نویسنده: هارون صدیقی

 

با نگرش به مناظره‌ی تلویزیونی دوشنبه شب (۲۱ سپتامبر) بین استفن هارپر، توماس مالکر، و جاستین ترودو در زمینه‌‌ی سیاست خارجی، اجازه دهید نگاهی داشته باشیم به اظهارنظر برخی سیاستمردان قدیمی دیگر و ببینیم آنها چه می‌گویند:

باب ری در آخرین کتاب خود، چه بر سر سیاست آمده است؟ می نویسد: “کانادا تبدیل شده به یک{شخصیت} ژستی (ادا درآر) دست راستی گزافه‌گو که از کنار گود فریاد می‌زند.”

ژان کرتیین می‌گوید: “هارپر کانادا را خجالت‌زده کرده است. من رنج می‌برم از این که می‌بینم در کمتر از یک دهه اعتبار ۶۰ ساله‌ی کانادا را

که نمایی از یک سازنده‌ی صلح و پیشرفت بوده، کدر ساخته است.”

جو کلارک، یک منبع تقریبن بی‌طرف، در کتاب خود (۲۰۱۳) با عنوان چگونه رهبری می‌کنیم: کانادا در سده‌ی تغییرات، فریاد سر داده است که، هارپر با بددهانی و بایکوت کردن مجامع چندجانبه، “اهانت و ترک کردن آنها”، کانادا را گوشه‌نشین (ایزوله) کرده است.

سیاست خارجی به ندرت اثر تعیین کننده در انتخابات دارد، ولی در این زمان خاص، آشکارا یکی از مسایل است. بسیاری از کاناداییان از اینکه هارپر بشدت چهره‌ و موضع جهانی کانادا را دگرگون ساخته برآشفته‍ هستند. از آن هم بدتر، سیاست خارجی را ابزاری ساخته

استفان هارپر نخست وزیر کانادا و حیسون کنی وزیر دفاع در بازدید از نیروهای کانادا در جبهه

استفان هارپر نخست وزیر کانادا و حیسون کنی وزیر دفاع در بازدید از نیروهای کانادا در جبهه

(hijacked) برای کمک به برنده شدن حزب محافظه کار در انتخابات در جامعه‌های قومی که دقیقن هدف‌گیری شده‌اند.

او همه ی این کارها را بدون آن که اختیار یا تاییدی از جانب مردم یا پارلمان داشته باشد و از راه بستن دهان دیپلمات‌های بسیار مورد احترام ما انجام داده است.

یک حاصل‌ نگران کننده [این سیاست‌ها] آن بود که کانادا در سال ۲۰۱۰ با شکستی تاریخی نتوانست یک کرسی در شورای امنیت سازمان ملل به دست آورد. هارپر هرگز به جنگی نظر نینداخت که دلباخته‌ی آن نشد. افغانستان، عراق، لیبی، و اکنون شرکت در بمباران علیه مناطق اسلامی در عراق و سوریه؛ جنگ‌هایی که ویرانی و کشتاری به بار آورده که سابقه ندارد، همراه با آوارگی میلیون‌ها انسان، تخریب و از کار انداختن جوامع، و نیز ایجاد حفره های خالی قدرت که توسط جدایی طلبان، طایفه‌سالاران، و تروریزم پر شده است. هارپر تهدیدهای تروریزم را برانگیخت ولی توجه و علاقه‌ای به قربانیان آن نشان نداد؛ پناهندگانی که خانه‌ی اروپاییان و ما را در می‌زنند. در سوریه، جایی که ما می بایستی دخالت نظامی کنیم، او[هارپر] از جمله کسانی بود که رویش را به طرف دیگر برگرداند زیرا بشار اسد به اسراییل، ترکیه و دیگر متفقان ما در آن منطقه حمله‌ای نکرده بود.

از ماموریت ما در افغانستان هنوز مسئله‌ی رسیدگی به سهم ما در شکنجه، ناتمام باقی مانده است. هارپر کاناداییان را نسبت به آنچه که بر سر ۳۷۵ نفر بازداشتی افغان که به نیروهای آمریکایی و مقامات افغانستان تحویل داده شدند، در تاریکی و ابهام نگاه داشته است. ما به یک بررسی تحقیقاتی همگانی نیاز داریم ، همان که فراخوان دو هفته پیش انستیتو ریدیو مستقر در اتاوا مطرح ساخته است.

هارپر فرهنگ جنگ طلبی را در میهن رونق بخشید، چنان که در دو کتاب زیر شرح داده شده است: یکی، ملت جنگ طلب، دکرسازی برچسب کانادا در عصر اضطراب، نگارش یان مک کِی و جِیمی سویفت؛ و دیگری، وقتی ما از جنگ می‌گوییم راجع به چه صحبت می‌کنیم، نگارش نوح ریچلر – بی اعتبارسازی پاسداری از صلح؛ جلوه و جلا دادن به جنگ ۱۸۱۲؛ اصرار ورزیدن بر یادمان قربانیان کمونیزم در آتاوا، و تندیس مادر کانادا در یک پارک ملی واقع در کِیپ برتون؛ استقرار سربازان در مراسم اعطای تابعیت و بازی‌های هاکی و جام گِـری (Grey Cup)؛ تعمید دادن بزرگراه ۴۰۱ به نام “شاهراه قهرمانان”؛ ترتیب دادن پرواز نمایشی بر فراز مقر پارلمان برای بزرگداشت پیروزی در لیبی، همانند جورج. دبلیو. بوش: “ماموریت انجام شد”.

کانادا یکی از تنها چهار کشوری بود که به اعلامیه‌ی سازمان ملل در موضوع حقوق قوم‌های بومی رای نداد؛ تنها کشور غربی ست که از بازگرداندن شهروند خود – عمر خدر – از خلیج گوانتانامو خودداری کرد، و تنها کشوری بود که از پیمان کیوتو، برنامه نجات زیستبوم و کاهش دادن گازهای گلخانه‌ای، خارج شد.

کانادا بی ملاحظه ترین پشتیبان تهاجم اسراییل به لبنان در سال ۲۰۰۶ و حمله به غزه در ۹- ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ بود.

کانادا تنها کشوری بود که پشتیبانی مالی از مقاصد انسان دوستانه آژانس کمک رسانی ملل متحد را قطع کرد، سازمانی که به فلسطینیان بیخانمان، بیشتر در غزه، یاری می‌رساند، چنان که سارا روی از دانشگاه هاروارد جزییات آن را شرح داده است ( لینک: outlined in detail).

هارپر روش خصمانه‌ی بنیامین نتانیاهو را نسبت به ایران پیش گرفت و روابط آتاوا را با تهران قطع کرد. جو کلارک: “اگر ما همین رویکرد را زمانی که نلسون ماندلا هنوز در زندان بود، در آفریقای جنوبی پیش گرفته و سفارت خود را در آنجا بسته بودیم، نمی‌توانستیم نقشی را که نهایتن بازی کردیم، بازی کنیم. اگر کانادا همین روش [بستن سفارت] را به دنبال رویداد قتل عام میدان تیانانمن در ۱۹۸۹ در چین به کار گرفته بود، بعدن امکان تعامل با پکن را پیدا نمی‌کردیم.”

هارپر، همانند نتانیاهو، در موضوع حرکت‌های دموکراتیک بهار عربی مردد بود. او گفت کودتای نظامی در مصر، ثبات را باز گردانده است. او در حق محمد فهمی روزنامه نگار کانادایی که در مصر زندانی شده بود کمترین تلاش ممکن را اعمال کرد. برای خالدالقزاز مقیم دایمی کانادا هم که با یک شهروند کانادا ازدواج کرده بود و به گناه کارکردن با محمد مُرسی، رئیس جمهوری منتخب سرنگون شده‌ی مصر، در زندان بود، هیچ کاری نکرد. هارپر به دیگر حکومت‌های استبدادی عرب نزدیک شد و قرارداد فروش ۱۵ میلیارد دلار خودروهای زرهی سبک را با عربستان سعودی بست.

هارپر، اما، در اوکراین در پیوند با به دست آوردن رای اوکراینی‌های کانادا قهرمان دموکراسی شد، درست همان گونه که برای ترغیب یهودی‌های ‌کانادا، اقلیت‌های مسیحی کانادا از مصر و پاکستان و عراق، و کانادایی‌های احمدی، کاناداییهای هندو و دیگران… عمل کرد.

اشکالی در این نیست که شما برای به دست آوردن رای انتخاباتی به سراغ جاهایی بروید که امکان صید رای وجود دارد. اما او [هارپر] این کار را به جای آن که با دنبال کردن سنت دیر پای کانادا که پیوند دادن اقوام متخاصم است، با منحرف کردن مواضع سنتی سیاست خارجی کانادا، از خطوط گسل “وطنی” بهره برداری می‌کند.

برگرفته از تورانتوستار، ۲۷ سپتامبر )۲۰۱۵