شهروند ـ فرح طاهری: شنبه ۸ آگوست ۲۰۱۵ مراسم نخستین سال درگذشت سیدجمال حسینی، سردبیر هرانا (خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر) در تورنتو برگزار شد.
جلسه را حسین رئیسی، وکیل و فعال حقوق بشر اداره می کرد.
او با شعری از شاملو مراسم را آغاز کرد:
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگر چه دستانش از ابتذال، شکننده تر بود.
هراس من، باری، همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی افزون باشد
…
رئیسی در ادامه گفت: گرد هم آمدیم تا یاد عزیز از دست رفته جمال حسینی را گرامی بداریم باشد تا مسئله ی مبارزه و مسئله ی حقوق بشر برای ما اهمیت بیشتر پیدا کند و هزینه ی بیشتری برای ناقضان حقوق بشر فراهم کند.
او افزود: دیدبانی حقوق بشر یکی از موضوعات مهم مدنی ست که در عرصه ی رسانه و در عرصه ی عمومی بسیار مورد اهمیت است و سیدجمال حسینی یکی از برگزیدگان جامعه ی ما بود که به این موضوع به خوبی می پرداخت و امروز نیز راه او هموار است و ادامه دارد.
رئیسی سپس بخش هایی از زندگینامه جمال حسینی را خواند:
سیدجمال حسینی متولد ۲۲ فروردین ماه ۱۳۶۱، در شهر زنجان است. او در خانوادهای شش نفره و کارگری به دنیا آمد و از دوران نوجوانی، در کنار درس به کار نیز روی آورد. زندگی کارگری جمال که فردی با روحیهی انتقادی و حساس به اجتماع پیرامون خود بود و نیز رشد در خانوادهای با پیشینهی سیاسی او را به یک منتقد شرایط موجود تبدیل کرد؛ کما اینکه جمال دایی خود، مصطفی را نیز در پی قتل عام زندانیان سیاسی دههی ۶۰ از دست داده بود.
جمال بعد از دوران دبیرستان، علیرغم از دست دادن پدر و وجود مسئولیت در قبال خانواده به فعالیتهای مدنی، فردی و خودجوش روی آورد. وی پس از آشنایی با وب فارسی که آن زمان پدیدهای نوظهور در جامعهی ایران بود، به وبلاگ نویسی روی آورد و با نامهای مستعاری چون “فریاد آزادی” و “نسیم آزادی” به نوشتن در وبلاگهایی با همین نام با موضوع نقد حکومت ایران روی آورد.
جمال یک بار در شهر کرج و در پی توزیع شبنامه و بار دیگر در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۸۱در پی حضور در تظاهرات مردمی برای چند ماه بازداشت شد. او آخرین بار در پی عکاسی از تجمعی مقابل دفتر سازمان ملل متحد در تهران در سال ۱۳۸۲ که به مناسبت ورود لیگابو گزارشگر ویژهی آن سازمان توسط خانوادههای زندانیان سیاسی وقت برگزار شده بود، به صورت کوتاه مدت بازداشت شد ولی توانست با نامی مستعار و با غفلت ماموران آزاد شود. در سال ۱۳۸۳ نیروهای وزارت اطلاعات برای دستگیریاش به خانهی پدری وی مراجعه کردند که با عدم حضوراش، ناکام ماندند. پس از آن بود که از بیم جان تصمیم به جلای وطن گرفت و بر این اساس در سال ۲۰۰۵ در حالی که تنها ۲۲ سال داشت خود را به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در شهر وان ترکیه معرفی کرد.
جمال اندکی پس از استقرار در کشور جدید، مجدداً به دنیای وب با وبلاگهای دیگری بازگشت. مضمون نوشتههای او عمدتاً انتقادی بود و موضوع زندانیان سیاسی مهمترین دغدغهی نوشتاریاش محسوب میشد. نهایتاً فعالیتهای وی در اواخر سال ۱۳۸۴، پس از آشنایی با کیوان رفیعی و اخذ تصمیمی مشترک مبنی بر ضرورت فعالیت حقوق بشری، منجر به تاسیس مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران شد. فعالیتهای جمال و زندگی محدود به اتاقی کوچک و کامپیوتری ارزان قیمت در ترکیه، با تلاشی مثال زدنی پس از تاسیس مجموعهی مذکور، شکلی شبانه روزی و منسجم به خود گرفت.
رئیسی زندگینامه ی مفصل سیدجمال حسینی را در چند بخش تقسیم کرده و بین هر سخنرانی بخشی از آن را می خواند.
اولین سخنران جلسه، ماهان محمدی، زندانی سیاسی سابق بود که از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۱ زندانی بود. موضوع سخنرانی او “اهمیت و ضرورت پرداختن به مسئله ی حقوق بشر در ایران”بود.
محمدی گفت، در زندگی اتفاق هایی هست که باعث می شود آدم فرصتی پیدا کند که کرانه هایی را ببیند که در قیل و قال زندگی روزمره نمی شود راحت دید. برای من این فرصت زندان بود که به این درک کامل از تجربه ی زندگی برسم که اساس هستی بر بی انصافی ست. متاسفانه بیشتر ما انسانها به این بی انصافی دامن می زنیم و به شکل های مختلف شدت می بخشیم. مصداق بارز این مسئله من سالاری ست که به شکل مزمن در کهنه فرهنگ هایی ست که ما با آن بزرگ می شویم و این مانعی می شود برای اینکه ما اجازه و فرصت بدهیم به دیگران برای گفتن و به خودمان برای شنیدن. در این بین عده ای هستند که گونه ی دیگری به این قضایا نگاه می کنند و با بحث حقوق بشر فرصتی را ایجاد کرده و مکانیزمی را استفاده می کنند براساس حقوق بشر تا بتوانند در عمق این من سالاری رخنه کنند و فرصتی بسازند برای کسانی که صدایشان شنیده نمی شد و فرصتی برای کسانی که صدای دیگران را نمی شنیدند.
پهنه ی حقوق بشر و فعالیت های بشردوستانه یکی از مکانیزم هایی ست که این فرصت را ایجاد می کند برای شنیده شدن صدای کسانی که صدایی ندارند.
محمدی گفت، جمال حسینی یکی از کسانی بود که سعی کرد صدای افراد شنیده شود. هرچند خودش در شرایطی قرار گرفت که مرگش نقض بارز حقوق بشر چه از جانب جمهوری اسلامی و چه از جانب دولت های غربی بود، اما سعی کرد تلاش کند تا صدای بی صدایان شنیده شود.
در ادامه ی مراسم، حسین رئیسی پیام هایی که به مناسبت اولین سال درگذشت سیدجمال حسینی دریافت کرده بودند، خواند. از جمله پیام بهروز جاویدتهرانی، که حدود ده سال را در زندان گذرانده و پس از آن به بیرون از ایران آمده و در ترکیه از دوستان نزدیک جمال حسینی بود، اولین پیامی بود که خوانده شد.
سخنران بعدی، شاهد علوی، روزنامه نگار و عضو سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بود. او که ساکن واشنگتن است، سالها با جمال آشنایی داشته و موضوع سخنرانی اش “سیدجمال حسینی، ارتقا مفهوم دیدبانی حقوق بشر در ایران” بود.
شاهد علوی در آغاز با اشاره به اختلاف عقاید بر سر نقش گفتمان حقوق بشری، گفت که این گفتمان وجود دارد و نقش مثبتی هم ایفا می کند. یکی از موارد مشخص به عنوان عملکرد موفق و تأثیر مثبتی که در جامعه می گذارد، مورد سیدجمال حسینی به طور خاص و مجموعه فعالان حقوق بشر به طور عام، است. او افزود: مرگ یک انسان جوان همیشه دردناک است بویژه جوانی که تمام زندگی اش را معطوف کرده باشد به گزارش نقض حقوق کسانی که صدایشان کمتر شنیده شده است. در حالی که برای این آرمانش نه تنها دستمزدی نگرفت بلکه خود جزو فراموش شدگان شد و زمانی اسمش مطرح شد که دیگر در میان ما نیست. نقش موثر او در مجموعه فعالان هیچگاه علنی نشد، برای انتقال او به کشور سوم هیچگاه کاری انجام نشد. آنچه که در عملکرد او برای من مهم است نگاهی ست که سیدجمال حسینی به حقوق بشر دارد و آن را در جامعه ی سیاسی معنادار می کند و نتایج سیاسی مشخصی هم تولید می کند.
سه نکته ی مشخص در رفتار ایشان در زمانی که تنها مسئول سایت در ترکیه بود، اینکه هیچگونه ارزش گذاری، یا تبعیض یا جهت گیری سیاسی را در نقل اخبار حقوق بشری لحاظ نمی کند. اینکه جمال حسینی به خانواده ی کارگری تعلق دارد، این باعث نمی شود که اخبار نقض حقوق کارگران را در سایت طوری قرار دهد تا بیشتر دیده شود. می داند کارش گزینش و اعمال سلیقه نیست.
مورد دیگر اینکه، در پذیرش افراد به عنوان همکار جهت گیری سیاسی را دخیل نمی کند. اینکه تعلق سیاسی جمال حسینی چه بوده، من در واقع نمی دانم و برایم مهم نیست، ولی یکی از همکارانش سلطنت طلب بود، وقتی به او در این زمینه ایراد می گیرند، او می گوید برای من مهم این است که کارش را حرفه ای و درست انجام دهد.
نکته ی سوم، انتقال اخبار فارغ از جایگاه سیاسی و نقش سیاسی قربانی است.
ما می دانیم که تا قبل از راه اندازی مجموعه فعالان حقوق بشر، گفتمان حقوق بشر در ایران دو مشخصه برجسته دارد. این گفتمان، گفتمان حقوق بشر مرکز هست که فعالیت سیاسی مسالمت آمیز می کند. یعنی آن نهاد یا سازمان خودش را موظف به نقل خبرهای این افراد می دانند/ می دانستند. در این چهارچوب دیگر آن کرد مسلح سیاسی که در درگیری با نیروهای نظامی دستگیر می شود در واقع بشر نیست و حقوقی هم ندارد، آن عربی که متهم به بمب گذاری هست فارغ از اینکه این اتهام چقدر اعتبار داره، آن بلوچ که منتسب به گروه های افراطی اسلام گرا هست، یا آن ترک هویت طلب و آن ترکمن همینطور. حتی آن مجاهد خلق که متهم به اعمال خرابکارانه است یا آن سلطنت طلب در چارچوب گفتمان حقوق بشری تا قبل از مجموعه فعالان حقوق بشر، جایگاهی ندارند. فعال حقوق بشر خودش را موظف به نقل اخبار این افراد نمی داند. خودش را موظف به دیدبانی حقوق بشر به معنای عام نمی بیند. در نهایت می گوید او جرم کرده، خلاف کرده، اگر ما از آنها حمایت کنیم، متهم می شویم به جدایی طلبی، تجزیه طلبی، یا حمایت از گروه های افراطی اسلامی، یا حمایت از پان ترکیسم، یا بعثیسم در خوزستان.
مجموعه فعالان حقوق بشر و جمال حسینی است که این گفتمان را دگرگون می کنند. این نگاه به فعال سیاسی را اینها خلق نکردند، بلکه در گفتمان حقوق بشری دنیا، فعالیت سیاسی طیف وسیعی را در بر می گیرد، می تواند از اعلان چسباندن به دیوار باشد تا تروریستی که با هدف سیاسی آدم می کشد. با اینکه در همه ی دنیا این کار مجرمانه است ولی باز هم این تروریست حقوقی دارد که باید از آن پاسداری کرد. این کاری ست که مجموعه و جمال حسینی کرده است. و این برخلاف نظر چپ هاست که می گویند گفتمان حقوق بشری باعث غیرسیاسی شدن جامعه می شود.
شاهد علوی در ادامه ی سخنانش به بحث هویت ملی، وحدت ملی، ملت، شکاف هویتی، پرداخت و تعریف ناقص از هویت ملی را موجب عمیق شدن شکاف هویتی خواند و اینکه فعالین حقوق بشر مرکزگرا این گونه گونی هویت فعالان سیاسی را نمی خواستند ببینند و وقتی عملکرد مجموعه فعالین حقوق بشر و جمال حسینی کمک می کند به بازگرداندن این به حاشیه راندگان به متن بازی سیاسی، و گزارش کردن نقض حقوق آنها، از طرف همان به اصطلاح “فعالین حقوق بشر” و سازمان ها و اصلاح طلب ها و کسانی که به گفتار مرکز تعلق دارند و اساسا کسی رو جز فارس در ایران نمی بینند، به اینها حمله می شود، می گویند شما از مجاهدین پول می گیرید، از “سیا” پول می گیرید، ابزار دست سازمان های تجزیه طلب شدید…. اینها به مقابله با جمال حسینی و مجموعه فعالان می پردازند و کاری می کنند تا او به کشور دیگری فرستاده نشود تا همانجا فوت کند یا کشته شود.
پس از سخنان شاهد علوی، حسین رئیسی زندگینامه ی جمال را پی گرفت و گفت:
پروندهی پناهندگی او در سال ۲۰۰۷ از سوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مورد قبول واقع شد، ولی برخلاف قواعد کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هیچگاه به کشور امن و سوم منتقل نشد و حتی کشور کانادا از پذیرش او سر باز زد؛ به همین دلیل او در واقع در پناهندگی، جوانی خود را سپری کرد. او که به گواه تمامی همکاران و دوستانش همواره با مشکلات معیشتی و شرایط بد پناهندگی دست و پنجه نرم میکرد، هیچگاه گلایه نکرد، به فکر اندوختن برای خود نیفتاد و درد تنهایی و غربت را در فعالیتهای شبانه روزی خود پنهان کرد.
خانه ی او در شهر وان ترکیه و سپس نوشهیر ترکیه، پذیرای پناهندگان سیاسی با گرایشهای سیاسی متفاوت بود و خانهی امیدی برای پناهندگان سیاسی محسوب میشد. جمال در تمام سالهای فعالیت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در بدترین شرایط و خطیرترین اوقات که دستگاه امنیتی حکومت ایران از تهدید جانی و علنی او دریغ نکرد، دست از کار نکشید و به آرمانهایی که داشت صادقانه وفادار ماند. وی عامل کلیدی حفظ گروه در شرایط خاص اعم از اسفند ماه ۸۸ و زمانی که اعضای آن در معرض بازداشت در داخل کشور قرار داشتند، بود.
معرفی زندانیان گمنام و افزایش فعالیت ها از زندانیان سیاسی عقیدتی به نقض حقوق بشر همه یزندانیان گام مهم اوست. بی حاشیه و گریزان از رسانه ها…
جمال که هیچگاه جویای منافع فردی و نام و شهرت نبود در حالیکه در شناساندن زندانیان گمنام و قربانیان نقض حقوق بشر ایفای نقش میکرد عمدتاً ترجیح میداد با اسامی مستعار فعالیت کند، “اسفندیار بهارمس” و “نادر بازرگان” نمونههایی از این نامها هستند.
سرانجام صبح روز ۵ آگوست سال ۲۰۱۴، در حالی که حدود بیست ساعت بود که ارتباط وی به طرز بیسابقهای با همسر و سایر نزدیکانش قطع شده بود، با مراجعهی همکاران نگران و پلیس شهر نوشهیر ترکیه، پیکر بیجان و خون آلودش در منزل وی در شهر نوشهیر ترکیه کشف شد.
اما مسئلهای که اذهان را بیش از پیش درگیر کرده است، این است که علت مرگ سیدجمال حسینی، علیرغم گذشت یک سال و پس از اعلام نتیجهی تحقیقات پلیس ترکیه در خصوص مرگ همچنان، مبهم باقی مانده است. در گزارش دادستانی، اذعان شده است که هیچگونه شواهد پزشکی که فرضیهی یک قتل یا مرگ غیرطبیعی را تایید کند، نیافته است. همچنین هیچگونه نشانهای از وجود مواد مخدر، الکل یا هیچ نشانهای که یک مرگ خودخواسته را تقویت کند نیز یافت نشد، با این حال آنها “قادر به تشخیص علت دقیق مرگ سیدجمال حسینی نیستند.”
جدا از این مسائل، باید در پایان به ناکارآمدی سازمان ملل اشاره و این سوال را مطرح کرد که چطور این نهاد مرجع، در حالی که سالانه قادر است، تنها صدها و هزاران پناهندهی سیاسی ـ اجتماعی ایرانی را به کشوری سوم و امن منتقل کند، در حدود ۱۰ سال، فرد شناسنامهدار و فعالی چون سیدجمال حسینی را در کشور ترکیه نگه داشت؟
پس از آن رئیسی پیام جمعی از زندانیان سنی مذهب رجایی شهر را به مناسبت اولین سالگرد درگذشت جمال خواند.
سخنران بعدی، غلامرضا غلامحسینی، از فعالان کارگری و عضو سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه بود. او در ترکیه در ایام پناهندگی با سیدجمال حسینی آشنا شده بود.
غلامحسینی گفت، اولین برخوردم با جمال توسط بهروز جاویدتهرانی میسر شد در حالی که ششماه بود که در ترکیه بودم. در همان جلسه پاکی و سادگی و صداقت جمال برایم ثابت شد. شخصیت ممتازش که جریانات سیاسی را به درستی تشخیص می داد و خودش را عضو جامعه ی کارگری می دانست که بنا به تعابیر سازمان های حقوق بشری، ابتدایی ترین حقوقش که حقوق کارگری ست در ایران نقض شده بود و مجبور شده بود به خارج از ایران بیاد، و مشکل جامعه ی کارگری ایران را با گوشت و پوست حس کرده بود. این مهمترین وجه شخصیتی جمال بود که من در اولین نشست به آن پی بردم.
زندگی او واقعا ساده بود. یک اتاق کوچک، یک کامپیوتر ارزان، و هر وقت که من آنجا می رفتم، شاید از بیست بار تنها یک بار او را پشت کامپیوتر ندیدم.
آنچه که جمال را وادار کرده بود در بخش حقوق بشر فعالیت سیاسی ـ اجتماعی اش را ادامه بدهد، نقض شدن حقوق خود و خانواده اش بود. دایی او در دهه ی شصت اعدام شد.
غلامحسینی نتوانست بغضش را کنترل کند و ادامه داد، او به قتل نرسید، بلکه اعدام شد. این دو باهم فرق می کند، برای اعدام می نشینند و برنامه ریزی می کنند، ولی قتل اتفاقی ست. جمال معتقد بود که این اعدام به خاطر وجود فاحش فاصله ی طبقاتی در ایران و عدم رعایت حقوق بشر صورت گرفته است.
او در کارش بیشتر به نکاتی توجه داشت که از دید عموم کمتر مورد توجه قرار می گیرد. زندانیان سیاسی و غیرسیاسی گمنام. جمال وقتی خبر اعدام یک زندانی را تهیه می کرد، خیلی برایش مشکل بود، اشک می ریخت و تمام بدنش می لرزید.
او کرارا می گفت، وظیفه ی ما گزینش نیست، اعلام نابرابری های موجود جامعه است، اما اعلام نابرابری ها در قبال افرادی که کمتر شناخته شده اند، بار سنگین تری از افراد شناخته شده است.
غلامحسینی در پایان گفت، جمال در واقع قربانی وجود فاحش فاصله طبقاتی، نقض حقوق بشر و سرکوب سیستماتیک موجود در جامعه شد.
او در پایان تأسف خود را برای از دست دادن این جوان ابراز کرد و به خانواده ی جمال و همسرش (سیمین روزگرد) که در جمع حاضر بود، تسلیت گفت.
در این بخش از برنامه، یک اسلایدشو از عکس های دوره های مختلف زندگی جمال بر روی ترانه ای از احمد کایا، خواننده ی کرد ترکیه ای، که جمال آن را دوست داشت، به نمایش درآمد و آه از نهاد همه برآورد.
پس از خواندن چند پیام همدردی دیگر، تنها مصاحبه ی تصویری که از جمال برجای مانده بود، پخش شد.
در پایان این برنامه که جمعی از فعالان حقوق بشر برگزار کرده بودند، از حاضران پذیرایی شد.