مقدمه:

“منازعه ترک ـ ارمنی از دیدگاه “بوریان” دولت مرد ارمنی”،(۱) عنوان کتابی است از محقق و مورخ جوان ترک “محمد پرینچک” که در سال ۲۰۰۶ به زبان ترکی انتشار یافت. انتشار این کتاب در چارچوب ترجمه و نشر آثاری از دولت مردان، رهبران سیاسی و مورخان معاصر ارمنی است، که در رابطه با “مسئله ارمنی” دیدگاه های خود را با نوشتن آثاری در این زمینه، در اختیار عموم قرار داده اند. این آثار، به لحاظ این که نویسندگان آن از رهبران حزبی – دولتی، مورخین و روشنفکران طراز اول و سرشناس ارمنی بوده، و خود، از شاهدین عینی حوادث و رخدادهایی بوده اند که در تاریخ معاصر ارمنستان روی داده است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. ترجمه و انتشار آثاری از این دست، به درک ماهیت “مسئله ارمنی”، فروریختن تاثیرسوء، و تعصبات کینه توزانه ای که حاصل تبلیغات ناسیونالیست های ارمنی و حامیان غربی آنهاست، کمک فوق العاده ای خواهد کرد.

“محمد پرینچک” نویسنده کتاب، در این خصوص چنین می نویسد:

“در ارتباط با ترجمه و نشر آثاری تحت عنوان، “دروغ نسل کشی ارمنی با استناد به اسناد ارمنی”، این بار مسئله ارمنی را در چارچوب “پروژه تقسیم آناتولی توسط غرب” مورد مطالعه قرار می دهیم. کتاب بوریان منبع اصلی این مطالعه و تحقیق است. این کتاب در دو جلد (هزار صفحه) در سال های ۲۹ – ۱۹۲۸ از طرف انتشارات دولتی اتحاد شوروی در مسکو و لنینگراد تحت عنوان:“ارمنستان، دیپلماسی بین المللی و SSCBبه چاپ رسیده است. این کتاب حاوی اسناد بسیار مهمی در رابطه با مسئله ارمنی است. در کنار اسناد مهمی که بوریان در این کتاب به آنها استناد کرده است، در نوشتن این کتاب همچنین از منابع دست اول، “آرشیو دولتی فدراسیون روسیه”، “آرشیو دولتی تاریخ نظامی روسیه”، “آرشیو دولتی تاریخ سیاسی – اجتماعی روسیه” استفاده شده است. به این کتاب هنگام مطالعه و تحقیق در زمینه تاریخ روابط ترکیه – روسیه و مسئله ارمنی در آرشیوهای دولتی روسیه برخورد کرده و سپس اقدام به ترجمه بخش های مهمی از کتاب که مربوط به مسئله ارمنی بود، کردم. این اسناد برای اولین بار در ترکیه چاپ می شوند”. (۲)

محمد پرینچک نویسنده و پژوهشگر مسئله ارامنه

محمد پرینچک نویسنده کتاب، “منازعه ترک – ارمنی از دیدگاه “بوریان” دولت مرد ارمنی”

 

ما در حد توان خود، سعی کرده ایم با معرفی کتاب هایی در این ارتباط، مضمون اساسی “مسئله ارمنی” را به خوانندگان فارسی زبان انتقال دهیم. در این رابطه قبلا کتاب “هووانس کاچازنونی”، اولین نخست وزیر دولت ارمنستان و رهبر حزب داشناق را تحت عنوان: “حزب داشناق دیگر نمی تواند کاری از پیش ببرد” را معرفی کرده ایم. (۳) این بار، دیدگاه های دولت مرد سرشناس ارمنی “بوریان” در رابطه با “مسئله ارمنی” را در معرض قضاوت خوانندگان قرار می دهیم.

مطالعه این کتاب، پرتویی است بر روی حوادث و رخدادهای کنونی منطقه خاورمیانه، و حاوی تجارب گرانبهایی در این زمینه. درس گرفتن از تجربیات تاریخی “مسئله ارمنی” تاثیر فوق العاده ای در درک ماهیت نیروهایی که امروز “کمر همت” به “کمک های بی دریغ” دولت های امپریالیست غرب و در راس آن آمریکا — که با تبلیغات شبانه روزی رسانه های بین المللی تحت کنترل و هدایت خود تلاش می کنند تا مسئله “ملیت ها” و ” مذاهب” را در جهت منافع توسعه طلبانه خود، استثمار و به مهم ترین مسئله جهان امروز تبدیل کنند — بسته اند محسوب می شود.

کتاب، “منازعه ترک – ارمنی از دیدگاه “بوریان” دولت مرد ارمنی” که با استناد به اثر بوریان، “مسئله ارمنی، دیپلماسی بین المللی و SSCB ” و دیگر آرشیوهای اسناد دولتی روسیه نگاشته شده است، دارای ۶ فصل زیر است:

ارمنی ها در قرون وسطی

دولت عثمانی و ارمنی ها

رشد ناسیونالیسم ارمنی و کاراکتر آن

جنگ جهانی اول و مسئله ارمنی

ارمنستان داشناق و تقسیم ترکیه

ارمنستان شوروی و قراردادهای “قارص” و “لوزان”

با بررسی جداگانه هر فصل کتاب منازعه ترک – ارمنی می توان به نتایج و جمع بندی های زیر رسید:

 

۱- ارمنی ها در قرون وسطی: ارمنی ها، به استثناء دوره های کوتاهی از تاریخ خود، دارای دولتی نبوده و همیشه تحت حاکمیت دولت های بزرگ دیگر (ایران، یونان، رم، بیزانس، سلجوقی ها، عثمانی ها..) زندگی کرده اند. ریشه های سیاست استفاده غرب از ارمنی هایی که دارای سنت دولتمداری نبوده اند، تا جنگ های صلیبی برمی گردد. دولت های کاتولیک اروپا، به ارمنی ها به عنوان ابزاری که می توان آن را علیه شرق مسلمان مورد استفاده قرار داد، نگریسته اند. ارمنی ها نیز به این سیاست اروپا به عنوان فرصتی برای تاسیس یک دولت ارمنی نگریسته اند.

بوریان در این خصوص می نویسد:

“روشن است که شاهان ارمنی نقش مستقلی بازی نکرده اند و حکمداران دارای حاکمیت نگردیده اند. در طول تاریخ شان، به استثنای دوره های کوچکی چند، در چارچوب “اتحاد” دولت های بزرگ دنیا جای گرفته اند. به عنوان ابزاری به دولت های بزرگ خدمت کرده و نتوانسته اند دولت مستقل و دارای حاکمیتی از خود تشکیل دهند. مورخان ارمنی هرچند که شاهان خود را تا مرتبه پادشاهان ایران، روم، بابل ارتقاء داده اند، ولی این دیدگاهی ناسیونالیستی- شوونیستی است که ربطی به واقعیات تاریخی ندارد، و آن را نتیجه نگرش کورکورانه به واقعیات تاریخی باید ارزیابی کرد”.

 

بوریان در رابطه با آن دوران به نکته مهم دیگری نیز اشاره می کند. بدین معنی که، ارمنی هایی که اساسا تحت حکمرانی دولت های بزرگ زندگی کرده اند، توجه غرب را از همان دوران اولیه قرون وسطی به خود جلب کرده اند. پادشاهان کاتولیک غرب با جلب ارمنی ها به کلیسای کاتولیک، هدف استفاده از آنها در جهت سیاست های استعماری خود را دنبال کرده اند. پاپ (کلیسای کاتولیک) ارمنی ها را ابزار مهمی در جهت کمک به صلیبیون در فلسطین ارزیابی کرده است. به نظر آنها، کاتولیک کردن ارمنی ها می توانست به عنوان سلاحی سیاسی- نظامی علیه شرق مسلمان به کار رود. علاوه بر آن، آنها می توانستند به وسیله تجار ارمنی کنترل راه ابریشم را نیز به دست گیرند. از این رو مناطقی که ارمنی ها در آنجا زندگی می کردند، در معرض موج های پی در پی میسیونرهای کلیسای کاتولیک قرار گرفته است. گرچه حکمرانان محلی ارمنی سیاست های پاپ را مثبت ارزیابی کرده و در مقابل کمک ارتش های صلیبی به ارمنی ها، قول پیوستن به کلیسای کاتولیک را داده اند، ولی نهایتا وعده وعیدهای غرب توخالی درآمده و ارمنی ها را تنها گذاشته اند. دوره های بعد نشان می دهد که غرب، طرح های فوق را تماما کنار نگذاشته و این پروژه ها را دوباره در دستور کار خود قرار خواهد داد.(۴)

۲- دولت عثمانی و شرایط زندگی ارمنی ها: ارمنی ها، تا مداخله دولت های امپریالیستی غرب، بویژه تا کنفرانس برلین (۱۸۷۸)، در شرایط بسیار خوبی، در مقایسه با دیگر خلق های ترکیه، زندگی کرده و از طرف دولت عثمانی تحت حمایت قرار گرفته اند. اسناد مربوط به آن دوره نشان می دهد که، شرایط زندگی ارمنی های عثمانی در مقایسه با ارمنی های روسیه و ایران بسیار بهتر بوده است. به همین دلیل بسیاری از ارمنی ها از روسیه تزاری و ایران فرار کرده و به دولت عثمانی پناه برده اند.

بوریان در این رابطه می نویسد:

“وضعیت سیاسی- اقتصادی و حقوقی ارمنی های ترکیه به دو دوره تقسیم می شود: دوره اول، تا جنگ های ترک – روس (۱۸۷۸- ۱۸۷۷)، دوره دوم، از معاهده برلین (۱۸۷۸) تا به امروز. این تقسیم از یک طرف برای روشن کردن واقعیاتی که نتایج آن خوشایند ارمنی ها نیست، از طرف دیگر دیپلماسی بین المللی، بویژه دیپلماسی روس و نقش آن در حل مسئله ارمنی و روشن شدن آن دارای اهمیت است”…. بوریان سپس اشاره می کند:

“در تاریخ نگاری ارمنی و دیگر تاریخ نگاری ها، این دیدگاه که: ارمنی ها در دوران حاکمیت ترک ها تحت فشار اسلام، دوران تاریکی از بی عدالتی، استثمار و تجاوز را زندگی کرده اند، و برای رهایی از وضعیتی که برای خلق های مسیحی شرم آور بوده است به هر تلاشی دست زده اند، خیلی رایج است”.

بوریان، با تاکید بر ارزیابی بارتولد، شرق شناس معروف روس که:”فرهنگ دنیای مسلمان بر فرهنگ دنیای مسیحی برتری داشت”، می نویسد: “فتح استامبول توسط ترک ها سبب برتری فرهنگ اسلامی بر فرهنگ مسیحی گردید”.

و در ادامه استدلال خود، با اشاره به نظرات بارتولد و مارکس در این زمینه می نویسد:

“تا دخالت غرب، یعنی تا آغاز سیاست های تهاجمی غرب و روسیه، وضعیت مسیحیان امپراتوری عثمانی از وضعیت توده های زحمتکش دولت های مسیحی بسیار بهتر بود. چنان که بارتولد هم اشاره کرده است، در دوره های اول، وضعیت مسیحیان تحت حاکمیت مسلمانان خوب بود. دهقانان مسیحی، از طرف هم قومی های مسیحی خود آن قدر تحت شرایط استثمار و بردگی زندگی می کردند که زندگی کردن تحت حکومت ترک ها را به زندگی کردن تحت حاکمیت اشراف خود ترجیح می دادند.

چنان که مارکس نیز اشاره می کند، مسیحیان در ترکیه به لحاظ دینی از آزادی های بیشتری در مقایسه با اتریش و روسیه برخوردارند”. بوریان نتیجه گیری خود از شرایط زندگی ارمنی ها در عثمانی را چنین بیان می کند:

“دولت های اروپایی، که زحمت کشان کشورهای خود را که به مراتب در شرایط بدتری زندگی می کردند پنهان کرده، و برای تطهیر جنگ های غارتگرانه علیه ترک ها، با استفاده از شعار “آزادی برای مسیحیان ترکیه”، علیه ترکیه تبلیغات بزرگی پیش بردند. بدین وسیله، جعل و تحریف شرایط ناگوار زندگی مسیحیان در ترکیه، تبدیل به ابزاری در دست دولت های اروپایی برای سیاست های اشغال استعماری گردید”.

محمد پرینچک در تائید نظرات بوریان و با استناد به دیگر منابع روس می نویسد:

“در سال ۱۸۳۰ “پانکراتف” در نامه ای به کنت “پاسکوویچ” {کنت ایروان} می نویسد: تقریبا تمام زمین های اربابان ترک به وسیله کفار {مسیحیان} مورد استفاده قرار گرفته و تقریبا تمام تجارت و حرفه ها در دست مسیحیان است. این وضعیت نشان می دهد که چرا مسیحیان ترکیه مصممانه از منافع ترکیه دفاع می کنند. در سال ۱۸۲۸ پاسکوویچ در نامه ای به “نسلرود” {وزیر خارجه روسیه تزاری} می نویسد، تا آمدن من به “گومرو”{الکساندرو پل – لنین آکان} ترک ها از طریق جاسوسان ارمنی از تمامی نقل و انتقالات ما و هر آنچه در این سرزمین می گذرد با خبر می شدند.(۵) به همین دلیل روس ها ارمنی های ترکیه را جاسوسان ترک ها می نامیدند. در حالی که همین ارمنی ها وقتی اطلاعاتی در رابطه با نیروهای ایران در جبهه قفقاز به روس ها گزارش می کردند، آنها را “ارمنی پر افتخار” و “تبعه وفادار دولت روس” می نامیدند”.

بوریان، هنگام بررسی شرایط اقتصادی ـ سیاسی و حقوقی ارمنی ها در دولت عثمانی، روابط بین خلق هایی را که در ترکیه زندگی می کردند، مورد دقت قرار داده و می نویسد:

“دیپلماسی روس با اهداف اشغال گرایانه، به لحاظ استفاده از فرصت های ابزاری علیه ترکیه، مناسبات و روابط بین خلق های ترکیه را مد نظر داشت، ولی حقیقت این است که این خلق ها در هماهنگی کاملی زندگی می کرده اند، لذا استفاده از آنها را خارج از احتمال ارزیابی می کردند. پاسکوویچ در رابطه با این مسئله در سال ۱۸۲۹ به نسلرود چنین می نویسد:”اکثر نسطوری ها، ارمنی ها و کلیمی ها مانند یزیدی ها با مسلمانانی که به طریقت های مذهبی متفاوت منسوب اند در شرایط برابر زندگی می کنند”…. “خلق های ترکیه با باورهای دینی متفاوت، و بیگانه با دشمنی و نفرت از هم، کنار هم زندگی می کنند. جنگ های کریمه نیز این واقعیت را اثبات می کند”.

به نظر بوریان، ستم بر ارمنی های ترکیه نه ستم دینی که ستم طبقاتی است، زیرا ارمنی های ستم دیده، تحت ستم سرمایه داران ارمنی تبدیل به برده شده اند. جنگ طبقاتی بین های ارمنی های ترکیه به مراتب شدید تر از این جنگ بین مسلمانان است. طبقات سرمایه دار ارمنی، توده های ارمنی را تبدیل به برده کرده اند. از این رو توده های ارمنی زندگی تحت حکومت مسلمانان را به زندگی تحت سرمایه داران هم دین خود ترجیح می دهند.

به نظر بوریان شرایط عینی برای قیام ارمنی ها علیه حکومت ترکیه و طلب حمایت از دولت دیگری وجود ندارد. چه اتفاقی افتاده است که با کنفرانس برلین مسئله ارمنی شعله ور شده و تبدیل به یک مسئله بین المللی گردیده است؟ ارمنی هایی که تا جنگ های ترک ـ روس (۷۸- ۱۸۷۷) جنبش جدایی خواهانه – ملی نداشته اند در مدت کوتاهی به نقطه “ارمنستان مستقل” رسیده اند؟ هم چنان که بوریان نتیجه گیری می کند:

“بعد از کنفرانس برلین، مسئله ارمنی برای دیپلماسی دولت های بزرگ، به وسیله فشار علیه ترکیه تبدیل شد. دیپلماسی روس و انگلیس (۶-۱۸۹۵ – ۱۸۸۰) و به دنبال آن دیپلماسی روس و آلمان (۱۹۱۴ – ۱۹۱۳) مسئله ارمنی را به عنوان ابزاری در جهت سیاست استعماری خود به کار بردند”.

 

استفاده ابزاری از مسئله ارمنی را باید در چارچوب آغاز فتوحات توسعه طلبانه و استعماری تزارهای روس در سرزمین های مسلمان جنوب و جنوب شرق روسیه جستجو کرد، زیرا با “پطراول”، سیاست رسیدن به آب های گرم جنوب آغاز می شود، و با آغاز جنگ های روس – عثمانی، تزاریسم روس، برای رسیدن به اهداف اش به جلب مسیحیان شرق به صفوف خود نیاز پیدا می کند. انتشار اعلامیه کاترین دوم خطاب به خلق های مسیحی ترکیه، و هم زمان، تدوین پروژه “تزاریسم ارمنی – گرجی” تحت حمایت روسیه، سرآغاز شکل عملی گرفتن این سیاست ها محسوب می شود. به نظر بوریان، پطر اول هم، مانند پادشاهان مسیحی اروپا برای رسیدن به اهداف اش، می خواست از ارمنی ها به عنوان ابزار استفاده کند. در واقع، استفاده از ارمنی ها تبدیل به سیاست رسمی هم اروپا و هم روسیه تزاری علیه ترکیه گشته بود.

 

این واقعیت تاریخی را باید در نظر داشت که، طبقات حاکم عثمانی، در استثمار فئودالی فرق ملی بین تبعه خود نگذاشته اند. حتی در بسیاری از مناطق، دهقانان ارمنی در مقایسه با مسلمانان متمول تر بوده اند. ارمنی ها در تجارت و حرفه دارای موقعیت ممتاز در جامعه عثمانی بوده اند.

بوریان، با استناد به واقعیات و اسناد تاریخی اثبات می کند که، مسئله ارمنی از طرف دولت های غربی و روسیه تزاری برای تطهیر سیاست های اشغال ترکیه به شکل مصنوعی ایجاد شده است. ادعاهای به اصطلاح “شرایط ناگوار” و حتی “فلاکت بار” زندگی ارمنی ها در عثمانی، صرفا برای سازماندهی افکار عمومی غرب در جهت ایجاد بهانه ای برای سیاست های امپریالیستی سرهم بندی و تولید شده است. مورخان غربی ـ ارمنی شوونیست، شرایط واقعی زندگی ارمنی ها را در جهت مقاصد استعماری خود، تماما تحریف کرده اند.

با درنظر گرفتن شرایط واقعی زندگی مسیحیان در عثمانی، بررسی موضوع رشد ناسیونالیسم ارمنی و هم زمانی آن با سیاست های دولت های غربی، روشن تر خواهد شد.

۳- رشد ناسیونالیسم ارمنی و کارآکتر آن: ناسیونالیسم ارمنی، هم زمان و هماهنگ با طرح های غرب و روسیه تزاری، بویژه در قرن نوزدهم، و سیاست استفاده از ارمنی ها علیه ترکیه رشد کرده است. به همین دلیل، ناسیونالیسم ارمنی از چنین زمینه های شوونیستی، تهاجمی، توسعه طلبانه و همدستی با امپریالیست ها تغذیه کرده است. در اواخر قرن نوزدهم، روشنفکران ارمنی در قفقاز، به توهم تشکیل دولت مستقل ارمنی با تکیه به دولت های امپریالیستی و همدستی با آنها افتادند و تلاش کردند تا این افکار خود را به ارمنی های عثمانی نیز، که از زندگی خود راضی بودند، با زور تزریق کنند. ریشه های ایدئولوژیکی روندی که منجر به ایجاد حزب “داشناق” گردید از چنین بنیاد های ناسیونالیسم ارمنی سرچشمه می گیرد.

روند توسعه ناسیونالیسم ارمنی نیز ویژه گی های فوق را به عیان منعکس می کند. اقدام به ترور و شورش تحت کنترل و هدایت دولت های امپریالیستی، بعد از کنفرانس برلین، با تشویق دولت های غربی، شکل سیستماتیک به خود می گیرد.

بوریان در رابطه با پیدایش و رشد ناسیونالیسم ارمنی می نویسد:

“اسرائیل اوری”Israel Ori اولین ایدئولوگ ناسیونالیسم ارمنی و فکر ارمنستان خودمختار بشمار می رود. اوری برای آزادی ارمنی ها از حکومت “بی ایمان ها”، ابتدا خواستار کمک نیروی نظامی از اروپا و سپس تزار روس می شود. به نظر اوری، آزادی ارمنی ها با فعالیت موثر دیپلماتیک به همراه استفاده از کمک نیروی نظامی دولت های مسیحی امکان پذیر است.

“گریگوری آرتسرونی”Grigori Artsruni ، بعد از اسرائیل اوری، در سال های ۱۸۸۰- ۱۸۷۰ از مدافعان سرسخت ناسیونالیسم ارمنی به شمار می رود. آرتسرونی با انعکاس تمایلات بورژوازی ارمنی و با اشاره به عصیان ها و حوادث بالکان با اشاره به عصیان ها و حوادث بالکان، برای انعکاس تمایلات بورژوازی ارمنی، در سرمقاله خود در روزنامه “مشاک” Mşak که در تفلیس منتشر می شود، خلق ارمنی را به قیام علیه دولت عثمانی دعوت می کند. ولی از آن جایی که این دعوت با عکس العملی از طرف ارمنی ها روبرو نمی شود، در مقاله ای دیگر، که در شماره ۲۴ همین روزنامه در سال ۱۸۷۶ منتشر می کند، خشم خود از بی تفاوتی ارمنی ها را چنین بیان می کند: “ارمنی ها نه تنها ملت بودن را، که حق انسان بودن را نیز ندارند”. مهم تر از آن، آرتسرونی که همه امید خود به عصیان ارمنی ها را از دست داده، تمام امیدهای خود را به دیپلماسی غرب و تزاریسم روس می بندد. او در ادامه مقاله اش می نویسد:”برای برپا کردن روح مضمحل شده ارمنی و تامین آزادی آنها، به یک محرک خارجی، به یک نیروی خارجی احتیاج است”.

جواب نظرات آرتسرونی در مقاله فوق، از طرف روزنامه دیگر ارمنی به نام “مگوآیاستانی” Megu Ayastani که در روسیه منتشر می شد داده می شود. خلاصه جواب این روزنامه حاوی نظرات زیر است: لزومی برای بازی با آتش نیست، برای رهایی از آتش باید آن را خاموش کرد. ضرورتی به دخالت در امور داخلی امپراتوری عثمانی با تحریک ارمنی ها علیه ترکیه و تشویق آنها به قیام نیست. نباید فراموش کرد که چنین اقدامی بیشتر از همه موجب زیان ارمنی خواهد شد و حتی می تواند به پایان کار آنها منجر شود. اگر در امپراتوری عثمانی وضعیت بدتر می شود، این مسئله خود خلق های ترکیه، ارمنی ها، ترک ها، کردها، سریانی هاست. این خلق ها با نیروی مشترک خود، و بدون تفاوت های ملی با حاکمان بد خود مسئله خود را باید حل کنند. آزادی ارمنی ها به به آزادی تمامی خلق های ترکیه وابسته است. تضمین آزادی هرکس به مبارزه مشترک وابسته است. جلوگیری از مداخله دولت های بزرگ، وحدت همه خلق های ترکیه را تامین خواهد کرد و راه موفقیت در همه زمینه ها را خواهد گشود. این مقاله با سطور زیر پایان می یابد: “ما چه حقی داریم که با دادن تعلیمات به مردمی که در خانه های خود آسوده نشسته اند، خون آنها را طلب کنیم و امروز و آینده آنها را به خطر بیاندازیم”.

همزمان با عصیان بلغارها در سال ۱۸۷۶ و بحث هایی از این نوع در بین روشنفکران ارمنی، پاتریک ارمنی ترکیه “نرسس” اعلامیه ای خطاب به ارمنی های ترکیه صادر کرده به موضع زیر تاکید می کند: اگر ملت ارمنی تاکنون توانسته است به عنوان ملت، دین خود، کلیسای خود، زبان، تاریخ و ارزش های فرهنگی خود را حفظ کند، این را به حمایت حکومت ترکیه و برخورد مثبت او به ملت ارمنی مدیون است. ارمنی ها با ترک ها یکی شده اند، بدین جهت ارمنی ها وقتی دولت شان در شرایط جنگ قرار گرفته است به این مسئله نمی توانند بی تفاوت بمانند. ارمنی هایی که وطن شان را دوست دارند، یاری خود به حکومت ترکیه را نشان داده و خدمت خواهند کرد. دفاع از امپراتوری عثمانی، دفاع از دین ارمنی، دفاع از مدارس و هویت ارمنی، دفاع از خانواده، غرور و زندگی ارمنی هاست. پاتریک نرسس، ارمنی ها را به دفاع از وطن، و واحد های داوطلب ارمنی را برای جنگ با دشمنان ترکیه فرا می خواند. پاتریک، ارمنی ها را به نام دفاع از وطن، سلطان و منافع ملی و غرور ملی به اتحاد و فداکاری فرا می خواند.

ولی در روند آینده، بین روشنفکران ارمنی، فکر ایجاد ارمنستان مستقل با حمایت غرب و روسیه تزاری حاکم شده، و به دام فریب وعده وعیدهای دولت های غرب و روسیه تزاری افتاده، و خلق ارمنی را به آتش می رانند، و ارمنی هایی که از افکار “مگوآیاستانی” پشتیبانی می کنند در اقلیت می مانند. در این نظر بوریان، هم رهبران داشناق برجسته ای نظیر “کاچازنونی” و هم رهبران بلشویک ارمنی مشترک اند.

از سال های ۱۸۹۰ نمایندگی ناسیونالیسم ارمنی به دست حزب داشناق می افتد. اساس سیاست این حزب، مانند جنگ های بالکان، تکیه به دیپلماسی بین المللی و جلب حمایت و کمک دولت های بزرگ برای تاسیس ارمنستان مستقل است. حزب داشناق از سال ۱۸۹۱ از طریق نشریات خود، خلق ارمنی را به قیام علیه حکومت ترکیه فرا می خواند و با ترور مقامات دولتی، سیاست رسمی خود را اعلام می کند. هدف از تشکیل باندهای مسلح و ترتیب دادن عصیان ها، تنها یک چیز است، جلب افکار عمومی کشورهای غربی.

محمد پرینچک با تاکید بر صحت نظر بوریان و با استناد به سایر مورخین و دولت مردان ارمنی از جمله “کارینیان” می نویسد: “سیاست دل بستن به کمک نیروهای خارجی، مهر خود را بر رشد ناسیونالیسم ارمنی می زند. در این نتیجه گیری، همه کمونیست های ارمنی هم فکرند. به عنوان مثال، “کارینییان” Karinyan در کتاب خود، “جریان های ناسیونالیست ارمنی” (۶) تاریخ ناسیونالیسم ارمنی را به شکل: “تاریخ همدستی با امپریالیست ها” خلاصه می کند”.

در این جا، به نقش کلیسای ارمنی که همیشه تاثیر مهمی بر روی ناسیونالیسم ارمنی داشته است، باید تاکید کرد. به نظر بوریان، کلیسای ارمنی در جامعه ارمنی، بیشتر از وظایف روحانی به مسائل سیاسی مشغول بوده و یکی از ابزارهای اهداف سیاسی بوده است. در این مورد، نقش موذیانه و تهاجمی حکومت روسیه تزاری در رابطه با کلیسای ارمنی عامل موثری بوده است. چنان که “کاتولیکوس های” ارمنی، هم در جهت سیاست داخلی و هم در جهت سیاست خارجی، به مثابه سلاح مهمی در دست دیپلماسی روس نقش بازی کردند. هنگامی که توده های ارمنی در داخل به وسیله کلیسای ارمنی تحت کنترل قرار می گرفتند، در سیاست خارجی، کلیسای ارمنی، بمثابه ابزاری در دست سیاست خارجی توسعه طلبانه روسیه تزاری در شرق، بویژه علیه ایران و ترکیه به کار می رفت. رهبران کلیسای ارمنی آگاهانه وظایف محوله را انجام داده و آن را به زبان می آوردند.

انگلیس ها نیز، از طریق میسیونرهای مذهبی خود تلاش می کردند تا کلیساهای ارمنی را تحت کنترل خود درآورده و از این طریق به تاثیر روسیه بر روی کلیسای ارمنی پایان داده و آن را در جهت اهدا ف خود به خدمت گیرند.

۴- جنگ جهانی اول و مسئله ارمنی: جنگ جهانی اول در اساس خود، برای تقسیم دولت عثمانی بوقوع پیوست، و مسئله ارمنی ابزاری در جهت سیاست فوق بود. دولت های بزرگ اروپا، به خاطر تقسیم عثمانی، سازمان های ناسیونالیست متعصب و افراطی ارمنی را تحریک و آنها را به خط جبهه جنگ علیه ترکیه راندند.

تزار روس، نیکلای دوم، در تاریخ ۱۷ اکتبر ۱۹۱۴ طی اعلامیه ای، درخواست تشکیل واحدهای داوطلب ارمنی را کرد. به نظر بوریان از همان لحظه، دیگر، شعارهای نیکلای دوم، امپریالیسم انگلیس و فرانسه به شعار حزب داشناق تبدیل گردیده بود. حزب داشناق برای “رهایی” از ترک ها با پول و جان خود در خدمت ارتش روسیه تزاری قرار گرفته و آن را فعالانه تبلیغ کردند. در نتیجه، واحد های داوطلب ارمنی برای “آزادی” ارمنستان تحت فرماندهی ارتش تزاری وارد جنگ علیه ترکیه شدند.

در این رابطه به داشناق ها و توده های تحت کنترل آنها دو وظیفه اساسی محول شد: ارمنی ها در پشت جبهه، دست به عصیان زده و ارتش ترک را تضعیف خواهند کرد، و “واحدهای داوطلب ارمنی” نیز، در خطوط دفاعی ارتش ترک شکاف ایجاد کرده و ورود و اشغال نیروهای روس را تسهیل خواهند کرد. در هر دوی این وظیفه ها ارمنی های ترکیه به شکل موثری نقش آفرینی کردند. مسئله عبارت از چند عملیات منفرد تروریست های داشناق نبوده، بلکه، توده های وسیع ارمنی در تشکیل واحدهای داوطلب و عصیان ها شرکت کردند. حکومت ترکیه، برای جلوگیری از این اقدام قدم های مناسبی برداشت ولی قادر به تغییر این روند نگردید. این سیاست مرگبار برای توده های ارمنی، همراه دولت های امپریالیستی و با همدستی رهبران ارمنی پیش برده شد.

صدها سند و گزارش، از فرماندهان و افسران ارتش، و صورت جلسات و آرای دادگاه های نظامی ارتش روسیه تزاری نشان می دهد که در جریان جنگ جهانی اول، واحدهای داوطلب ارمنی، برعلیه خلق های مسلمان مناطق اشغالی دست به قتل عام های وحشیانه سیستماتیک زده و اموال آنها را غارت کرده اند. چنان که، حتی، فرماندهان ارتش روسیه تزاری که از باندهای ارمنی استفاده می کردند از وحشت آفرینی های این باندها دچار دهشت شده اند. آغاز این قتل عام ها، که قبل از اجرای قانون تهجیر (کوچ دادن اجباری ارمنی ها به مناطق جنوبی قلمرو عثمانی یعنی سوریه و لبنان کنونی) ارمنی ها به وقوع پیوسته است خود دارای اهمیت فوق العاده ای در جهت درک مقاصد استعماری غرب و حرص و ولع لگام گسیخته ناسیونالیسم ارمنی است.

در اثنای جنگ جهانی اول و متعاقب آن، صحنه آفرینی های عصیان های ارمنی، عملیات سرکوب ارتش ترکیه را اجتناب ناپذیر کرده، و در این جنگ ها هر دو طرف تلفات داده اند. از طرف دیگر عملیات اشغال، غارت و پاک سازی قومی باندهای ارمنی برعلیه خلق های مسلمان (ترک ها و کردها) را در مقابل توده های ارمنی قرار داده، و سبب قتل عام های متقابل (مقاتله) گردیده است. دولت عثمانی و خلق های مسلمان در مقابل عصیان ها و قتل عام های ارمنی، تدابیر جنگی اتخاذ کرد، و برای مقابله با باندهای ارمنی تحت کنترل امپریالیست ها به جنگ محقانه ای دست زده و آنها را با شدت سرکوب کرده است. به نظر بوریان، این جنگ، جنگ دفاع از وطن است، و مسئول این قتل عام ها، دولت های امپریالیستی غرب، تزاریسم روس و داشناق ها هستند.

جاستین مک کارتی نویسنده مسائل ارامنه

جاستین مک کارتی نویسنده مسائل ارامنه

 

در چارچوب این طرح ها و دو وظیفه اساسی که روسیه تزاری و فرماندهی ارتش روسیه در قفقاز به عهده داشناق ها می گذارند، در فوریه ۱۹۱۵ “کنگره ملی ارمنستان یک پارچه” در تفلیس گرد هم می آید و رهبر شاخه نظامی حزب داشناق، طی سخن رانی خود، که در واقع حکم اعتراف دارد، می گوید:

“هم چنان که روشن است، حکومت روسیه در آغاز جنگ برای تسلیح ارمنی های ترکیه و آماده کردن عصیان ارمنی ها در اثنای جنگ، ۲۴۲۹۰۰ هزار روبل پرداخت کرد. واحدهای داوطلب مان خطوط دفاعی ارتش ترکیه را شکافته و با پیوستن به عصیان ها سبب ایجاد هرج و مرج در جبهه و پشت جبهه خواهند شد و بدین وسیله ورود نیروهای روسیه و تصرف ارمنستان ترکیه را تامین خواهند کرد”.

بوریان با اشاره به نتیجه گیری های مورخین آلمانی مانند Quadflieg و Rohrbach در این خصوص می نویسد:

“لنین، در یادداشت های امپریالیسم خود با اشاره به نتیجه گیری های مورخین آلمانی فوق، “تشکیل و سازماندهی واحدهای داوطلب ارمنی را در چارچوب، فعالیت های جاسوسی تزاریسم روس، دیده است”. لنین، همچنین در این یادداشت ها می نویسد:”روسیه تزاری باندهای ارمنی را سازماندهی می کند، آنها را به جبهه جنگ خواهد راند و عثمانی را تجزیه خواهد کرد”.

واقعیت فوق را نه تنها بلشویک های روس که کمونیست های ارمنی نیز تائید می کنند، چنان که، کمونیست های ارمنستان در گزارشی به لنین، تحت عنوان “ارمنستان” که در ۱۸ ژانویه ۱۹۲۱ از ایروان فرستاده شده است، در به وجود آمدن حوادث ۱۹۱۵ به نقش مرگبار داشناق ها در این حوادث اشاره کرده و می نویسند:

” داشناق ها با حرص و ولع شوونیستی به تشکیل واحدهای داوطلب مبادرت کرده و بدین وسیله ارمنی های ترکیه را به آتش راندند. این عمل، تاریک ترین صفحه ی سیاست های مرگبار داشناق هاست که نتایج بسیار تلخی برای ارمنی های ترکیه به بار آورد. داشناق ها، موجب جبهه گیری ارمنی های ترکیه در کنار دشمنان ترکیه، علیه ترکیه شدند و بدین وسیله در معرض اتهامات محقانه حکومت ترکیه دایر بر خیانت به وطن و همکاری با ارتش های دشمن قرار گرفتند. بویژه عصیان “وان” در سال ۱۹۱۵ و شرکت واحدهای داوطلب ارمنی در عملیات جنگی علیه ترک ها، موجب پیامدهای تلخی برای ارمنی های ترکیه گردید. بخش مهمی از ارمنی های ترکیه، داشناق ها را مسئول این حوادث شناخته و آنها را متهم می کنند. داشناق ها به جای ایجاد روابط دوستانه با همسایگان ترک، آذری، کرد، وظیفه سپر ارتش تزاری را به عهده گرفتند و با فریب و وعده وعیدهای اروپایی ها، جرم های بزرگی مرتکب شدند”.

مسئولان “حزب هنچاک” ارمنی نیز، در گزارشی که در این خصوص آماده کردند، می نویسند: “فرانسوی ها مسئول قتل عام های متقابلی هستند که در منطقه “کیلیکییا” بین مسلمانان و ارمنی روی داد. فرانسه در نقش “حامیان بزرگوار” “خلق های اقلیت تحت ستم شرق” و با “نصیحت های پر عطوفت” خود، سبب قتل عام های متقابل شده و منطقه را به ویرانی و فلاکت کشیدند. در شهر “آنتپ” در اجلاس فوق العاده ای، نمایندگان جامعه ارمنی با اشاره به تحریکات فرانسوی ها، آنها را گناهکار شناخته و در تراژدی ارمنی در کیلیکییا نیز فرانسوی ها را مسئول شناخته اند. (۷)

به نظر بوریان: غرب در دوران ضعف و زوال عثمانی، طرح تقسیم ترکیه را از چند جهت پیش برده است. یکی از ابزارهای مهم تحقق این طرح ها، مسئله ارمنی بوده است. مسئله ارمنی، همچنان که انسیکلوپدیای بزرگ اتحاد شوروی (۱۹۲۶) به جمع بندی و نتیجه گیری از مسئله ارمنی رسیده است: “دولت های بزرگ با حمایت از تمایلات گریز از مرکز در ترکیه، هدف تضعیف و مستعمره کردن آسان تر ترکیه را دنبال کرده اند”. بر این اساس لحظه ای که سرمایه داری غرب تعرض به خاورمیانه را آغاز کرد، (جنگ جهانی اول) به خاطر امنیت نیروهای خود در ترکیه، راه استفاده از بورژوازی ارمنی را انتخاب کرد.

جمع بندی فوق، جوهر اساسی مسئله ارمنی است که بوریان در اثر خود، “ارمنستان، دیپلماسی بین المللی و SSCB ” به تفصیل، جزئیات آن را مورد بررسی قرار داده است.

به نظر بوریان، دیپلماسی امپریالیستی، برای رسیدن به اهداف اش در دنیای تحت ستم دو راه را پیش گرفته است:

اول: از طریق رشوه، جنایت، دروغ و وعده وعیدهای فریبنده به خاطر ایجاد و هدایت افکار عمومی، و نیز، از طریق کنترل ایدئولوژیک نمایندگان و رهبران احزاب سیاسی ملت های تحت ستم.

دوم: از طریق سیاست های تهاجمی که منجر به عقد قراردادهای بین المللی و جنگ ها می شود. به نظر بوریان، در مسئله ارمنی هم آنها این شیوه را به کار برده اند، تا جایی که مسئله ارمنی به بخشی از مسئله شرق تبدیل شده است. بدین دلیل، مسئله ارمنی نه با جنبش های ارمنی، بلکه در نتیجه تقابل منافع دولت های استعماری بزرگ در شرق، و در راستای مناسبات قدرت حل شده است. البته، بدیهی است که در این خصوص، عوامل سیاسی ـ اقتصادی تعیین کننده بوده اند، نه آنطور که گفته می شود بشر دوستی و یا ایمان مسیحیت دولت های غرب.

جایگاه استراتژیک جغرافیایی که ارمنی ها در آنجا زندگی کرده اند، ارمنی ها را به طور مدام در معرض تعرض دیپلماسی امپریالیستی قرار داده است. از این رو، ارمنستان و ارمنی ها نه به عنوان موضوع حقوق و آزادی های خود، که وسیله ای در سازش ها و معاملات بوده اند، و بویژه در دست امپریالیست های بزرگ غرب مانند روسیه و انگلیس به ابزاری تبدیل شده اند. بوریان جمع بندی خود را در این خصوص به شکل زیر تصریح می کند:

“جنبش توده های خلق ارمنی، تحت رهبری “نمایندگان” ارمنی، همیشه، به وسیله دیپلمات های دولت های بزرگ دیکته شده است. این “نمایندگان”، همیشه، سلاحی در دست اشغال گران بزرگ بوده اند”.

۵- ارمنستان داشناق و تقسیم ترکیه:“دولت داشناق” ارمنی که به دنبال جنگ جهانی اول تاسیس شد، آلت دست امپریالیست های اروپا و آمریکا در جهت تقسیم و مستعمره کردن ترکیه بود. ارمنستان جدید التاسیس، در تحقق طرح های دولت های غربی در شرق، نقش پایگاه آنها را ایفاء کرده است. انعکاس این طرح ها در سیاست داشناق ها، پروژه:”ارمنستان بزرگ از دریا تا دریا” است. حکومت داشناق، به نام ایجاد یک دولت ملی “خالص” ارمنی، در چارچوب کشور کنونی ارمنستان، به طور سیستماتیک بخش مهمی از جمعیت مسلمان ارمنستان را نابود کرده است.

رهبران اتحاد شوروی، ارمنستان داشناق را به عنوان دیواری که بین جمهوری انقلابی ترکیه و روسیه شوروی ایجاد گردیده است، از همان ابتداء اعلام کردند. به دنبال آن، در نتیجه همکاری نظامی ارتش ترکیه و ارتش سرخ، به حکومت داشناق ها در ارمنستان پایان داده شد، و حکومت شوروی ارمنستان تاسیس گردید.

– داشناق ها و بخش های بورژوازی کوچک ماوراء قفقاز از این ایده دفاع کرده اند که “ارمنستان بزرگ” بر اساس فکر و عمل مرکزیت ماوراء قفقاز تاسیس خواهد شد. البته با کمک دولت های ائتلاف و ارتش روسیه سفید!

رئیس هیئت وزیران دولت ارمنستان “هاتیسوو” در تلگرافی که با مهر “خیلی سری” به رئیس هیئت نمایندگی ارمنستان در اروپا “آگورانیان” فرستاده می گوید، از فرمانده ارتش سفید روسیه ژنرال “دنیکن” سه میلیون فشنگ دریافت کرده است. در این نامه همچنین می گوید که از فرماندهی عالی نیروهای نظامی انگلیس نیز سلاح و تجهیزات نظامی دریافت خواهد کرد.

از طرف دیگر، انگلستان و فرانسه برای مداخله در جمهوری های قفقاز، تحریک قتل عام های متقابل را تدراک می بینند، و حتی به نام تامین امنیت خلق های آنجا قصد اعزام نیروهای نظامی خود به آن مناطق را دارند. داشناق ها در طلب اعزام نیروهای دولت های ائتلاف به منطقه نقش مهمی بازی کرده اند.

یکی از نیروهایی که داشناق ها امید به مداخله آنها بسته بودند، ایالات متحده آمریکاست. مسئله تحت قیمومت درآوردن ارمنستان به وسیله آمریکا را بوریان با تفصیل مورد مطالعه قرار داده است. بوریان، دستور العملی که ویلسون رئیس جمهور آمریکا در خصوص قیمومت ارمنستان به هیئت نمایندگی آمریکا می دهد را نقل می کند:

“از شما می خواهیم که وضعیت سیاسی، نظامی، جغرافیایی، اداری و اقتصادی و شرایط دیگر را در محل مورد مطالعه و تحقیق قرار داده و تعیین کنید که آمریکا دارای کدام منافع مشخص در این خصوص است”.

همچنان که دیده می شود، هدف اصلی قیمومت آمریکا، نه منافع ارمنستان که منافع آمریکاست. بوریان می گوید، هدف آمریکا با به دست گرفتن ارمنستان و استفاده از آن پایگاه، به خاطر تاسیس آمریکای کوچکی در آسیای صغیر است.

آمریکا برای تحقق طرح آمریکای کوچک در آسیای صغیر و برنامه ناسیونالیسم ارمنی، در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۱۸ در سنای آمریکا تصمیمات خود را اعلام می کند. در این برنامه، در ارمنستان “مستقل” آینده، به ضرورت الحاق بخشی از خاک ترکیه، ایران، آذربایجان و گرجستان به ارمنستان بزرگ سخن رفته، و آمریکا تحت برنامه قیمومت ارمنستان، به اشغال این مناطق آماده می شود. به نظر ویلسون، به دست گرفتن جداگانه مسئله استانبول، آناتولی، ماوراء قفقاز امکان ناپذیر است، لذا همه مناطق یکجا باید مد نظر قرار گرفته و یکجا حل شوند، زیرا ارمنستان کوچک به درد ویلسون و آمریکا نمی خورد.

بوریان نتیجه گیری کلی خود از ماهیت قیمومت ارمنستان را چنین بیان می کند:

“ارمنستان هم چنان که در گذشته بوده، بهانه و وسیله اشغال تمام شرق بوده است، قیمومت ارمنستان نیز، سرپوشی برای اشغال و تصرف منابع طبیعی ثروتمند مناطق دریای سیاه، دریای خزر و دریای مدیترانه توسط امپریالیست هاست. منابع نفت، مس، آهن، مگنیزیوم، ذغال سنگ و نظیر آن سرمایه داران آمریکا را از خود بی خود کرده است. قیمومت بر روی “ارمنستان آزاد” و ارمنی ها نیز، به عنوان دلیل و اساس بعد اخلاقی و سیاسی اشغال متصور شده اند”.

نظرات بوریان و آنچه که او در تحقیقات خود بدان رسیده است، توسط مقامات حزب کمونیست ارمنستان نیز به زبان آورده شده است. در گزارشی که توسط حزب کمونیست ارمنستان، به کنگره دوم کمینترن در تاریخ ۱۹ جولای ۱۹۲۰ تقدیم شده است، به پروژه “ارمنستان بزرگ” و سیاست های حزب داشناق در این رابطه چنین اشاره می شود:

“طرح، “از دریا به دریای ارمنستان مستقل و یک پارچه”ی بورژوازی ارمنستان و حکومت ضد انقلابی آن {حکومت داشناق}، امروز به شکل، پاک سازی دهات و قصبات کشور، از مسلمانانی که از آنها نفرت دارند، عملی می شود … …

مسئله ارضی در ارمنستان، با غصب خشونت آمیز زمین دهقانان مسلمان و انتقال آن به اعضای حکومت و پارلمان که سبب به وجود آمدن مصنوعی طبقه زمین دار شده است تشدید یافته است. سیاست امحاء مسلمانان در داخل کشور، در کنار اهداف اقتصادی، یعنی ثروت اندوزی اعضای حکومت و پارلمان، در اساس هدف سیاسی را دنبال می کند. حکومت، زمین هایی را که از مسلمانان پاکسازی می شود، به خاطر ایجاد طبقه ارمنی – قزاق، ارمنی های مهاجر ترکیه را اسکان می دهد. بدین وسیله با کمک آنها جنگ علیه دهقان فقیر شده و تحت فشار قرار گرفته و علیه دهقانان انقلابی را هدف قرار داده است. ارمنی های ترکیه تقریبا تمام تجارت ایروان را به دست گرفته اند. حکومت، تماما وابسته به آنهاست”.

۶- ارمنستان شوروی و قراردادهای “قارص” و “لوزان”: با تاسیس ارمنستان شوروی، در روابط ترک ـ ارمنی دوران جدیدی آغاز گردید. در سایه این تحول، بین دو کشور روابط حسن همجواری ایجاد گردید. رهبران شوروی، ترکیه را به عنوان پایگاه سیاسی – ایدئولوژیک جنبش های رهایی بخش ملی شرق علیه امپریالیسم ارزیابی کرده اند. به نظر آنها، انقلاب ترک بخش مهمی از انقلابات جهانی بوده و حتی یکی از مهم ترین عوامل تعیین سرنوشت آن نیز محسوب می شود. بدین جهت جمهوری های شوروی به هنگام امضای “قرارداد قارص” به ترکیه امتیاز داده اند. بدین وسیله بین دو کشور مسئله ارمنستان پایان یافته است.

مسئله ارمنستان، در “کنفرانس لوزان” (۲۴ ژوئیه ۱۹۲۴) توسط دولت های غرب دوباره به میز مذاکره آورده شد. هدف، ایجاد فشار بر دولت ترکیه و تحقق اهداف امپریالیستی بود. ولی در این هدف خود نیز موفق نشدند.

بعد از برقراری حکومت شوروی ارمنستان، کمیساریای امور داخلی ارمنستان، آ. آ. بیگ زادیان در نامه ای که به “چچرین” کمیساریای امور خارجی روسیه شوروی می فرستد (۲۰ دسامبر ۱۹۲۰) می گوید، رفتار دشمنانه ترکیه نسبت به ارمنستان کاملا طبیعی است و اضافه می کند: حکومت شوروی ارمنستان، هیچ شکی ندارد که “مجلس ملت بزرگ ترکیه”، از قیام انقلابی در ارمنستان، و تاسیس حکومت شوروی ارمنستان — کشوری که تا به امروز به شکل مسلحانه به دولت های ائتلاف خدمت کرده بود — از صمیم قلب خوشحال است. حکومت شوروی ارمنستان اعتقاد دارد که بعد از این بین خلق های ترکیه و ارمنستان هرگونه بستر برخورد دشمنانه به طور قطع از میان برخاسته است. روابط جدید بین دو خلق، و به رسمیت شناختن متقابل حقوق عادلانه، براساس به وجود آمدن امکان آزاد و بدون مانع رشد، تحقق پیدا خواهد کرد. گذشته تاریک، همراه آثار جنگ و آثار خون قتل عام های متقابل از میان برخواهد خاست و جای خود را به همکاری برادرانه ی خلق ها خواهد سپرد”.

رئیس هئیت نمایندگی حکومت ارمنستان شوروی در کنفرانس “قارص”( ۱۳ اکتبر ۱۹۲۱)، م. مراویان” نیز در سخنرانی افتتاحیه خود، نظر حکومت شوروی ارمنستان درباره جنگ آزادیبخش ملی ترکیه انقلابی و حمایت و تحسین خود دراین باره را چنین بیان می کند:

“ما با احساسات دشمنانه به اینجا نیامده ایم، مسائل مورد اختلافی که میراث حکومت های ناسیونالیست بورژوازی است، و قصد تحریک دوباره مسائل لعنتی که سبب ایجاد دشواری ها می شود را نداریم. نه، دیگر، این وظایف، این احساسات دشمنانه، ما را هدایت نمی کند. ما، مجذوب خلق سخت کوش ترک هستیم که برای دفاع از آزادی وطن خود دست به مبارزه قهرمانانه ای زد. ما با احساسات صمیمانه خود آرزو می کنیم و قطعا اطمینان داریم، خلقی که برای دفاع از وطن اش بپا خاسته است پیروز خواهد شد، و دشمنان شان را متواری خواهد کرد. این کنفرانس، به خلق ترک ثابت خواهد کرد که در پشت جبهه اش دشمنی وجود نخواهد داشت، زیرا به مبارزه اش علیه امپریالیسم، که قصد در هم شکستن اراده اش را کرده است، همدردی عمیقی احساس می کند. ما اطمینان داریم که خلق های ماوراء قفقاز این احساسات را نسبت به خلق ترک تقویت خواهند کرد”.

مصطفی کمال {آتاترک}، اهمیت معاهده “قارص” را در سخنرانی خود در مجلس بزرگ ملت ترکیه چنین بیان می کند:

“با این معاهده، که وضعیت فعلی مان در شرق، شکل حقوقی به خود گرفت، جزو وقایعی است که نشان می دهد، دیگر، قرارداد “سور” غیر قابل اجراء است. آنچه که از آن به عنوان مسئله ارمنی نام برده می شود – مسئله ای است که بیشتر از منافع حقیقی ملت ارمنی، می خواهد مسئله را در چارچوب منافع سرمایه داری جهانی حل کند، – با معاهده قارص شکل صحیح خود را پیدا کرد. تاسیس روابط حسنه دو خلق سخت کوشی که عصرها به شکل دوستانه با هم زندگی کرده اند، قابل تقدیر است”.

محمد پرینچک در پایان کتاب در جمع بندی و نتیجه گیری از مسئله ارمنی و با استناد به بوریان در مسئله کرد می نویسد:

وقتی، کتاب نزدیک به هزار صفحه ای بوریان را با عنوان “ارمنستان، دیپلماسی بین المللی و اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی” می خوانیم، این احساس به انسان دست می دهد که انگار امروز حوادثی که در رابطه با مسئله کرد اتفاق می افتد را سیر می کنیم. جالب است، بوریان حوادثی را که ۸۰ – ۷۰ سال بعد اتفاق خواهد افتاد را از قبل دیده است. بوریان با جلب توجه خواننده، به قیام “شیخ سعید”(۸) این بار هم، مداخله غرب در مسئله کرد را چنین ارزیابی می کند:

“اگر قبلا، مسئله ارمنی به عنوان بهانه و ابزاری در دست اروپا برای”مداوای مرد بیمار”، به خاطر آماده کردن افکار عمومی برای مداخله در امور داخلی حکومت امپراتوری عثمانی مورد استفاده قرار گرفت، این بار، آشکار است که جای ارمنی ها را کردها گرفته اند”.

بوریان اهداف و روش های امپریالیست ها را در آن زمان چنین ارزیابی می کند:

” سازماندهی عصیان ها از طریق تربیت سران کرد، و به دست گرفتن لانه عصیان شیخ سعید، “حکاری”.

“بوریان، حتی در آن زمان به این نتیجه رسیده بود که، از تجربه تاریخی جدایی خواهی مسلحانه ارمنی که مورد حمایت دولت های امپریالیستی بودند، بیشتر از همه باید جدایی خواهان کرد درس بگیرند. در اصل، این ارزیابی بوریان، از سال های ۱۹۲۰ تا پایان جنگ جهانی دوم، به وسیله همه دولت مردان و مورخین ارمنی که بر علیه امپریالیسم موضع داشته اند، نظر مشترکی بوده است”.

۱۸ آوریل ۲۰۱۵

توضیحات:

(۱) Mehmet Perinçek: Ermeni Devlet Adamı, B.A.Boryanın Gözüyle Türk – Ermeni Çatışması, ۲ .Basım, Kaynak Yayınları, ۲۰۰۶. Istanbul.
(۲) “محمد پرینچک” Mehmet Perinçek، در سال ۱۹۷۸ در استامبول به دنیا آمد. دوران دبیرستان را در استامبول به پایان رساند، و هم زمان دوران تحصیل دبیرستانی خود را با بورس تحصیلی فدراسیون روسیه در شهر “نیژنی نووگراد” گذراند. محمد پرینچک فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه آنکارا، و محقق در “انستیتوی اصول آتاترک و تاریخ انقلاب” دانشگاه استامبول است. او بین سال های ۲۰۰۶- ۲۰۰۵ در “انستیتوی دولتی روابط بین المللی مسکو” ی دانشگاه مسکو به عنوان محقق مهمان کار کرد و اکنون بیش از ۱۲ سال است که در آرشیو های دولتی روس – شوروی، در زمینه روابط ترکیه – روسیه و مسئله ارمنی مشغول مطالعه و تحقیق است. محمد پرینچک به سمپوزیوم ها و کنفرانس بین المللی بسیاری به عنوان سخنران دعوت شده و چندین کتاب در زمینه مسئله ارمنی و روابط ترکیه – روسیه منتشر کرده است. محمد پرینچک، همچنین در مسائل روز سیاست خارجی ترکیه نیز کار و مطالعه می کند و در این زمینه کتاب مهمی تحت عنوان:«تئوری و پراتیک “یورواسیا” گرایی در ترکیه» منتشر کرده است.
“باگرات آرتیموویچ بوریان” Bagrat Artimoviç Boryan از دولت مردان و رهبران سرشناس ارمنستان شوروی است. او از سال ۱۹۰۳ عضو حزب کمونیست بود. بین سال های ۷- ۱۹۰۵ در جنبش انقلابی باکو شرکت کرد و در سال های ۱۳- ۱۹۱۲ عضو کمیته باکو و بین سال های ۱۵ – ۱۹۱۳ عضو کمیته تفلیس حزب سوسیال دموکرات روسیه بود. بعد از انقلاب ۱۹۱۷ عضو کمیته انقلابی پطرزبورگ گردید. او از طرف کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی در باکو، ایروان، تفلیس، قارص، گومرو (الکساندرو پل – لنین آکان) وظایف مهمی به عهده گرفت. بوریان با لنین آشنایی داشت و از همکاران نزدیک او بود و در تمام دوران فعالیت خود در قفقاز، گزارشات خود را به شخص لنین می فرستاد. بوریان در کنگره ۱۶ – ۱۵ حزب کمونیست شوروی به عضویت کمیته تفتیش حزب کمونیست شوروی انتخاب شد. بسیاری از آثار تحقیقی و علمی او در انتشارات دولتی و حزبی شوروی منتشر می شد. بوریان به علت مقام و مسئولیت های مهم خود در قفقاز و زندگی و آشنایی با حوادث و رخدادهای آن دوران و مطالعات مهمی که در این زمینه داشته است، به عنوان اتوریته در زمینه مسئله ارمنی مورد قبول قرار گرفته است.   انتشار کتاب بوریان، “ارمنستان، دیپلماسی بین المللی و SSCB ” از طرف ناسیونالیست های ارمنی مورد انتقادات و حملات شدید قرار گرفت تا جائی که او را به خیانت متهم کرده و سرانجام او را خائن اعلام کردند!
کتاب کاچازنونی

کتاب کاچازنونی

(۳) Ovanes Kaçaznuni: Daşnak Partisisnin Yapacagi bir Şey yok, Ceviri: Arif Acaloğlu,
  1. Basım, Kaynak Yayınları, ۲۰۰۶, Istanbul.
کتاب کاچازنونی، اخیرا به فارسی ترجمه شده است.   علاقه مندان همچنین می توانند ترجمه های ترکی، انگلیسی و آلمانی این کتاب را از لینک زیر در فورمات pdf دانلود کنند.
https://blu173.mail.live.com/?tid=cm9o1fBFLT5BGRididZ19F2g2&fid=flinbox
همچنین می توانید به لینک مقالات فارسی زیر در این زمینه مراجعه کنید:
http://www.ataa.org/reference/historian-carthy.html
http://www.achiq.org/yazi%202/Ermeni%20Meselesi-Kacaznuni.html
https://shahrvand.com/archives/26596
(۴) با توجه به این که ارمنی ها در هیچ دوران تاریخی و در هیچ ایالت و یا شهری از قلمرو دولت عثمانی اکثریت جمعیت را تشکیل نمی دادند و در واقع اقلیت کوچکی بودند، لذا صحبت از ارمنستان غربی … چیزی جز انعکاس ادعاهای بی پایه و اشتیاق توسعه طلبانه ناسیونالیسم ارمنی نیست. این ادعاهای ارضی در واقع اساس ادعای دیگر ناسیونالیست های ارمنی دایر بر وقوع “نسل کشی ارمنی” را تشکیل می دهد. در این ارتباط علاقه مندان می توانند به کتاب های ترکی و انگلیسی و همچنین به لینک مقالات فارسی منتشر شده در این زمینه در زیر مراجعه کنند.
Prof . Justin Mc Carthy: Muslims and Minorities: The Population of Ottoman Anatolia and the End of The Empire. New York University Press, 1983
Prof. Justin Mc Carthy: Death and Exile: The Ethnic cleansing of Ottoman Muslims, The Darwin Press, Inc. 1995
Prof. Guenter Levy: The Armenian Massacres in Ottoman Turkey – A Disputed Genocide, the University of Utah Press, 2005
Prof. Toktamıs Ateş: Türk Devrim Tarihi, Der Yayınları, ۱۹۸۴. Istanbul
Prof. Toktamıs Ateş: Siyasal Tarih (1) Istanbul Üniversitesi yayınlaarı, ۱۹۸۲
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=9257
http://www.achiq.info/yazi%202/Joshgun-AvelinShelik.htm
http://www.tribun.com/history/503-1390-02-01-23-16-24
https://shahrvand.com/archives/38340
http://www.achiq.org/yazi%203/eynnnali.pdf
(۵) ژنرال پاسکوویچ، فرمانده کل ارتش های روسیه تزاری در قفقاز، و فرمانده ارتش روسیه تزاری در دومین جنگ های ایران و روس بود که منجر به عقد قرارداد ترکمانچای (۱۸۲۸) گردید.
(۶) A.B.Karinyan: Ermeni Milliyetçi Akımları, Çeviri: Arif Acaloğlu, 3.basım, Kaynak Yayınları, ۲۰۰۷. Istanbul.
(۷) احمد کسروى درباره طرح دولت های غربی برای تاسیس کشوری برای ارامنه در آذربایجان غربی در “تاریخ هیجده‌ساله آذربایجان” می نویسد:
“نزدیک به ۱۲ هزار خانواده “جلو‌ها” ( آسوریهاى عثمانى ) که با مارشیمون از خاک عثمانى آمدند. نزدیک به ۲۰ هزار خانواده ارمنیان و آسوریان خود ارومى و سلماس و سولدوز و آن پیرامونها بودند که به آنها پیوستند. ۵ یا ۶ هزار تن ارمنى از ایروان و نخجوان گریخته و به اینان پیوسته بودند. این اندازه‌ى انبوهى ایشان است و همه با هم یکى شده و براى آرزوهایى می کوشیدند. از میان اینان ۲۰ هزار تن سپاهیان ورزیده بودند و ۸۰۰ تن سرکردگان روسى… بهمدستى ۷۲ تن سرکردگان فرانسوى آنان را راه می بردند … نییتین کونسول روس، و شت کونسول آمریکا و گوژل رئیس بیمارستان فرانسه اى رسته سیاست و راهنمایى را در دست می داشتند… .بدینسان مسیحیان به سراسر ارومى و سلماس و این پیرامونها دست یافتند و چنانکه خواستشان بود سرزمینى براى خود پیدا کردند و یکدسته از ایشان بیکبار لگام را گسیخته و هر‌چه می خواستند دریغ نمى‌گفتند … با این بیدادگریها به گفتگوى سیاسى نیز می پرداختند، روشن تر بگویم: چنین می خواستند که از دولت خواستار گردند که از کارهاى ایشان چشم پوشد و ارومى و آن سرزمین را به آنان وا‌گذارد… . بدینسان آشوب سلماس و ارومى فرونشست و نتیجه ای که شت و همدستان او از افروختن این آتش بردند آن بود که ۱۳۰ هزار بیشتر مسلمانان و دسته انبوهى از مسیحیان کشته گردیدند و سراسر آن پیرامونها ویرانه شد و سرانجام همه مسیحیان در بدر گردیده و از خانه هاى خود به دور افتادند. اینست نتیجه‌ى بودن دست هاى بیگانه در میان یک توده”.
(۸) شیخ سعید، با تحریک و حمایت انگلیس، در سال ۱۹۲۵ علیه جمهوری نوبنیاد ترکیه قیام کرد. هدف شیخ سعید بازگرداندن خلافت عثمانی و برقراری شریعت اسلامی در قلمرو عثمانی بود. شیخ سعید با شعار: “مصطفی کمال و همکارانش دشمن اسلام اند” کردهای جنوب شرق ترکیه را به قیام فرا خواند. قیام شیخ سعید سرکوب و رهبرانش دستگیر، محاکمه و اعدام شدند. امروز مجسمه یادبود شیخ سعید توسط شاخه سیاسیPKK ، (HDP) در شهر دیاربکر برپا شده است!! در رابطه با امپریالیسم و مسئله کرد می توانید به لینک مقالات فارسی زیر مراجعه کنید:
http://www.iranglobal.info/node/42842
http://www.rahekaregar.com/maghalat/2015/02/15/pk.htm
http://www.azer-online.com/azer/?p=25178
http://www.azer-online.com/azer/?p=24588

http://www.azer-online.com/azer/?p=24195

* علی قره جه لو، نویسنده و مترجم مستقل ساکن تورنتو، دارای دکترای علوم سیاسی، در حوزه ی مسائل سیاسی ملیت های ایران بویژه ترک ها و مسائل سیاسی ترکیه و آذربایجان و ارمنستان می نویسد.