می خواهم با یک کیسه گردو و دندان های نو دفن شوم
گونتر گراس، یکی از بزرگترین و موفق ترین نویسندگان دوران معاصر آلمان، بامداد دوشنبه ۱۳ اپریل ۲۰۱۵ میلادی در کلینیک شهر لوبک آلمان با زندگی بدرود گفت. موزه گراس در شهر لوبک اعلام کرد که وی در نتیجه آلودگی به یک باکتری درگذشته است.
این مرکز در سایت اینترنتی خود شعری از گراس را منتشر کرد که نویسنده، شاعر و مجسمه ساز محبوب آلمانی در بخشی از آن نوشته است: “می خواهم با کیسه ای گردو و دندان های نو به خاک سپرده شوم.” گراس با این شعر نشان می دهد که چقدر عاشق زندگی بوده است.
گونترگراس بی تردید موفق ترین و نامدارترین هنرمند دوران معاصر آلمان بعد از برتولد برشت و هاینریش بل بود. او در کنار نوشتن رمان و شعر و مجسمه سازی، یکی از مداخله گرترین روشنفکران آلمان در حیات سیاسی این کشور و اغلب با موضع گیری های خود در برابر تبلیغات یکدست رسانه های “جریان اصلی” و دست کاری در افکار عمومی جهانی جنجال می آفرید.
دریافت جایزه نوبل
گونترگراس در سال ۱۹۵۹ بلافاصله پس از انتشار نخستین رمان معروف خود (طبل حلبی) به شهرت جهانی رسید. درست چهل سال بعد در سال ۱۹۹۹ این نویسنده آلمانی به خاطر مجموعه آثار خود جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد. طبل حلبی در رسانه ها و حوزه های نقد ادبی آلمان به عنوان یکی از “مهم ترین رمان های پس از جنگ جهانی دوم و اثر ادبی قرن” شناخته شده است.
صحنه های اروتیک قوی طبل حلبی در نیمه قرن بیستم پاسداران سنت را به جبهه گیری در برابر گراس جوان برانگیخت، اما همین جبهه گیری ها و انتقادها بر شهرت او در آلمان و خارج از این کشور افزود.
گراس در سال ۱۹۶۱ موش و گربه و در سال ۱۹۶۳ سال های سگی را نوشت. این دو اثر نیز با موفقیت زیاد روبرو شدند. در آلمان از طبل حلبی، موش و گربه و سال های سگی به عنوان “سه گانه دانسیگ” نام می برند. دانسیگ نام شهری است که گراس در آن به دنیا آمد.
سایر آثار مهم گونتر گراس عبارتند از: “از کتاب خاطرات یک حلزون”، “سفره ماهی”، “ماده موش”، “قرن من”، “بر گام خرچنگ”، “آخرین رقص” و “هنگام پوست کندن پیاز”.
آخرین رمان گراس (هنگام پوست کندن پیاز) در سال ۲۰۰۶ جنجال بزرگی به پا کرد. گراس در این رمان جامعه آلمان را با اعتراف به این که در ۱۷ سالگی عضو نیروهای مسلح اس اس آلمان بوده است، به شدت حیرت زده کرد و انتقادات شدیدی را به جان خرید، اما اندکی از این جنجال نگذشته بود که بسیاری او را به خاطر صداقتش ستودند و گفتند و نوشتند که اعتراف به چنین امری نشانه شهامت اخلاقی او است که نمی خواست در سال های پایانی زندگی خود این لکه سیاه را از دید افکار عمومی پنهان کند.
گراس از دهه ۱۹۶۰ تا زمان مرگ همواره به عنوان یک منتقد امور اجتماعی و سیاسی در آلمان و همچنین اروپا نقشی تعیین کننده داشت. او در همان دهه ۶۰ به حزب سوسیال دموکرات آلمان پیوست و در سال ۱۹۹۲ در اعتراض به سیاست پناهندگی این حزب عضویت آن را رها کرد، با این همه تا پایان دوست سوسیال دموکرات ها باقی ماند. او در دهه های پس از جنگ برای تفاهم میان آلمان و لهستان و همچنین چشم پوشی آلمان از مناطق شرقی آلمان کوشید.
گونترگراس هنگام مرگ ۸۷ سال داشت.