فرح طاهری
صلح یعنی زندگی آزادانه با حفظ کرامت انسانی
شیرین عبادی، برنده صلح نوبل ۲۰۰۳، وکیل و فعال حقوق بشر، که چندی ست در خارج از ایران به سر می برد، به دعوت جان وستون، نماینده محافظه کار پارلمان کانادا برای ایراد یک سری سخنرانی در شهرهای مختلف و دیدار با مقامات کانادایی به این کشور سفر کرده است. او هفته گذشته در دادگاه بدوی بریتیش کلمبیا در غرب ونکوور سخنرانی داشت و روز دوشنبه ۲۶ اپریل نیز در میهمانی شامی که از سوی “پروژه صلح بین المللی کانادا” برگزار شده بود، سخنرانی کرد.
پیش از سخنرانی، شهروند یک مصاحبه ی کوتاه چند دقیقه ای با شیرین عبادی داشت که در همین شماره شهروند می خوانید. همچنین پیش از شروع مراسم رسمی، حدود ده دقیقه در سرسرای ورودی، برنامه ی پرسش و پاسخ برگزار شد.
خانم عبادی در آغاز این بخش گفت: بین ایرانیها و مردم کانادا مسائل و علائق مشترکی هست که یکی از آنها دموکراسی ست. من این را فصل مشترک خودمان می دانم. در عین حال می خواهم از فرصت استفاده کنم و از “جان”(وستون) به خاطر زحماتی که برای ایرانی های مقیم کانادا می کشد، سپاسگزاری کنم. همانطور که می دانید اخیرا پستی درست شده که ایشان عهده دار آن هستند و رابط ایرانی ها با دولت کانادا هستند و مشکلات را بیان می کنند و وجود یک چنین رابطه ای به نظر من بسیار ضروری ست، زیرا که تعداد زیادی ایرانی خصوصاً بعد از انقلاب به کانادا آمده اند و اینها هم مسائل خاص خودشان را دارند که بایستی راجع به اینها صحبت شود و راه حل اندیشیده شود. یکی از مسائلی که من با “جان” صحبت کردم مسئله ویزا برای ایرانی هاست. مدتی ست که صدور ویزا برای دانشجویان ایرانی و ایرانی هایی که می خواهند برای دیدن اقوامشان به کانادا بیایند، سخت شده. علت این امر را هم در حقیقت دولت کانادا رفتار نامناسب دولت ایران معرفی کرده که این به نظر من عادلانه نیست. مردم ایران یک بار تحت ستم حکومت ایران هستند و یک بار دیگر در عرصه ی بین المللی به خاطر کارهای حکومت ایران قرار است آنها را تنبیه کنند.
عبادی افزود: “جان” قول داده که در این خصوص با مسئولان مربوطه صحبت کند و راه حل های مناسبی پیدا کند. به هر حال من از اینکه هموطنان من را سالهاست در اینجا پذیرفتید و رابطه خوبی با آنها دارید، سپاسگزارم.
عبادی در پاسخ به پرسشی که شنیده نشد، گفت: فکر نمی کنم رابطه ایران با موگابه آنقدر مهم باشد که بخواهد در چیزی تأثیر بگذارد. دولت ایران متاسفانه عملکردش را سالهاست تعیین کرده و عوض هم نمی کند و همین خط مشی نادرست است که بن بست های سیاسی را برای ایران ایجاد کرده است.
عبادی در پاسخ به پرسشی در رابطه با قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست سازمان های تروریستی گفت:
من موافق نیستم که کل سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد تروریستی شناخته شود. ایران هشت سال با عراق جنگ خونینی داشت و تعدادی از این سپاهیان به خوبی از ایران دفاع کردند. و الان عادلانه نیست که بگوییم هر کس که در سپاه است تروریست است، اما می شود برخی از فرماندهان سپاه را با توجه به عملکرد و طرز تفکرشان تروریست معرفی کرد.
خانم عبادی همچنین در سالن پذیرایی نیز سخنانی ایراد کرد. او ضمن تشکر از سازمان دهندگان برنامه از جمله “سازمان کانادایی پروژه های صلح” گفت: صلح در قرن نوزدهم به معنای فقدان جنگ بود، اما در قرن بیست و یکم باید طور دیگری تعریف شود. صلح از نظر من عبارت است از مجموعه شرایطی که انسان بتواند با حفظ شرافت انسانی خود آزادانه زندگی کند. تفاوتی نمی کند که انسان در اثر گلوله دشمن بمیرد یا در اثر عدم دسترسی به بهداشت یا آب آشامیدنی سالم. تفاوتی نمی کند که انسان اسیر دشمن خارجی شده یا در اثر نوشتن یک مقاله سالها در زندان بماند. فرقی نمیکند که انسان به خاطر هجوم دشمن و اشغال سرزمینش آواره شود، یا در اثر فقر و عدم امکان بازپرداخت وام مسکن بی خانمان شود. همه ی این امور کرامت انسان را صدمه می زند و صلح را که معنای صحیح آن آرامش است، به مخاطره می اندازد. برای اینکه جامعه ای در صلح به سر ببرد بایستی بر دو رکن استوار باشد: دمکراسی و عدالت اجتماعی. اگر در جامعه ای استبداد حکومت کند چه استبداد سیاسی و چه استبداد دینی، اگر در کشوری به آرا و عقاید مردم احترام گذاشته نشه، اگر در اجتماعی هر صدای مخالفی را به ضرب گلوله و زندان خاموش کنند، مسلماً روزی آرامش آن جامعه به هم خواهد خورد. مسئله مهم تعریف دمکراسی ست. دمکراسی در تعریف کلاسیک به معنای حکومت اکثریت است. اما اکثریتی که در یک انتخابات آزاد به قدرت رسیده حق ندارد هر طور که می خواهد حکومت کند. فراموش نکنیم که بسیاری از دیکتاتورها با دمکراسی یعنی با رای اکثریت به قدرت رسیده اند، مثل هیتلر. بنابر این پیروزی در انتخابات به معنای دمکراسی نیست. دمکراسی چهارچوبی دارد که باید حفظ شود، چهارچوب دمکراسی ضوابط حقوق بشر است. یعنی حکومتی که در یک انتخابات آزاد به قدرت می رسد فقط در چهارچوب ضوابط حقوق بشر حق حکومت دارد. با این طریق حکومت ها مشروعیت خودشان را فقط از صندوق های رای نمی گیرند، بلکه مشروعیت خودشان را از صندوق رای و احترام به ضوابط حقوق بشر توأماً می گیرند. با این تعبیر از دمکراسی مشخص است که حکومت جمهوری اسلامی ایران حتی اگر در همه پرسی سال ۱۳۵۸ با اکثریت آرا به قدرت رسیده باشد، باز هم دمکرات نیست، زیرا که به طور مستمر مرتکب نقض حقوق بشر شده تا حدی که در طول ۳۱ سال حکومت جمهوری اسلامی ۲۵ قطعنامه در سازمان ملل متحد علیه ایران صادر شده و کارنامه ایران از این جهت مثبت نیست. از جمله ایران در سال ۲۰۰۹ بیشترین تعداد اعدام خردسالان را در جهان و بعد از کشور چین بیشترین تعداد اعدام بزرگسالان را در جهان داشته. و همچنین طبق گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، ایران در بین ۱۷۴ کشور از جهت احترام به آزادی بیان رتبه ی ۱۷۱ را آورده است.
دکتر عبادی در بخش دیگری از سخنانش از وضعیت حقوق بشر و دمکراسی در ایران گفت. او به تخلفات در انتخابات اشاره کرد و ارتقا مقام متخلفان. عبادی به صادق محصولی که در زمان انتخابات وزیر کشور بوده و بر تخلفات صحه گذاشته و در کابینه ی دوم احمدی نژاد به عنوان وزیر رفاه انتخاب شده اشاره کرد و افزود: ایشان از یک ثروت افسانه ای برخوردار است تا حدی که موقع رای اعتماد دادن تعدادی از نمایندگان مجلس خواستار آن شدند که منشأ این ثروت بادآورده را اعلام کند. و در جواب گفته شد که ایشان به علت هوش سرشاری که دارند طی پانزده سال توانسته اند به چنین ثروت هنگفتی دست پیدا کنند. و همین وزیر با هوش سرشار خود تنها به مسئولین مهدکودک ها و کودکستان توصیه ای کرده که از اوان کودکی باید کودکان را آماده ی شهادت سازیم. طبق گزارش های معتبر بین المللی ایران به لحاظ اقتصادی فقط پانزده پله با فاسدترین کشور دنیا فاصله دارد. و بدیهی ست که در چنین شرایطی مردم عادی روز به روز فقیرتر می شوند و طبقه متوسط که معمولا در هر اجتماع سالمی بهترین طبقه هستند هر سال کاهش پیدا می کنند. درصد بیکاری در ایران بسیار بالاست. اگر فردی تحصیلکرده شانس بیاورد و کار پیدا کند با دستمزدی که می گیرد امکان یک زندگی سالم و طبیعی را ندارد و به همین دلیل است که اغلب کارمندان دولت و کارگران، دو یا سه شغله هستند و مجبور شده اند برای گذران زندگی عادی خودشان به جای هشت ساعت در روز، پانزده یا شانزده ساعت کار کنند. بسیار متاسفم که حقایق دردناکی را می گویم اما در مقابل تمام این سختی ها باید به نکته ی مثبتی هم اشاره کنم و آن اتحادی ست که بعد از انتخابات ریاست جمهوری جون ۲۰۰۹ در ایران بین مردم به وجود آمد. همه به خاطر وضعیت نابسامانی که شرح مختصر آن را دادم، در یک حرکت میلیونی به خیابان آمدند و شعار اصلی آنها “رای من کو” بود. و بدینسان جنبش دمکراتیک ایران که نام دیگر آن جنبش سبز است پایه گرفت. این جنبش ساختار یک حزب سیاسی را ندارد، بلکه به صورت افقی و شبکه ای گسترش یافته و عمل می کند. علیرغم خشونت های دولتی و سرکوب فعالان جنبش روز به روز بر تعداد طرفداران آن افزوده می شود. در ابتدا تظاهرات به صورت خیابانی بود، اما بعدا به علت خشونت های دولتی شکل آن تغییر یافت. در این مورد من باز زنان را پیشرو و مبتکر می بینم. آنها با پافشاری بر خواسته های بر حق خود که همانا دمکراسی و حقوق بشر است سعی کردند از رادیکال تر شدن شرایط بکاهند و کمیته مادران عزادار را تشکیل دهند. مادرانی که در جریانات یک سال گذشته فرزندان خود را از دست داده بودند یا فرزندانی در زندان دارند کمیته مادران عزادار را تشکیل دادند. این مادران هر شنبه با لباس مشکی در حالی که عکس فرزندان عزیز خود را حمل می کنند در یکی از پارک های تهران گرد می آیند و سایر زنانی که با جنگ و خشونت مخالفند دور آنها حلقه می زنند و به آنها می پیوندند، و به این طریق مخالفت خود را با خشونت ابراز می کنند. با وجود اینکه این مسالمت آمیزترین شیوه ی اعتراض است، اما متاسفانه بارها پلیس به این مادران حمله کرده و کتک زده و چند تن از آنها را دستگیر کرده که تعدادی از آنها هنوز در زندان هستند.
نکته قابل توجه این است که هر زمان به جمهوری اسلامی اعتراض می شود که چرا مرتکب نقض حقوق بشر شده، در پاسخ می گوید سایر کشورها حق ندارند در امور داخلی ایران دخالت کنند.
دکتر عبادی در رابطه با نگرش طیف حاکم در ایران در مورد انتخابات نیز به این نکته اشاره کرد که از نظر آنها دمکراسی یعنی این که مردم آزادند به آنها رای بدهند.
او در ادامه به وضعیت عدالت اجتماعی در ایران پرداخت و گفت:
ایران کشوری ست ثروتمند، دارای معادن بسیار غنی نفت، گاز، اورانیوم، مس و … اما متاسفانه به علت برنامه های غلط اقتصادی و هزینه ی بالای نظامی و همچنین فساد اداری میزان تورم بسیار بالا و فقر رو به گسترش است.
طبق گزارش های دولتی، از هر شش نفر یک نفر زیر خط فقر زندگی می کند که البته این آمارهای دولتی ست و آمارهای واقعی بیش از اینهاست. بودجه ی سال ۱۳۸۹ که چند ماه قبل به تصویب پارلمان رسید، مبلغ ۳۶۸هزار میلیون دلار (که البته خانم عبادی در اینجا رقم خود را که به تومان بود به طور تقریبی به دلار تبدیل کرد تا برای حاضران غیرایرانی ملموس تر باشد) در سال جاری ۳۱ درصد به بودجه نظامی افزوده شده، یعنی بودجه نظامی در سال ۱۳۸۸ مبلغ یازده هزار دویست و پنجاه میلیارد تومان بوده که امسال به ۱۴۷۵۳میلیارد تومان افزایش یافته. بنابراین هزینه ی بالای نظامی یکی از مهمترین علل افزایش فقر در ایران است. حاتم بخشی هایی که از بودجه به عمل می آید و تماما هم به نزدیکان حکومت تعلق گرفته، قابل توجه است. از جمله در سال ۱۳۸۹ طبق قانون بودجه به موسسه “آینده روشن” که متعلق به آقای مشائی پدر عروس آقای احمدی نژاد و رئیس دفتر ایشان مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون تومان اهدا شده. همچنین به “موسسه آموزشی امام خمینی” در قم متعلق به آقای مصباح یزدی ۱۰میلیارد تومان داده شده. به “مرکز اسناد انقلاب اسلامی” متعلق به آقای حسینیان از مدافعان سرسخت احمدی نژاد ۵۰۰ میلیون تومان تعلق گرفته. کمک های نقدی و قانونی در بودجه دولت که به نزدیکان مرکز قدرت و به طور کلی بنیادگراها صورت می گیرد بسیار بیش از چند رقمی ست که گفتم و من فقط سه نمونه از آن را گفتم. البته باید در نظر گرفت تخلفاتی که از قانون بودجه صورت گرفته تا حدی ست که حتی تعدادی از نمایندگان پارلمان هم به آن معترض شده اند.
چندین پرونده در مراجع قضایی و کمیسیون اصل نود مجلس مطرح شد متهم ردیف اول یکی از معاونین آقای رئیس جمهور است که به علت حکم حکومتی، یعنی دستور مقام رهبری، رسیدگی به این تخلف متوقف شد.
خانم عبادی در خصوص نقض حقوق بشر به موضع اسرائیل درخصوص غزه نیز اشاره کرد و در پایان اعلام داشت قویاً مخالف هرگونه حمله نظامی و تحریم اقتصادی ایران است، چرا که دودش به چشم مردم ایران می رود.
حاشیه ای که اصل شد
معمولا حواشی یک برنامه، مهمتر از خود آن برنامه نیستند، ولی در اینجا نکاتی ست که حتما باید بیان شود. ضمنا گفتنی نیست که فعالیت های حقوق بشرانه ی خانم عبادی را ارج می گذاریم و حضورشان را در تورنتو خوشامد می گوییم و طبعاً ایشان را پاسخگوی نکاتی که در زیر می آید، نمی دانیم.
پس از تخصیص جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳ به خانم شیرین عبادی، این دومین باری بود که ایشان برای دیدار و سخنرانی به تورنتو آمده بود. بار اول در دانشگاه تورنتو سخنرانی کردند؛ جایی که دکترای افتخاری این دانشگاه به ایشان اعطا شد. و این بار در سالنی در شهر وان در بزرگشهر تورنتو.
متاسفانه برگزاری این برنامه مهم و تاریخساز برای جامعه ایرانی کانادایی بخصوص به کسانی سپرده شده بود که به هیچ عنوان نه بافت کامیونیتی ما را می شناختند و نه ارتباط و مراوده ای با آنها تاکنون داشته اند.
شهروند به عنوان نشریه ای که ۲۰ سال است در جامعه فعالانه شرکت داشته و اساس کارش را بر پایه کامیونیتی گذاشته تاکنون به یاد ندارد که این سازمان با کامیونیتی ایرانیان در ارتباط بوده باشد و در همین جاست که این نقیصه مشخصاً برمی گردد به کسانی که برگزاری این مراسم را به چنین نهادی سپرده اند. ای کاش چنین برنامه مهمی که برای جامعه ایرانی این همه اهمیت داشت دچار سیاست بازی های بی مقدار نمی شد. جامعه ایرانی چهره ها و سازمان ها و انجمن های بسیار فعال و شناخته شده ای دارد که به درستی به دلیل فعالیت ها و کوشش هایشان، نسبت به جامعه و حساسیت های آن واقف اند، آیا این بی توجهی به جامعه ایرانی از همان سیاستی ناشی نمی شود که اصولا برگزار کنندگان و دست اندرکاران این برنامه به کامیونیتی ها و رسانه ها بی توجه اند و خود را در قبال آن ها جوابگو نمی دانند و کارها و اموراتشان را پشت درهای بسته به انجام می رسانند؟ نوع برگزاری برنامه و عدم پاسخگویی برگزارکنندگان به مراجعان مانعی بود برای حضور بسیاری از علاقمندان در مراسم سخنرانی خانم عبادی.
برای شهروند یک مصاحبه ی نیم ساعته اختصاصی در نظر گرفته شده بود، اما وقتی با همکارم آرش عزیزی به آنجا رفتیم، پس از حدود نیم ساعت انتظار به ما اطلاع دادند که چون وقت کم است ما فقط می توانیم دو دقیقه! مصاحبه کنیم. من به مسئول ایرانی این اختصاص زمان مصاحبه گفتم، دو دقیقه که فقط می شود سلام و احوالپرسی و بعد از کمی چانه زدن، ایشان لطف کردند و چهار دقیقه به ما وقت دادند! ما که با کلی پرسش به آنجا رفته بودیم، تنها توانستیم با سرعت برق چهار سئوال سر و ته زده از خانم عبادی بپرسیم. ضمنا باید بگویم برخورد خانم عبادی با ما بسیار صمیمانه و دوستانه بود و حتی در همان فرصت کوتاه فراموش نکرد که از حال همکاران ما که در سفر قبلی با ایشان مصاحبه کرده بودند، پرس و جو کند.
بعد هم قرار بود کنفرانس مطبوعاتی برگزار شود، که عملا در راهرو، محلی پر سر وصدا، و با حضور میهمانان مراسم، به حدود ده دقیقه کنفرانس همگانی تبدیل شد. شیوه ی برخورد با رسانه ها به هیچ وجه مناسب نبود و این شاید از شیوه تفکر برگزارکنندگان و مشاوران آنها نشأت می گیرد که جامعه چه نیازی به خبررسانی و آگاهی دهی دارد.
نکته ی بارز دیگر در این مراسم، عدم حضور دکتر رضا مریدی، نماینده ی ایرانی تبار پارلمان کانادا بود. در تماس با دفتر ایشان، مطلع شدیم که اساساً از ایشان دعوت به عمل نیامده بود. چرا؟ آیا حضور و دیدار آقای مریدی با خانم عبادی، برای طرح و درک مسائل ایرانیان کانادا تأثیرگذار نمی بود؟ وقتی شهردار ریچموندهیل در این مراسم حضور دارد، آیا نبایستی نماینده مردم ریچموندهیل هم که اتفاقا ایرانی تبار است، در این مراسم حضور داشته باشد؟
ضمناً در سالن، افراد مسئول به بهانه ی مسائل امنیتی و محافظت از خانم عبادی، مانع ارتباط نزدیک دوستان قدیمی خانم عبادی با ایشان شدند که موجب رنجش و ناراحتی این افراد را فراهم آورد و این دلیل دیگری ست بر صحت این ادعا که برگزارکنندگان برنامه به هیچ عنوان جامعه ی ایرانی را نمی شناختند.
من و همکارم دقایقی پس از کنفرانس به ظاهر مطبوعاتی، مراسم را ترک کردیم با این حسرت که کاش خانم عبادی در یک جلسه ی عمومی در جایی چون سالن دانشگاه برای تمام ایرانیان سخنرانی می کرد. کاش نیازی به محافظ و بودجه برای آنان نبود. کاش افرادی که به نمایندگی از جامعه ی ایرانی به دولتمردان نزدیک می شوند، حامل تفکر پدرسالارانه نبودند، تا جمع بیشتری از دوستداران ایران، شاهد سخنرانی خانم عبادی می بودند؛ زنی که در شصت و سه سالگی، پرتوان در راه آگاهی رسانی از وخامت وضعیت حقوق بشر در ایران، در سفر است تا بتواند توجه جامعه جهانی را به نقض حقوق بشر در ایران جلب کند.
کاش ایرانیان دست اندرکار برگزاری این مراسم، از جشن نوروزی شهروند می آموختند که در دعوت از سیاستمداران، از هر سه حزب لیبرال، ان دی پی و محافظه کار دعوت می کند، و سیاستمداران این سه حزب در جشن نوروزی شهروند در کنار یکدیگر می ایستند و با جامعه ی ایرانی در ارتباط قرار می گیرند.
شهروند که بیست سال است در آمریکای شمالی به زبان فارسی منتشر می شود، باید پاسخ پرسش هایش از یک فعال ایرانی حقوق بشر را از یک نشریه ی کانادایی به دست آورد.
خانم عبادی درگفت وگو با روزنامه نشنال پست روز شنبه ۲۴ اپریل گفته است، تمرکز جامعه جهانی بر مسئله هسته ای سبب شده که موضوع حقوق بشر در ایران نادیده گرفته شود. جهان فراموش کرده که حکومت ایران با مردم خود چه می کند. وضعیت حقوق بشر در ایران رو به وخامت است و شرایط روز به روز بد و بدتر می شود.
خانم عبادی در این مصاحبه گفته است، جنبش سبز هر روز گسترده تر می شود و گرچه دولت با خشونت با آن مقابله می کند، اما جنبش سبز، راهبرد دوری از خشونت را برگزیده است.
شیرین عبادی در ادامه ی تور کانادا، روز سه شنبه ٢٧ اپریل، در اتاوا، با استفان هارپر نخست وزیر کانادا و لارنس کنون وزیر امور خارجه ی کانادا دیدار و گفت وگو کرد.
* فیلمی که در متن می بینید کنفرانس مطبوعاتی شیرین عبادی در تورنتوست که توسط پری فارسی گرفته شده ، فیلم های سخنرانی او را در یوتیوب ببینید.
http://www.youtube.com/watch?v=PyWL0bd8z3M
http://www.youtube.com/watch?v=IwHuclsgCv8
http://www.youtube.com/watch?v=abY8aA_C3ss