در پیوند با اولین سالگرد صعودش
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
۱۹ دسامبر اولین سالگرد صعود پرویز عزیز به ملکوت ابهی است. پرفسور دکتر پرویز قدیریان استاد بزرگی بود با درجه ی پروفسور امرتیوس از دانشگاه مونترال که مقام علمی بسیار بالایی است و تعداد کمی از استادان در اواخر فعالیت های علمی شان به این مقام مفتخر می شوند.
بیش از ۳۰۴ مقاله ی علمی و کتاب به تنهایی و ۵۸۶ مقاله با همکاری استادان دیگر از ایشان چاپ شده و در ۳۱۸۳ مقاله ی علمی دیگر دانشمندان به آثار ایشان مراجعه شده. به اضافه ۲۳۷ کنفرانس علمی مختلف و اجرای برنامه های بهداشتی و تغذیه ای در تلویزیون های بین المللی ایرانی، عضویت هیئت تحریریه مجلات مختلف علمی و یکی از بنیان گذاران و رئیس هیئت تحریریه مجله پزشکی ایرانیان به مدت هشت سال گوشه ای از فعالیت های علمی ایشان بود، ولی از همه این فعالیت های علمی مهمتر انسانیت و ایران دوستی ایشان و خدمات آن زنده یاد به جامعه ی بشری و مخصوصا ایرانیان بود و به صدها نفر در سراسر جهان کمک کرد، امید داد، راهنمایی کرد و داروی رایگان فرستاد و به هیچ درخواستی جواب رد نداد.
فعالیت های علمی او درباره ی اپیدمیولوژی ژنتیک سرطان ها، اپیدمیولوژی تغذیه و سرطان، اپیدمیولوژی ایدز، فشار خون و بیماری های قلبی عروقی، اسکلروز پلاکی، عادات تغذیه ای و بیماری های مزمن بود.
استاد پرویز قدیریان مشاور فعال سازمان بهداشت جهانی، محقق ارشد انستیتوی سرطان اروپا و پژوهشگر ارشد اپیدمیولوژی وزارت بهداشت کانادا، محقق علمی مرکز مطالعات برای خطرات سلامتی مردم در دانشگاه مونترال، رئیس مرکز اپیدمیولوژی دانشگاه منیتوبا و مرکز تحقیقات اپیدمیولوژی
بیمارستان دانشگاهی مونترال Hôtel- Dieu بودند.
آثار ایشان به سه زبان انگلیسی، فرانسه و فارسی نوشته شده و از کتاب های مهم ایشان به زبان فارسی “سرطان علل بروز و پیشگیری آن”، “اپیدمیولوژی ایدز” و پنج جلد “فرهنگ تغذیه سالم” است.
با مرور خاطراتی از او، یاد و نامش را گرامی می دارم.
***
* ۲۰ سال قبل که تازه به کانادا آمده بودم و دنبال کار می گشتم به استادی در مرکز تحقیقات معرفی شدم. ایشان در رزومه من اسم دکتر قدیریان را به عنوان معرف دیدند، پس از این که پرسیدند به ایشان گفتم دوست بنده هستند. ایشان گفتند پروژه من احتیاج به کمک ۶ میلیون دلاری داشت و به من نمی دادند دکتر قدیریان آن را خواند و موافقت و امضا کرد، بلافاصله پروژه قبول شد.
* اگر موردی را به دکتر قدیریان معرفی می کردیم، بسیار مسئولانه برخورد می کرد و به اصطلاح از سر خود باز نمی کرد.
یک بار دوستی در مونترال مشکل سلامتی داشت که تلفنی با من در میان گذاشت تا آنجایی که می شد راهنمایی کردم و بعد شماره پرویز را به او دادم و گفتم با او تماس بگیر. دکتر عزیز ما پس از شنیدن مشکلات ایشان گفته بودند کار من نیست از متخصص وقت می گیرم و خبر می دهم. روز بعد به ایشان زنگ زدند و ساعت ملاقات با متخصص را به ایشان گفتند.
* شخصی که سرطان خون داشت و یکسال پس از درمان، بیماری بازگشته بود توسط دوستی به من معرفی شد. به پرویز گفتم، فرمود آدرسش را بده برایش دارو بفرستم. این داروها که فورمول خود دکتر قدیریان بود باعث شدکه شیمی درمانی این شخص بیش از یکسال به عقب بیفتد و در این مدت داروی دیگری برای شیمی درمانی پیدا شد و الحمدالله دو سال است که بیماری عقب نشینی کرده است.
* یک روز جمعه با پزشک ایرانی جوانی که تازه وارد بود آشنا شدم. گفت که اسم نوشتم درس تکنیسین رادیولوژی بخوانم. به ایشان گفتم آمدی کانادا پیشرفت کنی یا پسرفت؟ بجای این که سه سال درس بخوانی تکنیسین بشوی دو سال بخوان اپیدمیولوژیست بشو. گفت نمی دانم چکار باید بکنم. بلافاصله به پرویز عزیز زنگ زدم و ماجرا را گفتم. فرمود بگو دوشنبه ساعت ۹ در دفتر من باشد کارش را درست می کنم.
* یک روز یکشنبه خانم دانشجویی تلفن کرد که بیمار است و استاد ایرانی او گفته با من تماس بگیرد و خیلی نگران است. گفتم کلینیک تعطیل است، آدرس بده بیام دنبالت و با ایشان به منزل آمدیم و پس از صحبت های لازم می خواستم ایشان را برگردانم، همسرم پرسید دخترم غذا خوردی؟ گفت نه. همسرم گفت پس بنشین برایت غذایی آماده کنم. در سالن روی میز چند کتاب بود، ایشان پرسیدند، آیا شما بهایی هستید؟ گفتم سعی می کنم که باشم. پرسید دکتر قدیریان را می شناسید؟ گفتم دوست من است. گفت برای ثبت نام مقطع دکترا پرونده ام را دیر فرستادم گفتند جا نیست، میشه از دکتر کمک بخواهید. بلافاصله به پرویز زنگ زدم فرمود بگو پرونده اش را فکس کند، و کار ایشان را درست کرد.
* در یک کنفرانس برنامه هایی بود که پرویز حوصله اش را نداشت و من هم با او بودن را ترجیح می دادم. با هم قدم می زدیم و صحبت می کردیم. گفتم دکتر خیلی لاغر شدی. گفت خودم می خواهم. بعد گفت قرص چای سبز در جیبم دارم می خورم تا وزن کم کنم. پرسیدم برای چه؟ گفت بر اثر داروهایی که به من داده اند دچار کم کاری کلیه هستم و کلیه ها ۳۰ درصد کار می کنند، از وقتی ۵ کیلو کم کرده ام کارکرد کلیه ام شده ۳۶ درصد.
* حدود هفت ماه قبل از پرواز تلفنی به من گفت عطا من شش ماه بیشتر نیستم و در آخر تماس تلفنی گفت من این سال نو را نمی بینم، منظور سال نو مسیحی بود و ندید.
* هم وطن عزیزی دچار سرطان پانکراس شده بود و دکتر عزیز ما روی تخت بیمارستان تا دو ساعت قبل از این که به کما فرو برود تلفنی دنبال متخصص برای ایشان می گشت. متاسفانه این عزیز هم در حال دست و پنجه نرم کردن با سرطان است.
* یک بار صحبت می کردیم، گفت چیزی کشف کرده بودم و گزارش آن را نوشته بودم ولی در کشوی میزم مانده بود و یادم رفته بود. دو سه سال بعد یک دانشمند آمریکایی آن را کشف کرد و در مجله لانست چاپ کرد. من هم مقاله ام را برای لانست فرستادم و طبق مدارک نوشتم که من این را قبلاً پیدا کرده بودم ولی آنها نوشتند که پرویز قدیریان هم کار آن دکتر را تکرار کرده و به همان نتیجه رسیده، خوب مهم نیست اشکالی نداره.
* کنفرانسی در مرکز جهانی مونترال داشتم، دکتر عزیز آمد و پس از پایان کنفرانس گفت چند ماه است که از خانه بیرون نیامده بودم، بخاطر تو آمدم کنفرانست خیلی جالب بود.
* چند مقاله درباره دیابت در روزنامه پیوند چاپ شده بود، دکتر قدیریان گفت عطا مقالاتی مثل این به زبان فارسی نداریم این ها را کتاب کن، پیش گفتارش را من می نویسم و بعد هم سه ناشر را معرفی کرد و گفت بگو دوست من هستی، ولی این کتاب چاپ نشد.
* دکتر قدیریان زنگ زد و گفت می خواهم یک کنفرانس برای دانشجویان ایرانی در دانشگاه لاوال داشته باشم می تونی کاری بکنی. با همکاری یک استاد ایرانی کنفرانس جالبی برای ایشان آماده و انجام شد.
* دکتر پرویز قدیریان یک شرکت دارویی داشت و داروهای طبیعی تهیه می کرد، بنده هم دو دارو تهیه می کردم که بیشتر برای کلینیک خودم بود. ایشان خواستند که دو داروی دیگر یکی برای کمک به دردهای آرتروز و یکی هم برای کمک به اگزما تهیه کنم و اسم آنها را هم خودش پیدا کرد. دکتر عزیز دو بار به من گفت من نمیرسم بیا با من همکاری کن. گفتم دکتر جان در تجارت امکان دلخوری زیاد است، ارزش دوستی با شما بالاتر از این است که به خاطر پول آن را از دست بدهم.
خاطرات از زنده یاد دکتر پرویز قدیریان زیادند، بعضی خصوصی هستند و بعضی در اثر مرور زمان از یاد رفته اند، آنچه که مهم است اینکه دکتر پرویز قدیریان انسانی بود بزرگ، خادم و عاشق ایران.
یادش نمیر و جاوید باد!
با تشکر از جناب انصاری… که یادمانی از جناب قدیریان عزیز دادید …ایشان اگر میشنفتند که کسی مسئله ای دارد … اصرار بر این میکردند که خود ایشان تلفنی تماس بگیرند و راه چاره هایی بفرمایند…. از انسان های نیک بودند که بذرهایشان پرافشان باد….
بعد از وفات , مزار ما در خاک مجو – در سینه مردم عاشق دانا بجو