“آنجا که شانه ای نیست”

 

جواد طالعی، نویسنده، روزنامه نگار و شاعر، عصر شنبه ۲۳ می ۲۰۱۵، در یکی از سالن های کتابخانه نورت یورک طی نشستی که از سوی نشریه شهروند برگزار شد، تازه ترین کتاب شعر خود با نام “آنجا که شانه ای نیست” را به حاضران معرفی کرد.

بالا از راست: جواد طالعی، یدی مزینانی در کنار جواد طالعی، بهرام بهرامی

بالا از راست: جواد طالعی، یدی مزینانی در کنار جواد طالعی، بهرام بهرامی

معرفی نویسنده را بهرام بهرامی برعهده داشت. بهرامی با شعری از جواد طالعی مراسم را آغاز کرد. او گفت، جواد طالعی از نظر سنی چند سالی از من کوچکتر است ولی از نظر شعری و ادبی چند مجموعه ی شعر بیشتر از من چاپ کرده است. شعرهای جواد یک آبشخور اجتماعی ـ سیاسی دارد. در سال های ۵۷-۵۶ من جواد را بیشتر می دیدم چون جاهایی که می رفتیم باهم بودیم مثل مجله فردوسی که من مقالاتی در مورد رئالیسم و ادبیات می نوشتم و جواد هم آنجا بود، و در آن محفل های روشنفکری آن دوره که اسماعیل خوئی مثل شمع شب افروزی می کرد و ما شعرهایش را می شنیدیم. بعدها که اوضاع سیاسی داشت شلوغ می شد، در خانه های دوستان برای شعرخوانی جمع می شدیم.

جواد طالعی زاده ی تهران و ساکن شهر کلن در آلمان است. پیش از آغاز همکاری حرفه‌ای با مطبوعات در اواخر دهه‌ی ۴٠، شعر می سرود و قصه و نقد هنر می نوشت. فعالیت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را در سال ۱۳۵۰ با روزنامه ی اطلاعات آغاز کرد و تابستان همان سال به تحریریه ی روزنامه کیهان پیوست. او در سال های ١٣۵۵ تا ١٣۵٨ عضو هیئت مدیره‌ی سندیکای روزنامه‌نگاران و همزمان از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران بود و در ده شب شعر گوته در باغ فرهنگی آلمان در پاییز ۵۶ حضور داشت. اندکی پس از انقلاب ١٣۵٧، به دلیل مبارزه با سانسور مذهبی، از روزنامه‌ی کیهان اخراج شد و همراه سایر دوستان اخراجی خود روزنامه‌ی «کیهان آزاد» را بنیاد نهاد. این روزنامه می‌رفت تا در فاصله‌ی کوتاهی به یکی از نشریات معتبر و مدرن ایران بدل شود، اما با یورش ماموران دادستانی انقلاب به تعطیلی کشانده شد. پس از آن او در چند نشریه ی دیگر با نام خود یا نام مستعار کار کرد اما در نهایت و با سخت تر شدن شرایط در سال ١٣۶۵ به آلمان مهاجرت کرد. در سال‌های تبعید، با نشریات و رسانه‌های گوناگون همکاری داشته است. او از سال ۲۰۰۰ مدیر دفتر اروپایی «شهروند» بود. بعد از آن تا سال ۲۰۱۴ یعنی زمان بازنشستگی با بخش فارسی رادیو صدای آلمان (دویچه وله) همکاری داشت و به عنوان کارشناس مسائل خاورمیانه نیز با رادیو فرانسه همکاری دارد.

او همچنین همکار نشریه شهروند کانادا باقی مانده است.

از جواد طالعی سه دفتر شعر دیگر با نام های “طلایه”(۱۳۴۷)، “باد و ماهورهای خاکستر”(انتشارات رواق، ۱۳۵۷)، ” یکشنبه خاکستری”(زاربروکن آلمان، ۱۳۷۸) و قصه بلند ” Station13″ به زبان آلمانی در سال ۲۰۱۲ توسط نشر گوته و حافظ در آلمان منتشر شده است.

جواد طالعی از حاضران برای حضور در جلسه تشکر کرد و از همه خواست برای گرامیداشت یاد شاعر تازه درگذشته، محمدعلی سپانلو، یک دقیقه سکوت کنند.

او گفت: چند سال پیش وقتی که مهدی سحابی، روزنامه نگار و مترجم نامدار و پرکار ایرانی در پاریس سکته کرد و درگذشت، من مقاله ای نوشتم به نام جوانمرگی روشنفکران در ایران، تصادفا چند هفته قبل از مرگ سپانلو، باز این فکر به دلیل درگذشت چند نویسنده و هنرمند جوان دیگر در من زنده شد و رفتم در اینترنت جستجو کردم و دیدم میانگین سن شانزده روشنفکر، شاعر و ادیب ایرانی که در دوران حیات جمهوری اسلامی فوت کرده اند، ۶۴ سال بوده و ۶۰ درصد آنها در زیر ۶۰ سالگی جان باخته اند. تنها نتیجه ای که می توان گرفت این است که شرایط بسیار سخت و ناگوار کشور و حساسیت بیش از اندازه ای که معمولا اهل قلم نسبت به سرنوشت هم میهنان و هم نوعانشان دارند، باعث جوانمرگی آنان است.

همزمان با این پژوهش، پنج روحانی را هم پیدا کردم که در این ۳۷ سال فوت کرده اند، میانگین سن آنها ۹/۸۹ سال بوده. و این نشان می دهد چقدر تفاوت هست بین افرادی که به مسائل کشورشان حساسیت دارند و آنها که حساسیت ندارند

جواد طالعی در مراسم معرفی کتاب شعرش در تورنتو

جواد طالعی در مراسم معرفی کتاب شعرش در تورنتو

.

در ادامه ی مراسم جواد طالعی چند شعر از کتابش را انتخاب کرد و خواند:

اینجا نه زمین زیر پا مال من است

نه خاک، نه آب، نه هوا مال من است

اینجا همه آنچه هست زان دگران

تنها غم پنهان شما مال من است

“آنجا که شانه ای نیست” ۱۱۹ صفحه در سال ۲۰۱۵ توسط نشر گوته و حافظ در بُن آلمان منتشر شده است. جلال رستمی گوران در مقدمه ی کتاب با اشاره به اینکه” ۶۵ سالگی شاعر بهانه ای برای انتشارات گوته و حافظ در چاپ این گزیده ی اشعار شده”، می نویسد: «جواد طالعی قبل از اینکه روزنامه نگار باشد، شاعر است. شاعری که شغل روزنامه نگاری دارد… در کشورهایی که دیکتاتوری بر آنها حاکم است از جمله کشور ایران، هنر و حاملان آن یک وظیفه ی جدی اخلاقی نیز بر دوش دارند…. دین حکومتی در ایران خود به نماد بی اخلاقی و تولیدکننده ی فقر و فساد تبدیل شده است. در این شرایط است که بعضی از شاعران، نویسندگان، هنرمندان و سیاست ورزان به نقد این زاویه از حکومت دینی پرداخته و این نقادی را وظیفه ی خود می دانند. با توجه به این وظیفه است که می توان جواد طالعی را در زمره ی شاعران اخلاق گرا به معنای وسیع کلمه به حساب آورد. شاعر اخلاق گرایی که دل نگرانی های اخلاقی اش اشعار او را به اشعار سیاسی / اجتماعی خیلی نزدیک می سازد…»

“آنجا که شانه ای نیست” شامل سه دفتر و گلچینی از شعرهای پیش و پس از انقلاب جواد طالعی و تعدادی شعرهای جدید او را در بر دارد:

از عشق و پاکبازی وقتی می گویم

مشتی هزار مرتبه سنگین تر از پتک

از پشت شیشه دهانم را

                           تهدید میکند

و از میان گلهای قالی

صد زنده یاد سرک می کشند

انگار باید اینها

که در من اند و با من

       از عشق مرده باشند.

قرار بود در این برنامه بابک امینی، هنرمند نوازنده نیز حضور داشته باشد و قطعاتی بنوازد، اما متأسفانه نتوانست خودش را به جلسه برساند.

در بین دو نیمه نویسنده کتابش را برای علاقمندان امضا کرد.

در نیمه ی دوم، جواد طالعی در هیئت روزنامه نگار کارشناس مسائل ایران و خاورمیانه، با عنوان “منافع مردم ایران را چه چیز تأمین می کند: ادامه ی انزوا یا همکاری با اقتصاد گلوبال؟”با حاضران سخن گفت.

او گفت: این روزها مذاکرات هسته ای با جدیت دارد دنبال می شود و هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که در نهایت این مذاکرات به کجا خواهد رسید آیا به توافقی منتهی می شود که باعث بیرون آمدن ایران از انزوا شود یا به خاطر خشک سری مقامات ایرانی تحریم ها ادامه پیدا خواهد کرد. کمااینکه دو سه روز گذشته، آقای خامنه ای گفت ما به هیچ وجه اجازه نمی دهیم مراکز هسته ای مان مورد سئوال قرار گیرند و کمی تردید وجود دارد که آیا در پشت صحنه هم این مشکلات وجود دارد یا اینها مصرف داخلی دارد.

طالعی گفت که فارغ از بحث مذاکرات هسته ای می خواهد بحث هایی را درباره ی موقعیت ایران در بازار گلوبال جهانی که از حدود بیست و پنج سال پیش توسط کارشناسان مطرح می شده، با حاضران در میان بگذارد. او افزود: قبل از حمله آمریکا به افغانستان و عراق (سال ۲۰۰۱) یک گروه کار از کارشناسان اقتصادی معتبر جهان و استراتژیست های سیاسی در واشنگتن تشکیل شد. موضوع نشست این گروه کار که من همان زمان ترجمه کردم و به تفصیل در شهروند منتشر کردیم، تعیین تکلیف بازار گلوبال جهان بود. این گروه کار دنیا را به پنج بازار مستقل مرتبط به هم ـ زنجیره ای ـ تقسیم کردند. یکی بازار شرق به زعامت چین، یکی بازار آمریکای شمالی به زعامت ایالت متحده آمریکا، یکی بازار اروپای شرقی و غربی تا مرز روسیه به زعامت آلمان با مشارکت فرانسه و بریتانیا، یکی بازار هندوچین به زعامت هند که شامل هند و پاکستان و برمه و آن مناطق می شد. بازار پنجم بلاتکلیف ماند و بر سر آن بحث بود. بعضی از کارشناسان پیشنهاد کردند جهان غرب اسرائیل را تقویت کند و رهبری بازار پنجم را به اسرائیل بدهد. این بحث چند روز بیشتر طول نکشید و به اتفاق کنار گذاشته شد به این دلیل که نه نیروی انسانی کافی داره و نه منابع کافی و از همه مهمتر در منطقه منفور است و کسی با آن کار نمی کند. نکته حساس اینجاست که از آن زمان تا ۲۰۰۳ که با حمله به عراق صدام حسین سقوط کرد، دو سال مانده بود. بعضی پیشنهاد کردند که در عراق صدام حسین را برداریم و ناسیون سازی کنیم و حکومتی همسو با غرب سر کار بیاوریم و بازار پنجم را که شامل خاورمیانه می شود با ۳۰۰میلیون خریدار به عراق بدهیم. این پیشنهاد هم رد شد. بعد رسیدند به ایران و همه متفق القول بودند که در منطقه هیچ کشوری مناسب تر از ایران برای رهبری بازار گلوبال پنجم نیست. ایران می تواند به مرکز تولیدات ما تبدیل شود. راه های سوق الجیشی خوب دارد. منابع غنی و نیروی آموزش یافته کافی دارد. اما بعد از ششماه بحث به این نتیجه رسیدند که تا زمانی که جمهوری اسلامی با این ترکیب و مراکز متعدد قدرت هست، با هر کس به توافق برسیم کس دیگری ممکن است بیاید و به هم بزند. بنابراین زمانی می شود ایران را کاندیدا کرد که یک نظام قانونمند داشته باشد. از همان زمان طرح حمایت از اصلاحات در غرب جدی شد. وقتی آقای خاتمی آمد به برلین برای ایشان یک سخنرانی گذاشتند در پای مجسمه حافظ و گوته که در آنجا برای من عجیب بود که ایشان گفت اگر جهان غرب با ما کنار بیاید یک بازار سیصد میلیونی را در اختیار دارد. من آنجا فهمیدم آنها این ماجرا را دنبال کرده اند. این بازار سیصد میلیونی الان شده پانصد میلیون و هنوز منتظر یک نیروی رهبری کننده است.

در مورد تحریم ها، نهادهای اقتصادی غرب همیشه با آن مخالف بودند و این تصمیم نهادهای سیاسی بود. در سال ۲۰۱۰ اتاق بازرگانی ایران و آلمان گزارشی را منتشر کرد که ادعا کرده بودند با تحریم ایران ما ۱۸۰هزار فرصت شغلی را از دست داده ایم و این برای جامعه ی آلمان که بزرگترین صادرکننده است، چنین چیزی شوک آور است.

هنوز هم جهان غرب منتظر است که در ایران اتفاقی بیفتد. نه اینکه به دنبال سرنگونی باشد، ولی به طور کلی وقتی گفتمان های آمریکا را دنبال می کنم می بینم جهان غرب مایل است که در داخل جمهوری اسلامی تغییراتی به وجود بیاید و حکومتی بر سر کار بیاید که توانایی معامله داشته باشد. علت استقبال از روحانی این است که اینها تصور می کنند روحانی معتدل است و می تواند شرایطی ایجاد کند که در واقع بتوانند معامله کنند. تا قبل از تحریم ها، آلمان ۴ میلیارد یورو به ایران جنس می فروخت، این در زمان احمدی نژاد رسید به ۶۰۰ میلیون یورو .

طالعی افزود، اینها را می خواستم نه به عنوان نظر بلکه به عنوان خبر با شما در میان بگذارم تا با هم درباره اش بحث کنیم.

تعدادی از شرکت کنندگان در جلسه نظر خود را در این زمینه اظهار داشتند و نیم ساعت پایان جلسه به بحث و گفت وگو اختصاص یافت.