دشواری های دموکراسی در جوامع
لازمه رسیدن به دموکراسی دو چیز است، داشتن فرهنگی متعالی و اعتقاد به رواداری و تساهل در زندگی اجتماعی. لازمه دست یابی به فرهنگ البته با سواد بودن است ولی همیشه با سواد بودن به برخورداری از فرهنگ نمی انجامد. ممکن است در کشوری دیکتاتوری، اکثریت مردم با سواد شوند، ولی چون این امر با آزادی همراه نبوده، تا معلمان، روشنفکران و نویسندگان همه حقایق تاریخی و اجتماعی را باز گویند، در نتیجه مردم خواندن و نوشتن می دانند ولی به سبب ناقص بودن آموزش، به سطح قابل قبولی از فرهنگ نرسیده اند.
تازه، این گام اول است. باید دوش به دوش رشد فرهنگ این نکته مهم در اذهان رسوخ داده شود که زندگی اجتماعی با داشتن تعصب ناسازگار است و داروی تعصب رواداری و تساهل است. لازمه پذیرش رواداری، قبول وجود اختلاف در زندگی است. این اختلاف نه فقط زاده اختلاف طبقاتی که زاده اختلاف فکری است.
فرهنگ و رواداری، دو ستون عمده دموکراسی، بر پایه ای باید استوار باشند و آن مبارزه با فقر است. برای این که همه مردم کشوری به فرهنگ دست یابند باید فقر ریشه کن شود. پس دشمن دموکراسی در جوامع دو چیز است، فقر و بی فرهنگی. شاید برای فقر بتوان چاره ای اندیشید ولی مقابله با بی فرهنگی کاری بسیار مشکل است.
“آزادی و فرهنگ ـ دکتر مصطفی رحیمی”
*
شعری برای شهر دودزده تهران
فریاد از این شهر که در دود نهان است
روی گل و گلزار نه پیدا و عیان است
هر روز که رفتم پی پرونده ی خانه
در منطقه گفتند برو در جریان است
هر جا که شدم در پی انصاف و عدالت
دیدم که ستم ثابت و حق در طیران است
گفتم به فلان کاسب و آن تاجر خر پول
بر گوی چرا قیمت ارزاق گران است
یک مرد ندیدم شکند پشت تورم
این قیمت اجناس به دل تیر و سنان است
دیدم که زند خنده بر این گفته مخلص
گفتا که فضولی تو مگر، جبر زمان است
گفتم به فلانی که مزن نیش چو کژدم
از نیش زبان تو بسی دل نگران است
مقصود ز اشعار فکاهی همه حرف است
شاعر همه جا در پی پندار و گمان است
“نگین سخن ـ کمال زین الدین”
*
مردی بر لب رودخانه رخت می شست، ناگهان شتری را دید که به سوی او می آید. برفور طشت را واژگون کرد و برای ترسانیدن شتر به طشت کوبی پرداخت. شتر گفت: برادر، بی خود به خودت زحمت مده، من شتر نقاره خانه ام و از این سرو صداها بسیار شنیده ام.
“محاظرات ـ راغب اصفهانی”
*
حکایت نویس مباش
خواجه عبدالکریم، خادم خاص شیخ ما ابوسعید بود. گفت: روزی درویشی مرا بنشانده بود تا از حکایت های شیخ ما او را چیزی می نوشتم، کشی بیآمد که: شیخ ترا می خواند، برفتم. چون پیش شیخ رسیدم، شیخ پرسید که: چه کار می کردی؟ گفتم: درویشی حکایتی چند از آن شیخ خواست، آن را می نوشتم. گفت: ای عبدالکریم، حکایت نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند.
“اسرارالتوحید ـ محمدبن منور”
*
بخشی از نامه میرزاکوچک خان به لنین
پیش از ورود ارتش سرخ به انزلی، من و همکارانم در جنگل های گیلان بر ضد مظالم انگلیس و دولت سرمایه داری ایران می جنگیدیم و تنها قدرت واقعی و ذیصلاح، ما بودیم. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست، برنامه و روش بالشویزم را قبول کند، زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می دهد. مداخلات نامشروع (شما) در کارهای داخلی (ایران) سبب شده که انقلابیون ایرانی از خود سلب مسئولیت کنند و صریحاً اعلام دارند که کار کردن با این وضع به هیچ وجه امکان ندارد.
ما نمی توانیم افتخارات انقلابی خود را که طی چهارده سال، کوشش و فداکاری به دست آورده ایم، یکباره محو کنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم. ملت ایران از ماموران دولت، تعدیات فراوان دیده و از آنها بیزارند، ممکن است تسلط شاه محو شود ولی غیر ممکن است بتوان احساسات ایرانی را خفه کرد. تاریخ نشان می دهد که چند بار سیاست دول بیگانه در کشورمان نفوذ کرد، اما همین که خواستند احساسات ملی و آزادمنشی ایرانی را منکوب کنند، مساعی شان عقیم ماند.
من به وسیله ی این نامه، روسای ملت آزاد روسیه را مخاطب قرار داده، از آنها می خواهم که به آثار مظالم و تعدیات دولت جبار تزاری که هر وقت به نحوی به وسیله عمالش جلوه گر شده، خط بطلان بکشند و قراردادهای منحوسه را لغو و لغوشان را یکباره اعلام نمایند. من و رفقایم اطمینان کامل داریم که ملت آزاد روسیه، آزادی خویش را به نحو شایسته حفظ خواهد کرد و به تمام ملت های خواهان آزادی، کمک لازم خواهد نمود تا به ضد دشمن مشترکشان قیام کنند و انتظار آن را داریم که افراد ناسالمی را که با تاکتیک های ناصواب از آزادی ملت ایران جلوگیری می کنند، از صحنه انقلاب دور سازند.
من تا رسیدن جواب مساعد به این نامه، به رشت برنخواهم گشت…
“اسناد و مدارک نهضت جنگل”
*
جامعه ایران در روزگار احمد جام ژنده پیل
احمد جام ژنده پیل، عارف بزرگ قرن ششم هجری روزگار ایران در زمان خود را این گونه توصیف کرده است:
امروز در این روزگار کارها همه بر بدل است. چه از علما و چه از مشایخ و چه از فقها و چه از سلطانان و چه از امرا و چه از قضات و حکام و زهّاد و عبّاد و چه از عامه ی خلق، همه امروز رنگ آخرالزمان دارند و نه چنان است که می باید. هر کسی از نوعی دیگر این دنیا را قبله خود ساخته اند و هر چه نه آن است سر به آب فرو داده اند، مگر اندکی اند که نه چنین اند.
این قوم مردار جوی مردار خوار، هر جایی که گند مردار دنیا می آید، جان بر آن بدهند. خواه حلال باش و خواه حرام. خواه دین در بهای آن ده، خواه جان، خواه زن و فرزند و حرمت و شفقت و حشمت، و هر چه خواهی فدای دنیا می کنند. چون دنیا به چنگ آمد، هر چه به زیان آمد، شاید اگر کس را درد دین و کار دین گرفته است، چرا به هر چه خدای تعالی او را داده است خرسند نباشد.
بهترین کارها در میان خلق عالم علم است و آسایش (مردمان) و بدترین کارها جهل است و آزار (مردمان) و دروغ گفتن و دین به دنیا فروختن. هر که امروز از این نوع بر دست دارد، عزیزترین مردمان است و هر که بر راه دین و صلاح و زهد و تقوی و توکل و توبه می رود به نزدیک مردمان خوارترین همه است تا لاجرم همه خلق روی سوی باطل نهادند و حق گذاشتند و صلاح در باقی کردند و با ظالمان یار شدند و اهل صلاح و زهد و تقوا را هزیمت کردند…
“سراج السائرین ـ احمد جام”
*
از کتاب فروشی های تهران تا کتاب فروشی های تورنتو
طبق اطلاع اخذ شده از کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریم خان زند تا کتاب فروشی های شهر تورنتو (پگاه ـ سرای بامداد) پرفروش ترین کتاب های موجود در بازار در هفته گذشته به شرح زیر بوده است:
در تهران:
ـ شاگرد قصاب ـ پاتریک مک کیب ـ ترجمه پیمان خاکسار ـ نشر چشمه ـ تهران ـ ۱۳۹۳.
ـ روزنامه سفر میمنت اثر ایلات متفرقه امریغ ـ نوشته: احمد شاملو (سفرنامه غیر شخصی احمد شاملو به آمریکا، نوشته شده در سال های ۶۸ و ۶۹) ـ انتشارات مازیار ـ تهران ـ ۱۳۹۳.
ـ داستان هایی برای شب و چند تایی هم برای روز ـ بن لوری ـ ترجمه: اسداله امرایی ـ نشر افق ـ تهران ـ ۱۳۹۳.
در تورنتو:
ـ تئوری انتخاب ـ ویلیام گلفر ـ ترجمه علی صاحبی ـ انتشارات سایه سخن ـ چاپ چهارم ـ تهران ـ ۱۳۹۳.
ـ بیشعوری ـ نوشته: خاویر کرمنت ـ ترجمه: محمود فرجامی ـ انتشارات تیسا ـ تهران ـ ۱۳۹۳.
ـ غرور و مصیبت ـ حسن شهباز ـ شرکت کتاب (آمریکا) ـ ۲۰۱۵.
ـ آن انسانی شو که می توانی بشوی ـ رابن تن برگ ـ ترجمه جلیل کهنه شهری ـ انتشارات فروغ (آلمان) ـ ۲۰۱۴.
ـ چهار اثر ـ فلورانس اسکاول شین ـ ترجمه گیتی خوشدل ـ نشر پلیکان ـ چاپ شصت و یکم ـ ۱۳۹۳ ـ تهران.
*
تفکر هفته
یادگیری تنها ثروتی است که چپاول گران نمی توانند غارتش کنند. تنها مرگ است که می تواند نور چراغ دانش تو را کم سو کند. ثروت حقیقی یک ملت، در ذخیره طلا و نقره او نیست، بلکه در توان یادگیری او، در بصیرت او و در درستکاری فرزندان اوست.
“جبران خلیل جبران”
*
ملانصرالدین در تورنتو
این روزها ک کم کم به اسفند ماه می رسیم و چیزی به فرا رسیدن سال نو و عید نوروز نمانده است. ملانصرالدین آن عالم کبیر و ناصح بصیر، پرزیدنت “بنیاد خنده درمانی” لباس کار پوشیده و با آن سیمای نورانی و محاسن سفید و لبخند آن چنانی، در بالای نردبان با یک دست سطل رنگ و با دست دیگر قلم را گرفته، داشت به رنگ آمیزی و زیباسازی مجدد بنیاد شخصاً اقدام می کرد. فرصت را مغتنم دانستیم و از حضرتشان پرسیدیم که به چه کاری مشغولند. در جواب اظهار داشتند:
“همان طور که مشاهده می کنید و رسم معمول دیار فرنگ است، حقیر به زیباسازی و مرمت “بنیاد خنده درمانی” شخصاً مشغول هستم که انشاالله به مناسبت ایام پر برکت نوروز و به یُمن سخت جانی ما که از سوز و سرمای زمستان جان سالم بدر برده ایم بازار نوروزی خود را در محل بنیاد برگزار نماییم.”
از حضرت ملا پرسیدیم که توضیح بیشتری در رابطه با چگونگی برگزاری بازار نوروزی و کالاهایی که عرضه می گردد، برای خوانندگان ارائه دهند. ملا که به ارباب جراید و خبرنگاران اعتقاد و ارادت صادق و امید واثق دارند، از نردبان پایین آمدند و دستی بر محاسن کشیدند و آثار رنگ و بتونه را از آن زدودند و چنین جواب دادند:
“قصد واقعی ما از برگزاری این بازار نوروزی صرفاً ایجاد فرح و شادی در میان مردم و زنده نگهداشتن آئین و رسوم ایرانی است. بر همین اساس بازار نوروزی “بنیاد خنده درمانی” بر عکس سایر بازارهای دیگر از اول تا سیزده فروردین در محل بنیاد برگزار می شود و در این ایام همه به شادی، رقص و پایکوبی خواهیم پرداخت. در این بازار فقط محصولات کارگاه های تولیدی “بنیاد خنده درمانی” که عبارت از رباط خنده آفرین، شکلات خنده زا، قلقلک دهنده ی کنترل دار، گره باز کن از جبین، راحت الحلقوم زعفرانی و دیگر چیزها می باشد، عرضه می گردد. علاقمندان می توانند آنها را از بازار خریداری نمایند و هر بهایی که دوست داشتند بابت آن بپردازند. ولی مطمئن باشند که کلیه محصولات ذکر شده تازه بوده و هیچ یک از آنها تاریخ مصرفش پایان نیافته است.”
سپس ملا ضمن تعارف شکلات خنده زا به خبرنگاران ادامه دادند:
“به منظور شادی جمعی و شکرگزاری از شکست نحوست سیزده، در روز پایانی مراسم سیزده بدر با شکوه فراوان در محل بنیاد برگزار می گردد و در این مراسم این جانب ملا به اتفاق ملا بانو، مریدان، دوستداران و حضار محترم به اجرای حرکات موزون سنتی با عصا و ردا خواهیم پرداخت تا غم های یکسال سخت سپری شده را از دل عزیزان غربت نشین تورنتو بزدائیم و خدمتی کوچک و رسالتی اندک در حد وظایف محوله را به جا آوریم.”
ضمن تشکر از ملا، او را که مشغول به کار شدند ترک کردیم و با به دهان گذاشتن شکلات خنده زا، آن چنان از ته دل خنده و شادمانی وجودمان را فرا گرفت که برای مدتی ولو کوتاه، هیچگونه غم و ناراحتی را حس نمی کردیم.
با درود خدمت مسولین محترم نشریه شهروند وتشکر از نویسنده محترم این مقاله – مطالب بسیار ارزشمند پر محتوا و آموزنده بود.با احترام فراوان – احمدی