به بهانه برگزاری “نظرسنجی” هیات مدیره جدید کنگره ایرانیان کانادا

پیش درآمد

هیات مدیره جدید کنگره ایرانیان کانادا روز شنبه ۴ جولای با ارسال پست الکترونیکی به همگی اعضای کنگره از آنان درخواست کرده تا در یک نظرسنجی در ارتباط با مذاکرات هسته یی جمهوری اسلامی شرکت نمایند. برای آگاهی هموطنان ایرانی که عضو کنگره نیستند متن کامل درخواست کنگره در اینجا آورده می شود:

“روز پنجشنبه ۲ جولای، ۲۰۱۵ رادیو کانادا با هیات مدیره کنگره ایرانیان کانادا تماس گرفت و درخواست انجام مصاحبه ای را درباره مذاکرات هسته ای ایران و تاثیر آن بر ایرانیان کانادایی مطرح کرد. تصمیم هیات مدیره بر این شد که در این رابطه از اعضای کنگره نظرسنجی شود تا بتوان نظر آنان را در طول مصاحبه مطرح کرد. بر اساس سئوالات مطرح شده از طرف رادیو کانادا پرسش نامه ای را آماده کرده و برای اعضای کنگره از طریق ایمیل ارسال کرده ایم. از شما خواهشمندیم در اسرع وقت به این پرسشنامه پاسخ دهید. این نظرسنجی به صورت مخفی انجام می شود و نام پاسخ دهنده مشخص نخواهد بود. این پرسش نامه تنها برای اعضای کنگره فرستاده شده است.”

همانطوری که در توضیحات کنگره آمده، این نظرسنجی به منظور انعکاس نظرات اعضای کنگره به رادیو کانادا برای مصاحبه پیش روی هیات مدیره تهیه شده. در ابتدا بر این نکته تاکید نمایم که مراجعه مدیریت اجرائی به اعضا و دریافت نظرات آنان در مواردی حساس و پر اهمیت که بر سرنوشت همگی تاثیر دارد، امری نیکو و پسندیده بوده و با نفس این کار مخالفتی نیست، اما اگر این مهم به درستی تعریف نشده و با طرح پرسش های نادرست پی گیری شود نه تنها به هدف نخستین آن که بالا بردن آگاهی اعضا و سطح مشارکت آنان در تصمیم گیری ها ست کمکی نکرده، بلکه چه بسا با استفاده نابجا و نادرست به بیراهه نیز منتهی گردد!

رضا بنایی، رئیس پیشین کنگره ایرانیان کانادا

رضا بنایی، رئیس پیشین کنگره ایرانیان کانادا

نمونه ای از اینگونه نظرسنجی ها “همه پرسی” جمهوری اسلامی در ابتدای تاسیس حکومت کنونی در فروردین ۱۳۵۸ است. آنان که سنشان اجازه می دهد به خاطر دارند که چگونه آیت اله خمینی با نیرنگ و فریبکاری و سوء استفاده از جو موجود جامعه در آن روزها سیستم حکومتی را که هیچگونه شناختی از آن وجود نداشت و تعریفی از آن هم برای مردم نشده بود به “همه پرسی” گذارد و آن را علیرغم مخالفت کسانی که تا حدودی با نیات و روحیه و اهداف وی آشنایی داشتند به شکلی کاملا ناشناخته و قبل از تدوین قانون اساسی و در نبود مجلس موسسان به تصویب رسانید! آیت اله خمینی مدعی بود که خواست همگی مردم جمهوری اسلامی است پس با ترتیب یک همه پرسی فرمایشی از مردم درخواست شد تا بگویند جمهوری اسلامی آری یا نه! نتیجه آن شد که مردم ایران بدون آگاهی از محتوای جمهوری اسلامی به فرم حکومتی رای دادند که چند ماه بعد رژیم ولایت فقیه از آن زاده شد.

بنابرین اگر هدف از مراجعه به افکار عمومی برای مطلبی خاص گردآوری نظرات و انعکاس صحیح آن باشد، ابتدا لازم است تا موضوع مورد نظر به روشنی توضیح داده شده تا پس از بررسی دقیق جزییات بتوان با طرح پرسش های درست و اصولی به نظرسنجی اصولی و منطقی در گردآوری عقاید عمومی روی آورد.

اما هیات مدیره جدید کنگره بدون پیمودن مسیر فوق و ایجاد زمینه قبلی برای آشنایی اعضا با جزییات مذاکرات اتمی و شرایط و درخواست های طرفین مذاکره به ناگاه از میان کار به پایان آن پرش نموده و به طرح پرسش های بسیار مهمی در ارتباط با مذاکرت اتمی جمهوری اسلامی از اعضا روی آورده. البته بهانه هیات مدیره هم در این رابطه درخواست مصاحبه از جانب رادیو کانادا اعلام گردیده است. آیا عملکرد هیات مدیره در این رابطه روشی پسندیده و اصولی بوده و یا برای رسیدن به اهدافی دیگر انجام یافته؟ این نوشته کوشش می نماید تا با یادآوری و پرداختن به اصل موضوع، نخست ضرورت این کار را بررسی نموده و سپس در صورت نیاز به نظرسنجی، راه کار مناسب و پرسش های مورد نظر آن را پیشنهاد نماید.

 

پیشینه تلاش های جمهوری اسلامی برای دستیابی به بمب اتمی

 

بر اساس آنچه که تا کنون از سوی منابع آگاه منتشر گردیده و به صورت جسته و گریخته و پراکنده در نوشته های برخی از مسئولان جمهوری اسلامی نیز آورده شده است، رهبری و مقامات نظامی و دولتی حکومت ایران از دیر باز و در حقیقت پس از به بن بست رسیدن در جنگ با عراق به این فکر افتادند که تنها راه چاره در درازمدت برای تعبیر خواب و خیال های رهبری جهان اسلام دست یافتن به سلاح استراتژیکی است که بتواند جوابگوی عطش نامعقول و جاه طلبانه جمهوری اسلامی باشد. این سلاح تعیین کننده و موثر در خیال مسئولان جمهوری اسلامی چیزی نبود جز سلاح اتمی. بدین منظور جمهوری اسلامی برای دستیابی به این آرزوی کودکانه فعالیت های خود را در این زمینه گسترش داده و با پنهان کاری و بردن مراکز تحقیق و آزمایش و تولید سلاح هسته ای به داخل پادگان های سپاه پاسداران و یا در زیر تپه ها و کوه هایی که به وسیله پاسداران حفاظت می شدند هزینه های سرسام آور و مضاعفی را (به جهت مخفی کاری ) از کیسه مردم ایران در سه دهه گذشته به کشور تحمیل کرد. در تمامی دورانی که حکومت اسلامی ایران در پی دستیابی به سلاح اتمی بود مردم ایران از کم و کیف اعمال مسئولان این برنامه زیانبار بی اطلاع بوده و کوچکترین خبری از وسعت کارها و هزینه های مادی و معنوی آن نداشتند.

غافل از اینکه کوشش های ماموران خرید و اطلاعاتی جمهوری اسلامی در خارج از کشور برای دست یافتن به دانش سلاح اتمی از سوی کشورهای پیشرفته غربی و سازمان های اطلاعاتی آن زیر نظر گرفته شده بود و رصد می گردید تا در زمان لازم از آن پرده برداشته شود.

اما در سال ۲۰۰۲ با “لو رفتن” تاسیسات غنی سازی اورانیوم در نطنز و آب سنگین اراک طشت رسوایی جمهوری اسلامی از بام افتاده و فعالیت های مخفی آن برای تولید سلاح اتمی بر همگان آشکار گردید. با رو شدن رسوایی برنامه اتمی جمهوری اسلامی کشور ایران وارد بحرانی تازه شد. در اینجا اشاره به بخشی از نطق احمد شیرزاد نماینده اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی که در تاریخ نوامبر ۲۰۰۳ و پس از آشکار شدن تلاش های مخفیانه جمهوری اسلامی در مجلس ایراد گردید گویای شدت بحرانی است که از آن زمان دامن کشور ایران را رها نکرده است:

“آن زمانی که ساده لوحانه سر خود را به زیر برف کردند، ‌‏پروژه‌های بلندپروازانه ‌‏بی‌هدف طراحی کردند، ‌‏نامعقول‌ترین و نامتعارف‌ترین شیوه‌ها را برای دستیابی به فناوری هسته‌ای برگزیدند ‌‏و فکر نکردند که آنچه می‌کنند روزی در معرض دید و بررسی متخصصان جهان قرار می‌گیرد؛ ‌‏آن روز که سایت عظیم ۵۰ هزار متری زیرزمینی طراحی کردند تا در چند متر مربع از یک گوشه آن چند دستگاه سانتریفوژ نصب کنند، فکر نکردند که اگر از این چاه فناوری استراتژیک درنیاید، نان تبلیغات استکباری درخواهد آمد. آری در آن زمان باید روزی را می دیدند که علیه ما تیتر شود که جمهوری اسلامی ۱۹ سال به دنیا دروغ گفته است. آیا با فرض هر موفقیتی این ضربه عظیم معنوی و تبلیغاتی قابل توجیه است؟”

 

مذاکرات اتمی جمهوری اسلامی با کشورهای غربی و بویژه ۵+۱

 

با پرده برداری از تلاش های پنهان جمهوری اسلامی برای تولید سلاح اتمی دولت های غربی و نمایندگان آنان مذاکراتی را با مسئولان جمهوری اسلامی برای توقف این فعالیت ها آغاز کردند.

کشورهای غربی با شناخت دقیق از نقش و عملکرد سازمان های زیربط بین المللی چون آژانس بین المللی انرژی اتمی و نحوه کارکرد سازمان ملل متحد و شورای امنیت آن با برنامه ریزی حساب شده ای به مذاکره با مسئولان جمهوری اسلامی پرداخته و همزمان مصوبه ها و قطعنامه هایی را برای ایراد فشار بر جمهوری اسلامی به منظور بی اثر نمودن و از بین بردن برنامه هسته ای آن تدوین و در مجامع بین المللی علیه کشور ایران و مردم بی خبر آن تصویب نمودند. فقط در شورای امنیت سازمان ملل ۸ قطعنامه بر علیه ایران به تصویب رسیده که اینها جدا از قطعنامه های دیگری است که به وسیله شورای حکام سازمان بین المللی انرژی اتمی و تحریم های جداگانه از سوی آمریکا و پارلمان اروپا به تصویب رسیده و اعمال گردیده است.

فشارها و تنگناهای حاصله از این تحریم های گسترده که شوربختانه آثار و نتایج و زیان های ناشی از آن به دلیل سانسور و خفقان حاکم بر ایران تا کنون به درستی اندازه گیری نشده و تنها با مرور زمان و دست یافتن به آمار و ارقام واقعی امکان پذیر خواهد بود سبب گردید که رژیم جمهوری اسلامی همزمان با پایان یافتن دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد برای جلوگیری از سقوط دست به یک اصلاح و آرایش جدید در سطوح اجرائی حکومت زده و با”نرمشی قهرمانانه ” و به خدمت گرفتن یکی از مهره های ظاهر الصلاح به نام حسن روحانی رفتاری متفاوت با گذشته برای رسیدن به گونه ای سازش در سطح بین المللی از خود نشان داده و در صدد ترمیم تصویر ناهنجار و زشت بین المللی خود بر آید.

نتایج این رویکرد نوین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی را می توان در اشتیاق این رژیم برای مشارکت در سلسله مذاکرات با کشور های ۵+۱ و مسئولان وزارت خارجه این کشورها و همچنین پس از سالیان دراز در مذاکرات مستقیم با وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا (“شیطان بزرگ”) در دو سال گذشته مشاهده کرد.

اما نکته برجسته و مهمی که در طی برگزاری این مذاکرات به چشم می آید، رعایت شدت همان درجه از پنهان کاری مشابهی است که جمهوری اسلامی در دوران گذشته هنگام تلاش برای دست یابی به سلاح اتمی به کار می برد! با این تفاوت که این بار جزئیات تعهدات و قول و قرارهای مسئولان وزارت خارجه رژیم اسلامی که با دستور مستقیم رهبر پی گیری می شوند، بایستی تنها از دید و چشمان مردم ایران پنهان نگاه داشته شوند!

 

“نظرسنجی” کنگره ایرانیان کانادا در رابطه با برنامه اتمی جمهوری اسلامی

 

اکنون با عنایت به توضیحات فوق به بررسی “نظرسنجی” هیات مدیره کنگره و اهداف حاصله از آن می پردازیم:

الف: بی خبری پرسش شوندگان از مواد و بندهای توافقنامه هسته ای

در پرسش نخستین نظرسنجی کنگره آمده: آیا شما موافق توافق هسته ای با “ایران” هستید؟ و بلافاصله از پرسش شونده خواسته شده تا با آری و یا نه پاسخ دهد. همانطوری که پیش از این توضیح داده شد نه تنها ایرانیان و مردم عادی از مواد و بندهای مورد توافق مذاکرات هسته ای کمترین اطلاعی نداشته، بلکه حتا این جزییات از چشم بسیاری از مسئولان رده بالای رژیم نیز دور نگه داشته شده اند. برای اثبات این مدعی کافیست به جنجال و مشاجره ای که در مورد فکت شیت منتشره از طرف وزارت خارجه آمریکا پس از نشست لوزان در تهران در بین مقامات جمهوری اسلامی درگرفت اشاره شود. در آن زمان بسیاری از نمایندگان مجلس اسلامی و برخی از مقامات دیگر به نادقیق و یکسان نبودن فکت شیت ارائه شده از سوی مذاکره کنندگان ایرانی اعتراض کردند! بنابراین هیات مدیره کنگره بایستی توضیح دهد که بدون آگاهی و اطلاع از کم و کیف تعهدات طرف ایرانی در توافق نامه مورد اشاره چگونه می توان در یک “نظرسنجی” شرکت و نسبت به سود و یا زیان آن اظهارنظر نمود؟! آیا هیچ انسان عاقلی پیش از خواندن متن هر قراردادی موافقت و یا مخالفت قبلی خود را پیشاپیش با آن اعلام می کند که از اعضا کنگره خواسته شده تا چنین کنند؟ آیا حتا هیات مدیره کنگره خود نسخه ای از این “توافقنامه” را مشاهده کرده و یا خوانده که به استناد آن دست به یک چنین “نظرسنجی” زده است؟

ب: استنباط و نتیجه گیری از “توافقنامه” نادیده!

سه پرسش بعدی “نظرسنجی” ارسالی در حقیقت به گونه ای در جستجوی یافتن نظرات اعضا از تبعات احتمالی امضای توافقنامه هسته ای است. بدیهی است بدون اطلاع از متن توافقنامه اظهارنظر در مورد تبعات بعدی آن نیز امری خیالی و دور از واقعیت خواهد بود.

برای نمونه و از بابت اطمینان بیشتر کافیست از این منظر نگاه دقیقتری به پرسش دوم بیاندازیم. در پرسش دوم از اعضا خواسته شده که بگویند آیا دستیابی به توافق هسته ای نتایج مثبتی برای ایرانیان کانادا خواهد داشت یا خیر؟

همانطوری که در پیش آوردیم جمهوری اسلامی پس از روبرو شدن با تحریم های گسترده و در نهایت با قطع شریان مالی به ناچار و برای حفظ نظام و دوام رژیم تن به امضای قراردادی داده که بدون شک دارای نکاتی نامطلوب و تحمیلی (به جمهوری اسلامی) بوده که ناشی از نحوه عملکرد نادرست آن در طول سالیان گذشته می باشد. یکی از اثرات بسیار ناگوار و شدیدا زیانبار این شیوه رفتاری خدشه دار شدن اعتبار بین المللی کشور ایران و سقوط درجه اعتماد جهانیان به ایران و ایرانی است. برای همین منظور است که دیپلمات ها و کارشناسان در حین انجام این مذاکرات به دفعات از واژه و عبارتی چون “راستی آزمایی” ایران نامبرده و آن را مورد پرسش جدی قرار داده اند. اما جمهوری اسلامی ایران با کارنامه مردودی حاصل از این راستی آزمایی که به دست سازمان بین المللی انرژی اتمی و سازمان ملل پیگیری خواهد شد، عملا اعتبار و حیثیت کشور و ملت ایران را به حراج گذارده و این ملت دربند ایران و ایرانیان سراسر گیتی هستند که از این پس مجبور به پرداخت تاوان سنگین اینگونه رفتار نابخردانه خواهند بود. بنابرین بسیار ساده انگارانه خواهد بود تا انتظار داشت که از تبعات منفی مردود شدن جمهوری اسلامی در دوران راستی آزمایی به ایران و ایرانیان در هر مکانی گزندی وارد نگردد! ایرانیان کانادا که دیگر جای خود دارند و نتایج “مثبت” رفتار این رژیم را تاکنون بارها به چشم دیده و تجربه کرده اند!

به نظر می رسد که پرداختن به دو پرسش دیگر “نظرسنجی” مورد اشاره با نگاهی به گذشته و کارنامه جمهوری اسلامی و ماهیت رژیم ولایت فقیه بی مورد بوده و بیشتر برای سرگرمی و انبساط خاطر اعضا آورده شده باشد تا حقیقت یابی! آیا تجربه بیش از سه دهه از نحوه عملکرد جمهوری اسلامی و ناتوانی و بی لیاقتی آن در اداره کشور کافی نیست که اکنون بایستی دل به بهبود زندگی مردم ایران و از آن بدتر ایرانیان – کانادا در فردای امضای توافقنامه نادیده اتمی بسپاریم؟! آیا طرح این پرسش بدینگونه از سوی هیات مدیره اصلا صحیح است؟

از همه مضحکتر انتظار بهبودی وضعیت حقوق بشر از رژیمی است که بنا بر آمار نماینده ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد تعداد اعدامیان در آن در زیر سایه دولت “تدبیر و امید”ش نسبت به گذشته افزایش چشمگیری یافته. و یا ادعای وزیر خارجه کنونی “دلربای” حکومت که درکمال بیشرمی منکر وجود زندانی سیاسی و روزنامه نگاران در بند در جمهوری اسلامی می شود!

حکومتی که به هیچ یک از روسای گذشته دولت خود از بدو تاسیس رحم نکرده و رییس مجلس گذشته و افراد مورد وثوق بنیانگذار حکومت و سرپرست بنیاد “شهیدش” را “روسای فتنه” نام می دهد و آنان را بدون محاکمه در خانه شان زندانی می کند، از حقوق بشر چیزی می فهمد که بتوان از آن انتظار بهبودی داشت؟ به گفته ای آنکه به مادر خود رحم نکند، معلوم است که با دگران چه ها می کند.

 

در پاسخ به رادیو کانادا چه باید گفت؟

 

ضروری است تا در فرصت های مصاحبه با خبرنگاران و رسانه ها به افشای ماهیت واقعی رژیم حاکم بر ایران پرداخته و توجه آنان را به ریشه مشکلات معطوف نموده و از پرداختن به شاخ و برگ مسایل و به حاشیه رفتن دوری گزیده تا آنان و مردم بتوانند در مورد حکومت ایران به داوری صحیح تری بپردازند. ایرانیان همگی بر این حقیقت تاکید دارند که رژیم جمهوری اسلامی زاییده و تولید کننده بحران است. حکومت ایران از آغاز پیدایش خود روزی را بدون ایجاد بحران و یا مشکلات پیچیده به پایان نبرده است. این مشکل بنیانی رژیم در ذات ایدئولوژیکی آن نهفته است و لذا مشکلات ناشی از سیستمی با این کیفیت تنها به مناقشه اتمی خلاصه نشده و حتا در صورت یافتن راهکاری برای حل مشکل امروزین آن، به صورت دیگری در همان فردای امضای توافقنامه اتمی از جای دیگری سر باز می کند.

ناتوانی کارگزاران جمهوری اسلامی در یافتن راهکارهای مناسب برای معضلات پیچیده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به دلیل نداشتن نیروهای کارآمد و متخصصی است که عامدانه و آگاهانه از سوی سیستم به کنار رانده شده و حذف گردیده اند. استفاده از این سیاست هم صرفا به منظور چپاول و غارت بیشتر دارائیها و منابع ملی ایران است.

مردم کانادا بایستی از کانال رادیو کانادا آگاه شوند که گرفتاری ایران و منطقه خاورمیانه و دنیا با پیدا کردن راهکاری موقت برای کنترل جاه طلبی های هسته ای جمهوری اسلامی پایان نیافته و به دلایل برشمرده فوق و کارنامه ای که این حکومت دارد در زمانی کوتاه بایستی بحران سهمگین دیگری را از آن انتظار داشت. مگر نه آنست که جمهوری اسلامی بی پروایی و عدم پایبندی به اصول روابط بین المللی را از حمله به سفارت خانه ها آغاز کرده و اکنون به عراق و سوریه و لبنان و یمن گسترش داده است.

 

نتیجه گیری

 

با تکیه بر آنچه که تا کنون گفته شد به باور من احتیاجی به نظرسنجی به این شیوه نیست. مگر آنکه هیات مدیره در راه اندازی این نظرسنجی به صورتی شتاب زده به دنبال ابراز گونه ای از پشتیبانی از “توافقنامه هسته ای” جمهوری اسلامی باشد. اگر چنین گمانی به واقعیت نزدیک باشد، پیشنهاد اینجانب به هیات مدیره اتخاذ سیاست بردباری و عدم شتاب زدگی برای اعلام پشتیبانی از قراردادی نادیده است. چرا که با مخاطراتی که در بالا بدان اشاره نمودم هیات مدیره اعتبار کنگره و جایگاه ایرانیان کانادا را که با اظهارنظر با چشمانی بسته انجام پذیرفته، به شدت تنزل داده و به خطر می اندازد.

اما از سویی دیگر به هیات مدیره پیشنهاد می کنم که برای یافتن حقیقت و اصلاح امور می توانیم با پرسش هایی از این دست از اعضا نظرسنجی بهتر و موثرتری را به انجام رسانیم :

۱ـ آیا استمرار و ادامه حکومت جمهوری اسلامی به صلاح و منفعت ایران و ایرانیان می باشد؟ آری یا نه

۲ـ آیا دستیابی به دانش انرژی هسته ای بدان گونه که جمهوری اسلامی به دنبال آنست برای ایران و ایرانیان سودمند است؟ آری یا نه

۳ـ آیا با یافتن راهکاری برای برون رفت از مناقشه اتمی جمهوری اسلامی، مشکلات مردم ایران و منطقه با این رژیم پایان می یابد؟ آری یا نه

۴ـ آیا ادامه حکومت جمهوری اسلامی ایران به صلاح ایرانیان – کانادا و یا ایرانیان رانده شده در هر کجای دنیا هست؟ آری یا نه

۵ـ آیا رعایت حقوق بشر نبایستی بدون هیچ پیش شرطی در ایران اجرا گردد؟ آری یا نه

۶ـ آیا مذاکره با جمهوری اسلامی بر سر مسایل اتمی نبایستی همزمان با بررسی و تحقیق موارد نقض حقوق بشر در ایران باشد؟ آری یا نه

پرسش های دیگر از این دست فراوانند که برای جلوگیری از پرگویی از آن فعلا صرف نظر می نمایم.

در پایان بیان این نکته حائز اهمیت است که وظیفه ایرانیان مهاجر در خارج از کشور تبدیل شدن به لابی پشتیبان حکومتی که با ارزش های انسانی و آزادیخواهی مبارزه می کند، نیست. ما بایستی در پرتو آزادی های موجود در این کشور صدای مظلومانه ایرانیانی باشیم که در وطن مادری به اشکال گوناگون هر روزه مورد ستم و آزار این رژیم قرار دارند. حکومت جمهوری اسلامی به اندازه کافی پول و امکانات مردم بیگناه و ستمدیده ایران را به خورد خارجیان می دهد تا برای رژیم و پنهان کاری هایش لابی و پشتیبان دست و پا کند، اما اکنون وظیفه ایرانیان در نهادهای مدنی به نقد کشیدن و زیر سئوال بردن کارهای ناشایست این رژیم به نیابت از سوی مردمی است که در داخل ایران صدایشان هنوز از گلو در نیامده در بن خفه می شود!

۷ جولای ۲۰۱۵