دریاچه زیبای الُبوم در منطقه حفاظت شده الُبوم در دامنه کوه هُودکان، در کنار جنگل ایلان، در منطقه کوهستانی میان طالقان (تالگان) و مازندران قرار دارد. در دل تخته سنگی بزرگ در دامن کوه جوشان چشمهای از آب شیرین و گوارا آرمیده که آبشخور جانوران است و به دریاچه زندگی میبخشد.
منطقهای شگرف با آسمان لاجوردی و کوههای سرخ، خورشید زرین و ماه سیمین، باغهای سرسبز و میوههای آبدار، چشمههای جوشان و رودهای خروشان، آخم راههای هزارچم و غارهای اسرارآمیز، شُرشُر آب و آواز کبک، سرشار از شور زندگی.
دریاچه در کنار خاکهای سبز در جانب شمال شرقی قرار دارد. دو دریاچه کوچک و یک دریاچه بزرگ که آب شیرین آنها از بالای تخته سنگ به درون خاک های سبز ریخته و گودالی ژرف را در بر میگیرد تا دریاچهای شود بیمانند. تنه چند درخت گردو در زیر آب دریاچه نمایان است. خاکهای سبز در جانب شمال غربی، به یک دره بسیار خوفناک، باریک و همیشه تاریک میانجامد. هنگام گذر از این گذرگاه، بالای آن صخرههای عجیب با دیوارهای صاف و شیب های تند، احساس غریبی همچون یورش تیراندازان و جنگجویان کوهستان به انسان دست میدهد. پژواک های آبشار، ریزش سنگها، جیغ عقابها و آوای شگفت پرندگان بر فراز دره در گوش ها طنین میافکند. آبشار بزرگی از آب دریاچه از آغاز به پایان دره هرانک جاری است و به رودخانه بزرگ الموت میپیوندد. دره هرانک لبریز از پرچینهای تمشک و باغهای پربار است. در جایجای این منطقه، بوی خوشایند گیاهان سودمند، مشام کاوشگران را مینوازد.
این سرزمین هرگز در برابر بیگانگان سر خم نکرد. مقدونی متجاوز جرات و جسارت رفتن به آن را هرگز نیافت. در دژهای سر بر آسمان ساییده این منطقه بود که نهضت مقاومت ایرانیان با نام اسماعیلیان در برابر تاتار و تازی شکل گرفت و هراس شگرف در دل دشمنان ایران افکند. کوههای سربلند ایرانزمین، پناهگاه آزادیخواهانی شد که هیچگاه سر تسلیم در برابر هیچ دشمنی فرود نیاوردند و داغ حسرت چیرگی بر این سرزمین را بر دل دشمن نهادند.
کوههای سرخرنگ این منطقه یادآور جامگان سرخی است که از این آخرین جانپناه، ایران و ایرانی را زنده نگاه داشتند. سرانجام یکصد جنگجوی ایرانی بیش از پنج سال در برابر سپاه بیشمار مغول در زمان هلاکو مقاومت کردند. بازماندگان این نبرد نابرابر که نمیخواستند ننگ شکست را بپذیرند، به دره اَلُبوم و کوههای تسخیرناپذیر آن پناه آوردند. دردوران صفویه این افسانه به گوش اروپاییان رسید که اسرار قالیچه پرنده در نهانگاهی در این مکان است. در دوران قاجاریه، جویندگان غارتگر انگلیسی برای یافتن این کتاب دربردارنده اسرار قالیچه پرنده و همچنین گنج افسانهای اردوان، شاه اشکانی، چند سال کندوکاو کردند و هر آنچه با ارزش بود را با خود بردند. از جمله یکی هم سر عقاب سنگی بزرگی است بر فراز دروازه دژ همچون نگهبانی همیشه بیدار جای گرفته بود. جفت این عقاب توسط ناآگاهان خرد شده و اینک تکه پارههای آن در دره به ما مینگرد.
اَلُو به زبان پهلوی به معنی آتش است و بوم سرزمین و همچنین پشتِبام. اَلُبوم را به معنی سرزمین آتش معنی کردهاند. ایرانیان باستان به دلیل نشاندادن همبستگی در زمانهای خاص بر پشتبامها آتش میافروختند و اتحاد خود را اعلام میداشتند. این نشانه به روشنی در هنگام قیامهای مردمی نمود بیشتری داشت. هنوز هم قوم ایرانی کُرد در هنگام نوروز آتش میافروزند و آن را آگِرِ نوروژی ( = آتش نوروزی) مینامند. چهارشنبه سوری در تمام ایران روشنترین نماد این رسم کهن است. منطقه الموت یکی از نخستین جنگجایهای استقلالطلبان در برابر کلیه دشمنان متجاوز و غارتگر در تاریخ پر نشیبوفراز ایرانزمین بوده است. گذشتگان آزاده ما با برجای نهادن این نام آزادیخواهی و عزتنفس ایرانیان در سراسر تاریخ به آیندگان یادآور شدند.
* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.