۱

ایرانیان باستان و تولید خدمتگذار

یک حُسن بزرگ کشور باستانی ما تولید خادم و خدمتگذار بوده است (حتی قبل از این که خدابیامرز هوخشتره دستی به سر و روی مملکت بکشد و وحدت مملکت را به ارمغان بیاورد. هرودوت نوشته که خدمت مقدس سربازی را نیز هوخشتره باب کرد) یعنی قسمت بوده که از روز ازل بزنیم تو کار تولید خادم. چون علم و دانش و دمکراسی به کار ما نمی آمد. تجربه هم این را ثابت کرده بود. به عنوان مثال ذکریای رازی، اولش که در بخش آبشنگولی خدمت می کرد، همه ازش راضی بودند اما از وقتی که ناراضی شد و از دو راهی جاده خدمت، پیچید سمتِ جاده خاکی شک به معاد و قیامت و نبوت خودش کور شد. شانس آورد خودش نمرد. البته هر ملتی باید به کاری می پرداخت که توانایی اش را داشت. و این گونه نبود که فرضا ما هم مثل رومی ها بزنیم به کار تأسیس مجلس سنا و حق و حقوق شهروندی. یا همچون چینی ها در هر کوره دهات آمریکا یک “چاینا تاون” تاسیس کنیم. چون جناب باریتعالی از آن بالا برای هر ملتی وظیفه ای تعیین کرده بود. مثلا قسمت یونانی ها این بود که با همان شندرغاز درآمد بزنند به کار فلسفه و دمکراسی و حقوق بشر و این قبیل کارهایی که بوی قورمه سبزی می داد (خودشان می گویند کله طرف بوی “سوولاکی” می دهد) مادرمرده ها صبح تا شب می نشستند فلسفه می بافتند و از آرمانشهر سخن می گفتند. عینهو مرحوم سقراط که مجبورش کردند یک چتول شوکران را به سلامتی شهروندان برود بالا تا سرِ آتن سلامت باشد. چون این قبیل کارهای قبیحه در یونان خریدار داشت. والا ایرانی اگر هم می رفت تو کار تولید فکر و فلسفه، یا ورشکست می شد یا مثل شیخ اشراق سرش در حلب بر باد می رفت. (همه را برق می گیرد ایرانی را فانوس، چون ۹۰۰ سال پس از قتل شیخِ شهید، هنوز سر نوادگان شیخ در حلب بر باد می رود)Greek_Philosophers-H4

۲

چگونه خدمت متورم می شود

خلاصه، اینطوری شد که خدمت به خلق رفت توی جنِ ما، یا به قول فرنگی ها توی ژنِ ما. شاعر هم تاکید کرده که: طریقت بجز خدمت خلق نیست/ به تسبیح و سجاده و دلق نیست. نوشته اند صاحبان سجاده و دلق نیز در جوانی در غارها از بام تا شام در خدمت سجاده و دلق بودند، اما هنگامی که به طور اتفاقی طعم گوارای خدمت به خلق را چشیدند آن چنان تحت تاثیر قرار گرفتند که سجاده و دلق را رها کرده و به کسوت خادمین ملت درآمدند و خدمتی به خلق کردند که روی چنگیز را سفید نمودند. سرانجام در طول تاریخ آنقدر خدمتگذار خلق تولید کردیم که برای هر یک نفر، ده تا و گاهی وقتا صدا تا خادم تولید می شد. محمد بن جریر طبری نیز می نویسد:”در ملک عجم چنان خورده توی سر خدمت که خادمین مجبور همی بودند که بر سرِ خدمت به خلق همدیگر را لت و پار همی کنند.”

و اگر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکای سیصد میلیونی، ۲یا حداکثر ۳ نفر پیدا می شدند که پیه خدمت را به تن خود بمالند و آتش بزنند به مال و آبروی خودشان (تازه در آمریکا رئیس جمهور، فقط خادم ملت نبود. چون رسم بر این است که تا خادم انتخاب نشده، کاندیداهای خدمت می توانند دمار از روزگار هم دربیاورند و ازخدمت به عمه و خاله همدیگر نیز ابایی نداشته باشند، اما وقتی خادم انتخاب می شد همگی باید دست به سینه جلویش بایستند و خادم ملت این شانس را پیدا می کند که خادم کارخانه های اسلحه سازی و مایکروسافت و اپل و مک دونالد هم باشد) اما در ملک عجم یکمرتبه ۲۰۰۰ هزار نفر کاندیدای خدمت در کاخ ریاست جمهوری می شوند و جهانیان انگشت حیرت به دهان پرخنده می گزینند. به این ترتیب ایرانیان شدند پایه گذار صادرات خدمت.

اقتصادنادانان هم همیشه گفته اند که وقتی عرضه از تقاضا بیشتر باشد و سگ های مملکت نیز با اسید مشمول خدمت شده باشند، عاقلانه ترین کار این است که خدمت و خدمتگذار صادر شود. و اینطوری شد که خدمتگذاران ملت ایران خدمات خود را به یمن و لبنان و سوریه و سودان صادر کردند و حتی به هنگام بمباران یمن نیز دست بردار نبودند و از جیب ملت کشتی بشردوستانه روانه جیبوتی کردند!

۳

امان از دوغ لیلی، ماستش کم آبش خیلی

ایرانیان کانادا سرشان توی لاک خودشان بود تا اینکه یکروز صبح از خواب بیدار شدند و پی بردند که شب قبلش عده ای خدمتگذار صدیق شبانه سنت حسنه خدمت وطنی را احیا کرده اند. و خدمتگذاران صدیق که پیش از آن به طور پنهانی به حقنه خدمت به جامعه مشغول بوده، متقاعد شده بودند که خدمت وایرلس به چشم نمی آید و فایده ای ندارد. و این طوری شد که کنگره ایرانیان پس از هیاهوی بسیار و مختصری زد و خورد شکل گرفت؛ که آنهم جای نگرانی نبود چون مختصری زد و خورد و هیاهو برای هیچ، نمک تشکل های مدنی ایرانی است. از قدیم هم گفته اند امان از دوغ لیلی ماستش کم آبش خیلی. خدمتگذاران اولیه پس از چرتکه انداختن به این جمع بندی رسیدند که خدمت را باید از زندانیان بیگناه ایرانی آغاز نمایند. و رفتند سراغ دلال های بیگناهی که تنها جرمشان دلالی سلاح بود. جامعه ایرانی به خدمتگذاران صدیق پیغام داد که اخوی تعداد زیادی پناهنده بیگناه ایرانی نیز در زندان است. اما خدمتگذاران پسغام دادند که ما سیاسی نیستیم. شاید خدمتگذاران اولیه کنگره فرصت نیافتند خدمت شایانی به جامعه ایرانی تورنتو ارائه بدهند اما چنان هیاهویی به راه انداختند و بر طبل خدمت کوبیدند که خیلی ها وسوسه خدمت شدند و جنگ مغلوبه شد و این بار براندازان سلاح از نیام کشیدند و زیراندازان را به زیر کشیدند. گفتند اخوی چیزی توش نیست، هدف فقط خدمت است. براندازان پیغام دادند آن یک قلم ژنتیکی است. اما ما می خواهیم جمهوری اسلامی را بیندازیم و خدمتی اساسی بکنیم. و خدماتشان در تورنتو چنان فراگیر شد که پس از چند سال ایرانی جهت خدمت در تورنتو کم آمد به همین دلیل رفتند سراغ ایتالیایی ها. و به این ترتیب رومن کاتولیک ها نیز مشغول خدمات شایسته کنگره ایرانی گشته و عاقبت بخیر شدند…

* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.

tanzasad@gmail.com