آرش عزیزی

از نقش نشریاتی مثل شهروند آگاه هستم
چند ماهی از آغاز رقابت بر سر شهرداری تورنتو گذشته و گرچه هنوز راه درازی تا پایان آن در پیش است، اما بسیاری از نامزدهای اصلی مشخص شده‌اند و در این میان هیچ یک از کارشناسان شکی ندارند که بیشترین اقبال کنونی را باید از آن جرج اسمیترمن دانست. نماینده سابق حوزه‌ی تورنتوی مرکز در مجلس انتاریو و معاون نخست‌وزیر استان، از اوایل امسال کارزار خود را آغاز کرده و آن‌را با انرژی بسیار پیش می‌برد و به نظر نمی‌رسد هیچ یک از رقبایی که تاکنون پا پیش گذاشته‌اند توان او را داشته باشند. بخصوص بعد از این‌که جدی‌ترین رقیب او در چپ، آدام جیامبرونه، رئیس تی تی سی، در میان ماجرای جنجال‌های روابط جنسی‌اش با دانشجویی جوان، از رقابت کناره گرفت.
اسمیترمن، چنانکه در این مصاحبه هم می‌گوید، می‌خواهد همان کاری را کند که لیبرال‌ها در قرن گذشته بارها در سطوح مختلف انجام دادند تا کانادایی‌ها را ترغیب کنند: یعنی مطرح کردن خود به عنوان نامزد «میانه». در این مورد راست‌تر از پانتالونه و چپ‌تر از راکو راسی و راب فورد.
اسمیترمن متولد اتوبیکو است و همه‌ی عمرش در این شهر زندگی کرده. هنگام استعفا از مقام مهمش در دولت انتاریو و اعلام نامزدی برای شهرداری می‌گفت: «پسری تورنتویی آمده به شهرش خدمت کند» و با این حال هر کس تاریخ زندگی اسمیترمن را بداند و چند باری با او نشست و برخاست کرده باشد می‌داند او سیاستمداری زبده است که هر کاری می‌کند تا آرایی به حساب خودش بریزد. او از آن دسته سیاستمدارانی است که از تمام تاریخ‌شان بوی کاریریسم می‌آید. از نوجوانی برای حزب لیبرال داوطلبی می‌کرده و عروجش به معاونت نخست‌وزیری را دقیقا با طی دانه دانه‌ی «پله‌های ترقی» انجام داده. از سال ۱۹۹۹ تا همین امسال که استعفا داد تا نامزد شهرداری شود ۱۱ سال نماینده‌ی حوزه‌ی «تورنتوی مرکز» در مجلس استانی انتاریو بود. او اولین نماینده‌ی علنا هم‌جنس‌گرایی بود که به مجلس انتاریو انتخاب شد و سپس اولین نماینده‌ی علنا هم‌جنس‌گرایی که به کابینه‌ی استان راه یافت. حضورش در وزارت بهداشت در سال‌هایی حساس بعدها جنجال‌هایی آفرید، اما در دوره‌ی آخر، دالتون مک‌گینتی او را به راستی دست راست خویش ساخته بود: تا جایی که دو وزارتخانه‌ی مهم انرژی و زیرساخت را ترکیب کرده و یک‌جا به دست اسمیترمن سپرده بود و به او عنوان معاون نخست‌وزیر را داده بود… عنوانی که هنوز جانشینی پیدا نکرده و معلوم نیست هیچوقت هم پیدا کند.
بیش از نیم ساعت مهمان دفتر کارزار انتخاباتی او در خیابان اسپلاناد (نزدیک ساحل دریاچه) بودم. خود دفتر نسبتا سوت و کور بود و دو سه نفر بیشتر آن‌جا کار نمی‌کردند. هر چه باشد هنوز تا نبرد نهایی روزهای زیادی مانده است، اما در عین حال همه آماده‌ی نبرد نهایی هم بودند و نقشه‌ی غول‌آسایی از تورنتو با تمام حوزه‌های انتخاباتی‌اش یکی از دیوارها را پر کرده بود.
بیخودی اسم او را «جورج آتشین» نگذاشته‌اند. در طول مصاحبه می‌توانستم ببینم که چطور با شور و شوق صحبت می‌کرد و گاهی حتی می‌رفت که آتش بگیرد.
هنگام دیدن مرا بلافاصله شناخت و از جشن نوروزی شهروند تشکر کرد. گفت که امسال در ۵ جشن نوروز شرکت کرده و آن‌را بسیار دوست دارد و فکر می‌کند شهردار تورنتو باید حتما تجربه‌ی جشن‌های مختلف را دوست داشته باشد. هنگامی که می‌رفتم قول داد تا قبل از پایان رقابت باز هم با ما مصاحبه کند و اگر شهردار هم شد رابطه‌ی خوبی با نشریات غیرانگلیسی‌زبان شهر برقرار کند. تا ببینیم و تعریف کنیم!
تا آن وقت این شما و این صحبت های ما با “جورج آتشینی” که عزمش را جزم کرده تا شهردار بزرگترین شهر کشور شود.
برای انجام این مصاحبه باید از بابک سلیمی زاده و استفان بارانسکی، از مسئ.لان کارزار انتخاباتی آقای اسمیترمن، تشکر کنم که زحمت پیدا کردن وقتی در برنامه ی شلوغ اسمیترمن را کشیدند.
آقای اسمیترمن شما از کودکی در تورنتو بزرگ شدید و وقتی نامزد شدید گفتید «پسری تورنتویی» آمده به شهرش خدمت کند. به نظر شما تورنتویی که در چند سال اخیر به دست دیوید میلر اداره شده چه اشکالی دارد که شما می‌خواهید میراث او را کنار بزنید؟
جورج اسمیترمن: مسائل بسیاری هست که باعث شده مردم حق داشته باشند از وضعیت کنونی و وضعیتی که در زمان میلر تشدید شده خسته شده باشند. از مالیات‌های بیجا تا افزایش هزینه‌ها تا عدم کاربرد خدمات شهر، البته مردم از شهرشان ناامید نشده‌اند…
شما چطور؟
ـ معلوم است که نه. من به تورنتو بسیار خوشبینم و امید دارم که با رهبری بهتر می‌تواند رهسپار روزهای بسیار خوب شود.
این روزها اینطرف و آنطرف صحبت انواع خصوصی‌سازی ست. چه در سطح استانی و چه در سطح شهری که بعضی نام‌‌ها مطرح شده‌اند، حتی هیدرو تورنتو (شرکت توزیع برق شهری). موضع شما چیست؟
ـ من می‌گویم ذهن آدم باید باز باشد و به گزینه‌های مختلف نگاه کند. نکته‌ای که ما باید به یاد داشته باشیم این است که مسئولیت شهرداری در درجه اول به شهروندانش است و نه به کارمندان و نه به هیچ کس دیگری جز شهروندان تورنتو، بنابراین می‌خواهم به گزینه‌ها نگاه کنم..
اما مشخصا نظرتان را راجع به خصوصی‌سازی‌ها بگویید. آری یا نه؟
ـ بستگی دارد کجا را صحبت می‌کنیم…
هیدرو تورنتو؟
ـ نه. به هیچ وجه.
قول می‌دهید؟
ـ بله. من قصد خصوصی‌سازی کردن تورنتو هیدرو را ندارم. و در کل هم دارم می‌گویم بهتر است نگاهی باز به گزینه‌ها داشته باشیم و اگر مثلا جایی هست که می‌تواند به طور مشخص به نفع شهر تمام شود یعنی اگر شرکتی هست که داریم رویش ضرر می‌دهیم خوب کاری کنیم که این ضرر برطرف شود و بار اضافه روی دوش شهر نباشد.
مسئله دیگر این است که منظور از «خصوصی‌سازی» چیست؟

خیلی‌ها  منظورشان از خصوصی‌سازی این است که کل شرکت را بفروشیم و یک مشت پول در ازای آن تحویل بگیریم. این موضع من نیست. من در بعضی موارد خواهان مقاطعه‌کاری (Outsourcing) هستم یعنی قراردادی ببندیم که خدمات شهری با بیشترین کارآمدی و استفاده نصیب شهروندان شود. چون همانطور که گفتم مسئولیت ما در قبال شهروندان است و نه کسانی که در استخدام شهر هستند.
شما مدام بر این تاکید می‌کنید، اما منظورتان چیست؟ اگر سیاست‌های شما باعث شود که شاهد اعتصاب‌های بزرگ شهری باشیم، حاضرید مسئولیتش را بپذیرید؟
ـ سئوال جالبی است. جالب اینجاست که اتفاقا این آقای شهردار چپ‌گرا کسی بود که بزرگترین اعتصاب را داشت! در زمان او اعتصاب شهرداری را داشتیم که چند ماه شهر را تعطیل کرد و آن داستانی که دیدیم پیش آورد. اما من در این مورد چه می‌کنم؟ چنانکه گفتم مسئولیت ما اول در قبال شهروندان است، اما من تلاش می‌کنم رابطه‌ی بسیار خوبی با اتحادیه‌های کارگری داشته باشم. تا الان هم چند بار به دیدن رئیس اتحادیه‌ای که نماینده‌ی کارگران شهر است رفته‌ام. ما لزوما سر همه چیز با هم توافق نداریم، من می‌روم که رابطه‌ای خوبی با هم داشته باشیم.
اما سئوال واقعی این است که از کجا مطمئن باشیم که کارگران قرار نیست خرج این بحران اقتصادی که در آن قرار گرفته‌ایم بدهند؟
ـ راستش را بخواهید من نمی‌دانم چقدر در میان بحران هستیم. می‌دانم که همه‌مان مدام می‌گوییم «بحران اقتصادی جهانی» و این کلمه را زیاد شنیده‌ایم، اما واقعا مطمئن نیستم شهر تورنتو چقدر در بحران باشد که بخواهیم اینقدر هشدارش را بدهیم و نگرانی ایجاد کنیم. تورنتو در میان بحران اقتصادی خاصی نیست، بلکه شرایط شاید دشواری پیش رو است که از میان آن گذر می‌کنیم.
شما خودتان در اتوبیکو بزرگ شده‌اید و امروز هم در مرکز شهر تورنتو زندگی می‌کنید. حتما با من موافقید که ما نظام حمل و نقل خیلی خوبی در این شهر نداریم. رفتن،‌ مثلا، از اسکاربورو به اتوبیکو کار راحتی نیست. سیستم حمل و نقل ما در ضمن از همه نمونه‌های مشابه در آمریکای شمالی کمتر بودجه دریافت می‌کند. فکر می‌کنید چگونه می‌توان این وضعیت را تغییر داد؟
ـ معلوم است که در حال حاضر نارضایتی‌های بسیاری از سیستم حمل و نقل هست و مردم حق دارند از دست آن کلافه باشند. به نظر من بیشتر از آنکه مشکل کمبود بودجه باشد مشکل عدم رهبری و مدیریت موثر است. مثلا نگاه کنید به ماجرای ترامواهای سنت کلر که چه افتضاحی برپا شد و همین نشان می‌دهد که عدم مدیریت و رهبری مناسب باعث شده وضعیت تی تی سی به این روز بیافتد. همین باعث می‌شود که روحیه‌ی کارگران هم پایین آمده باشد و نتوانند خدمات را به نحو احسن ارائه کنند و کلا همین سوء مدیریت و سوءکارکرد باعث شده اعتماد خیلی‌ها به سیستم از بین برود. کاری که ما باید انجام دهیم احیای این امید و اعتماد به سیستم است و آن ممکن نمی‌شود مگر از طریق مدیریت موثر.
می‌خواهم در مورد نشریات به اصطلاح «قومی» مثل خودمان سئوالی بکنم. حتما می‌دانید که ده‌ها مورد از این نشریات موجود است و باز هم حتما می‌دانید که هزاران نفر از تورنتویی‌ها هرگز نشریات بستر اصلی را نمی‌خوانند و تمام دنیا و اخبارشان را از نشریاتی مثل شهروند می‌گیرند. می‌خواهم ازتان صادقانه بپرسم آیا متوجه این نقش خطیر نشریاتی مثل ما هستید؟ آیا قصد دارید در زمان شهرداری احتمالی رابطه‌ی خاصی با این نشریات برقرار کنید؟
ـ راستش همین که ما امروز اینجا نشسته‌ایم و در روز به این مهمی با هم صحبت می‌کنیم نشان از این است که من از نقش نشریاتی مثل شهروند آگاه هستم. واقعیت این است که ما در شهری زندگی می‌کنیم که بسیاری از ساکنانش زبان مادری به جز زبان‌های رسمی کانادا دارند و من متوجه این هستم. در دورانی که در دولت انتاریو وزیر بهداشت بودم هم به طرزی بی‌سابقه آگهی‌های دولتی را به نشریات قومی می‌دادیم و روابط بسیاری خوبی با آن‌ها داشتیم و مسلما در زمان شهرداری من هم همین روند ادامه خواهد داشت چون من به این باور دارم.
از این سئوال می‌خواستم به صحبتی کلی‌تر راجع به تورنتو برسم. این شهری است که بیش از ۵۰ درصد آن در کانادا متولد نشدند و سراسر آن پر از محلات به اصطلاح «قومی» است. آیا شما زندگی در چنین شهری و با چنین مشخصاتی را دوست دارید؟ این به نظرتان چه ویژگی خاصی به تورنتو می‌دهد؟
ـ قبل از این‌که امروز مصاحبه را شروع کنیم داشتم برایتان تعریف می‌کردم که به نظرم چقدر مهم است که هر کسی که می‌خواهد به فکر داشتن افتخاری مثل شهرداری این شهر باشد باید دوست داشته باشد و علاقه داشته باشد که با آدم‌های بسیار متفاوت نشست و برخاست کند و از تنوع فرهنگ‌های آن‌ها لذت ببرد. راستش این بخش سیاستمدار بودن را از همه بیشتر دوست دارم و همین ارتباط با آدم‌ها است که مرا جذب سیاست می‌کند.
همه می‌دانیم که کانادا کشوری چندفرهنگی (مولتی کالچرال) است و من هم می‌توانم الان برای شما صحبت از این کنم که این چندفرهنگی بودن چقدر خوب است و چقدر مفید است و این است که جامعه ما را می‌سازد. من هم به همه‌ی این‌ها علاقه دارم و خودم در زمانی بزرگ شدم که پیر ترودو نخست‌وزیر بود و چشم‌انداز او برای کانادا را خوب به یاد دارم، اما این حرف‌ها را از تمام سیاستمدارها می‌شنوید. به نظرم باید فرای این حرف‌ها رفت.
من می‌خواهم بگویم که این ترکیب جمعیتی در عین‌ این‌که فرصت است، و خوب است و غیره چالشی هم هست که ما بتوانیم مهاجران را در زندگی شهری ادغام کنیم و آن‌ها واقعا بتوانند بخشی از تاروپود اجتماعی شهر ما باشند. من تنها زمانی به موفقیت تجربه‌ی مولتی‌کالچرالیسم باور می‌کنم که مهاجران در شهری مثل تورنتو از نظر اقتصادی هم بتوانند رشد کنند و در وضعیت برابری با بقیه قرار بگیرند.
مثلا الان خیلی بحث در مورد پذیرش مدارک بین‌المللی و خارجی در کانادا هست و می‌دانیم که موانع بسیاری در این مورد وجود دارد. تورنتو به عنوان شهری که ویژگی‌هایی که شما هم گفتید دارد باید پیشتاز این راه باشد و راهی باز کند که مدارک بین‌المللی آدم‌های تحصیلکرده و زبده‌ای که به این کشور می‌آیند پذیرفته شود و آن‌ها بتوانند در جامعه ادغام شوند.
چند وقت پیش شما را در یک رستوران شاورما دیدم و معلوم است که غذای عربی را دوست دارید. دیگر چه جور غذاها و جاهایی را دوست دارید؟
ـ من در رستوران شاورما؟ حتما اشتباه می‌کنید!
آخر من خودم دیدمتان. چند ماه پیش بود.
ـ قضیه این است که من چند ماهی است رژیم گرفته‌ام و چیزهای به آن چربی نمی‌خورم. حتما داشتم فلافل می‌خوردم!
خوب پس فعلا به روایت فلافل رضایت می‌دهیم!‌ اما داشتید می‌گفتید چه جور جاها و نقاطی را در تورنتو دوست دارید؟
ـ من اینقدر این شهر را دوست دارم که نمی‌خواهم از محله و نوع خاصی از غذاخوری نام ببرم، اما بیشتر از همه جاهایی را دوست دارم که مادر و پدری با هم ارائه می‌کنند، می‌دانید منظورم چیست؟ کسب و کارهای کوچکی که خیلی رنگ و بوی اصالت را حفظ کرده و معمولا بهترین‌ها را ارائه می‌کند. در تورنتو هزاران نمونه از این‌ها داریم و همین‌ها محبوب من هستند.
اخیرا تحقیقاتی نشان داده که تا چند دهه‌ی دیگر جمعیت مهاجران و متولدان بیرون کانادا در تورنتو از وضعیت کنونی هم بیشتر می‌شود. یک مورد نشان می‌دهد که اهالی آسیای جنوبی ۲۵ درصد جمعیت شهر را تشکیل می‌دهند. بحث‌های زیادی حول معنای این آمار برای آینده‌ی شهر در گرفته. نظر شما چیست؟
ـ چنانکه قبلا گفتم به نظرم این بیش از هر چیز به ما فرصتی می‌دهد که باید از آن‌ استفاده کنیم و آن‌را عملی سازیم. این شهری است که ساکنان آن به زبان‌های بسیار صحبت می‌کنند. مثلا حساب کنید این چه فرصت عالی برای تجارت با آسیا برای ما باز می‌کند. ما کسانی داریم که به زبان‌های آن قاره صحبت می‌کنند و می‌توانند بهترین رابط‌های ما باشند تا گسترده‌ترین روابط تجاری و غیره را با این کشورها داشته باشیم. همین در مورد بقیه جهان هم صدق می‌کند و ترکیب تورنتو به ما کمک می‌کند رابطه خوبی با بقیه جهان داشته باشیم.
یکی از مسائلی که در زمان دیوید میلر مطرح شد و بسیاری از گروه‌های مهاجرتی به آن تاکید کرده‌اند راجع به آن دسته از شهروندان تورنتو است که وضعیت قانونی ندارند یا مثلا اقامت دائم دارند اما شهروندی ندارند. بعضی‌ها صحبت از حق رای دادن به کسانی که اقامت دائم دارند می‌کردند. نظر شما چیست؟
ـ خوب ببینید من اول می‌خواهم از کسانی که در همین انتخابات پیش‌رو حق رای دارند شروع کنم. هزاران نفر از شهروندان کانادایی که در این شهر زندگی می‌کنند هم درگیری چندانی با انتخابات ندارند. مطالعه‌ی آمار شرکت این گروه‌ها در انتخابات نشان می‌دهد که بسیاری از مهاجران جدیدتر هنوز نمی‌توانند شرکت فعالی در صحنه سیاسی کشور داشته باشند. اولین هدف من این است که همین گروه‌ها را به حرکت در بیاورم و آن‌ها را درگیر زندگی سیاسی شهر و کشور کنم. اگر ما در این انتخابات به این هدف برسیم، می‌توان به اهداف آینده هم فکر کرد.
جیامبرونه که از رقابت خارج شد برای شما خیلی خوب شد و دیگر رقیب آن‌چنان قوی از چپ ندارید. فقط پانتالونه از آن جناح مانده است که اقبال چندانی ندارد. این باعث شده کل گفتمان انتخابات به راست برود. فکر می‌کنید اگر نامزدی از جناح چپ وارد شود، شانس شما کمتر می‌شود؟
ـ ببینید من میانه‌رو هستم. خیلی ساده می‌شود دید که مثلا پانتالونه چپ است و راکو راسی و راب فورد، راست هستند و منِ لیبرال در میانه قرار می‌گیرم. اگر به مجموع آرایی که برای هر کدام از نامزدها به طور بالقوه موجود است نگاه کنید، یعنی به غیر از کسانی که می‌شود احتمال قوی داد به آن‌ها رای نمی‌دهند، می‌بینید که تعداد آرای من از همه بیشتر است. یادتان باشد من کافی است یک رای بیشتر از نفر دوم بیاورم و فکر می‌کنم در این راه موفق باشم.
سئوال آخر. اگر شما شهردار شوید تورنتو ۵ سال دیگر چه تفاوتی با امروز می‌کند؟
ـ ما باید شهری داشته باشیم که خدمات بهتری به شهروندانش ارائه کند و مردم را بیشتر درگیر خود ببیند. مهمترین چیزی که به نظر من تغییر می‌کند فقط در چهره‌ی شهر و ظاهر آن نیست، بلکه در احساس شهر است، در احساسی که مردم نسبت به آن دارند و حال و هوایی که باید پیدا کند.
پیامی برای خوانندگان ایرانی؟
ـ باز هم نوروز و سال نوی ایرانی را تبریک می‌گویم. ارتباط با جامعه‌ی ایرانی یکی از بزرگترین خوشبختی‌های من از سیاستمدار بودن در این شهر بوده است. امیدوارم دوران تعطیلات خوبی داشته باشند و امیدوارم با کمک هم بتوانیم شهر بهتری بسازیم.