به بهانه یادمان کاریکاتوریست‌های جان‌باخته در عملیات تروریستی در دفتر مجله طنز «شارلی ابدو» پاریس

 

آزادی بیان و آفرینش هنری؛ نقاشی، کاریکاتور، داستان و فیلم حق همگان است چنانچه دفاع از دین، باور یا هر آیینی در شکل آفرینش هنری حق هر کسی است. پاسخ هر گونه اثر هنری حتا آن‌هایی که باور دیگری را به نقد کشیده‌اند، تنها هنرمندانه و در شکل کلام، نمایش، فیلم و کاریکاتور است. کشتار؛ تنها راه را بر آزادی بیان می‌بندد و جامعه از چندگانگی به یک دستی و سرانجام تمامیت‌خواهی کشیده خواهد شد.

در نبود آزادی بیان، نور و روشنایی به انزوا کشیده می‌شوند و سیاهی وجه غالب جامعه خواهد شد. بدون حمایت همگان، بدون استواری در برابر بی‌عدالتی و جور زورگویان، فروپاشی آزادی، عدالت و دموکراسی حتمی است. در برقراری سانسور و خودسانسوری هم تردیدی نباید داشت.

اکنون به نام دین یا ارزش‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیوار جدایی انسان‌ها از یکدیگر هر روز بلندتر و مستحکم‌تر می‌شود. در چنین شرایطی است که گروه‌هایی به نام نئولیبرال در اقتصاد غرب و تندروهای افراطی دینی در شرق قد علم می‌کنند و هر کدام هم به‌ نوبه‌ی خود اما با روش‌های متفاوت بر طبل خشونت و جنگ می‌کوبند. این روزها که هنوز جهان از شر بحران اقتصادی ناشی از سیاست‌های نادرست نئولیبرال‌های غربی که دامن‌گیرشان شده بود، رها نشده، بحرانی دیگر از نوع دینی، دامن جهان را گرفته که باز هم هواداران تندرو نئولیبرال‌ها بتوانند بر طبل جنگ‌های صلیبی بکوبند؛ با به‌کارگیری واژگانی چون تقابل شرق و غرب، اسلام و مسیحیت، جهان متمدن و پیشامدرن؛ بنزین بر آتش افروخته شده‌ی جنگ ریخته می‌شود که چندان آشکار هم نیست، پس پشت این واژگان چه هدف‌هایی می‌باشد. با وجود این، تلاش برای نابودی ریشه‌های عدالت و برابری کتمان ناپذیر است. همین چند روز اخیر با بحران فرانسه، راه برای بازگشت سیاست‌های تندروهای اروپایی برای بازگرداندن روش‌های غیرانسانی نئولیبرال‌ها که خواهان دنیای دارا و ندار هستند و آن را پنهان هم نمی‌کنند، باز شده است. بحران اقتصادی سال‌های پیش دریایی از سود به جیب سرمایه‌داران غرب واریز کرد و در آن سوی جهان که عقب‌مانده هم france-rallyخوانده می‌شود، نهادهایی مانند سپاه‌ پاسداران در ایران، الیگارشی مالی خود را چون چتری برای همه‌ی مردم ایران، بر سر همگان گرفته و بوق و کرنای جنگ را می‌نوازد. در واقع پرسشی که اکنون پیش روی ما است این است بحران در اروپا است یا در اسلام؟

در واقع اکنون اسلام در بحران است؛ در این معنا، باید به آن‌هایی که با هرگونه نقد به اسلام، آتش خشم‌شان فروزان می‌شود طوری که به ‌جای کنش مشابه، به فتوای مرگ روی می‌آورند و ناآگاهان هوادار خود را مسلح می‌کنند برای کشتار و میلیون‌ها دلار جایزه برای سر منتقد تعیین می‌کنند، به کسانی که هرگونه نقدی که با دیدگاه درست یا نادرست خودشان هم‌مانند نباشد را برنمی‌تابند و به بهانه‌ی دفاع از مقدسات و دین خدا دست به کشتار می‌زنند، آموخت که مشکل جای دیگری است و دشمن هم کسانی نیستند که مانند تو فکر نمی‌کنند یا دیدگاه تو را با آفرینش‌های هنری در شکل کاریکاتور و نقاشی و داستان و شعر و نمایش به نقد می‌کشند. باید یادآورشان شد که در عراق، سوریه، یمن و … اکنون مسلمانان به دست هم‌کیشان خویش به قتل می‌رسند و نه به دست کسانی که به دین و آیین دیگری باور دارند. شیعه و سنی هر دو پیامبرشان «محمد» است، اما اکنون هر دو به بهانه‌ی دفاع از آیین او و جلوگیری از توهین به وی، یکدیگر را می‌کشند؛ مسجد شیعه توسط سنی‌ها و مسجد سنی‌ها توسط شیعه‌ها به آتش کشیده می‌شود و خون نمازگزارانی که برای ستایش خدای یکتای‌شان سر بر آستان خاک نهاده‌اند بر زمین ریخته می‌شود. بنابراین باید بزرگانی که فراتر از ناآگاهان می‌اندیشند، برای مسلمان‌های نابخرد روشن کنند که مرکز بحران در اروپا نیست که در ذات اسلام است.

بحران در سیاست‌های نئولیبرال است که دین را هم بازیچه سیاست‌های خویش قرار می‌دهد تا غرب را در برابر شرق، مسلمان را در برابر مسیحی، سیاه را در برابر سفید و … قرار دهد. اما وجه آشکار بحران امروز که نمود بیرونی هم دارد، خشونت اسلام‌گراهای تندرو است، چرا؟

آیا باید در شرایط فعلی که در گوشه‌گوشه‌ی جهان، اسلام در بحران است و موضوع روز رسانه‌های بین‌المللی، آب بر آتش ریخت یا بنزین؟ شاید در این گفتار باید روشن شود که منظور از «آب» چیست و «بنزین» کدام است. چراکه از یک‌سو حق آزادی بیان در میان است و از سوی دیگر حق کسانی که باور دارند باید به اعتقاد بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان احترام گذاشت و حتا پا را از این هم فراتر می‌گذارند و می‌گویند: ما چه حقی داریم که با کاریکاتور و به نام هنر و آزادی بیان، موجب رنج روحی میلیون‌ها مردم جهان شویم؟

بدیهی است چنانچه در بالا آمد، هم آفرینش‌گران هنری حق دارند در قالب اثر هنری در هر شکل آن، باور و عقیده دیگری را به نقد بکشند و هم خداباورها و دین‌خوها حق دارند با همان شکل، پاسخ نقد دیگران را بدهند.

اگر با صلاحدید دولت‌ها باید در برابر عملیات خشونت‌بار گروه‌های تندرو؛ دینی یا غیردینی، عقب‌نشینی کرد، باور کنید برآمد آن به سود جامعه انسانی نخواهد بود. اگر اکنون در برابر اقدام‌های خشونت‌بار مسلمان‌ها با نام «داعش»، «امارت اسلامی»، «القاعده» یا هر گروه تندروی غربی به این بهانه که نباید احساسات آن‌ها را برانگیخت و نباید بهانه خشونت برایشان فراهم کرد، آفرینش‌گران به خودسانسوری واداشته شوند، معلوم نیست که موج بعدی و گام بعدی تندروها چه خواهد بود. سکوت امروز در برابر تندروهای دین‌خو، راه را برای شروع دیگربار اقدام‌های خشونت‌بار برای گروه‌های تندرو نازیست، فاشیست و … باز می‌کند. بر این باور هستم که اگر از همان روز نخست (در سی سال اخیر)، روزی که آزادی بیان را با شکستن قلم‌ها و فتوای مرگ این یا آن هنرمند به چالش کشیدند، جامعه‌ی جهانی یک‌پارچه ایستادگی می‌کرد و خانواده اهل هنر هم بی‌هیچ خودسانسوری و با حمایت دولت‌ها کارهای سلمان رشدی، تسلیمه نسرین، کاریکاتوریست دانمارکی و … را ادامه می‌دادند، هم حساسیت‌ها کمتر می‌شد و هم تندروها به این خیال که جهان عقب‌نشینی کرده، هارتر نمی‌شدند. با خودسانسوری حمایت شده یا دستوری دولت‌های غربی است که در جامعه‌ای مانند ایران هر کس از ترس سرکوبگران حکومت‌گر فکر می‌کند، سکوت، سانسور، خانه‌نشینی، زندان، شکنجه و شاید اعدام در انتظارش است، در عرصه‌ی جهانی هم در پاکستان دختر نوجوانی به جرم توهین به اسلام و پیامبر به مرگ محکوم نمی‌شد و طالبان هم جرأت نمی‌کرد مدارس را به آتش بکشد. بوکو حرام هم به مدارس دخترانه حمله نمی کرد و دختران را

جلد شهروند 1525

جلد شهروند ۱۵۲۵

برای بردگی جنسی و خانگی نمی‌دزدید. در شرایط سکوت جهان است که تندروهای اسلامی در جهان مدارس را تعطیل می‌کنند و کودکان را در مکتب‌های اسلامی مغزشویی می‌کنند. بنابراین هرگونه عقب‌نشینی، گشودن دروازه است برای اقدام‌های تندروهای دینی یا غیردینی.

حق همگان است که دین و باور دیگری را نقد کنند، همان‌گونه که حق همگان است که از دین و باور دینی دفاع کنند، اما این حق نه با خشونت که با آفرینش‌های هنری ممکن است. اگر چنین شود، درهای شکوفایی باز و امید برای جهانی بهتر بیشتر خواهد شد. اگر چنین شود، لازم نیست که هنرمند ایرانی شرمنده باشد که چرا مسلمان‌زاده شده یا اصلن چرا شناسنامه‌اش را کشوری صادر کرده که شهره است به مدافع تروریست‌های اسلامی یا بینش‌های تندروی اسلامی در جهان. اگر چنین شود، هنرمند ایرانی به زندگی در تبعید و پذیرش زشتی‌ها و زیبایی‌های آن راضی نمی‌شد که بگوید؛ اگر امکان داشت، چنانچه نام و فامیلم را عوض کردم، پیشینه‌ام که مربوط به ایران اسلامی می‌شود را هم عوض می‌کردم. اگر چنین می‌شد، لازم نبود که با نوشتن بیانیه‌های محکوم کردن خشونت در هر شکل، آب بر آتش خشم خویش بریزیم و مجبور باشیم در برابر هم‌میهنان وطن جدیدمان سرافکنده باشیم و پاسخ‌گوی تحقیرهای‌شان. اگر چنین شود، هر بلایی که در هر گوشه جهان رخ می‌دهد، حتا ایرانی‌هایی که چندان آگاه به کنش و واکنش‌های جهان امروز نیستند، بی‌درنگ گناه آن را به گردن حکومت‌گران نابخرد ایران نمی‌انداختند که گاه نقشی در آنچه روی داده است ندارند، اما چه باک که اگر مدرک و سندی هست، بی‌محابا و برای روشن شدن ذهن جهانیان، آنها را افشا کرد تا سیاهی بر چهره‌ی نابخردها بماند. اگر چنین شود، بی‌تردید، روزهای بهتری در اروپا و غرب خواهیم داشت و دولت‌های آینده به بهانه دفاع از ارزش‌های غربی به دست راست‌گراهای افراطی نخواهد افتاد و زحمت‌های نسل پیشین برای برقراری رفاه عمومی قربانی دفاع از ارزش‌های سرمایه‌داری نمی‌شد.

در یک‌کلام، سرچشمه‌ی خشونت امروز در بحران توأمان اسلام و اقتصاد از رونق افتاده‌ی نئولیبرال جهانی است. اقتصادی که موجب شده فقر چنان دامن‌گیر مردم بی‌سواد و نادان کشورهای آسیایی و آفریقایی بشود که بتوان به‌راحتی و برای کف‌ دست نانی، وادارشان کرد به خشونت و ترور. نمونه آن را می‌شود در مردم غزه سراغ گرفت؛ از گرسنگی و بیکاری و نداری به حماس روی می‌آورند که وادارشان می‌کند به کارهایی که نباید. در افغانستان هم در بر همین پاشنه می‌چرخد و اگر طالبان هنوز بالنده است، عامل آن لقمه نانی است که سفره‌ی سربازان طالب را مزین می‌کند. همین سیاست به شکلی دیگر و به بهانه‌ی جلوگیری از اسلامی شدن ارزش‌های غربی جوانان نادان و ناآگاه را به دامن نهادهای فاشیستی می‌کشاند.

بنابراین با پافشاری بر حق آزادی بیان برای همگان می‌شود سنگلاخ دنیای امروز را به گلستان آزادی، عدالت و برابری تبدیل کرد. دنیایی که هیچ‌ کس از بیان باور خویش نه شرمنده است و نه در هراس.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com