گرد آلتهوف، توماس بوئر، و پری اشمیدت لویکر*

پس از حملات مرگبار در پاریس و کپنهاگ، اینک توجه­ عموم، به توانایی اعمال قهر در دین اسلام متمرکز شده، اما سایر ادیان جهانی نیز در کشتار دست کمی از دین اسلام ندارند.

موقعی که صلاح الدین ایوبی دست اندرکار مبارزه با صلیبیون بود، ابن شداد ـ مورخ نامدار ـ در سال ۱۱۸۸ کتابی برای صلاح الدین نوشت با عنوان «امتیازات جهاد». محتوای این کتاب ترغیب به جنگ نبود، بلکه اثری بود حقوقی که در آن به طور مبسوط توضیح داده بود در جنگ چه اعمالی مجاز و چه اعمالی مجاز نیستند، او حتی به این موضوع پرداخته بود که آیا کشتن اسب سوارکاران دشمن مجاز است یا نیست؟ صلاح الدین این کتاب را مطالعه کرد و او چون آدم مؤمنی بود مفاد این کتاب را رعایت کرد. همین امر سبب شد که او به عنوان سلطانی عاقل و عادل مشهور شودchristian-H5.

این کتاب، دوگونگی استنتاج از جنگ­های پیامبر اسلام را نشان می­دهد. این جنگ­ها از یک سو لشگرکشی­های پیامبر اسلام علیه غیرمسلمان­ها را توجیه می­کند، از سوی دیگر سرمشق پیامبر می­طلبد مقررات و محدودیت­هایی را در جنگ رعایت کرد. همین امر سبب شد که در گذشته، جنگ تابع مقررات شود و در این باره به برخی آیه­های قرآن استناد می­شد. می­دانیم که در قرآن، هم آیه­های مسالمت آمیز وجود دارد و هم آیه­های جنگ جویانه. افزون براین ها، حدیث ها نیز وجود دارند که آیه­های قرآن را تفسیر و تعبیر می­کنند. این تفاسیر و تعابیر نیز فارغ از تناقض و ابهام نیستند.

هزار سال است که مجتهدین، فقها و قضات اسلامی تلاش می­کنند به طور دقیق و انتقادی تا آنجا که امکان دارد از مجموعه­ی این احادیث مقرراتی وضع کنند که جوانب مختلف جهاد را در برگیرد و تنظیم کند. در قرآن واژه­ ی «جهاد» ـ که معنای اصلی آن «تلاش و اهتمام» است ـ با معانی و مفاهیم متفاوت به کار برده شده. مجتهدین و قضاتِ متاخر، جنبه­ی مسالمت و فارغ از اعمال قهر و خشونت را برجسته می­کنند، اما عده­ای حقوقدان ـ مانند برخی مکاتب آموزش قرآن ـ کاملا به جنبه­ی جنگ جویانه­ی قرآن اعتقاد دارند. (اینان اغلب واژه­ی«تلاش یا اهتمام» را به واژه­ی«جنگ مقدس» تعبیر و ترجمه می­کنند که یاوه است و در زبان عربی وجود ندارد.

آثار حقوقی مانند اثر ابن شداد فراوان است. در این آثار برخی مقررات بر حسب مکاتب حقوقی و نیز شخص مؤلف متفاوت اند، اما همه­ی این آثار به طورکلی سعی می­کنند اعمال قهر را مهار و به مجرای حقوقی هدایت کنند. واقعیت این است که مقررات اسلامی جنگ، نخستین مبانی حقوقی است که برای دشمن حق و حقوقی قایل می­شود و از اهالی غیر نظامی که در جنگ شرکت ندارند محافظت می­کند. این مقررات که مدت­ها پیش از مصوبات اخیر قوانین بین الملل در مورد جنگ ـ “کنوانسیون ژنو” ـ وضع شده اند، به طور یقین اغلب تاثیر بازدارنده داشته اند. اما برعکس، قوانین و مقررات کلاسیک اسلامی جنگ، اینک برای مسلمان­ها مشکل آفرین و بارها از نو تعبیر و تفسیر شده­اند. به هرحال، این قوانین و مقررات از جنبه­ی تاریخی تاثیر چندانی نداشته­اند. سلاطین مسلمان، سالیانی دراز با کشورهای غیر مسلمان در صلح و صفا به سر برده اند، درعین حال سالیانی دراز نیز علیه مسلمان­ها جنگیده­اند. توسعه طلبی سلطان ترک عثمانی به هیچ وجه انگیزه­ی دینی نداشت، اما از همان آغاز جنگی بود علیه سلطانی که او نیز مانند خود او مسلمان مؤمنی بود. همین امر در جنگ­های پادشاه کاتولیک فرانسه علیه دیگر کشورهای کاتولیک به وقوع پیوست. رعایت قوانین و مقررات اسلامی جنگ به خودی خود دشوار است. موقعی که سلطان سلیم اول ـ برخلاف مقررات اسلامی جنگ ـ در سال ۱۵۱۷ سرزمین مملوک­ها را تصرف کرد، همان طور مورد بازخواست قرارگرفت که بوش و رامسفلد و دارودسته شان در حمله نظامی به عراق به سال ۲۰۰۳ با پیامد­های مخرب و فاجعه باری که در منطقه برجای نهاد، بازخواست شدند.

افزون براین­ها، چون در اسلام باب تعبیر و تفسیر مقررات گشوده است، یعنی امکانات متفاوت و متنوع تعبیر و تفسیر وجود دارند و تعابیر و تفاسیر متناقض پذیرفتنی است ـ‌ تعابیر و تفاسیر مدرن حقوقدانان و قضات متاخر که مسالمت آمیز است بی اعتبار تلقی می­شود . همانطور که تا کنون اصول دین و مبانی اخلاقی موفق نشده تئوری«جنگ همه جانبه­­ی (توتال)» کلوزویتس (ژنرال ارتش پروس) را بی اعتبار کند، در اسلام نیز گرایشات گروه­هایی که در حاشیه قرارگرفته­اند، مقرارت اسلامی جنگ را که مسالمت جویانه تعبیر و تفسیر شده اند ـ نمی پذیرند و شکل ایدئولوژیک و اغلب قهرآمیز دین را تبلیغ می­کنند.

چنین است که «دولت اسلامی» موسوم به «داعش» آن چه از اسلام کلاسیک ساخته و پرداخته، همان است که پل پوت در کامبوج از کارل مارکس ساخت. مبنای ترور و اعمال قهر دولت اسلامی و القاعده، اسلام است و به آن استناد می کنند. اینان جنگ را از یک سو با سنت­های اسلامی توجیه می­کنند، از سوی دیگر ـ برخلاف همه­ی سنت­ها ـ همه­ی مسلمان­هایی را که به گروه­­شان تعلق ندارند «کافر» اعلام می­کنند و محدودیتِ مقررات کلاسیک اسلامی جنگ را نادیده می­گیرند. این امر «جنگ همه جانبه­ی» مدرن شده. این جماعت هم از اسلام کلاسیک بسیار به دورند و هم از اسلامی که اینک اکثریت عظیم مسلمان­ها به آن اعتقاد دارند و مراسم و مناسک دینی خود را بجا می آورند.

مسیحیت

حال که سخنان تسلی بخش و دلجویانه­ی اخیر را که مدعی اند ترور و حملات مسلمان­ها ربطی به دین آنها ندارد می­شنویم، این موضوع در مورد مسیحیت نیز مطرح می شود. می­دانیم متون مقدس همه­ی ادیان مونوتئیست ـ که به وحدانیت خدا اعتقاد دارند ـ حاوی نکاتی است که اگر ملا نقطی در نظر گرفته شوند، نابودی بی گذشت دشمنان خدا، مشرکین، اهانت کنندگان به خدا و مرتدها را می­طلبند، چون فرمان خداوند به مریدان اوست و آنها هر قدر بیشتر در این راه تلاش کنند پاداش و اجر بیشتر خداوند نصیب شان می­شود. از این متون، تنها ابلهان و عوام کم سواد استفاده نمی­کنند، بلکه اغلب خبرگانی که نماینده­ی رادیکال دین هستند آنها را تبلیغ و ترویج می­کنند.

مطرح کردن این موضوع از دیدگاه مسیحیت در مباحثی که اینک جریان دارد کار آسان و ساده­ای نخواهد بود. چون از سویی مدارک بسیاری از مراحل مختلف تاریخ کلیساهای مسیحی وجود دارند که نشان می­دهند اعمال قهر به استناد به متون مقدس به دستور و در خدمت کلیساهای مسیحی انجام گرفته و جنگجویان و سربازان به کشت و کشتار ترغیب شده اند، چون خواست خداوند بوده. از سوی دیگر واضح است که کلیساهای مسیحی در عصر کنونی، با تکیه بر نقش مسالمت جویی دین، اعمال قهر را مردود شناخته­اند. بنا براین، خواه ناخواه چنین به نظر می­رسد نمایندگان متعصب دین اسلام، اکنون همان خطاهایی را تکرار می­کنند که مسیحیان مدتهاست پشت سر نهاده­اند.

اما با توجه به قرن­ها پیگرد به اصطلاح کفار، مرتدها و کشتار یهویان­ و جنگ­های صلیبی که به دستور یا به تایید پاپ و کلیساهای مسیحی به وقوع پیوستند ـ صرفنظر از جنگ­های فرقه­های مسیحی علیه یکدیگرـ بی فایده نیست که در مباحث کنونی، خطاهای مسیحیت در تایید اعمال قهر را به خاطر آورد و به این امر اشاره کرد که مسیحیان نیز در توجیه اعمال قهر به متون مقدس استناد می­کردند. درست مانند مسلمان­های رادیکال که اینک نیز به کار می­گیرند. نمونه­های زیر می­تواند بسیاری از این موارد باشند:

بین سال های ۱۰۷۳ تا ۱۰۸۵ مباحث درباره­ی رفرم مقام و اختیارات پاپ (گرگور هفتم) و موضع گیری کلیسا در برخورد با حدود اختیارات و اقتدار پاپ و کلیسا بر حکام مناطق دیگر جهان بود. چنین استدلال می شد که مقام و موضع پاپ و کلیسا در برابر حکام مناطق موضع «ارباب است، نه خدمتکار». دراین باره «وقایعی تاریخی» کشف شد که به استناد بر آن­ها اطاعت همه­ی مردم ـ از جمله حکام مناطق ـ از مقام پاپ واجب و مشروع است و عدم اطاعت ارتداد. بنا براین، اعمال قهر علیه مرتدها خواست خداوند است و نمونه­ها و شواهدی از گذشته نقل شد که با استناد بر متون مقدس به اعمال قهر مشروعیت می داد.

یکی از شواهدی که نقل شده این است که ساموئل (پیامبر و قاضی اسراییلی، هزار سال پیش از میلاد) فرمان خداوند را به “سال” ابلاغ کرد. دراین پیام آمده بود که به فرمان خداوند قوم آمالیکتر (قبیله­ای در شمال سینا) باید قتل عام شوند، از جمله زنان و کودکان و احشام آنها. “سال”، پس از قتل عام، شاه این قوم را دستگیر کرد، اما او را نکشت. این خودداری سبب شد خداوند به شدت خشمگین شود و بر ساموئل خرده گرفت. ساموئل خطاب به سال گفت اطاعت از خداوند مهمترین وظیفه است و سرپیچی از آن ارتداد. سپس با شمشیرش سرکرده­ی دستگیر شده را «تکه تکه کرد». بر مبنای این داستان، جنگ پاپ علیه فرمانروای آلمان (هانریش چهارم) توجیه شد.

نمونه­ی دیگری که از تورات نقل شده چنین است: موقعی که اسراییلی ها تندیس گوساله­ای از طلا ساختند و آن را پرستش کردند، موسی برافروخت و به خواست خدا دستور داد خادمین معبد در یک شب سه هزار نفر از اقوام و خویشان شان را بکشند، چون به خداوند توهین کرده بودند.

این نمونه­ها سلاح معنوی شد که در جامعه­ی مسیحی به جنگ­ها و کشتارهای واقعی بی رحمانه و ترویج و توجیه آنها منجر گردید. افزون براین­ها، این سلاح معنوی، نه تنها انگیزه­ی کشتارهایی مانند کشتار «مرتدها» شد، بلکه سرآغازی شد برای انواع اعمال قهر مشروع و مجاز در طول تاریخ کلیسا و به دستور کلیسا. شواهدی که به طور مختصر به آنها اشاره شد، مراحل ابتدایی مشروعیت دادن به اعمال قهر بود، اما تاثیراتی فراتر از جنگ­های فرقه­های مسیحی برجای نهاد.

در وضعیت کنونی به نظر می­رسد این پرسش اهمیت دارد که چه نکات مشترکی در مشروعیت دادن استناد به متون مقدس وجود دارد که در گذشته و حال «مجاهدین» از ادیان مونوتئیست به منظور مشروعیت دادن به اعمال قهر از آن استفاده کرده و می­کنند و چگونه می­توان با اشتراک مساعی در برابر رفتار و کردار خلاف عقل و منطق آنها مقابله کرد. کار و کوشش و اراده همکاری­های مشترک می­تواند مبنای مستحکمی در این باره شود.

بودیسم و هندوئیسم

آیا آن طور که دیوید هوم و یان آسمان ادعا کرده­اند، توانایی اعمال قهر دینی از مشخصات ادیان مونوتئیست است؟ نگاه رمانتیک به هندوئیسم و بودیسم ظاهرا این نظریه را تایید می­کند. تردیدی نیست که در این دو دین، مسالمت برترین ایده آل است. در این دو دین، نکات فراوان مسالمت جویی و کثرت گرایی (پلورالیسم) وجود دارد، اما جنبه­ی دیگر این دو دین را نیز باید نظر گرفت: جنگ خونین بین اکثریت سنگـال­های بودیست و اکثریت تامیل­های هندوئیست در سریلانکا، منازعات و مناقشات به شدت قهرآمیز و خونین بین بودیست­ها و مسلمان­ها در تایلند، یورش­های شدید بودیست­ها علیه مسلمان­ها در سریلانکا و برمه (میانمار)، تجزیه­ی هندوستان به دو بخش پاکستان اسلامی و اکثریت اهالی بودیست­ هندوستان و نیز در هندوستان، سیاست ضد مسیحی و ضد اسلامی جنبش هیندتوا ( Hindutva).

باید یادآور شد که پیش از مسلمان­ها، خلبان­های بودیست ژاپن (خلبان های کامیکازه­) و رزمندگان هندوئیست جنبش آزادی بخش تامیل در سریلانکا (ببرهای تامیل) بودند که به عملیات انتحاری روی آوردند.

سالیانی دراز، پیوسته بین هندوئیسم و بودیسم کشتار بروز کرده و تاکنون ادامه دارد (‌کشتار اخیر در سریلانکا یکی از این موارد است). در هندوستان کشمکش­های مداوم بین بودیسم و هندوئیسم، در نیمه­ی دوم قرن بیستم، به پیدایش فرقه­ی بودیسم نوین(Ambedkar) که کاملا ضد هندوئیسم است منجر شده است. در متون Bhagavadgiaکه محبوب ترین متون هندوئیسم است ـ اعمال قهر به منظور محافظت از «نظم الهی» از وظایف پیروان است. موقعی که هندوئیست­ها در برابر گسترش بودیسم احساس خطر کردند به متونی استناد کردند که در آن نابودی کامل بودیست­ها به منظور آغاز «دوران طلایی» توصیه شده بود.

در متون بودیست ها از جمله Mahavamsa که تاریخ حماسی سریلانکا ست چنین نقل شده: پس از جنگی بس خونین، پیروزی لشگر بودیست­ها بر لشگر تامیل­های هندوئیست به مثابه­ی پیروزی بودیسم بر هندوئیسم جشن گرفته شد. دراین متن، دشمنان بودیسم حیوانات وحشی­اند و چنین نوشته شده: کشتن دشمنان بودیسم نشان ترحم است، چون روح آنها در جریان تناسخ و تولدی دیگر عاری از «خباثت» است.

در سالیان اخیر نیز مشروعیت اعمال قهر در بودیسم و هندوئیسم، مانند مسلمان­ها، مورد توجه قرار گرفته. جنبش نوین ناسیونالیستی هندوئیسم Hindutva مسلمان­ها، ماتریالیست­ها و مسیحی­ها را بزرگترین خطر «نظم الهی» اعلام کرده. در اصول هندوئیسم نوین، همه­ی ادیان باید حقانیت داشته باشند و اغلب بدان استناد می­شود. اما این جنبش ناسیونالیستی ادعا می­کند «نظم الهی» را باید از دستبرد مسیحی­ها و مسلمان­ها که مختص به خود می­دانند نجات داد. هندوستان نباید جایی برای مسیحی­ها و مسلمان­ها باشد. تناقض در این است که این جنبش به نام پلورالیسم مشروع در هندوئیسم، سیاستی اتحاذ کرده که به غایت ضد پلورالیستی است.

بنابراین، ادیان شرقی نیز مانند ادیان ابراهیمی هم توانایی مسالمت جویانه دارند و هم توانایی اعمال قهر. در هر حال، مبانی و استنادها به اعمال قهر، فقط منحصر به اسلام و ادیان ابراهیمی نیست. ایدئولوژی­های سکولار نیز می­توانند به همان مبانی و استنادها متوسل شوند. این امر که جهان عاری از ادیان، مسالمت جو خواهد شد، مشکوک به نظر می­رسد. از این رو مباحثه و گفتمان بین ادیان و تحلیل و انتقاد از خود این ادیان در انگیزه­­­ی اعمال قهر و مکانیسم هایی که سبب آن می­شوند ضروری است.

* استادان دانشگاه و اعضای شبکه­ی «دین و سیاست» در دانشگاه مونستر (آلمان)

برگرفته از : FAZ, NR.30 – 12.FEBRUAR.2015