اشاره: شهروند در نظر دارد مجموعه گفت وگوهایی را با هنرمندان داخل کشور ترتیب دهد تا بدینوسیله هم ما دور ماندگان از وطن با آنها آشنا شویم و هم آنها بدانند که پاره ی دیگرشان در بیرون از ایران با آنها بیگانه نیست و می خواهد که آنها را بشناسد و کارهایشان را دنبال کند.
داود منطق هنرمند نقاش که در این یک ساله ی اخیر به خارج کشور مهاجرت کرده و در تورنتو به سر می برد، این امر را برعهده گرفته است. در اولین سری از این گفت وگوها، با سعید رفیعی مقدم، هنرمند نقاش آشنا شدیم. در این شماره گفت وگو با هنرمند گرافیست ۳۳ ساله، سیاوش فانی را می خوانید.
شهروند
سیاوش فانی، متولد ۱۳۵۶ تهران، کارشناسی ارتباط تصویری گرافیک از دانشکده هنر و معماری، کارشناسی ارشد ارتباط تصویری از دانشکده هنر و معماری، عضو مجمع طراحان بین المللی گرافیک و عضو فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران است. او همزمان در آتلیه شخصی و دانشگاه کار و تدریس می کند. از وب سایت او Artfani.com دیدن کنید.
آقای فانی از آشنایی، علاقمندی و طی مسیر خود تا به امروز، در زمینه گرافیک بفرمایید.
ـ اولین یادآوری درس نقاشی کلاس ششم بود. روزی که به دلیل یک نقاشی بد از سوی معلم مورد مواخذه قرار گرفتم تا جایی که آقای معلم هنر، نقاشی را مچاله و دستور بلعیدن آن را به من داد. آن روزها کلاس نقاشی درسی وحشتناک بود. همیشه به رشته برق و الکترونیک علاقه داشتم، ولی به صورتی اتفاقی وارد هنرستان گرافیک شدم. آن روزها گرافیک هنوز خیلی شناخته شده نبود وگاهی به شوخی با ترافیک مطرح می شد. روزهای هنرستان به سختی می گذشت؛ تجدیدهای ثلث اول ثلث دوم و ثلث سوم … تداوم بخش این سختی در سال اول با یازده تجدید آغاز شد و در سال های پایانی که کمی علاقه مندی ام بیشتر شده بود، با ۴ تجدید دوران هنرستان را به پایان بردم.
ورود به کنکورهای سخت مسیر بعد از علاقه بود. آن روزها فقط تهران رشته ارتباط تصویری گرافیک دانشگاه داشت و تقریبا همه از سراسر ایران در آنجا جمع بودند. دوره ای که به شیوه کنونی کسی دانشجوی گرافیک نمی شد و ورود به دانشگاه با مشقت امکان پذیر بود.
گذران دوره های دانشگاهی همراه با فضایی بود که در آن سال ها، پس از انتخابات خرداد ۷۶ ایجاد شد، شور و شعف فعالیت های هنری زیاد و تلاش ها، برای اتمام درس و وارد شدن به حوزه حرفه ای و پیوند با اجتماع هر روز افزون ترمی شد.
ارتباط های حرفه ای سبب سفارش هایی برای تصویر سازی کتاب کودک شد. در همان سال های اول رتبه اول تصویر سازی را از جشنواره هنرهای تجسمی کشور به دست آوردم و انگیزه ها برای تصویرسازی کتابهای کودکان بیشتر شد.
وقت بسیار زیادی برای اتود و ارائه ایده های جدید صرف می شد و این سبب رویکردهای نوی تصویری برای طراحی و تصویرسازی شد.
با غلبه گرافیک بر تصویرسازی کمی فلش حرکت تغییر کرد و علاقه به چاپ سریع تصویرسازی ها مرا به مطبوعات نزدیک کرد. اولین تصویر سازی ها برای “ماهنامه موسیقی مقام” بود که مدیر هنری آن را فرزاد ادیبی از طراحان گرافیک معاصر ایران برعهده داشت. انتظار برای چاپ آن ماهنامه و دیدن کارهای چاپ شده برای من همانند هیجان برای چاپ و اعلام اسامی کنکور بود.
آن روزها همچنان با نشریات و ماهنامه های متعددی کار می کردم و برای ارتباط با آنها به دفتر نشریات مختلف اغلب فرهنگی، ادبی همانند فلسفه و هنر، ادبیات داستانی، دنیای سخن و … می رفتم و در تماس بودم تا سفارشی برای تصویرسازی داشته باشم.
این ارتباط ها همراه با موج مطبوعات اصلاح طلب جذابیت کار در روزنامه را به وجود آورد و این انگیزه همکاری، با بخش فرهنگی”روزنامه بهار” شد، طعم شنیدن اولین کلمه توقیف را هنوز در ذهن دارم روزی که همه در تحریریه مبهوت بودیم ….توقیف…
در آن روزها در یک مرکز شبکه اینترنتی مشغول به کار شدم و اولین تجربه کاری صبح ساعت ۸ و عصر ساعت ۵ را گذراندم که دوام زیادی نداشت. روزنامه حیات نو تازه پا گرفته بود و بخشی به عنوان آخر هفته که همه آن را ویکند خطاب می کردند را منتشر می کرد که هنوز هم برای خیلی ها یک نوستالوژیست، همکاری با روزنامه نگارانی که هرکدام از آن ها در سویی از این کره خاکی کار حرفه ای خود را ادامه می دهند.
سردبیر “آخر هفته” تغییر کرده و به دنبال تغییر بنیادی در این ویکند شانزده صفحه ای بود که طراحی گرافیک و مدیر هنری آن به من پیشنهاد و سپرده شد. کار کردن با همکاران حرفه ای، دانشگاه جدیدی برای من بود که با لذت طی می شد. شور و هیجان اتفاقی بود که در این هفته نامه وجود داشت و این موضوع آن را از دیگر نشریات هم ردیف متمایز می کرد به صورتی که “روزنامه حیات نو” پنج شنبه ها نایاب می شد. تلاش حرفه ای همکاران تحریریه و همگام بودن سردبیر با گرافیک ویکند، روزهای فراموش نشدنی را در کار حرفه ای من رقم زد. بعد از چندی آن روزنامه هم توقیف شد و آن ویکند هم به تاریخ پیوست.
ده ها نشریه همانند هفته نامه سروش جوان، روزنامه همشهری، روزنامه جام جم، و روزنامه ایران و بخش ایران جمعه مسیرهای بعدی من بودند که” ایران جمعه”، تقریبا آخرین مقصد من در مطبوعات بود.
در این میان تجربه گرافیک ایران جمعه بی مانند بود… یک تیم حرفه ای از روزنامه نگاران حرفه ای بخش های مختلف را در آن هدایت می کردند، که با حساسیت ها و برداشت های سطحی گرایانه موجب توقیف آن هفته نامه فراهم شد؛ سردبیر وکاریکاتوریست، ماه ها در انفرادی محبوس شدند … همه بی کار شدیم، روزهای پیچیده ای بود.
بعد از آن تمایلم برای همکاری با مطبوعات کم شد و البته همکاران حرفه ای هم، دیگر وجود نداشتند، تا کار کردن با آماتورها بیشتر به نبرد با دیوار بتونی شبیه باشد.
بعد از سالهایی که در زمینه گرافیک فعالیت داشتی، خصوصیات یک طراح موفق را چگونه تعریف و تشریح میکنی؟
ـ موفقیت در هر فاصله ای از هم متفاوت است و در اقلیم های مختلف انرژی های طراح و طراحی آن با هم فرق می کند. در یک کشور طراح موفق، موظف به رعایت یک سری موازین است و در کشوری دیگر عدم رعایت این چنین موازین موفقیت را به همراه دارد. شاید این موفقیت نسبی است و با توجه به زمان، مکان و مدیاهای مختلف تاثیرگذار خواهد بود.
ولی گزینه های بین المللی را می توان به دانایی از علوم مختلف، اهم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی و … جستجو کرد و تلفیق پیوندهای موثر تصویری در برخورد با موضوع های طراحی گرافیک همانند طراحی نشانه، پوستر، روی جلد کتاب و ده ها نمونه تولید اثر گرافیکی دانست. یک طراح گرافیک، باید یک دانشمند تصویری باشد تا سرعت انتقال پیغام های تصویری را به صورتی قابل درک ارائه کند.
تفاوت ها و تشابهات گرافیک با سایر شاخه های هنرهای تجسمی به طور مثال نقاشی، تصویر سازی، عکاسی و …. چیست؟
ـ همه ی این نام ها تکنیک های منحصر به فردی هستند که همانند اعضای خانواده وقتی کنار هم قرار می گیرند می توانند هر کدام حرف ویژه خود را بزنند یا همه باهم یک هدف را دنبال کنند. مثلا اگر قرار بر این باشد که پروژه ای مشترک و چند رسانه ای همانند ویدئو تولید شود همه می توانند درکنار هم قرار گیرند، اما با تقدم و تاخر، که کارگردان هنری آن را تعیین می کند. در جهانی که همه علیه همه شورش می کنند، برخی موافق و برخی مخالف تلفیق ها هستند، اما به عنوان یک طراح گرافیک اگر لزوم استفاده از هرکدام از موارد یاد شده نقاشی، عکاسی و تصویر سازی و … پیش آید فقط به ارتباط موثر با مخاطب فکر می کنم و انتخاب ابزارها و تکنیک ها بازیچه ای کوچک، برای رسیدن به هدف واقعی یعنی ارتباط با مخاطب من خواهد بود، اما هر کدام از این روش های بیان شاخه های متفاوت و تکنیک های قابل ملاحظه خود را دارا هستند.
آیا به تعریفی خاص برای گرافیک هنری و گرافیک تبلیغاتی اعتقاد داری؟ تفاوتهای آنها با هم چیست؟
ـ گرافیک برای رفع نیاز جامعه به اطلاع رسانی به وجود آمد، این جامعه هم نیاز فرهنگ دارد هم تجارت، اصل و ذات گرافیک ابزار تجارت و اطلاع رسانی بهتر است، حالا گاهی این تجارت برای فروش یک محصول است گاهی برای اطلاع رسانی از یک فستیوال گل و گیاه و یا موسیقی کلاسیک و یا علائم رانندگی.
اینکه بگوییم گرافیک هنری و تبلیغاتی بازی با لغات است. اساسا این نوع نگرش فقط با تعلیم های اشتباه پا گرفته است. همانند اینکه بگوییم یک ارائه خوب از یک آب میوه و یا هرچیز دیگر هنر نیست تجاری است، اینکه هنر نشان دادن مفهوم، کار یک متخصص گرافیک است چه در حوزه هنری فرهنگی، چه تجاری(تبلیغی). طراح گرافیک کار خود را انجام می دهد و این افراد و مخاطبان اثر هستند که واژه های هنری و یا تبلیغات چی و تجاری را نسبت می دهد. گفتگو درباره گرافیک تبلیغاتی و هنری فشار بر روی پیچ هرز است.
گرافیک حال حاضر ایران در بخشهای مختلف اعم از گرافیک محیطی، گرافیک مجلات و کتاب و غیره دارای چه خصوصیات و احیانا ضعف هایی است؟
ـ معمولا فرصت های کمی برای شروع یک کار حرفه ای به وجود می آید ولی از اندک فرصت های این چنینی می شود استفاده کرد که معمولا در محصول های گرافیکی که با فرهنگ بیشتر در ارتباط هستند وجود دارد همانند نمایشگاه های عکاسی، نقاشی، تئاتر، روی جلد کتاب ها، و مطبوعات هنری و ادبی است که بیشترین نگرش های هنری و بازیابی های فرهنگی در آن به چشم می خورد و در بیشترین تعریف گهگاه بی نظیر است.
بخش های گرافیکی در ایران همیشه در خدمت سفارش دهنده ها قرار دارند چرا که آنها هستند که بار مالی آتلیه های گرافیک را تامین می کنند، و طراحان تقریبا ۸۰% در خدمت مشتری ها هستند. شاید در این مواردی که ذکر شد خصوصیات طراحی ویژه ای که در مثال بشود آن را ایرانی خواند وجود ندارد چرا که تمایلی برای ابزارهای کلاسیک معرفی موارد تبلیغی وجود ندارد، البته محدودیت های فرهنگی، شاید تنها تفاوت با دیگر نقاط دنیا باشد چرا که از لحاظ تکنیک و ابزار با دنیای خارج قابل قیاس و رقابت است. شاید این محدودیت ها شیوه ای دیگر از بیان را برای طراحان به ارمغان آورده است که مختص جوامع این چنینی است.
تجربه شما در برخورد با محدودیت های کاری در جامعه فعلی ایران چیست؟
ـ محدودیت در هر فضایی معانی مربوط به خود را دارد این محدودیت در شرق و غرب متفاوت است، و در جامعه فعلی ایران شاید می توان به کلمه تکراری “خود سانسوری” اشاره کرد، اگرچه همه با این واقعیت کنار آمده اند و جزئی از روزمرگی شده است، با این حال بسیار ایده ها و رویکردهای جدید، کنکاش طراح در جایی در مغزش محبوس می شود تا فرصت و شوری دیگر را برای به دنیا آوردن آن ایده و پردازشش را پیدا کند. اگر چه این محدودیت ها سبب خروج برخی عناصر بصری شده است، جنسی دیگر و متفاوت را در عرصه بین المللی برای هنرمندان ایرانی به وجود آورد که سینما در دهه های پیشین آنرا تجربه کرد. پرهیز از عناصر رایج در فرهنگ غرب نگرشی متفاوت در مقایسه با بازنمایی فرهنگ ایران در قبل از انقلاب ۵۷ به وجود آورد که جذابیت هایی برای آن سوی آب ها داشت، ولی در ذات این جذابیت ها هنوز ردپای حذف هنرمند از آنچه خود باشد و بپندارد، ملموس است. ورود ایدئولوژی به هنر در تمامی ادوار تاریخ مسئله ساز بوده و منحصر به عصر حاضر نیست، ولی آنچه بیشتر آزاردهنده است، نپذیرفتن جهان آزاد، تفکر آزاد و عقیده های مختلف است. در کشور من ایران، آزادی عقیده کورسویی نوری اندک است، که به ظاهر وجود دارد، اما تحمل نمی شود.
هنگامی که در ایران، کودکی به دنیا می آید سیاست با جنسیتش آغاز می شود، و این سیاست بایدها و نبایدها ست که در تمامی طول زندگی وجود دارد و به همه جا رسوخ می کند.
اما این اتفاق در زمان های مختلفی در کار من وجود داشت. ملاحظات سیاسی قسمتی کوچک از آن چیزی بود که باید لحاظ می شد. فضای مطبوعات فضایی جذاب و مخوف است، حساسیت های قومی، اجتماعی، دینی، و به عبارتی مسئله دار وجود دارد که همه این موارد به گروه آموزش دیدگان برای کشف این موارد تخلف سپرده می شود و با اینکه چندین گروه در روزنامه ها اعم از خود خبرنگاران و تیم تحریریه موظف به رعایت آن هستند، ولی باز در شورایی بازنگری می شود، که این موارد را حذف کند.
به صورت طبیعی این نوع نگرش بر طراح نیز تاثیر می گذارد و حسگرهای شما نیز فعال می شود که تا جایی که می شود از خطر و توقیف های تصویری جلوگیری کنید، بارها شخصاً به عکسی که در آن دوردست زنی بدون روسری بود، اشاره و خواستار اصلاح تصویر آن شدم تا دوباره در صفحه روزنامه قرار داده شود. یا در صفحه جلد روزنامه که باید تعدادی از خبرها با عکس پرتره کار می شد نگرانی ها همیشه از این بود که چه چهره ای کنار چهره ای دیگر قرار گیرد، مثلا کنار یک مقام کشوری عکس یک بازیگر هالیوودی کار نشود و یا چیزهایی از این دست. کاری که به اجبار باید رعایت می شد. و در آخرین اتفاق، طراحی پوستری برای روز جهانی کودک برای سازمانی دولتی بود. که در آن تعدادی دختر و پسر به صورت گرافیکی کنار هم چیده شده بودند، اولین اعتراض کنار هم قرار گرفتن کودکان پسر و دختر بود که به حذف تصویر پسرها انجامید. دومین تذکر هم مسئله موی دختر بچه ها و اخطار آخر اینکه یا طرح کلا عوض شود یا بهتر است که پوششی نیز بر سر داشته باشد. هضم این جملات بسیار دشوار بود، اما هضم شد. بر سر کودک گرافیکی شده که اصلا معلوم نبود بی مو است یا مو دار پوششی گذارده شد و طرح مورد تائید قرارگرفت.
دید کوتاه بینانه و رادیکال همیشه آزاردهنده است و طراح را با استرس و التهاب ناشی از چاپ و بازتاب های آن به نگران ترین فرد کره زمین مبدل می کند.
آیا استفاده از عناصر مشخصی مثل نقوش دوره های مختلف تاریخ می تواند به تنهایی گرافیکی با خصوصیت ایرانی عرضه کند؟
ـ شیوه هایی که طراحان معاصر در ایران برگزیده اند تلفیقی از رویکردهای مدرن نوشتار و ارتباط آن با نسخ، اوراق و عناصر ایرانی است که گه گاه ناشناخته مانده. این بازشناسی به مخاطبان تنها راه شناسایی گرافیک ایران به جهان نبوده، بلکه تلاش های ستودنی که از سال ها قبل آغاز شده بود مسیر روبه روی طراحان را هموارتر و مشخص تر کرد.
وقتی گرافیک به وجود آمد قرار نبود گرافیک ایرانی به وجود آید یا گرافیک آسیایی و یا اروپایی، این قراردادهایی بین کشورها شد که به وسیله تصویر، بیان کننده فرهنگ، تجارت و نمادهای بومی خود برای شناساندن به جامعه ی بین المللی باشند. تا ارتباطی بین فرهنگ، تجارت و دنیای پیرامون ایجاد و منتقل کننده ی هویت جامعه خود باشند.
در ایران نیز همین اتفاق افتاد، نفس خط فارسی و نگارش و قلم های طراحی آن و بازپرداخت بر روی نوشتار فارسی و تایپ آن نگرشی نو را در گرافیک ایران هویدا ساخت که هم برای طراحان معاصر و هم برای هنرمندان غربی این نوع نگرش تازگی ویژه ای داشت، اما تلاش ها به اینجا ختم نشد و عناصر زیبایی شناسانه اساطیری و نقوش توسط طراحان جوان به باز آفرینی دوباره منجر شد.
در این بین گرافیک معاصر همیشه در برخورد با جامعه به گونه ای جدا بود و طی سال گذشته با انتخابات، شور و حرارت تازه ای به خود گرفت و طراحان گرافیک، قبل و بعد انتخابات روش های جدیدی در ارائه آثار سیاسی خود برگزیدند که خود ابداعی بدیع بود که موج حمایتی طراحان دیگر قاره ها را هم به همراه داشت و نگرش جدیدی را در گرافیک معاصر ایران پدید آورد که در صفحه تاریخ گرافیک ایران جاودانه شد.
طراحان داخل ایران نمی توانند تمامی توانمندی های خود را بروز دهند و این در حالی است که به تازگی استفاده از رنگ نیز حساسیت برانگیز شده است و تحمل نمی شود، با این حال جریان های اجتماعی و سیاسی نوع نگاه طراحان را به صورت آشکاری تغییر داده است و این بهانه ای فکری شده است که در هر اتفاقی و یا فستیوالی این نوع تفکر نشان داده شود. طرح هایی در بسته، در فضایی شبه عادی.
اگر قرار باشد یک پرسش خودت در ارتباط با گرافیک مطرح کنی به همراه پاسخ چیست؟
پرسش من این است: بدترین کاری که درگرافیک انجام دادید و تا حال بازگو نکردید را ذکر کنید؟
اولین کار حرفه ایم که سفارش بولتن جشنواره بین المللی سینمایی رشد بود و آنرا قبول کردم در حالی که در حال آموزش نرم افزار مربوط به آن کار بودم. این کار ضررهای بسیاری را متوجه مدیر اجرایی نمایشگاه کرد و تقریبا نیمی از پولی که برای کل تیم بود به واسطه این کار من از دست رفت. بیشتر اختلال ها در موارد فنی بود تا گرافیکی که هیچ وقت هم جایی دیده و یا توزیع نشد، چرا که فقط در روز اختتامیه در وقت مقرر به مخاطبان رسید.
ba salam bar douste shafigh va azizam .
tamamie anchera ke gofti mifahmam va dar dorani az ani ke gofti sahimam ba to
rouzhaye moshtarake bi mehri vali to rah ra peyda mikardi ba talashe mesal zadanie khube khodat
سلام برشهروند. جناب منطق از مصاحبه ی پر مفهوم تان لذت بردم. آن هم به معنای واقعیش.