جشن سده یکی از بزرگترین و باشکوهترین جشن های ملی ایرانیان است. این جشن در گذشته از شامگاه دهم بهمن آغاز می گردید و تا پاسی از شب ادامه داشت. در جشن سده همه مردم سرزمین ایران بر بلندی کوه ها، بام های خانه، دشت ها و یا هر جای مناسب دیگر با گردآوری هیزم فراوان، شاخه های خشک درختان، بوته ها و هر آنچه که قابل سوختن بود، آتش پر حجمی روشن می کردند و در کنار آن به جشن و پایکوبی و سرود و ترانه خوانی می پرداختند.
تفکر فلسفی از برگزاری این جشن بر مبنای خسته شدن و به ستوه آمدن مردم از سرما، یخبندان و آرزوی سپری شدن و رفتن آن و از راه رسیدن گرما، زایش و آغاز فصل کشاورزی و فعالیت های دوباره زندگی بوده است.
در بررسی مدارک، شواهد و متون نوشتاری باقی مانده از گذشته درباره چگونگی پیدایش جشن سده، نتایج زیر قابل دسترسی است:
۱ـ از لحاظ اسطوره ای، حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، چگونگی پیدایش آتش و آغاز جشن سده را این گونه روایت کرده است:
آتش در روزگار پادشاهی هوشنگ بر اثر یک رویداد و برخورد سنگی بر سنگ دیگر پدید آمد. هوشنگ مار سیاه و بدشکلی را مشاهده می کند، با سنگی به او حمله ور می شود. سنگ او بر سنگ دیگری اصابت می کند و از برخورد آنها جرقه و آتش به وجود می آید و مار نیز می گریزد. هوشنگ و همراهان این حادثه را به فال نیک گرفته و به گرد آتش به جشن و سرور و نیایش تا شب هنگام پرداخته و نمی گذارند آتش بر افروخته شده هیچ گاه خاموش شود.
ایرانیان از آن پس در بزرگداشت این واقعه زیبا، هر ساله جشنی به عنوان “سده” بر پا می داشتند و به پاس چنین عنایت معنوی و روحانی به سرور و نیایش می پرداختند:
“یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سی رنگ و تیره تن و تیز تاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره گون
نگاه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز جنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
بر آمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گُرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهان دار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
“سده” نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این “سده” یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد”۱
کشف آتش که منشاء انرژی حرارتی است، تحولی شگرف در زندگی بشر به وجود آورد و او توانست با فروغ آن دل تاریکی را شکافته و تکنولوژی و تمدن را پایه گذاری نماید. با استفاده از همین آتش بود که انسان توانست آهن مخلوط با سنگ معدن را با حرارت ذوب کند و از آن وسایل و ابزار کار و زندگی بسازد و پایه های اولیه پیشرفت و رشد جامعه بشری را بنا نهد.
۲ـ بعضی از دانشمندان و پژوهشگران نام “سده” را برگرفته از “صد” می دانند و می گویند چون از روز دهم بهمن که این جشن برگزار می گردد تا عید نوروز پنجاه شب و پنجاه روز باقی مانده است، بنابراین نام این جشن را “سده” نامیده اند.
ابوریحان بیرونی در کتب مختلف خود در این باره آورده است:
“سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هر گاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد به دست آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین انسان، درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند و برخی بر آنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده: شمار فرزندان آدم ابولبشر در این روز به صد رسید.”۲
۳ـ حکیم عمر خیام در کتاب نوروزنامه درباره علت برگزاری جشن سده این گونه نوشته است:
“آفریدون همان روز که ضحاک را بگرفت، جشن سده بر نهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند پسندیدند و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز آئین پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن جای می آورند.”۳
۴ـ برخی از صاحبنظران زمان برگزاری این جشن و وجه تسمیه سده را از دید طبیعی و گاهشماری نجومی می نگرند و اظهار می دارند:
در زمان های گذشته در تقویم کهن ایرانی سال تنها دو فصل تابستان (هفت ماه) و زمستان (پنج ماه) وجود داشت. تابستان از اول فروردین آغاز می گردید و تا آخر مهرماه ادامه داشت و زمستان از ابتدای آبان بود تا پایان اسفند. بنابراین جشن سده که در دهم بهمن ماه برگزار می شد، مصادف با صدمین روز از آغاز زمستان بود. ارتباط سده با صد هم به این خاطر است. بعضی از محققین واژه “سده” را از ریشه “ست” در زبان پهلوی به معنای عدد “صد” می دانند.
در همین رابطه می توان اظهار کرد که همزمان با جشن سده یعنی دهم بهمن ماه، چله بزرگ زمستان تمام شده و چله کوچک آغاز می شود و چهار روز از چله بزرگ مانده و چهار روز اول چله کوچک را “چارچار” می گویند که شدت سرما در این هشت روز اتفاق می افتد. در باورهای عامه مردم در این مدت بین چله بزرگ و چله کوچک رقابت شدیدی در سرد کردن هوا به وجود می آید ولی چله کوچک توان ادامه سرما را ندارد و هوا رو به خوبی می رود. قدیمی ها هم باور داشتند که پس از سپری شدن چله بزرگ زمین نفس می کشد و هوا کم کم گرم می شود. افروختن آتش در جشن سده و درست در همین زمان هم نشانه ای است برای کمک به گرم شدن زمین و کاستن از شدت سرما.۴
۵ـ دکتر مهرداد بهار پژوهشگر و اسطوره شناس معتبر درباره علت برگزاری جشن سده می گوید:
“درباره جشن سده سخن بسیار رفته است. از جمله می توان به یادداشتی درباره جشن سده در اثری از کریستنسن و به یادداشتی از تقی زاده در گاهشماری و به کتابی از پورداود و به نوشته ای از هاشم رضی اشاره کرد، در اینجا تنها اشاره ای مختصر به مسائل کلی این جشن می شود و سپس کوشش خواهد شد تا تحلیلی تازه در این زمینه ارائه شود.
این جشن را به هنگام شب برگزار می کردند. همگان به صحرا می رفتند و کوهه هایی از بوته ها فراهم می ساختند و آنها را برمی افروختند و شادی و پایکوبی می کردند و معتقد بودند که این آتش بازمانده سرما را نابود می کند. گردآوردی این بوته ها فریضه ای عمومی شمرده می شد و بزرگان و مال داران کسانی را اجیر می کردند تا به جای ایشان بوته گرد آوردند. در جشن سده سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین می فروختند و صورتک ها بر چهره می زدند و چنگ و چغانه بر می گرفتند و به شب، در چراغانی شهر شرکت می کردند.
نخست باید گفت تا آنجا که از اساطیر و متون ایران باستان و میانه بر می آید این جشن آئینی بس کهن بوده است، زیرا این گونه اعیاد، در جهان انسان اعصار قدیم کمابیش عمومیت داشته است و قدمتی بسیار کهن دارند. اگر قول بیرونی را بپذیریم، این جشن از دوره ی اردشیر بابکان یعنی قرن سوم مسیحی در اعداد اعیاد رسمی درآمده، سپس با آئین زرتشتی درآمیخته و سپس صورت جشنی ملی به خود گرفته و تا قرن ها پس از اسلام دوام آورده است.
اما آنچه درباره علت جشن بیان شده، چه علل اسطوره ای و چه علل نجومی ـ تقویمی، جز در یکی دو مورد همه به گرد توجیه واژه “سد” در ارتباط با واژه “صد” برمی گردد و درست همین اسطوره سازی ها و دلایل متعدد تقویمی در ارتباط “سده” و “صد” است که ما را به شک می افکند که مبادا این واژه اصولاً ارتباطی با عدد صد نداشته باشد.
در پی این تردید باید دید این جشن چه موقعیت تقویمی دقیقی دارد. جشن سده با سپری شدن چهل روز از زمستان برگزار می شود. این جشن دقیقاً در پایان چله بزرگ قرار دارد و به اعتقاد عوام با به سر رسیدن این چله، زمین دزدانه نفس می کشد. جالب توجه است که پیش از بحث، به جشن دیگر نیز توجه کنیم که در دهم دی ماه برگزار می شده و کمابیش همانند جشن سده بوده است و در طی آن نیز آتش ها بر می افروختند.
اینک باید به شب یلدا و آغاز زمستان توجه کرد. به درازترین شب سال، شب تولد دوباره خورشید. در دیدگاه های انسانی که همه پدیده های جهان را دارای جان می انگاشت و ضمناً به مرگ قطعی باور نداشت، خورشید نیز دارای جان بود و هر ساله کودکی، جوانی، کمال و پیری را طی می کرد.
تقریباً همه استان های کشور ما و سرزمین های ایرانی نشین دهم و چهلم تولد کودک را جشن می گیرند. پس برگزاری آئین های دهم و چهلم (برای هر تولدی) عمومیت بسیار دارد. وجود این سنن از سویی و خصوصیات خورشید در آغاز زمستان از سویی دیگر ما را طبعاً به این اندیشه می افکند که مراسم و اعیاد دهم و چهلم زمستان محتملاً با یک صد روز گذشتن از زمستان بزرگ ارتباطی ندارد و با دهم و چهلم زندگی مجدد خورشید (تولد دوباره خورشید در شب یلدا) مربوط است.”۵
۶ـ دلیل دیگری هم که برای برپایی جشن سده ذکر کرده اند و به فریدون و دوران وی و پیکارش با ضحاک پیوند پیدا می کند، این است که “ارمائیل” وزیر ضحاک مردی نیک سیرت و پاک سرشت بود. او ماموریت داشت هر روز دو نفر مرد را گرفتار کرده و به دژخیم بسپارد تا از مغز سرشان برای بیوراسب و مارهای شانه اش غذا و معجون درست کنند.
“ارمائیل” برای جلوگیری از کشتن مردمان هر روز یکی از دو تن را رها کرده و می گفت تا پنهان شود و به کوه دماوند برایشان جایگاه و پناهگاهی ساخته بود که کسی از آن خبر نداشت. چون فریدون بر بیوراسب (ضحاک) ماردوش پیروز شد، این مردمی که به وسیله ارمائیل آزاد شده بودند به یکصد تن می رسیدند. ارمائیل به نزد فریدون رفت و از پیروزی او اظهار شادمانی کرد، اما فریدون به او روی خوش نشان نداد. ارمائیل واقعیت را بیان کرد که چگونه به هر بار یکی از دو کس را آزاد کرده و به کوه دماوند پناه داده است. فریدون به وی و گفته اش اعتماد نکرد. پس چند نفر را فرستاد تا جویای چگونگی این رویداد شوند. ارمائیل پیکی فرستاد و به آن مردمان گفت تا شب هنگام هر یک جداگانه آتشی بیافروزند. یکصد شعله آتش در آن شب از کوه دماوند فروزان شد، چنانکه همه دیدند. آنگاه فریدون به راستی آن رخداد آگاه شد و از ارمائیل دلجویی کرد و سرپرستی دماوند را به او سپرد. از آن پس در چنین روزی جشن گرفته و آن را “سده” می نامیدند.۶
۷ـ رضا مرادی غیاث آبادی پژوهشگر ایرانی در رابطه با واژه “سد” و “سده” اوستایی، این گونه در آثار خود اظهارنظر کرده است:
“حدود پنج هزار سال پیش و در نخستین شب های بهمن، رویداد جالبی رخ می دهد که بعید نیست با آئین جشن سده در پیوند باشد. این رویداد عبارت است از طلوع و غروب همزمان دو ستاره پر نور و درخشان آسمان به نام های “سماک رامح” و “نسرواقع” در شمال شرقی و شمال غربی آسمان در سر شب. در آن زمان ستاره زرین “سماک رامح” در آسمان سرشبی عرض های بالایی ایران زمین و در افق شمال شرقی، به تازگی طلوع کرده و ستاره سپید فام و درخشان “نسرواقع” در همان هنگام و در افق شمال غربی، آماده غروب کردن بوده است. احتمالاً طلوع و غروب همزمان دو ستاره درخشان آسمان، موجب پیدایی معنای دو گانه و متضاد و واژه های اوستایی “سد” و “سده” و نیز عاملی برای جشن سده بوده است.”۷
۸ـ شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب نویری در کتاب نهایه الارب، جشن سده را یادگاری از پیروزی زو پسر تهماسب بر افراسیاب می داند و آورده است:
“ایرانیان جشن سده را در پایان روز دهم، یعنی پایان آبان روز از بهمن ماه و شب یازدهم برگزار می کنند و برآنند که چون افراسیاب بابل را فتح کرد و بساط حکومت بگسترانید، به ستم و بیداد بنا گذاشت و فساد فراوان گشت. زو پسر تهماسب در این هنگام با وی پیکار آغاز کرد و او را به بلاد ترک پس راند. این اتفاق در آن روز از ماه بهمن روی داد و ایرانیان آن را با شادمانی جشن ساختند و آن جشن سومین عید بزرگ آنان قرار گرفت پس از نوروز و مهرگان.”۸
همان طوری که ملاحظه گردید، جشن سده یکی از بزرگترین و سومین جشن ملی ایرانیان محسوب می گردد. این جشن را هنوز زرتشتیان در سرتاسر جهان با شکوه و مراسم خاص بر پا می دارند. سده پیام آور پیروزی گرما بر سرما و خوبی بر بدی است. شایسته است ما از این دستاوردهای ارزشمند نیاکانمان پاسداری کنیم و آنها را زنده نگه داریم. یکی از وظایف مهم نسل ما انتقال این ارزش ها و پیام و فلسفه آنها به نسل های آینده است. جشن سده به ما مقاومت در مقابل سرما و سختی ها، مبارزه و پی گیری مستمر در راه رسیدن به اهداف و زندگی بهتر، ایجاد نشاط و شادی در زندگی برای بالا بردن روحیه و پیروزی در مقابل سرما، سیاهی، تاریکی، نادرستی و دروغ را می آموزد. همین گونه پیام ها در طول تاریخ، اقوام ایرانی را در تداوم حیات تاریخی خود زنده و پایدار ساخته است.
پس زنده و پایدار و جشن سده ای گرم و زیبا داشته باشید.
پی نوشته ها
۱ـ گزیده شاهنامه فردوسی به نظم و نثر، به اهتمام و نگارش: حسن گل محمدی، انتشارات اطلس، تهران، ۱۳۷۱.
۲ـ آثار الباقیه عن القرون الحالیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر، تهران، .۱۳۶۸
۳ـ نوروز نامه، حکیم عمر خیام نیشابوری، انتشارات طهوری،تهران، ۱۳۵۴.
۴ـ فلسفه، اهداف و چگونگی برگزاری جشن های ملی ایرانیان، حسن گل محمدی، انتشارات مهتاب، تهران، ۱۳۹۱.
۵ـ پژوهشی در اساطیر ایران، دکتر مهرداد بهار، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۷۶.
۶ـ مآخذ ردیف ۴.
۷ـ جشن های آتش، پژوهش و نوشته: هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران، ۱۳۸۵.
۸ـ نهایه الارب، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب نویری، به نقل از مآخذ ردیف ۷.