Javad-Talee

یک گفت و گوی ساده فیس بوکی

 

 هم میهنی که چند روزی است به جمع دوستان فیس بوکی من پیوسته است، لینک مطلبی را از صفحه برای من فرستاده و خواسته است درباره آن نظر بدهم. وقتی پس از دنبال کردن لینکی که فرستاده چند دقیقه ای تامل می کنم تا بیاندیشم که چه باید بنویسم، در پیامی خصوصی می نویسد:

درود رفیق بزرگوار! مزاحم شدم؟

خجالت زده پاسخ می دهم: خواهش می کنم دوست عزیز! اختیار دارید. لطف کردید! اما راستش نمی دانم راجع به چه چیزی باید نظر بدهم؟

می نویسد: لینک فوق. چند دقیقه پیش ارسال کردم قربان.

می نویسم: بله. لینک را دیدم. خب توی این لینک آدم نظرات مختلفی را می بیند. من اما اصولا اهل پلمیک در فیس بوک نیستم.

پاسخ می دهد: من هم با سروکله زدن مخالفم. ولی نظرم را می دهم. بدون نگرانی از اظهارات بقیه.

می نویسم: خب این حق شما استhome-H1.

پاسخ می دهد: و آن هم حق شما!

به نظر می رسد که می توانیم با هم حرف بزنیم. عکسش را هم دیده ام. صمیمی و مهربان به نظر می رسد. پس اشتیاق پیدا می کنم که ادامه بدهم. گفت و گوی ما ادامه پیدا می کند:

او می نویسد: “به امید دیدار در ایران آزاد”

من می نویسم:”سپاسگزارم. کاش”

نومیدی مرا در همین دو کلمه دریافته است:

– من هم ناامیدم. سری به صفحه ام بزنید، خوشحال می شوم.

– مرسی دوست گرامی. الان سرگرم خوشه چینی از صفحه شما بودم. شما ایران زندگی می کنید؟

– بله. در منجلاب ایران اسلامی.

– تا ایرانیانی مثل شما هستند امید ثمری هم هست. ناامید نباشید. این برای ما است که سال های دراز است در خارج از کشوریم و دستمان از یاری برای بهبود اوضاع کوتاه. شما با همفکرانتان می توانید مفید باشید.

– برهوتی است اینجا. دریغ از یک جوانه.

– می دانم دوست عزیز! اما یادتان نرود که قرن ها پیش هوشمندی گفته است: “خرابی چون که از حد بگذرد، آباد می گردد.”

– خودم هم وقتی انرژیک هستم چنین عقیده ای دارم، اما این روزها به شدت دلتنگم.

بعد تصویری از یک قله سرفراز پوشیده از برف را می فرستد که بر فراز آن نوشته شده است: “زمستان هرچه سخت تر باشد، بهار زیباتر خواهد شد.”

لذت می برم. می نویسم: “این که نوشته اید عالی است. من در موقعیت شما سعی می کردم دوستان همفکر بیشتری پیدا کنم و با آن ها برای رهائی از این منجلاب کاری کنم. هرچند کوچک.”

– آب در هاون کوبیدن است قربان! امروز با تو پیمانه می زنند و فردا راپرتچی تو اند. ایران را طویله ای بزرگ در نظر بگیرید. هر روز به قهقرا نزدیک تر می شویم. آیه یأس نمی خوانم. اما چشم روی واقعیت نمی توانم ببندم.

– حق با شما است. می دانم. اما چاره چیست؟ من سی سال پیش این روند را حس کردم و از ایران خارج شدم. اما امروز خروج را تجویز نمی کنم. چون وقتی آدم میهنش را دوست دارد، در مهاجرت هم آرام ندارد.

– کاملا موافقم.

– پس باید بکوشید در کویر واحه کوچکی برای خودتان و دوستان موافقتان بسازید. من در این راز تاریخی گیر کرده ام: همه ایرانی ها می گویند ایرانی ها بد هستند. هیچکس دنبال اشکالات خودش نمی گردد. چرا؟ اگر همه بد هستند، چرا باید فقط ما خوب باشیم؟ آیا در خود ما اشکالی نیست؟

– قابل تامل و جالبه. در فامیل و همسایگانم مزدوران زیادی را سراغ دارم. در قبال پول حاضرند سر ببرند. وقتی اعتراض می کنی پاسخشان این است: زن و بچه نداری حالیت نیست.

– مشکلات ایران دیگر آشکارتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. باید به راه حل فکر کرد. مشکل من این است که همان هایی که از نظر شما مزدور هستند نیز متاسفانه همین حرف ها را می زنند. روی تجزیه شخصیت ایرانی ها ۳۷ سال خیلی جدی کار شده است.

– در این که مزور و چند رنگیم هیچ تردیدی نیست.

– دروغ بنیاد زندگی ایرانی ها شده است. نگوئید! اگر به سلامت خودتان اعتماد دارید، هرگز نگوئید که مزدور هستید. سقوط از همانجا آغاز می شود که انسان بپذیرد آن چیزی باشد که دوست ندارد باشد.

– مزور.

– آه ببخشید! من مزدور خواندم. به هرحال فکر می کنم شما مزور هم نیستید. اگر بودید که رنج نمی بردید. می بردید؟

– نخواستم از خودم تعریف کرده باشم. راستش به خاطر عقاید و اندیشه هام از دار دنیا هیچ ندارم. از همه جا رانده و مانده ام. بگذریم.

– خب باید به پیرامونتان نگاه کنید و ضمن حفظ اصالت خودتان کمی هم واقع گرا باشید. من هم بعد از ۴۵ سال کار سخت، با مشکلات معیشتی خودم روبرو هستم. اما سربلندم چون هرگز برخلاف میل خودم کاری نکردم. به نظر من در زندگی یک انسان این مهم ترین اصل است که وقتی در برابر آینه قرار می گیرد از خودش شرمنده نباشد. توی مرداب هم می شود مروارید ماند دوست من!

– از هم صحبتی و درد دل با شما لذت بردم. بر روی چشم. از این که دوست و یار من هستید از شما سپاسگزارم.

– خواهش می کنم. در تماس می مانیم. شما حتما می توانید در اطرافتان چیزهای کوچکی را تغییر بدهید. بگردید و آن ها را پیدا کنید. آنوقت برای تغییرهای بزرگ تر هم نیرو می گیرید.

– چشم. برقرار باشید.

– چشمتان روشن. شب به خیر.

۲۰ آوریل ۲۰۱۵ / بن