درماه ها و هفته های گذشته، به خاطر درصدر قرارگرفتن خبرها و حاشیه های مسئله ی غم انگیز و خسارت بار هسته ای، خبر ماجراجویی ها و فتنه انگیزی های دیگر حکومت آخوندی در منطقه تا حدودی به حاشیه رانده شده است. از میان این خبرهای به حاشیه رانده شده، از سه مورد عراق، سوریه و یمن می توان یادکرد.
درمورد عراق، پس از هفته ها رجز خوانی، تبلیغات توخالی و قهرمان سازی های واهی از سردار قاسم سلیمانی، سرانجام نیروهای تحت امر این سردار از طرح بازپس گیری شهر تکریت کنار زده شدند و همه رجز خوانی ها، تبلیغات و قهرمان سازی ها دود شد و به هوا رفت و حکومت آحوندی عملا سنگ روی یخ شد.
درمورد سوریه، که بی گزافه گویی می توان آن را “بزرگ ترین فاجعه انسانی قرن بیست و یکم” نام داد و سازمان ملل متحد نیز آن را “جنایت علیه بشریت” نامیده، فاجعه در ابعادی حیرت انگیز تداوم یافته و وارد پنجمین سال خود شده است.
آمار رسمی از شمار تلفات سوریه به بیش از ۲۲۰ هزارتن رسیده و شمار مجروحان، پناهندگان، آوارگان و بی خانمانان آن سر به چندین میلیون تن می زند. با آن که نقش منفی و انفعالی باراک اوباما، رییس جمهوری امریکا در این فاجعه بزرگ را نمی توان نادیده گرفت، اما اگر روزی دادگاهی برای رسیدگی به این “جنایت علیه بشریت” برگزار شود، متهم ردیف اول آن نه باراک اوباما و نه حتی بشار اسد، بلکه شخص سید علی خامنه ای به عنوان ولی مطلقه فقیه و آمر اصلی تداوم این جنایت است و دادستان چنین دادگاهی مشکل چندانی برای تنظیم کیفرخواست علیه او نخواهد داشت زیرا بدون حمایت های همه جانبه مالی، نظامی، تسلیحاتی، لجستیکی، مستشاری و حتی نیروی انسانی نظام ولایت مطلقه فقیه، بشار اسد نمی توانست بیش از چندماه در برابر امواج خروشان مخالفت های مسالمت آمیز مردم سوریه تاب بیاورد و بی تردید مانند همتایان تونسی، مصری و لیبیایی خود سقوط می کرد.
با وجود شمار بالای تلفات و آسیب های انسانی و میزان گزاف خسارت های مادی، آیا سیاست جنون آمیز “حفظ محور مقاومت و عمق استراتژیک نظام” دستاوردی نیز داشته و توانسته از تزلزل رو به فروپاشی رژیم دست نشانده و جنایتکار بشار اسد جلوگیری کند؟ شوربختانه حتی در این مورد نیز پاسخ منفی است زیرا نه تنها روز به روز قلمرو تحت تصرف رژیم بشار اسد کوچک و کوچک تر می شود و همین سه هفته پیش کنترل شهر بزرگ ادلب، مرکز دومین استان بزرگ سوریه، را ازدست داد و آن را به بنیادگرایان اسلامی جبهه النصره واگذاشت، بلکه هفته گذشته نیروهای سازمان خلافت اسلامی (داعش) اردوگاه بزرگ پناهندگان فلسطینی “یرموک” در نزدیکی دمشق را از چنگ نیروهای رژیم سوریه درآوردند و آن را تصرف کردند. در این میان، ماشین جنایت رژیم سوریه – که سوخت آن توسط حکومت آخوندی تامین می شود – دمی ازحرکت بازنمی ایستد. به گزارش تارنمای “رادیو زمانه”: «دیده بان حقوق بشر اعلام کرده که دولت سوریه درماه مارس در بمباران شهر ادلب از بمب های بشکه ای محتوی “مواد شیمیایی سمی” استفاده کرده است.
به گفته ندیم هوری، معاون دیدده بان حقوق بشر خاورمیانه: مقام های سوری بار دیگر به درد و رنج انسان ها بی توجهی کردند و قانون ممنوعیت استفاده از سلاح های شیمیایی را نقض کرده اند.»
مورد سوم از ماجراجویی های فتنه انگیزانه نظام ولایت مطلقه فقیه وضعیت بحرانی در یمن است: چندماه پیش، نیروهای شبه نظامی شیعه حوثی، با حمایت پنهان و آشکار حکومت آخوندی از محل استقرارشان در شمال یمن به سوی صنعا پایتخت این کشور هجوم بردند. در ماه ژانویه، عبد ربه منصور هادی، رییس جمهوری یمن پس از محاصره پایتخت توسط نیروهای حوثی وادار به استعفا شد و پس از چندی از صنعا به بندر عدن گریخت و در آنجا استعفای خود را پس گرفت و سازمان ملل و کشورهای غربی و عربی نیز دولت او را به عنوان دولت رسمی و قانونی یمن به رسمیت شناختند. با پیشروی نیروهای حوثی و نیروهای هوادار علی عبدالله صالح، رییس جمهوری برکنار شده پیشین به سوی عدن، منصورهادی به عربستان رفت و از دولت آن برای مقابله با حوثی ها کمک خواست. دو هفته پیش، عربستان سعودی در رأس ائتلافی شامل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس – بجز عمان – و مصر به مواضع حوثی ها در یمن حمله کرد و این حمله که بنابر آمار سازمان ملل تاکنون حداقل ۷۷۶ تن کشته و ۲۷۰۰ تن مجروح داشته همچنان ادامه دارد.
بیشتر کنشگران منطقه ای و جهانی بر نقش مخرب پنهان و آشکار حکومت آخوندی در یمن تأکید دارند. منصور هادی رییس جمهوری یمن، در مطلبی که روز دوشنبه ۱۳ آوریل در روزنامه نیویورک تایمز منتشرشده، نوشت: «کشور من، یمن، درمحاصره نیروهای شبه نظامی رادیکال حوثی است که کمپین وحشت و نابودی شان پشتیبانی سیاسی و نظامی رژیم ایران را دارد که با وسواسی بیمارگونه به دنبال سلطه منطقه ای است».
رییس جمهوری یمن دربخش دیگری از این مطلب نوشته است: «ایران نمی تواند با هزینه به خطر انداختن یکپارچگی و امنیت کشورهای دیگر، نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد».
تارنمای “رادیو زمانه” نیز در تحلیلی در تاریخ ۱۲ آوریل نوشت: «جنگ سرد تهران و ریاض در حال تبدیل کردن یمن به کشوری با جنگ فرقه ای است و این می تواند آینده خاورمیانه را بی ثبات تر از وضع فعلی اش کند».
به گزارش تارنمای “بی بی سی فارسی”: «روز سه شنبه ۱۴ آوریل، شورای امنیت سازمان ملل – با ۱۴ رأی موافق و رأی ممتنع روسیه – به تحریم تسلیحاتی نیروهای شبه نظامی حوثی و متحدان آن رأی داد».
درپی تصویب قطعنامه شورای امنیت در مورد یمن، سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفت: «رژِیم ایران باید به تحریم تسلیحاتی جدید سازمان ملل که امروز تصویب شد احترام بگذارد و حمایت از حوثی ها را متوقف کند».
“بی بی سی فارسی” در همان روز سه شنبه خبر داد که «وزیرامور خارجه عربستان سعودی درخواست ایران برای توقف حملات هوایی به خاک یمن را رد کرد و درمقابل از ایران خواست در امور داخلی یمن حمایت [دخالت] نکند.
سعود الفیصل در نشستی خبری با لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه که به ریاض سفرکرده، گفت: ایران با چه توجیهی خواهان توقف عملیات ما در یمن است؟ … ما به یمن رفتیم تا به دولت مشروع این کشور کمک کنیم. اختیار امور یمن دست ایران نیست».
ازسوی دیگر، حسین امیرعبدالهیان، معاون امور عربی و افریقایی وزارت امور خارجه گفت که عربستان «با تجاوز به یمن امنیت منطقه را به بازی گرفته است … دشمنان منطقه برای تجزیه و تضعیف سعودی تلاش می کنند و تجاوز به یمن و تبعات آن نقطه آغاز این نقشه شوم است».
“رادیو فردا” نیز روز سه شنبه ۱۴ آوریل گزارش داد: «محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه یک طرح صلح چهار مرحله ای را برای برقراری صلح در یمن ارائه کرد… طرح آقای ظریف شامل آتش بس، کمک های انسان دوستانه، گفتگوی گروه های یمنی با یکدیگر و تشکیل دولتی فراگیر برای پایان دادن به درگیری ها است.»
واقعیت این است که حمله عربستان سعودی، در رأس یک ائتلاف سرهم بندی شده، به خاک یمن را نمی توان اقدامی خردمندانه توصیف کرد. این اقدام به ویژه با ماهیت فوق العاده محافظه کار نظام پادشاهی سعودی در تناقض و تضاد است و نتیجه آن نیز معلوم نیست که به سود عربستان سعودی باشد. توجیهی که می توان کرد این است که این کشور چنان از ماجراجویی ها و فتنه انگیزی های حکومت آخوندی به ستوه آمده و نگران حفظ امنیت خود شده که زمام محافظه کاری و احتیاط را از دست داده و خطر افتادن در دام یک جنگ فرسایشی را به جان خریده است.
ماجراجویی خطرناک حکومت آخوندی در یمن، نه اولین دسته گلی است که به آب می دهد و نه آخرین آن خواهد بود. سرشت و ذات این حکومت با بحران سازی عجین است و سرانجام نیز روزی در یکی ازاین بحران های خودساخته از بین می رود. دسته گل به آب داده در یمن، درحالی که تا گلو در باتلاق سوریه فرو رفته، یادآور زبانزد «گل بود به سبزه نیز آراسته شد» است. گل سوریه و سبزه یمن!
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8@gmail.com