مرتضوی به رد مال محکوم شد
به گزارش بُکسِل نیوز جناب محسنی اژدهایی سخنگوی مم صادق، که وقتی لب تر می کند آتش دهانش سی چهل نفر را می سوزاند، در جلسه هفتگی با خبرنگاران گفت: مرتضوی از برخی اتهامات مبرا و در برخی اتهامات به “رد” مال و حبس محکوم شده است. از ایشان پرسیده اند در چه مواردی تبرئه شده؟ ایشان جواب داده در وقایع کهریزک. چون در آن دوران ایشان فقط پیامبر بودند و پیام می بردند و می آوردند. سئوال شد پس شایعات رد مال توسط مرتضوی حقیقت دارد؟ اژدهایی گفت: ناقلاها شماها از کجا بو بردید؟ جواب دادند خودت الان گفتی. سخنگو جواب داد: بعله به ایشان گفتیم اموال منقول را سریع تر رد کن بره کانادا و اموال غیر منقول را رد کن بیاد اینور.
ایشان همچنان گفت که ۸ وکیل مشغول مطالعه پرونده آقای بابک زنجانی و دو متهم دیگر هستند که در این میان ۴ نفر وکیل از طرف وزارت نفت و ۴ وکیل از طرف دیگر متهمان مشغول به کار هستند. وی همچنین گفت: پرونده بسیار سنگین است شامل ۲۰۹ جلد با ملزومات آن که هر جلد ۲۰۰ صفحه دارد.
گویا طبق خبرهایی که به خارج درز کرده پرونده اینقدر سنگین است که برای مطالعه با وانت نیسان به دادگاه حمل می شود. هشتاد نفر آن را ورق می زنند تا آن هشت نفر فرصت کافی برای خواندن داشته باشند. شایعاتی هم هست که احتمالا قوه قضاییه قصد دارد با ۲۰۹ جلد پرونده که هرکدامش ۲۰۰ صفحه است، دانشنامه زنجانیکا درست کند که در آن درباره تاریخچه اختلاس توسط بشر و ظرافت های اختلاس های کلان مو به مو با ذکر جزییات شرح داده خواهد شد. و زندگینامه اختلاس گران مشهور نظام نیز در آن درج می شود.
مردم به دو جا خیلی اعتماد دارند قوه قضاییه و …
خدابیامرز میرزا هاشم آملی با آرزوهای بزرگی به نجف رفت، اما هیچگاه نتوانست به مرجع دست اولی تبدیل شود، چون دست زیاد شده بود و چند سال بعد به توصیه یکی از علما که گفته بود: اینجا همه علافند اخوی، اونجا اقلا دوقران کاسب می شدی، دست از پا درازتر علی و ممدجواد را زد زیر بغل و راهی قم شد. انقلاب که شد یواشکی از لای در وارد خبرگان شد چون خبره این کار بود. مقام شامخ ولایت که به شاهی رسید روی یک کاغذ تبریکات غرایی نوشت و “شرف” یاب شد. سلطان گفته بود: خوب موقعی اومدی، داشتیم پست ها را تقسیم می کردیم. و پرسیده بود در چه رشته ای تخصص دارید؟ میرزا هاشم جواب داده بود: فقه. سلطان سوال کرده بود: دیگه چی؟ جواب داده بود: علوم دینی. سلطان گفته بود: چیزی که زیاد داریم همین یک قلم جنس است. و اضافه کرده بود، فعلا با مقرری خبرگان بساز تا ببینم چکار می توانم برایت انجام بدهم. میرزا هاشم جواب داده بود از ما گذشته فقط در حق این بچه ها پدری کن؟ سلطان گفته بود: مگر می خواهی به این زودی بمیری؟ و افزوده بود همین شماها باعث می شوید علما جوانمرگ بشوند. و دستی به سر محمدجواد کشیده بود و پرسیده بود ایشان چی بلده؟ پدر جواب داده بود: خاک و گل می خوره، دست بوست اگه خاک مرغوب در اختیارش بگذارین. پرسیده بود: علی چی بلد است؟ گفته بود خیلی کلک است. سلطان گفته بود بارک الله به درد سیاست های نظام می خورد. پدر سیخونک زده بود به مم صادق که برو دست سلطان را ببوس. و اضافه کرده بود بچه حرف گوش کنی است اما روده راست تو شکمش نیست. سلطان با خنده فرموده بود که این یکی راست کار ماست.
رئیس قوه قضاییه مم صادق لاری جانی در جمع خبرنگاران گفته: میزان مراجعه و کثرت پرونده های قضایی نشان از اعتماد مردم به قوه قضاییه دارد. مسئول آبریزگاه های جاده های شمال هم گفته بود راست میگه آدم ها به دو جا خیــــــــــلی اعتماد می کنند آبریزگاه و قوه قضاییه چون هردو جا آدم لخت می شود. و با خنده افزوده: اتفاقا کثرت مراجعه کننده های آخر هفته های ما هم اینقدر زیاده که آفتابه کم میاریم.
بیکاری به خلبانان هم سرایت کرد
تجارت نیوز به نقل از کاپیتان شهبازی مسئول صنعت هوانوردی نوشته که ۲۰۰۰ خلبان بیکار در مملکت وجود دارد. مدیونی اگر بخندی. باید خوشحال باشیم در کشور پیشرفته ای زندگی می کنیم که رفتگرهایش لیسانس و فوق لیسانس اند. بیکارهایش خلبانند و معتادانش صنعتی می کشند. آمریکا و ۱+۵ زور زدند این کشور را به زانو دربیاورند، بعدا به اُوه خوردن افتادند. گویا خانم موگرینی یواشکی به جان کری گفته بود با اینا نمیشه طرف شد. و کری با خنده گفته بود: معلوم میشه ایرانی ها چیز خورت کردند. موگرینی گفته بود، نه به مولا. آخه نرفتید ایران و نمی دونید اونجا چه خبره. کری پرسیده بود چه خبره؟ خانم موگرینی جواب داده: موقع برگشتن هواپیما روشن نمی شد. خلبان سوئیسی هرچه استارت زد فایده نداشت. از پنجره هواپیما نگاه کردیم دیدیم هفت هشت تا جوان بیکار لم دادن به نرده ها. خلبان گفت: فدی جون میشه از اینا خواهش کنی بیان هواپیما رو هل بدن. منم سرم را از پنجره بیرون بردم و گفتم ببخشید میشه کمک کنین و دستی بروسونین تا هواپیما روشن بشه. اونا هم شروع کردند به هل دادن. بعدش یه خورده که هل دادند یکی شان خطاب به خلبان داد زد، گاز نده عمو، خفه کرده، دُم هواپیما رو بده بالا تا اصغر یه نیگا بهش بندازه. سرتون رو درد نیارم شش هفت نفری ایکی ثانیه هواپیما را جوری درست کردند از روز اولش بهتر. از مسئول فرودگا پرسیدیم اینا کی بودن؟ مسئول فرودگاه امام خندید و گفت اگه بگم کپ می کنی، خلبانان بیکار. بعدش گفت برو به کری بگو خودتو خسته نکن چون عمرا از پس مملکتی که بیکارش خلبان باشه برنمیای. می گویند جان کری بلافاصله بعد از شنیدن حرفهای فدریکا خانم، توافق هسته ای را امضا کرد. لاوروف و اشتاین مایر و فابیوس یکصدا پرسیدند چی شد آقا کری؟ چرا جا زدی؟ جان کری گفت: امضا کنید بعدا خواهم گفت جریان چیه. و اینطوری شد که توافق صورت گرفت.
* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.