M-pashaee-H

گردهمایی و رفتار اجتماعی مردم در بزرگداشت مرتضی پاشایی، خواننده پاپ برای بسیاری قابل پیش بینی نبود، ولی پرسش اصلی این است که چگونه می توان این حرکت را توضیح داد و چه عواملی باعث بروز آن شده است؟ گفته می شود این بزرگترین گردهمایی برای تشییع جنازه در یک دهه اخیر است. چرا؟

گذراز الگوهای حاکم و سنتی

مرتضی پاشایی در چارچوب موسیقی پاپ می خواند، موسیقی که با الگوهای رایج و سنتی حکومت منطبق نیست. ترانه های او بسیار عاشقانه و به قولی سوزناک است، ولی موسیقی که او این اشعار را در قالب آن می گنجاند، موسیقی پاپ بود که با روحیات نسل جوان سازگار است، موسیقی این ترانه ها غمگین نیست. این الگو فقط مختص به یک کشور یا یک منطقه نیست. شما می توانید آن را در سطح جهانی نیز مشاهده کنید، نگاه کنید برای نمونه به ترانه در تابستان «In Summer» از کلوین هریس «Calvin Harris» خواننده بریتانیایی یا به ترانه موجی از پس موجی دیگر «Wave After Wave» از روبین شولز «Robin Schulz»

هر دو این ترانه ها در هفته های اخیر در صدر ترانه های پاپ آمریکا و اروپا بودند.

اشعار هر دو این ترانه ها برای مثال عاشقانه و غمگین، اما موسیقی آنها شاد و پر تحرک است. مرتضی پاشایی نیز مانند بسیاری از خوانندگان نسل جوان خودآگاه یا ناخواآگاه از این الگو پیروی می کرد، اشعاری عاشقانه در قالب موسیقی پر تحرک.

حتی نوع لباس پوشیدن مرتضی پاشایی در کنسرت هایش با الگوهای رایج حکومتی قابل انطباق نیست.

اگر بخواهیم ترانه های او را از زاویه فرهنگ شیعه بنگریم، آن که بازنده است، پیروز و جاودانه است، آن که در عشق شکست خورده و عاشقانه می سراید، پیروز و ابدی است، آن که می میرد، جاودانه می شود، حسین هم در کربلا جنگ را باخت ولی جاودانه و پیروز شد. (صرفنظر از اینکه این نگاه درست یا غلط است).

پاشایی هم مجبور شد زندگی را با بیماری سرطان رها کند ولی با ترانه هایش به نوعی جاودانگی دست یافت.

بنابراین هم زاویه جهانی و هم از زاویه فرهنگ شیعی، عناصری در آثار و ترانه های پاشایی وجود دارد که حداقل برای بخشی از نسل جوان احساس همذات پنداری را گسترش می دهد.

رسانه و شبکه های اجتماعی

با همه این استدلالات رفتار اجتماعی مردم و میزان وسیع شرکت افراد و جوانان از او هنوز قابل توضیح نیست.

پاشایی تا مدت ها از سوی صدا و سیما مورد بی مهری قرار گرفت و ترانه هایش از طریق اینترنت پخش می شد ولی بعدها توانست برای کنسرت هایش مجوز بگیرد، بعلاوه در برنامه ماه عسل که در ماه رمضان پخش می شد، مردمی که مصرف کننده صدا و سیما هستد، مرتب با صدای او آشنایی داشتند. با توجه به این که در جریان بیماری سرطان او بودند، بستری شدنش نیز موجب چرخش این خبر در وایبر و فیس بوک شد. و افرادی از طریق شبکه های اجتماعی در مقابل بیمارستانی که او بستری بود جمع شدند. (توجه کنید که تاریخ تشییع جنازه پاشایی از صدا و سیما پخش نشد.)

خصوصیات فردی، راستی و درستی

یکی از عواملی که موجب محبوبیت پاشایی و گردش این خبر در شبکه های اجتماعی و رسانه ها بود، خصوصیات فردی او بود. پاشایی با آگاهی از سرطان معده و شیمی درمانی به سفرهایش و اجرای کنسرت هایش ادامه می داد. (احتمالا گذاشتن کلاه نیز به خاطر ریزش مو و براثر شیمی درمانی بوده است). به گفته دوستانش آدم راست گو و بی شیله پیله ای بود. آنقدر زندگی دو چهره ای و دورنگی در جامعه ایران پررنگ شده و درستی و راستی رنگ باخته، که این خصوصیات (راستی و درستی ) به مثابه عناصر گم شده که در فرهنگ ایرانی دارای ارزش هستند ولی فراموش شده اند، می تواند یکی دیگر از عوامل روانشناسی اجتماعی که در این حرکت موثر بوده نگریسته شود. آنقدر اختلاس و دزدی های میلیونی در جامعه ایران زیاد شده که ارزش هایی چون راستی و درستی به نوعی گم و فراموش شده. بنابراین در ضمیر ناخودآگاه جمعی عناصری که دارای ارزش در فرهنگ ما بوده اند ولی زیر دست پا له شده اند، حالا در یک جوان ساده و بی غل و غش تبلور یافته بنابراین این ارزش ها در محبوبیت پاشایی بی تاثیر نبوده.

اشغال فضاهای عمومی

برخی از افرادی که به گردهمایی ها برای یادبود، مقابل بیمارستان یا به تشییع جنازه او پیوسته اند، او را می شناختند، بسیاری نیز او رانمی شناختند و شاید اصلا اولین بار بود که اسم پاشایی را می شنیدند، اما به این جمع پیوستند که فضاهای عمومی را که در اشغال مطلق قدرت حاکم است برای مدت کوتاهی هم که شده از چنگ آنان بیرون بیاورند و به اشغال خود بیاورند.

این واقعه نشان داد که طبقه متوسط ایران پتانسیل تجمع و گردهمایی را دارد و معمولا به دنبال حاشیه امنی می گردد که مورد تعرض قرار نگیرد و اگر این امنیت بخشا ایجاد شود به اشغال فضاهای عمومی دست خواهد زد. (گردهمایی های اعتراضی برای اسید پاشی نتوانست ادامه پیدا کند، چون امنیت آن از بین رفته بود و حاکمیت تعرض خود را آغاز کرده بود.)

هر چند حاکمیت تلاش کرد تجمعات در پیوند با پاشایی را به نفع خود مصادره کند، (صحبت هایی نظیر این که او ذوب بود و می خواست به کربلا برود یا پدرش گفت که او همواره جمهوری اسلامی را قبول داشت، نقل به مضمون)، اما در عمل خیل گسترده زنان و مردان جوان با نوع رفتار خود مثل هم خوانی ترانه هایش، این که درکنار هم دختر و پسر بطور فشرده ایستاده بودند، نوع لباس پوشیدنشان عملا الگویی را از خود نشان دادند که از الگوهای رایج حاکمیت فرسنگ ها فاصله دارد و شاید بتوان آنرا به یک «نه» بزرگ به محدودیت های متعدد در ایران تفسیر کرد، محدودیت هایی که هنوز برخی از موسیقی ها را زیرزمینی کرده، هنوز نوع پوشش که موضوعی شخصی و خصوصی است در حوزه امر و نهی حکومتی قرار دارد و بالاخره محدودیت هایی که منجر به اشغال فضاهای عمومی از سوی قدرتمندان در ایران شده است.

اما جرقه مرتضی پاشایی پتانسیل و آمادگی طبقه متوسط ایران را نشان داد که قابلیت بیان خود را حتی در شرایط محدود دارد و از هر فرصتی برای طنین صدای خود استفاده می کند.