بالا گرفتن دوباره‌ی بحث آزادی بیان در روزهای اخیر، برآمد حمله تروریستی به مجله «شارلی ابدو» در پاریس است. گفتمانی که دیگر بار آشکارا نشان می‌دهد؛ تنوع و گونه‌گونگی اندیشه و کردار و رفتار وجود دارد و به‌ویژه در مورد طنز و تفکر انتقادی از دین، تفسیر و برداشت‌های ذهنی متفاوتی یافت می‌شود.

رهبران جهان پس از حادثه تروریستی در رژه ی همبستگی با فرانسه

رهبران جهان پس از حادثه تروریستی در رژه ی همبستگی با فرانسه

بدیهی است که بن‌مایه انتقاد از دین و طنز از سوی کسی که به دین‌باور ندارد و کسی که باورمند دینی است، متفاوت است و هیچ شباهتی با هم ندارند.

در گفتمان‌های اخیر آنچه از یادها رفته این است: چگونه شهروندان معمولی و حتا مقام‌های رسمی می‌توانند در برنامه‌های مقابله با کسانی که تلاش می‌کنند آزادی بیان ما را محدود کنند، مشارکت داشته باشند؟ این نکته‌ای است قابل توجه که برآمد استاندارد دوگانه‌ی کشورهای غربی است و نه تهدیدهای بنیادگرایان اسلامی یا فاشیستی. تهدیدهای معمولی که آزادی بیان ما شهروندان معمولی جهان را به خطر می‌اندازد.

تهدید دیگران علیه آزادی بیان شما

گفتمان حملات تروریستی در پاریس در درجه اول در مورد افراط‌گرایی خشونت‌آمیز و ترور است. اکنون دیگر ترور، پدیده‌ای نو در جهان نیست. حتا توجیه کردن ترور هم دیگر پدیده‌ی تازه‌ای نیست.

روشن است که گروه‌های تندروی اسلامی که دست به ترور می‌زنند، مانند هر دسته و گروه دیگری؛ دولتی یا غیردولتی، قصد توجیه کردار تروریستی خود را دارند. برای کسانی که ترور پاریس و حمله به مجله «شارلی ابدو» را انجام دادند، کاریکاتورها، تنها یکی از ابزار خشونت ایدئولوژیکی‌شان است که در انبان خویش برای توجیه کنش زشت خود کارافزارهای دیگری هم دارند، برای آن‌ها کاریکاتورها تنها ابزاری هستند که می‌توانند در پیکار با دشمنان غربی و غیرغربی خویش، به‌کارگیرند.

کاریکاتورها وسیله‌ای هستند که رعب و وحشت را می‌گسترانند؛ ایجاد هراس و ترس در واقع هدف تروریست‌ها است و شوربختانه، برآمد آن‌ که مصداق “هدف وسیله را توجیه می‌کند” است. نخست، کشتار جمعی، سپس پراکندن ترس در زنده ماندگان. به ‌این‌ترتیب تروریست‌ها برای استفاده از کلیشه‌ی قدیمی از دو راه برنده شده‌اند که این روزها بازی برد- برد نام دارد.

همه‌ی ما اکنون در جهانی زندگی می‌کنیم که موسوم شده به حرکت به‌ سوی جهانی ‌شدن. در جهانی که از سوی رسانه‌های داخلی و بین‌المللی؛ رادیو، تلویزیون و روزنامه و مجله‌ها تغذیه می‌شویم؛ اخباری در مورد جنگ و ترور و اعمال خشونت‌آمیز. بی‌تردید هجوم این‌گونه اخبار بر ما تأثیر می‌گذارد. البته باید یادآور شوم که به‌طور هم‌زمان، در جهانی زندگی می‌کنیم که برخی از ما حاضر اند با اراده‌ی خویش آزادی‌خویش را فدای امنیت ساختگی و دروغینی کنند که رسانه‌ها برای‌شان ساخته و پرداخته‌اند.

عامل تهدید علیه آزادی بیان شهروندان، تنها تندروهای دینی یا غیردینی نیستند که گاه کارفرما، دولت به ‌ظاهر انتخابی خودمان که هر روز با روش‌های نامشهودی خصوصی‌ترین بخش زندگی‌مان را هم نشانه رفته‌اند و کنترل می‌کنند، شرکت‌های چند ملیتی که تلاش می‌کنند مجرم‌های وابسته به خود را از هرگونه مجازاتی رها کنند و … نیز سدی هستند برای آزادی بیان ما شهروندان معمولی.

بسیاری از غربی‌ها حمله‌هایی از آن دست که در پاریس رخ داد را مانند مردم سوریه، عراق، افغانستان و نیجریه که هر روز زندگی‌شان در سایه خطر و مرگ می‌گذرد، تجربه نکرده‌اند و درک درستی هم از آن ندارند.

حمله تروریستی به دفتر «شارلی ابدو» به بهانه‌ی کاریکاتور پیامبر اسلام، منحصر به شماره ژانویه این مجله نمی‌شود که ریشه در سال ۲۰۰۵ دارد. از آن زمان تاکنون نکات زیر را می‌شود مورد توجه قرار داد:

– نخست می‌شود شاهد تعادلی بین بنیادگرایی و آزادی بیان بود با استانداردهای دوگانه‌ای که از سوی دولت و رسانه‌ها ترویج می‌شود.

– دو دیگر، آن‌هایی که به نمایندگی از ما کاری زشت و پلشت را انجام می‌دهند؛ به‌طور نمونه، تروریست‌های اسلامی، کارشان حکایت دوستی خاله خرسه است.

– نکته سوم این‌که آزادی بیان برای اقلیت‌های قومی و مذهبی هم اهمیت دارد. بنابراین باید آن‌ها در خط مقدم دفاع از آزادی بیان باشند.

– و سرانجام این‌که نباید با کاربرد واژه‌ی «اما …» کرداری پلشت و زشت را توجیه کرد. یا از آن بدتر کنش تروریستی و خشونت‌بار فرد یا گروهی را با این بهانه که این کردار پیامد گفتار دیگری است، توجیه شود.

کلام را باید با کلام پاسخ داد. در این معنا، باید کلام گفته یا نوشته شده را با کلام به پیکار رفت و نه با درفش، تیر و آتش.

استانداردهای دوگانه

برخورد مقام‌های فرانسوی به عملیات تروریستی در دفتر «شارلی ابدو»، نگاه استاندارد دوگانه‌شان را هر چه بیشتر نمایان ساخت. بر اساس گزارش عفو بین‌الملل، بسیاری از شهروندان فرانسوی که در میان آن‌ها تعدادی نوجوان زیر بیست سال هستند، دستگیر شده‌اند.

هیچ‌کس هرگز نپرسیده است که دلیل این دستگیری‌ها چه بوده است؟ شاید تشویق و ترغیب دیگران برای پیوستن به گروه‌های تروریستی است. چنین برداشتی حکایت شیر سنگی خفته‌ای است که مدیران جامعه که برای حفظ حقوق ملت انتخاب و به مجلس فرستاده می‌شوند، با سوء‌استفاده از موقعیت خویش، نه‌تنها حقوق مردم را حفظ نکنند که هر روز بر بی‌حقوقی‌شان بیفزایند.

یکی از دستگیرشدگان در فرانسه، نوجوانی است که در شبکه‌های اجتماعی کاریکاتوری از «شارلی ابدو» منتشر کرده در حال تیرخوردن. این کاریکاتور البته شبیه به کاریکاتوری است که در سال ۲۰۱۳ در مجله «شارلی ابدو» منتشر شده بود. در آن کاریکاتور یکی از عرب‌های مصری را نشان می‌دهد که در حالی که قرآن در دست دارد، کشته می‌شود. در پانویس آن آمده: “قرآن ناپاک است و مانع کشته شدن تو نمی‌شود.” در پانویس نسخه‌ی جدید آن کاریکاتور که در سال ۲۰۱۵ و از طرف نوجوانی منتشر شده، آمده است: “«شارلی ابدو نجس است، اما مانع کشته شدن تو نمی‌شود!”

چنین کاریکاتورهایی نزد بسیاری از مردم موجب تنفر و انزجار می‌شود. یعنی همانی که بعد از عملیات تروریستی پاریس و کشتار جمعی تظاهرکنندگان قاهره در تابستان ۲۰۱۳، به‌وجود آورد. پروفسور داگ اویستین یکی از معدود نروژی‌هایی است که خیلی وقت پیش به استانداردهای دوگانه غربی‌ها و محدودیت‌های آن برای برخی، سخن گفته است.

او در تاریخ ۱۲ ژانویه سال ‌جاری نوشت:”آزادی بیان در فرانسه پدیده‌ای مطلق نیست. در حالی‌که سراسر جهان برای همبستگی به‌پا خاسته‌اند تا به‌ این ‌ترتیب از آزادی بیان دفاع کنند، مقامات فرانسوی آزادی بیان را در حوزه‌هایی محدود می‌کنند؛ نخست و پیش از همه به بهانه حفظ خواسته‌ها و حقوق اکثریت و نظر‌گاه‌های آنان. این حفاظت از حقوق اکثریت و درستی نظرهای آنان را دولت به‌ عنوان ارزش‌های ملی و سکولار تعریف می‌کند. در این تعریف، حقوق اقلیت نادیده گرفته می‌شود.” در این معنا ارکستر هماهنگی «اسلام هراسی» از همه سو؛ مقام‌های دولتی، شهرداری‌ها و حتا مردم عادی، به گوش می‌رسد و در این جنجال حقوق آزادی بیان و آزادی دین اقلیت پایمال می‌شود.

 

قدیس‌های سکولاریسم

چون موضوع این جستار فرانسه بوده و نگاه دوگانه‌ی آنان به حقوق شهروندان، در ادامه و در پیوند با تقدس در سکولاریسم هم از منظر همین کشور به موضوع نگاه می‌کنیم. در فرانسه، واژه‌ی «خدا» جای خود را به واژه‌ی «جمهوری» داده است و پیامبر و دین جای خود را به رئیس‌جمهور، پرچم و ارزش‌های سکولار.

بدیهی است که در غرب، تنها فرانسه نیست که نمادهای ملی و ارزش‌های غربی «مقدس» به‌حساب می‌آیند. در انگلیس هم شما اگر نماد گل «خشخاش» که قرمز است با برگ‌های سبز را به آتش بکشید، تحت پیگرد قانونی قرار می‌گیرید. تصویر خشخاش نماد سربازانی است که در راه وطن جان باخته‌اند.

شاید پرسیده شود که آوردن این نمونه چه اهمیتی دارد؟

خوب معلوم است که مردمان کشورهای غیرغربی هم همین دیروز زاده نشده‌اند. آن‌ها هم‌چنین تجربه‌هایی را پشت سر گذاشته‌اند. آن‌ها هم زمانی که در جامعه از آزادی بیان ادعا شده‌شان خبری نیست، نگاهی تیزبین دارند. اگر نگاه تیزبین آن‌ها نادیده گرفته شود، انگار که آزادی بیان‌شان انکار شده است.

غربی‌ها باید یادشان باشد که؛ اینان زیر سایه شمشیر رژیم‌هایی زندگی می‌کنند که کشورهای غرب با آنان در حال مبادله بازرگانی و روابط دوستانه هستند. (به عربستان سعودی نگاه کنید؛ در صف تظاهرکنندگان دفاع از آزادی بیان قرار می‌گیرند و فردای همان روز روزنامه‌نگاری را به جرم نکرده به زندان و شلاق محکوم می‌کنند.) در این کشورها شهروندان روزنامه‌نگار یا وبلاگ نویس اگر سر تسلیم به آنچه مقامات می‌خواهند؛ به‌حق یا ناحق، فرود نیاورند و سیاست انتقادی از برخورد مسئولان داشته باشند، شلاق حداقل مجازاتی است که در انتظارشان است. رهبران همین کشورها در صف مدافعان آزادی بیان بودند و عکس گرفتند که همبستگی‌شان با فرانسه را نشان دهند، البته فرانسه و نه مجله شارلی ابدو. چرا که شهروندانی که جرئت کرده‌اند و از سیاست‌های نادرست‌شان انتقاد کرده‌اند را در سیاه‌چال‌های تاریک و مخوف نگهداری می‌کنند تا پس از تحمل شکنجه‌های سنگین، در خون و درد خویش بپوسند.

ضمن دفاع مطلق از آزادی بیان بی‌حدوحصر برای همگان، برخورد دوگانه غربی‌ها برایم ناپسند است که بی‌حرمتی به پرچمی را غیرقابل‌قبول می‌دانند، اما بی‌احترامی به متون دینی را بی‌اشکال می‌پندارند. نمونه ی دیگر این نوع برخورد، حضور نتانیاهو در صف اول راهپیمایان دفاع از آزادی بیان در فرانسه است، در حالی‌که به هنگام حمله به غزه، پیش از هر چیز، رسانه‌ها را محدود و خبرنگارانشان را از منطقه اخراج‌ می‌کند. آن‌هایی هم که جرئت کرده و در منطقه مانده‌اند را بمباران می‌کند. استانداردهای دوگانه را در همین کشور کوچک نروژ هم شاهد هستیم؛ رهبر حزبی که به ‌صراحت از پیشرفت خزنده‌ی اسلام صحبت می‌کند و یا برای اخراج مسلمانی از کشور اعلام می‌کند که حقوق بشر را زیر پا می‌گذارد، نماینده‌شان در صف دفاع از آزادی بیان، حضور پیدا می‌کند.

داستایوسکی نوشته: “هیچ‌چیز ساده‌تر از داوری در آنچه زشت و پلشت است، نیست و هیچ‌ چیز دشوارتر از درک آن پلشتی نیز نیست.” در این معنا قرار نیست که تروریست‌ها را درک کنیم و آزادی خود را به ‌خاطر آنان محدود کنیم. اما با صدای بلند فریاد می‌زنم که زمان آن فرا رسیده که گفتمان استاندارد دوگانه و به‌ویژه در مورد آزادی بیان هر چه بیشتر مورد توجه قرار گیرد. نباید تنها به تهدیدهایی که منجر به محدود شدن آزادی بیان می‌شوند، پرداخت، بلکه باید در کنار این تهدیدها به استانداردهای دوگانه هم توجه شود. با شناخت و آگاهی بر نقش استانداردهای دوگانه می‌توانیم خود را که از مدافعان آزادی بیان بی‌حد و حصر برای همگان هستیم، مجهز کنیم و نگذاریم با فریب و نیرنگ آزادی‌ها را محدود کنند.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com