شش سال پیش، درتابستان و پاییز سال ۱۳۸۸، درجریان تظاهرات اعتراض به تقلب آشکار یا “مهندسی” انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، دو شعار بیش از شعارهای دیگر درخیابان های تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور طنین داشت: «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما» و «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن». بررسی درستی یا نادرستی ماهیت این شعارها – اولی درخواست از بیگانه و دومی توهم سرعقل آوردن خودکامه حاکم – موضوع این نوشتار نیست. به هرحال، مخاطب شعار نخست یعنی باراک حسین اوباما به آن اعتنایی نکرد و به نگارش نامه های فدایت شوم به سیدعلی خامنه ای ادامه داد که نتیجه نهایی آن نیز ظاهرا قرار است تا دو هفته دیگر، موعد نهایی دستیابی به توافق هسته ای بین جمهوری اسلامی و کشورهای موسوم به ۱+۵ مشخص شود. شعار دوم نیز اثری بیش از اولی نداشت زیرا نه تنها سیدعلی خامنه ای – که رأی و نظر خود را بر برآیندنظر هفتاد و چند میلیون ایرانی ارجح می داند – کمترین اعتنایی به این شعار نکرد بلکه از زبان پرقیچی های ذوب شده در ولایت مطلقه فقیه مانند مهدی طائب رییس قرارگاه عمار، اعلام کرد که حفظ رژیم سوریه برای حکومت آخوندی حتی بر حفظ استان خوزستان نیز برتری دارد.
درجریان این سال ها، به رغم تحولات گوناگون از جمله فشار خردکننده و کمرشکن تحریم ها، کاهش شدید بهای نفت و به تبع آن درآمد ارزی کشور و حتی تغییر سکانداری قوه مجریه از دولت “بی دنده و ترمز” محمود احمدی نژاد به دولت “کلیددار و اعتدال گرای” شیخ حسن روحانی، تغییری دراین اولویت بندی به وجود نیامده است.
حتی تحولات میدانی و شکست ها و عقب نشینی های ناگزیر ارتش بشار اسد نیز چیزی از خیره سری ویرانگر و ایران بربادده سیدعلی خامنه ای نکاسته است. به گزارش “رادیو فردا”: «حسین امیرعبدالهیان معاون عربی و افریقایی وزارت امورخارجه، درتاریخ ۱۹ خرداد در گفتگو با خبرنگاران در تهران گفت هیچ تغییری در سیاست حمایت جمهوری اسلامی از سوریه به وجود نیامده است»!
این “سیاست حمایت جمهوری اسلامی از سوریه” که به گفته معاون وزارت امورخارجه “هیچ تغییری در آن به وجود نیامده”، چه کم و کیفی داشته است؟ پاسخ این پرسش را می توان از گزارش هفته گذشته خبرگزاری “بلومبرگ” دریافت. بنابراین گزارش: «یک مقام بین المللی می گوید برآوردها و تحقیقات نشان می دهد تهران سالانه ۶ میلیارد دلار هزینه حکومت اسد می کند و در مواردی این کمک مبلغی تا ۱۵ میلیارد دلار را دربرگرفته است. در سال های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ تهران مبلغی بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار به حکومت اسد کمک کرده است».
تارنمای “بالاترین” نیز دراین مورد می نویسد: «در این گزارش به برآوردهای “استفان ده میستورا” نماینده سازمان ملل در امور سوریه اشاره شده است. همین گزارش حاکی است که “ندیم شهادی” تحلیلگر موسسه “چاتم هاوس” و مدیر موسسه مطالعات شرق مدیترانه در گفتگو با شبکه خبری بلومبرگ گفته است تحقیقات او دراین مورد نشان می دهد که حکومت جمهوری اسلامی درسال های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار به حکومت اسد کمک کرده است».
آیا این حجم عظیم از حاتم بخشی به عنوان کمک از کیسه مردم بی نوایی که تا خرخره در گرداب فقر، تورم، بیکاری و ازهم پاشیدگی شیرازه اجتماعی فرورفته اند، تاکنون دستاوردی نیز داشته است؟
شوربختانه پاسخ بخشی از این پرسش مثبت است زیرا اگر این کمک ها نبود، رژیم بشار اسد با همه قساوت و جنایتکاریش در همان ماه های نخست آغاز تظاهرات مردمی درسال ۲۰۱۱ و پیش از بازشدن پای گروه های بنیادگرایی مانند داعش، جبهه النصره و… و تبدیل درگیری ها به جنگ تمام عیار داخلی سقوط می کرد و جلوی بیش از ۲۰۰ هزار کشته، ویرانی کامل سوریه و آوارگی بیش از نیمی ازمردم آن گرفته می شد.
اما، در مورد بخش دیگر پرسش، پاسخ منفی است زیرا حکومت آخوندی نتوانسته در قبال دهها میلیارد دلاری که در چاه ویل حمایت از نظام استبدادی و جنایتکار بشار اسد ریخته، کمترین دستاوردی در زمینه تقویت و تثبیت آن داشته باشد. تارنمای حکومتی “دیپلوماسی ایرانی” در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ می نویسد: «بعضی از تحلیل ها نشان می دهد که بشار اسد، رییس جمهوری سوریه به سراغ طرح “ب” رفته که به موجب آن از مناطق غیر استراتژیک ازنظر او، عقب نشینی می کند و دفاع را به شهرهای اصلی که همچنان تحت اداره حکومت هستند منتقل می کند». توضیح این که درحال حاضر بیش از دو سوم خاک سوریه در دست داعش، جبهه النصره و ارتش آزاد سوریه و ائتلاف مخالفان رژیم بشار اسد است و “عقب نشینی از مناطق غیراستراتژیک” به این معنی است که رژیم روسیاه و جنایتکار بشار اسد از بخش های بزرگی از یک سوم باقی مانده خاک سوریه نیز عقب نشینی می کند.
تارنمای “دیپلوماسی ایرانی” وضعیت کنونی رژیم بشار اسد را چنین تشریح می کند: «آنچه این روزها در میان نخبگان طرفدار حکومت بشار اسد می شنویم، بیش از همه نشانه ناراحتی و سرخوردگی و ناامیدی آنها است… این روزها تهدید دمشق بیش از هر زمانی مطرح شده و حکومت سوریه خوب می داند سقوط دمشق به معنای پایان کار آن است».
آنچه “دیپلوماسی ایرانی” درمورد سقوط دمشق و پایان کار حکومت سوریه می گوید تا حدودی درست است اما آنچه ناگفته می گذارد این است که این شکست، که برای اجتناب از آن دهها میلیارد دلار از سرمایه های کشور دود شده و به هوا رفته، در واقع بیش از آن که شکست حکومت سوریه باشد، شکست فاجعه بار ج.ا. است!
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8@gmail.com