با نیروهای نظامی و افزارهای جنگی پیشرفته می روند. چیزی که این آدم ها را فوق انسانی نشان می دهد ایمان و باور آنها به درستی کارشان است (ایدئولوژی) .
دوم: فاصله شمال و جنوب است. هرچه سطح تکنولوژی بالاتر می رود و از پیچیدگی بیشتری برخوردار می گردد، توان کشورهای شمال بیشتر می شود و مستقیم و غیرمستقیم از ممالک جنوب بهره های زیادتری می برند و این فاصله تا جایی پیش می رود که آمال و آرزوی جنوبی ها رسیدن به شمال است و چه جان ها و هزینه های سنگینی برای رسیدن به این وصال صرف می کنند. و این از نگاه جامعه جهانی خصوصن جوانان مخفی نمی ماند.
سوم: عامل ایدئولوژی که با مطرح کردن “اخلاق!” وارد می شود و فرمانبرداری را در قالب دنیایی دیگر و صد البته بهتر! تبلیغ و ترویج می کند و این فرمانبرداری بستر پیدایی دیکتاتوری را در قالب آرمان خواهی فراهم می نماید. چرا که مذهب بر اساس توحید بنا شده و در نفی و اثبات آن، مجالی برای آزادی عقیده نیست. در چنین فضایی داعش و داعشیان جولانگاه می یابند. داعش محصول فرایند مدرنیته است بدون زمینه های فرهنگی آن در جوامع جنوب.
تاریخ داعش
پیدایی داعش ربطی به امروز و دیروز ندارد، بلکه از زمانی آغاز می شود که جنگ سرد مابین بلوک شرق و غرب به نقطه ای رسید که دکترین غرب بهترین راه را در آن دید تا با ایجاد کمربند سبزی در اطراف ایدئولوژی چپ مانع نفوذ شرق گردد. و اولین ترکش های آن را کشورهای ایران و افغانستان دریافت کردند. با کمی مسامحه می توان گفت اجداد داعش امروز، داعشی است که در ایران حکومت را آغازید و همچنان کم و یا بیش ادامه دارد. می توان به جرأت گفت مردم ایران از برخورد با داعش بیشترین تجربه را دارند.
همزمان با پیدایی انقلاب، یعنی درست فردای پیروزی، زمانی که بر پشت بام مدارس (که جای ترویج دانش و فرهنگ است)انسان هایی را اعدام کردند و خشونت آمیز ترین حملات را به قومیت ها و اقلیت های گوناگون در کمترین زمان ممکن پس از به قدرت رسیدن شان، وارد نمودند، داعش تولد یافت! و از همان کودکی اش تا به امروز که به سی و اند سالگی رسیده است جدال مردم ایران با داعشیان در داخل کم و بیش ادامه داشته است. گاهی آن ها مجبور به عقب نشینی شده اند وگاهی با هجوم وحشیانه شان قدرت مردم را به عقب رانده اند.
اگر چه این تز بعد از تلاشی بلوک شرق از دکترین غرب خارج گشت، اما تاثیر خود را نه تنها در منطقه بلکه در جهان گذاشته بود و تخم کاشته شده رشد یافته و به گُل نشسته و فقط منتظر شرایط برای خودنمایی بود و این امر هم با گسترش رسانه و تکنولوژی جدید از سویی و تضعیف قدرقدرتی دیکتاتورهای کوچک و بزرگ منطقه از سوی دیگر فراهم آمد.
امروز این بیماری در کل جهان گسترش یافته و جالب این که شبکه های اجتماعی که برای تسریع فعالیت کشورهای شمال در جهت کنترل جنوب به وجود آمده بود مبدل به ضد خود شده و بیشترین خدمات خود را در اختیار گروه های تندرو قرار داده است.
پیشنهاد :
حال آنچه می تواند جلوی رشد این پدیده ناقص و ضمنن خطرناک را بگیرد، تنها به حمله و متلاشی کردن ختم نمی شود، بلکه این بیماری به بررسی همه جانبه تری نیاز دارد که کارشناسان و متخصصان در این امور باید نظر بدهند، ولی آنچه به نظر نگارنده می رسد توجه به موارد ذیل برای بررسی ضروری است:
ـ اینکه توازنی بین کشورهای شمال و جنوب به وجود آید.
ـ اینکه فضای علمی گسترش یافته و دست یابی به دانش برای همه جوامع فراهم گردد.
ـ اینکه موئلفه بین ذهن و عین، دانش و اخلاق به وجود آید.
ـ اینکه بین سنت و مدرنیته، بین مدرنیزاسیون و مدرنیته تعادل و تعامل منطقی صورت پذیرد.
ـ اینکه این نظم سال هاست دچار بحران شده است و به قول نیچه “خدا مرده است”!
اکتبر ۲۰۱۴