از اینجا، از آنجا، از هر جا /۱۴
بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از روز شانزدهم اردیبهشت ماه آغاز به کار کرد و قرار است به مدت ده روز به کار خود ادامه دهد. طبق اطلاعات اعلام شده در این دوره ۲۴۵۰ ناشر داخلی در ۲۱۶۰ غرفه حضور دارند و سیصد هزار عنوان کتاب داخلی و ۱۶۵ هزار عنوان کتاب خارجی و در مجموع ۴۶۰ هزار عنوان کتاب به دوستداران کتاب و کتاب خوانی عرضه می کنند. آمارهای اعلام گردیده و بودجه در نظر گرفته شده برای نمایشگاه امسال از رشد بیست درصدی نسبت به سال گذشته برخوردار است.
شعار امسال نمایشگاه “خواندن و گفتگو با جهان” تعیین شده است. حال باید منتظر باشیم تا ببینیم این نمایشگاه با بازدید کنندگان میلیونی و بودجه میلیاردی چه گلی می تواند بر سر صنعت نشر کشور که از بی استقبالی به ورشکستگی و تیراژ ۵۰۰ جلدی انتشار کتاب رسیده است بزند.
استقبال در روزهای اولیه از نمایشگاه بی نظیر بود ولی باید توجه داشت که صرفاً حضور تعداد میلیونی افراد در نمایشگاه نشان از رشد توجه مردم به کتاب و کتاب خوانی تلقی نمی گردد، چون با توجه به فصل شروع نمایشگاه و هوای مطبوع بهاری، محل قابل دسترس بازدید از نمایشگاه برای بعضی از افراد جنبه تفنن و عادت پیدا کرده است، ولی باز مایه امیدواری است که به هر بهانه ای اگر مردم به نمایشگاه می آیند، دست خالی از آنجا بیرون نروند.
اگر چه قیمت کتاب با توجه به نرخ جهانی آن هنوز در ایران گران به نظر می رسد ولی در سنوات اخیر به دلیل رشد شدید کالاهای فرهنگی از جمله کاغذ و خدمات چاپ و نشر، حدود قیمت گذاری کتاب در ایران به صفحه ای یکصد تومان رسیده است که این رشد قیمت برای بسیاری از قشرهای جامعه بویژه جوانان و دانشجویان گرانی بیش از حد کتاب را تلقی می کند و خود به یکی از ابزارهای عدم استقبال از کتاب تبدیل می گردد.
در هر حال حضور پرشور مردم در نمایشگاه امسال نشان از آن دارد که جامعه فرهنگی ما زنده است، جوان است و پویا و اگر ما نتوانیم به این عاشقان مشتاق جواب درست و درخور نیاز بدهیم آنها راه دیگری را در این روزگار قحطی همه چیز در پیش خواهند گرفت و نتیجه یک چنین عملکردی بسیار زیان بار و جبران ناپذیر است.
*
جامعه فرهنگی ما و فروش بالای کتاب “بیشعوری”
شاید نویسنده، مترجم و ناشر کتاب ۲۳۰ صفحه ای بیشعوری نوشته خاویر کرمنت در روز انتشار فکر نمی کردند که این کتاب با عنوان منفی گرایی که با خود دارد در عرض مدت کوتاهی به چاپ دهم برسد و با تیراژ بالای بیست هزار نسخه در عرض کمتر از یکسال در بازار نشر از پا افتاده ایران، به عنوان پر فروش ترین کتاب سال تلقی گردد. در روی جلد نه چندان جالب و جذب کننده آن آمده است: “راهنمای علمی شناخت و درمان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت” شاید همین عنوان بیشعوری در جامعه ای که دچار هزاران گرفتاری ناشی از بیشعوری است موجب گردید که این کتاب مورد استقبال قرار گیرد! هر چند که مترجم با سئوالاتی از خواننده، طیف افرادی که این کتاب به دردشان می خورد را مشخص کرده ولی به نظر می رسد که علاقمندان به آن بیش از طیفی هستند که مترجم از آنها صحبت به میان آورده است. به بعضی از سئوالات مترجم کتاب توجه نمایید:
“آیا تا به حال دلتان خواسته یک صندلی را بر فرق پزشکی بکوبید که وقتی بعد از ساعت ها انتظار و پرداخت حق ویزیت کلان موفق به دیدارش شده اید بدون آن که اجازه بدهد در مورد بیماری تان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟
آیا وسوسه خفه کردن بزرگ های فامیل که دائماً مشغول فضولی و نصیحت و بزرگتری اند، زیاد به سروقتان می آید؟
آیا هر هفته دوستانی به سراغتان می آیند که بخواهند شما را به فعالیت تجاری یا آئین مذهبی جدیدی دعوت … کنند؟ و… “
اگر پاسخ تان به این پرسش ها مثبت است، این کتاب برای شما نوشته شده است. دکتر خاویر کرمنت که خود دچار یک چنین بیماری بوده است سرانجام روزی از خواب خرگوشی بیدار می شود و پس از بگومگو با تنها پسرش که نمی خواهد به کالج برود، در جستجوی مداوای بیماری بیشعوری خود می افتد و علی النهایه پی می برد که خود او بیشعوری بیش نیست و به فکر درمان این بیماری می افتد که ماجرای آن در کتاب آمده است.
او در پایان نتیجه می گیرد و افسوس می خورد که چرا زودتر به درمان بیشعوری خود اقدام نکرده است. اگر چه یک مقدار کتاب زمینه طنز هم دارد ولی مطالب آن طوری به رشته تحریر درآمده است که خواننده با خواندن آن بالاخره یکی از عوامل حاد بیشعوری را در خود پیدا می کند و در جستجوی درمان آن می افتد. درست مثل دکتر کرمنت که تخصص مقعدشناسی و بیماری های آن را رها کرده و اکنون در معالجه بیشعورها وقت سر خاراندن هم ندارد.
*
نظر کارل پوپر درباره علم
علم مانند تمام کارهای دیگر انسان، مصون از آسیب خطاپذیری او نیست. حتی اگر انسان آنچه را می تواند برای کشف خطاهای خود انجام دهد، باز هم نتایج کار او مطمئن نخواهد بود و حتی ممکن است اشتباه باشد. با این وجود انسان می تواند از خطاهای خود درس بگیرد. مردان بزرگ علم به ما نشان داده اند که تبدیل خطاپذیری انسان به دانایی به صورت فرضی سنجش پذیر، امکان دارد. من تا کنون جز این کاری نکرده ام که به شما نشان دهم عاشق پر شور دانشم. اما حقیقت آن است که با وجود ستایش فراوانم از نتایج شگرف و اغلب درست علم، آنها را یقینی نمی دانم. دستاوردهای علم همچنان فرضیه باقی می مانند و اگر چه با وسواس زیاد آزموده شده اند، باز هم یقین مسلم نیستند. درست بودن آنها را نمی توان ثابت کرد. البته می توانند چنان باشند، اما حتی اگر فرض بر این باشد که چنان نیستند، فرضیه های درخشانی اند که راه را برای بهترین تبیین ها می گشایند. نظریه های ما، فرضیه های ما، تلاش های جسورانه ما برای درک و فهم جهانند. مسلماً سرانجام آشکار می شود که شماری از آنها خطا بوده اند. ممکن است نادرستی آنها با نتیجه منفی یک آزمایش آشکار شود. البته می توانیم به درستی نظریه هایی که موفق به رد آنها نشده ایم، امیدوار باشیم و این خود ارزشی بالا دارد.
“جهان گرایش ها ـ کارل پوپر”
*
نظر محمدبن زکریای رازی درباره خود
آفریدگار خرد را از آن به ما ارزانی داشت که به مدد آن بتوانیم در این دنیا از همه بهره هایی که وصول و حصول آن در طبع ما به ودیعت نهاده شده است برخوردار گردیم. با خرد به امور غامض و چیزهایی که از ما نهان و پوشیده بوده است پی برده ایم. خرد است که به وسیله آن افعال عقلی خود را پیش از آن که بر حواس آشکار شوند، تصور می کنیم و از این رهگذر آنها را چنان در می یابیم که گویی احساسشان کرده ایم. سپس این صورت ها را در افعال حسی خود نمایان می کنیم و مطابقت آنها را با آن چه پیشتر تخیل و صورتگری کرده بودیم، پایدار می سازیم. چون خرد را چنین ارج و پایه و مایه و شکوهی است، سزا نیست که مقام آن را به پستی کشانیم، از پایگاهش فرود آریم و آن را که فرمانرواست فرمانبر گردانیم، بلکه باید حرمتش گذاریم، همواره بر آن تکیه زنیم، کارهای خود را موافق آن تدبیر کنیم و به صواب دید آن دست از کار کشیم و هیچ گاه نباید هوی را بر آن چیرگی دهیم، زیرا هوی آفت و مایه ی تیرگی خرد است.
“حکیم رازی ـ رسائل فلسفیه”
*
از کتاب فروشی های تهران تا کتاب فروشی های تورنتو
طبق اطلاعات اخذ شده از کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریمخان زند و کتاب فروشی های تورنتو (پگاه ـ سرای بامداد) پر طرفدارترین کتاب های موجود در بازار در هفته گذشته به شرح زیر بوده است:
در تهران
* قدرت بیان ـ نوشته: براسیان تریسی ـ ترجمه: پروین آقایی، انتشارات اشکذری ـ تهران ـ ۱۳۹۳ ـ چاپ هجدهم.
* بیشعوری ـ نوشته: خاویر کرمنت ـ ترجمه: محمود فرجامی ـ انتشارات تیسا، چاپ دهم ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
* جزء از کل ـ نوشته: استیو توتسز ـ ترجمه: پیمان خاکسار ـ نشر چشمه ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
* سیدضیاء عامل کودتا ـ صدرالدین الهی ـ نشر فردوس ـ تهران ـ ۱۳۹۳.
* من او را دوست داشتم ـ آنا گاوالدا ـ ترجمه: الهام دارچینیان ـ نشر قطره ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
ـ عشق های خنده دار ـ میلان کوندرا ـ ترجمه ـ فروغ پوریاوری ـ نشر روشنگران و مطالعات زنان ـ تهران ۱۳۹۳.
در تورنتو:
* تاریخ مذکر ـ رضا براهنی ـ انتشارات نگاه ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
* آغاز اسلام ـ فولکرپوپ ـ ترجمه: ب ـ بی نیاز (داریوش) ـ ناشر: فروغ ـ آلمان ـ ۲۰۱۴.
* کودتا ـ یروان ابراهامیان ـ ترجمه: ناصر زرافشان ـ نشر نگاه ـ تهران ـ چاپ چهارم ـ ۱۳۹۳.
* قصه ها، افسانه ها و سروده های مردم و سرزمین کانادا ـ نوشته: جمعی از نویسندگان ـ ترجمه و نگارش: حسن گل محمدی ـ انتشارات پگاه تورنتو ـ ۲۰۱۴.
*
تفکر هفته
با توجه به برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب در تهران، تفکر این هفته را به کتاب و کتابخوانی اختصاص می دهیم. بر اساس بررسی ها و تحقیقات کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته، اصولاً ما ایرانی ها به مطالعه چندان توجه نداریم، اما متخصصان و کارشناسان را عقیده بر آن است که موضوع مطالعه و خرید کتاب باید از دوران کودکی، مدرسه، دبیرستان تا دانشگاه به نوجوانان و جوانان آموزش داده شود. اینک که در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب در کشورمان هستیم، چقدر نیکوست که افراد و خانواده ها این هفته به اتفاق فرزندانشان سری به کتاب خانه های شهر تورنتو (پگاه ـ سرای بامداد) بزنند و حتماً تعدادی کتاب برای خود و فرزندانشان خریداری نمایند. به امید آن که در سال های آینده همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب در تهران، در تورنتو نیز به همت کتابفروشی ها، ناشران، مطبوعات و دوستداران کتاب، در این مدت نمایشگاه کتاب برگزار گردد و فرهنگ کتاب و کتابخوانی مورد توجه و ترویج قرار گیرد.
*
ملانصرالدین در تورنتو
از ملانصرالدین مرد بزرگ طنز و حقیقت گویی به زبان مزاح و مطایبه، خواستند که بیوگرافی خود را برای درج در کتاب “نام آوران ایرانی تورنتو” به نگارش درآورد. وی پس از مدتی که سعی کرد از این تقاضا سر باز زند، چون خود را در دیار غربت نام آور نمی دانست، سرانجام با ابرام و پافشاری دوست ناشر و تهیه کننده این کتاب، مطالب زیر را قلمی کرد:
“این بنده حقیر، این غربت نشین به تقصیر، این هندوانه به زیر بغل نهاده عالم کبیر، این مسما به ناصح بصیر، زادگاهم در ذهن و قلم رندان بزرگ و انسان های سترگی است که در این عمر طولانی و در این ایام سخت گذر و پر خطر و عناد آن چنانی، آن چه را که بر لسان و کلام من در جهت رفع کدورت و رهنمونی بشریت گذشته است را به تحریر درآورده و خوب و بد، زشت و زیبا به نام من چاپ کرده و فروخته اند. هر چند که به عادت مالوف، و به شرح موصوف در کسوت علما و ظاهر ادبا در میان جمع حاضر می شوم ولی ذهن و فکرم هیچ تبعیتی از رفتار و اعمال آنان ندارد و فقط این حالت، یادگاری ترک نشدنی و ردایی است ماندنی از ابوی گرام که پس از گذراندن دوران صباوت و ختم عم جزء مکتب خانه، مرا به این شکل و شمایل آراست.
شغل حقیر، تولید کلام و صحبت در محضر خاص و عوام و رهنمونی مردمان است که این کار را بدون توقع و اخذ وجه و دینار انجام می دهم. حال اگر کسی به سبیل دوستی و نسبت معلمی و شناخت ارزش رهنمونی، هدیه ای، چیزی، لقمه ای عنایت فرمود، بس نیکو والا، مخلصان راه حقیقت را روزی مقرر است که می رسد بی آن که خاطر آنان مکدر گردد. سال های سال است این گونه بوده و بعد از این هم چنین خواهد بود.
مرا عمری طولانی، با زندگی پر کیفیت و خودمانی، در مسقط الراس بلاد وطن جاری بود که بنا به خواسته مکرمه، مخدره عالی مقام، ملا بانوی خوش مرام، آن مایه آرام جان و کام، گردن نازک تر از مو نهادیم و عطای آن زندگی را به لقایش به متظاهرین و متعابدین و متجاسرین بخشیدیم و اینک در بلاد غربت با نان پنیری مختصر، دور از هر گونه شور و شر، بسر می بریم. همین که در زندگی توانسته ایم با همین حرکت ولو کوچک، دل آن بانوی بزرگوار شاد و خاطر او را از زندان غم نسوان آن دیار آزاد کنیم محکم کاری کرده ایم و به عاقبت بخیری خود وقوف داریم و خدای را شاکریم و امیدوار. به قول شاعر:
در غربت دلی شاد و بی محن دارم
من این لطف ز ملابانوی خویشتن دارم