در یادشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد

تا نگویند که از یاد فراموشان اند

کتاب در آستانه ی توفانی روبنده … نه تنها به جنایات و کشتار جمهوری اسلامی از آغازین ماه های پایگیری ننگیش تا پایان کشتار ۶۷ می پردازد، بلکه به تحلیل و بررسی علل آن کشتار می نشیند.

حسن پویا از فعالان سیاسی و یکی از بنیانگزاران کانون خاوران در تورنتو است. “در آستانه توفانی روبنده”، حاصل بیش از چهار سال تحقیق و بررسی حسن پویا، و نیز یکی از تولیدات تورنتو در بخش ادبیات و فرهنگ زندان است. همین انگیزه ای شد تا دست اندرکاران و فعالان سیاسی در تورنتو تصمیم گرفتند که رونمائی کتاب “در آستانه توفانی روبنده …” و مراسم بیست و هفتمین سال یادمان کشتار ۶۷ و دهه ۶۰ را همزمان در روز یکشنبه ۱۸ اکتبر ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر در سالن شهرداری تورنتو برگزار کنند. برای آشنایی بیشتر با حسن پویا و کتابش با به او به گفت وگو نشستیم.

آقای پویا ابتدا کمی از خودتان بگویید؟

حسن پویا در مراسم یادبود کشتار 67 در تورنتو در سال 2013

حسن پویا در مراسم یادبود کشتار ۶۷ در تورنتو در سال ۲۰۱۳

ـ از شما تشکر می کنم به خاطر فرصتی که به من داده اید تا درباره ی کتاب “در آستانه ی توفانی روبنده …” گفت و شنیدی داشته باشیم. همان طور که در مقدمه کتاب اشاره کرده ام، من در زمینه ی ریاضیات، الکترونیک و تکنولوژی دیالیز ـ در ایران، فرانسه و کانادا ـ تحصیل کرده ام و تخصص ام دستگاه دیالیز است. سال ها است که در تورنتو در این زمینه کار می کنم. در ایران هم کارم همین بود (البته با کیفیتی متفاوت). حتی وقتی در ترکیه منتظر بودم تا از یک کشوری پناهندگی بگیرم در بیمارستان های ترکیه در همین زمینه (دستگاه دیالیز) کارکرده ام و گاهی با خودم می اندیشم، ای کاش محمود صالحی، کارگر مبارزی که در زندان های جمهوری اسلامی (به خاطر فشارهای زندان و عدم دسترسی به درمان) کلیه هایش را از دست داد، و رژیم به تازگی ۹ سال زندان هم به او داده، اینجا بود و می توانست از امکانات پیشرفته ی دیالیز استفاده کند. برگردیم به خودم، در دوران دانشجویی (زمان پهلوی) به دنبال انتشار نشریه ای دانشجویی دستگیر و به مدت یک سال سلول و زندان را تجربه کردم.

ترکیه (آنکارا) بودم؛ (به قصد گرفتن پناهندگی) که رژیم اسلامی ایران قتل عام تابستان ۶۷ را مرتکب شد. همان جا با خودم عهد کردم که در هر سرزمینی فرود آمدم، نهادی را برای زنده نگه داشتن یاد و نام آن دریادلان مبارز بنیان نهم.

از تورنتو سر در آوردم و در همین شهر، در سال ۱۳۷۵ با همصدایی چند تن از یاران، از جمله دوست سختکوشم بابک یزدی، سازمان دفاع از زندانیان سیاسی ایران را که بعدن “کانون خاوران” نام گرفت، بنیان نهادیم و نزدیک به بیست سال است که هر ساله در برگزاری یادمان آن مبارزان فعالانه شرکت داشته ایم. “کانون خاوران” اولین نهاد سیاسی در کانادا بود که بیست سال پیش یادمان مبارزان جان باخته در دهه ی ۶۰ و بویژه تابستان ۶۷ را برگزار کرد و تا امروز هر سال ادامه داده است.

شما در پیش درآمد کتابتان، “در آستانه ی توفانی روبنده …” چندین سئوال درباره ی کشتار ۶۷ مطرح کرده اید که به نوعی انگیزه ی شما برای نوشتن این کتاب بوده، ممکن است به طور مختصر در این زمینه توضیح بدهید؟

ـ من طی سالیان، در خلال برگزاری یادمان زندانیان سیاسی ایران در کانون خاوران با سئوالات بسیاری روبرو شدم. سئوالاتی نظیر: چرا جمهوری اسلامی ایران قتل عام ۶۷ را مرتکب شد؟ دست های پشت پرده ی آن جنایت چه کسانی بودند؟ آن قتل عام چه تاثیری روی خانواده های جان باختگان بویژه فرزندان آنها داشته است؟ تاثیر آن قتل عام در جامعه ی ایران چگونه بوده است ؟ و….

این سئوالات مرا واداشت تا دست به مطالعه و جستجو بزنم. در آن زمان غیر از کتاب “حقیقت ساده” یادداشت های زندان خانم منیره برادران و چند نوشته ی پراکنده در این زمینه، منابع زیادی در دسترس نبود. هنوز بسیاری از جان بدر بردگان جنایت ۶۷ از شوک آن در نیامده و لب به سخن نگشوده بودند. حاصل جستجو هایم انبوهی یادداشت شد که نتیجه ی آن را در فصل چهارم کتاب در آستانه ی توفانی روبنده …ملاحظه می کنید.

یکی از ویژگی کتاب شما در این است که جنایات جمهوری اسلامی ایران را از کشتار ۶۰ و یا ۶۷ آغاز نکرده ای، بلکه به واقع جنایات این رژیم را از همان سال ۵۸ و چند ماه بعد از انقلاب در کتابت بیان کرده ای، و با زیبائی و ارائه ی سند مکتوب آنها را نشان داده ای؛ و به نوعی بخشی از باورها را که مدعی بودند جمهوری اسلامی بعد از خرداد ۶۰ هار و خشن شده بود را رد کردی. آیا هدف خاصی را با این بخش دنبال می کنی؟

ـ به نکته ی مهمی اشاره می کنید. من در این بخش کتاب خواسته ام جنایتکار بودن تمامیت جمهوری اسلامی ایران از روز اول را نشان دهم.

همچنین با آوردن نمونه های مستندی از صدر مشروطیت نشان داده ام که روحانیت در کنار قدرت همان جنایاتی را انجام می داده که امروز در قدرت انجام می دهد، با این تفاوت که چون امروز در قدرت است، جنایاتش ابعاد گسترده تری دارد و دستش بازتر است.

و دریغا که روشنفکران ما این را ندیدند و همراه مردم متوهم، برای قدرت تازه که به قصد نابودی آنها آمده بود هورا کشیدند؛ و دیدیم و در کتاب نشان داده ام که رژیم فقط چند ماه پس از به قدرت رسیدن، کشتار را شروع می کند و به موازات تسخیر سنگرهای مقاومت، ابعاد آن را گسترش می دهد!

همان طور که در کتاب می بینید، رژیم کشتار را از کردستان سرفراز ، سنگر تسخیر ناپذیر مقاومت شروع می کند و بعد سراغ ترکمن صحرا می رود.! و بعد…

در کتاب گفته ام: “نگاهی بیدار در آن روز به صفحه ی نخست روزنامه ی اطلاعات سه شنبه ۶ شهریور ١٣۵٨ و مکث روی عنوان “۴۰ نفر در سنندج، مریوان و سقز تیرباران شدند.” که از کشتن چهل نفر- ظرفِ چهار روز- بدون محاکمه ی معمولی حکایت می کرد، می توانست سمت وسوی حرکتِ قرون وسطایی و پتانسیل حاکمیت نوپای اسلامی، برای تحمیل توحش و بربریتی لجام گسیخته بر مردم ایران را ببیند و به سهم خود به چاره اندیشی بپردازد، اما دریغ!”

شاید از دیگر جذابیت های کتاب شما این است که ایدئولوژی خاصی را دنبال نمی کنی و تعصبی بر کشته شدگان سازمان و یا حزب خاصی نداری. با این هدف کتاب را شروع کردی و یا درحین نوشتن به این نتیجه رسیدی؟

ـ نگاه من به هستی این گونه است که: هیچکس حق ندارد و نباید حق زندگی را از هیچ موجود زنده ای بگیرد. به همین دلیل هم گیاه خوارم

اعدام های بدون دادگاه در فرودگاه سنندج در تابستان 58

اعدام های بدون دادگاه در فرودگاه سنندج در تابستان ۵۸

.

من با نفس کشتن مخالفم. از این زاویه نگاه همه ی آن جان های شیفته برایم گرامی اند و نباید اعدام می شدند.

متاسفانه تا همین چند سال پیش بعضی از نیروهای چپ در اطلاعیه های خود از قتل عام شهریور ۶۷ یاد می کردند. هنوز نمی دانم چرا و با چه استدلالی، آنها از هزاران مجاهدی که در مردادماه تابستان ۶۷ سربدار شدند، سخن نمی گفتند! و یا چرا مجاهدین در اسناد خود از اعدام مبارزان چپ در تابستان ۶۷ حرفی به میان نمی آورند!

چرا شما در این کتاب تاکید بسیار داری برخانواده هایی که بیش از ۳ فرزندشان در زندان های جمهوری اسلامی کشته شده اند. در حالی که در کتاب های مشابه کمتر به این موضوع برخورد می کنیم؟

ـ داغ حتی یک عزیز بسیار جانکاه است، آن وقت به مادر بهکیش (با شش داغ)، خانواده ی مصطفی سلطانی (با پنج داغ)، خانواده ی جابانی (با سه داغ) که حمیدشان پانزده ساله بوده و… فکر کنید، چه رنجی جمهوری اسلامی بر آنها تحمیل کرده است، حتی تصورش هم ممکن نیست!

این رژیم به جای ساختن بیمارستان و مراکز آموزشی برای مردم، ده ها گورستان دسته جمعی ساخته است. به قول گلناز خواجه گیری (فصل دهم کتاب): آن قدر در این سرزمین آدم کاشتید که تا هزاران سال دیگر، از خاک این وطن، فریاد خواهد روئید.

شما در کتابتان چند مورد در پیوند با کشتار ۶۷ از آقای منتظری سند آورده اید، (چه خودتان و چه در مصاحبه با نیما سروستانی) آیا فکر می کنید اگر آقای منتظری در قدرت بودند، کمتر خونریزی می شد، و یا نه چون در قدرت نبودند کمی ملایم تر بودند؟

ـ من آقای منتظری را تافته ی جدا بافته ای از دیگر مسئولان جمهوری اسلامی نمی بینم؛ و نمی دانم اگر ایشان در قدرت بود کمتر خونریزی می شد، اما خواسته ام چشمانم را به روی واقعیت نبندم و با تاریخ صادق باشم. واقعیت این که از میان دست اندرکاران در قدرت، او تنها کسی بود که نسبت به قتل عام ۶۷ اعتراض کرد و اعتراضش صادقانه بود و نه به قصد جمع کردن نیرو، اما هم او متاسفانه اعدام اسرای مجاهدین در غرب کشور را تایید می کند که در کتاب به آن اشاره کرده ام.

انتشار کتاب خاطرات آقای منتظری به شناختن چگونگی قتل عام ۶۷ کمک کرد و او بدین ترتیب دست خود را از آن جنایت بیرون کشید و همانطور که دیدیم بهای سنگینی هم برای آن پرداخت.

یادمان باشد که بیست و هفت سال بعد از آن جنایت، هنوز مسئولان جمهوری اسلامی ایران به هنگام روبرو شدن با پرسش نقش شان در آن جنایت، با پررویی تمام دروغ می گویند و نقش خود را انکار می کنند که در فصل چهارم کتاب به آنها اشاره شده است.

شما یک فصل از کتابتان را به مصطفی پورمحمدی وزیر به اصطلاح دادگستری دولت حسن روحانی اختصاص داده اید، چرا ؟ چه چیزی در مورد او ویژه است؟

ـ درست است که مصطفی پورمحمدی تنها جنایتکار در میان مسئولان جمهوری اسلامی ایران نیست، اما تاکید روی پورمحمدی به نوعی افشای ماهیت دولت حسن روحانی و برداشتن ماسک فریب از چهره ی دولت اعتدال و امید است. همان طور که در فصل پنجم کتاب نشان داده ام پورمحمدی از بیست سالگی در اعدام فرزندان مبارز مردم ایران نقش داشته و دستش به خون هزاران انسان مجاهد و کمونیست آلوده است؛ آن وقت حسن روحانی چنین موجود جنایتکاری را در راس وزارت دادگستری می گمارد! یعنی او نمی داند پورمحمدی چه جنایتکاری است؟

شما در این کتاب اشاره ای داشتید به عکس شناخته شده از اعدام های سال ۵۸ در کردستان. چرا و به چه انگیزه ای این عکس را دوباره مطرح کردید؟ اگر امکان دارد راجع به آن عکس توضیح دهید.

ـ به باور من آن عکس سند بزرگی است و حرف های بسیاری برای گفتن دارد. این عکس باید همواره در خاطره ی جمعی ما زنده و شفاف حفظ شود.

آن عکس نکته های بسیاری در خود نهفته دارد که متاسفانه در زمان خودش به آنها توجه نشد.

از روی چگونگی برخورد هر حکومت تازه به قدرت رسیده با مخالفانش، می توان ماهیت آن حاکمیت را شناخت. به نحوه ی محاکمه و اعدام دستگیر شدگان آن عکس که در کتاب مفصل درباره اش صحبت شده دقت کنید تا به عرضم برسید.

در همین رابطه است که من در کتاب به جهانگیر رزمی عکاس آن صحنه ی تکان دهنده و نیز به علی کریمی، تیر خلاص زن آن صحنه ها و محافظ خلخالی نیز پرداخته ام. این ها اولین نشانه های درنده خویی و توحش حکومت تازه به قدرت رسیده – جمهوری اسلامی- بود که به آن توجه نشد.

انتخاب زندانیان سیاسی و یا خانواده شان برای مصاحبه، برمبنای تصمیمات خاصی بود و یا فقط بر اثر امکانات؟

ـ من برای گفت وگو با زندانیان سیاسی سابق و خانواده هاشان طرح مفصلی داشتم و در همین رابطه به هنگام برگزاری دادگاه ایران تریبونال به لاهه رفتم و با تعدادی از زندانیان سیاسی سابق و یا خانواده هاشان قرار و مداری برای گفتگو گذاشتم. اما در عمل بعضی از آنها به خاطر دردناک بودن یادآوری دوران زندان و یا گفتگو درباره ی اعدام عزیزانشان از گفت و گو انصراف دادند و حاصل همین شد که در کتاب ملاحظه می کنید.

در جایی از مصاحبه ی شما با آقای مصداقی، ایشان اشاره ای داشتند که مگه چند تا تئاتر راجع به کشتار ۶۷ ساخته شده؟ من اعتقاد دارم که در خارج از کشور با امکانات حداقلی که داریم، به طور نسبی در مورد تئاتر خوب کار شده است. خود من در این زمینه بیش از ۱۰ نمایش کار کرده ام و در چندین شهر و کشور اجرا کرده ام. در انگلیس خانم پروانه سلطانی هم چنین کرده است. و به احتمال زیاد در جاهای دیگر هم هستند دوستانی که دغدغه ی افشای این جنایت را به زبان هنر دارند. در زمینه موسیقی هم کار شده است. نظر شما به عنوان یکی از بنیانگذاران خاوران چیست؟

ـ درست می گویید، کارهای زیادی شده و خود من شاهد تلاش های هر ساله ی شما و دیگران در زنده نگاه داشتن یاد آن انسانهای شریف و مبارز بوده ام و به شما دست مریزاد می گویم. فکر نمی کنم که ایرج مصداقی منکر تلاش های انجام شده باشد. به نظرم او با توجه به انعکاس جهانی مبارزات مادران میدان مایوی آرژانتین به نوعی کم کاری اشاره دارد. اشاره به این کم کاری را به نوعی در سخنان شکوفه ی منتظری و امید منتظری (فرزندان حمید منتظری که در تابستان ۶۷ خاورانی شد) در کتاب ” در آستانه ی توفانی روبنده … “می توانید بخوانید.

چند میلیون ایرانی در خارج کشور زندگی می کنند؟ ساکنان اجباری خاوران های ایران متعلق به همه ی مردم ایران اند و شایسته ی بیشترین گرامی داشت ها. فکر می کنم جواب سئوال شما را داده باشم.

حالا که نامی از خاوران آوردیم، کمی از خاوران به عنوان ناشر کتابتان صحبت کنید.

ـ همان طور که می دانید “کانون خاوران” بیست سالی است که در دفاع از زندانیان سیاسی ایران و بزرگ داشت خاورانی ها (مجاهد و چپ) در این گوشه ی عالم فعالیت می کند. درختی هم سالها پیش در پارک سانی بروک تورنتو به یاد آن جان های شیفته که سربدار شدند، کاشته که حالا برای خودش درخت بزرگ و سر حالی شده است.

هسته ی اولیه ی کتاب طی فعالیت در کانون خاوران شکل گرفت و از این جهت تصمیم گرفتم که نشر آن هم به اسم کانون خاوران باشد.

آقای پویا، امسال به خاطر رونمائی از کتاب تان برنامه یادبود کشتار دهه ۶۰ را به ماه اکتبر منتقل کردید، چرا؟

ـ راستش چون بخش بزرگی از کتاب تمامن مربوط به دهه ی ۶۰ است، چند تن از دوستان پیشنهاد کردند که روگشایی کتاب من با برنامه ی یادمان امسال در کنار هم باشد. اما کتاب در مراحل آخر بازبینی بود و وقت بیشتری لازم داشتم تا آن را برای چاپ آماده کنم. از این رو زمان برنامه را عقب انداختیم تا چاپ کتاب انجام شده باشد.

در برنامه امسال چه تدارکاتی دیده اید؟

ـ مضمون برنامه ی امسال هم مثل سال های گذشته حول مقولات دهه ی ۶۰ و بویژه تابستان ۶۷ است، با این تفاوت که امسال از کانال معرفی کتاب “در آستانه ی توفانی روبنده … ” پیش می رود. در برنامه ی امسال گذشته از تئاتر شما، دوست فرهیخته ام آقای عزت مصلی نژاد درباره ی محتوای کتاب صحبت می کند. شهره ی قنبری (زندانی سیاسی سابق) و هنرمند گرامی نمایشگاهی از هنر مقاومت (نقاشی های زندان) اش را عرضه می کند و درباره ی هنر مقاومت در زندان صحبتی خواهد داشت. ویدیوی رقصی هم از گروه رقص خورشید خانم با حضور هنرمند ارجمند آرام بیات نشان داده می شود. شیرین مهربد زندانی سیاسی سابق و خواننده ی متعهد، با صدای زیبایش چند ترانه می خواند. نینا طوبایی و بابک یزدی هر یک سخنان کوتاهی عرضه می کنند. من درباره ی، “نقش حافظه ی جمعی در تداوم مبارزه ی یک ملت” سخن خواهم گفت و ناهید مجری برنامه خواهد بود.

.

 

Hossein-Afsahi

دریغا روشنفکران ما ندیدند و همراه مردم متوهم هورا کشیدند!

در یادشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد

تا نگویند که از یاد فراموشان اند

کتاب در آستانه ی توفانی روبنده … نه تنها به جنایات و کشتار جمهوری اسلامی از آغازین ماه های پایگیری ننگیش تا پایان کشتار ۶۷ می پردازد، بلکه به تحلیل و بررسی علل آن کشتار می نشیند.

حسن پویا از فعالان سیاسی و یکی از بنیانگزاران کانون خاوران در تورنتو است. “در آستانه توفانی روبنده”، حاصل بیش از چهار سال تحقیق و بررسی حسن پویا، و نیز یکی از تولیدات تورنتو در بخش ادبیات و فرهنگ زندان است. همین انگیزه ای شد تا دست اندرکاران و فعالان سیاسی در تورنتو تصمیم گرفتند که رونمائی کتاب “در آستانه توفانی روبنده …” و مراسم بیست و هفتمین سال یادمان کشتار ۶۷ و دهه ۶۰ را همزمان در روز یکشنبه ۱۸ اکتبر ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر در سالن شهرداری تورنتو برگزار کنند. برای آشنایی بیشتر با حسن پویا و کتابش با به او به گفت وگو نشستیم.

آقای پویا ابتدا کمی از خودتان بگویید؟

ـ از شما تشکر می کنم به خاطر فرصتی که به من داده اید تا درباره ی کتاب “در آستانه ی توفانی روبنده …” گفت و شنیدی داشته باشیم. همان طور که در مقدمه کتاب اشاره کرده ام، من در زمینه ی ریاضیات، الکترونیک و تکنولوژی دیالیز ـ در ایران، فرانسه و کانادا ـ تحصیل کرده ام و تخصص ام دستگاه دیالیز است. سال ها است که در تورنتو در این زمینه کار می کنم. در ایران هم کارم همین بود (البته با کیفیتی متفاوت). حتی وقتی در ترکیه منتظر بودم تا از یک کشوری پناهندگی بگیرم در بیمارستان های ترکیه در همین زمینه (دستگاه دیالیز) کارکرده ام و گاهی با خودم می اندیشم، ای کاش محمود صالحی، کارگر مبارزی که در زندان های جمهوری اسلامی (به خاطر فشارهای زندان و عدم دسترسی به درمان) کلیه هایش را از دست داد، و رژیم به تازگی ۹ سال زندان هم به او داده، اینجا بود و می توانست از امکانات پیشرفته ی دیالیز استفاده کند. برگردیم به خودم، در دوران دانشجویی (زمان پهلوی) به دنبال انتشار نشریه ای دانشجویی دستگیر و به مدت یک سال سلول و زندان را تجربه کردم.

ترکیه (آنکارا) بودم؛ (به قصد گرفتن پناهندگی) که رژیم اسلامی ایران قتل عام تابستان ۶۷ را مرتکب شد. همان جا با خودم عهد کردم که در هر سرزمینی فرود آمدم، نهادی را برای زنده نگه داشتن یاد و نام آن دریادلان مبارز بنیان نهم.

از تورنتو سر در آوردم و در همین شهر، در سال ۱۳۷۵ با همصدایی چند تن از یاران، از جمله دوست سختکوشم بابک یزدی، سازمان دفاع از زندانیان سیاسی ایران را که بعدن “کانون خاوران” نام گرفت، بنیان نهادیم و نزدیک به بیست سال است که هر ساله در برگزاری یادمان آن مبارزان فعالانه شرکت داشته ایم. “کانون خاوران” اولین نهاد سیاسی در کانادا بود که بیست سال پیش یادمان مبارزان جان باخته در دهه ی ۶۰ و بویژه تابستان ۶۷ را برگزار کرد و تا امروز هر سال ادامه داده است.

شما در پیش درآمد کتابتان، “در آستانه ی توفانی روبنده …” چندین سئوال درباره ی کشتار ۶۷ مطرح کرده اید که به نوعی انگیزه ی شما برای نوشتن این کتاب بوده، ممکن است به طور مختصر در این زمینه توضیح بدهید؟

ـ من طی سالیان، در خلال برگزاری یادمان زندانیان سیاسی ایران در کانون خاوران با سئوالات بسیاری روبرو شدم. سئوالاتی نظیر: چرا جمهوری اسلامی ایران قتل عام ۶۷ را مرتکب شد؟ دست های پشت پرده ی آن جنایت چه کسانی بودند؟ آن قتل عام چه تاثیری روی خانواده های جان باختگان بویژه فرزندان آنها داشته است؟ تاثیر آن قتل عام در جامعه ی ایران چگونه بوده است ؟ و….

این سئوالات مرا واداشت تا دست به مطالعه و جستجو بزنم. در آن زمان غیر از کتاب “حقیقت ساده” یادداشت های زندان خانم منیره برادران و چند نوشته ی پراکنده در این زمینه، منابع زیادی در دسترس نبود. هنوز بسیاری از جان بدر بردگان جنایت ۶۷ از شوک آن در نیامده و لب به سخن نگشوده بودند. حاصل جستجو هایم انبوهی یادداشت شد که نتیجه ی آن را در فصل چهارم کتاب در آستانه ی توفانی روبنده …ملاحظه می کنید.

یکی از ویژگی کتاب شما در این است که جنایات جمهوری اسلامی ایران را از کشتار ۶۰ و یا ۶۷ آغاز نکرده ای، بلکه به واقع جنایات این رژیم را از همان سال ۵۸ و چند ماه بعد از انقلاب در کتابت بیان کرده ای، و با زیبائی و ارائه ی سند مکتوب آنها را نشان داده ای؛ و به نوعی بخشی از باورها را که مدعی بودند جمهوری اسلامی بعد از خرداد ۶۰ هار و خشن شده بود را رد کردی. آیا هدف خاصی را با این بخش دنبال می کنی؟

ـ به نکته ی مهمی اشاره می کنید. من در این بخش کتاب خواسته ام جنایتکار بودن تمامیت جمهوری اسلامی ایران از روز اول را نشان دهم.

همچنین با آوردن نمونه های مستندی از صدر مشروطیت نشان داده ام که روحانیت در کنار قدرت همان جنایاتی را انجام می داده که امروز در قدرت انجام می دهد، با این تفاوت که چون امروز در قدرت است، جنایاتش ابعاد گسترده تری دارد و دستش بازتر است.

و دریغا که روشنفکران ما این را ندیدند و همراه مردم متوهم، برای قدرت تازه که به قصد نابودی آنها آمده بود هورا کشیدند؛ و دیدیم و در کتاب نشان داده ام که رژیم فقط چند ماه پس از به قدرت رسیدن، کشتار را شروع می کند و به موازات تسخیر سنگرهای مقاومت، ابعاد آن را گسترش می دهد!

همان طور که در کتاب می بینید، رژیم کشتار را از کردستان سرفراز ، سنگر تسخیر ناپذیر مقاومت شروع می کند و بعد سراغ ترکمن صحرا می رود.! و بعد…

در کتاب گفته ام: “نگاهی بیدار در آن روز به صفحه ی نخست روزنامه ی اطلاعات سه شنبه ۶ شهریور ١٣۵٨ و مکث روی عنوان “۴۰ نفر در سنندج، مریوان و سقز تیرباران شدند.” که از کشتن چهل نفر- ظرفِ چهار روز- بدون محاکمه ی معمولی حکایت می کرد، می توانست سمت وسوی حرکتِ قرون وسطایی و پتانسیل حاکمیت نوپای اسلامی، برای تحمیل توحش و بربریتی لجام گسیخته بر مردم ایران را ببیند و به سهم خود به چاره اندیشی بپردازد، اما دریغ!”

شاید از دیگر جذابیت های کتاب شما این است که ایدئولوژی خاصی را دنبال نمی کنی و تعصبی بر کشته شدگان سازمان و یا حزب خاصی نداری. با این هدف کتاب را شروع کردی و یا درحین نوشتن به این نتیجه رسیدی؟

ـ نگاه من به هستی این گونه است که: هیچکس حق ندارد و نباید حق زندگی را از هیچ موجود زنده ای بگیرد. به همین دلیل هم گیاه خوارم.

من با نفس کشتن مخالفم. از این زاویه نگاه همه ی آن جان های شیفته برایم گرامی اند و نباید اعدام می شدند.

متاسفانه تا همین چند سال پیش بعضی از نیروهای چپ در اطلاعیه های خود از قتل عام شهریور ۶۷ یاد می کردند. هنوز نمی دانم چرا و با چه استدلالی، آنها از هزاران مجاهدی که در مردادماه تابستان ۶۷ سربدار شدند، سخن نمی گفتند! و یا چرا مجاهدین در اسناد خود از اعدام مبارزان چپ در تابستان ۶۷ حرفی به میان نمی آورند!

چرا شما در این کتاب تاکید بسیار داری برخانواده هایی که بیش از ۳ فرزندشان در زندان های جمهوری اسلامی کشته شده اند. در حالی که در کتاب های مشابه کمتر به این موضوع برخورد می کنیم؟

ـ داغ حتی یک عزیز بسیار جانکاه است، آن وقت به مادر بهکیش (با شش داغ)، خانواده ی مصطفی سلطانی (با پنج داغ)، خانواده ی جابانی (با سه داغ) که حمیدشان پانزده ساله بوده و… فکر کنید، چه رنجی جمهوری اسلامی بر آنها تحمیل کرده است، حتی تصورش هم ممکن نیست!

این رژیم به جای ساختن بیمارستان و مراکز آموزشی برای مردم، ده ها گورستان دسته جمعی ساخته است. به قول گلناز خواجه گیری (فصل دهم کتاب): آن قدر در این سرزمین آدم کاشتید که تا هزاران سال دیگر، از خاک این وطن، فریاد خواهد روئید.

شما در کتابتان چند مورد در پیوند با کشتار ۶۷ از آقای منتظری سند آورده اید، (چه خودتان و چه در مصاحبه با نیما سروستانی) آیا فکر می کنید اگر آقای منتظری در قدرت بودند، کمتر خونریزی می شد، و یا نه چون در قدرت نبودند کمی ملایم تر بودند؟

ـ من آقای منتظری را تافته ی جدا بافته ای از دیگر مسئولان جمهوری اسلامی نمی بینم؛ و نمی دانم اگر ایشان در قدرت بود کمتر خونریزی می شد، اما خواسته ام چشمانم را به روی واقعیت نبندم و با تاریخ صادق باشم. واقعیت این که از میان دست اندرکاران در قدرت، او تنها کسی بود که نسبت به قتل عام ۶۷ اعتراض کرد و اعتراضش صادقانه بود و نه به قصد جمع کردن نیرو، اما هم او متاسفانه اعدام اسرای مجاهدین در غرب کشور را تایید می کند که در کتاب به آن اشاره کرده ام.

انتشار کتاب خاطرات آقای منتظری به شناختن چگونگی قتل عام ۶۷ کمک کرد و او بدین ترتیب دست خود را از آن جنایت بیرون کشید و همانطور که دیدیم بهای سنگینی هم برای آن پرداخت.

یادمان باشد که بیست و هفت سال بعد از آن جنایت، هنوز مسئولان جمهوری اسلامی ایران به هنگام روبرو شدن با پرسش نقش شان در آن جنایت، با پررویی تمام دروغ می گویند و نقش خود را انکار می کنند که در فصل چهارم کتاب به آنها اشاره شده است.

شما یک فصل از کتابتان را به مصطفی پورمحمدی وزیر به اصطلاح دادگستری دولت حسن روحانی اختصاص داده اید، چرا ؟ چه چیزی در مورد او ویژه است؟

ـ درست است که مصطفی پورمحمدی تنها جنایتکار در میان مسئولان جمهوری اسلامی ایران نیست، اما تاکید روی پورمحمدی به نوعی افشای ماهیت دولت حسن روحانی و برداشتن ماسک فریب از چهره ی دولت اعتدال و امید است. همان طور که در فصل پنجم کتاب نشان داده ام پورمحمدی از بیست سالگی در اعدام فرزندان مبارز مردم ایران نقش داشته و دستش به خون هزاران انسان مجاهد و کمونیست آلوده است؛ آن وقت حسن روحانی چنین موجود جنایتکاری را در راس وزارت دادگستری می گمارد! یعنی او نمی داند پورمحمدی چه جنایتکاری است؟

شما در این کتاب اشاره ای داشتید به عکس شناخته شده از اعدام های سال ۵۸ در کردستان. چرا و به چه انگیزه ای این عکس را دوباره مطرح کردید؟ اگر امکان دارد راجع به آن عکس توضیح دهید.

ـ به باور من آن عکس سند بزرگی است و حرف های بسیاری برای گفتن دارد. این عکس باید همواره در خاطره ی جمعی ما زنده و شفاف حفظ شود.

آن عکس نکته های بسیاری در خود نهفته دارد که متاسفانه در زمان خودش به آنها توجه نشد.

از روی چگونگی برخورد هر حکومت تازه به قدرت رسیده با مخالفانش، می توان ماهیت آن حاکمیت را شناخت. به نحوه ی محاکمه و اعدام دستگیر شدگان آن عکس که در کتاب مفصل درباره اش صحبت شده دقت کنید تا به عرضم برسید.

در همین رابطه است که من در کتاب به جهانگیر رزمی عکاس آن صحنه ی تکان دهنده و نیز به علی کریمی، تیر خلاص زن آن صحنه ها و محافظ خلخالی نیز پرداخته ام. این ها اولین نشانه های درنده خویی و توحش حکومت تازه به قدرت رسیده – جمهوری اسلامی- بود که به آن توجه نشد.

انتخاب زندانیان سیاسی و یا خانواده شان برای مصاحبه، برمبنای تصمیمات خاصی بود و یا فقط بر اثر امکانات؟

ـ من برای گفت وگو با زندانیان سیاسی سابق و خانواده هاشان طرح مفصلی داشتم و در همین رابطه به هنگام برگزاری دادگاه ایران تریبونال به لاهه رفتم و با تعدادی از زندانیان سیاسی سابق و یا خانواده هاشان قرار و مداری برای گفتگو گذاشتم. اما در عمل بعضی از آنها به خاطر دردناک بودن یادآوری دوران زندان و یا گفتگو درباره ی اعدام عزیزانشان از گفت و گو انصراف دادند و حاصل همین شد که در کتاب ملاحظه می کنید.

در جایی از مصاحبه ی شما با آقای مصداقی، ایشان اشاره ای داشتند که مگه چند تا تئاتر راجع به کشتار ۶۷ ساخته شده؟ من اعتقاد دارم که در خارج از کشور با امکانات حداقلی که داریم، به طور نسبی در مورد تئاتر خوب کار شده است. خود من در این زمینه بیش از ۱۰ نمایش کار کرده ام و در چندین شهر و کشور اجرا کرده ام. در انگلیس خانم پروانه سلطانی هم چنین کرده است. و به احتمال زیاد در جاهای دیگر هم هستند دوستانی که دغدغه ی افشای این جنایت را به زبان هنر دارند. در زمینه موسیقی هم کار شده است. نظر شما به عنوان یکی از بنیانگذاران خاوران چیست؟

ـ درست می گویید، کارهای زیادی شده و خود من شاهد تلاش های هر ساله ی شما و دیگران در زنده نگاه داشتن یاد آن انسانهای شریف و مبارز بوده ام و به شما دست مریزاد می گویم. فکر نمی کنم که ایرج مصداقی منکر تلاش های انجام شده باشد. به نظرم او با توجه به انعکاس جهانی مبارزات مادران میدان مایوی آرژانتین به نوعی کم کاری اشاره دارد. اشاره به این کم کاری را به نوعی در سخنان شکوفه ی منتظری و امید منتظری (فرزندان حمید منتظری که در تابستان ۶۷ خاورانی شد) در کتاب ” در آستانه ی توفانی روبنده … “می توانید بخوانید.

چند میلیون ایرانی در خارج کشور زندگی می کنند؟ ساکنان اجباری خاوران های ایران متعلق به همه ی مردم ایران اند و شایسته ی بیشترین گرامی داشت ها. فکر می کنم جواب سئوال شما را داده باشم.

حالا که نامی از خاوران آوردیم، کمی از خاوران به عنوان ناشر کتابتان صحبت کنید.

ـ همان طور که می دانید “کانون خاوران” بیست سالی است که در دفاع از زندانیان سیاسی ایران و بزرگ داشت خاورانی ها (مجاهد و چپ) در این گوشه ی عالم فعالیت می کند. درختی هم سالها پیش در پارک سانی بروک تورنتو به یاد آن جان های شیفته که سربدار شدند، کاشته که حالا برای خودش درخت بزرگ و سر حالی شده است.

هسته ی اولیه ی کتاب طی فعالیت در کانون خاوران شکل گرفت و از این جهت تصمیم گرفتم که نشر آن هم به اسم کانون خاوران باشد.

آقای پویا، امسال به خاطر رونمائی از کتاب تان برنامه یادبود کشتار دهه ۶۰ را به ماه اکتبر منتقل کردید، چرا؟

ـ راستش چون بخش بزرگی از کتاب تمامن مربوط به دهه ی ۶۰ است، چند تن از دوستان پیشنهاد کردند که روگشایی کتاب من با برنامه ی یادمان امسال در کنار هم باشد. اما کتاب در مراحل آخر بازبینی بود و وقت بیشتری لازم داشتم تا آن را برای چاپ آماده کنم. از این رو زمان برنامه را عقب انداختیم تا چاپ کتاب انجام شده باشد.

در برنامه امسال چه تدارکاتی دیده اید؟

ـ مضمون برنامه ی امسال هم مثل سال های گذشته حول مقولات دهه ی ۶۰ و بویژه تابستان ۶۷ است، با این تفاوت که امسال از کانال معرفی کتاب “در آستانه ی توفانی روبنده … ” پیش می رود. در برنامه ی امسال گذشته از تئاتر شما، دوست فرهیخته ام آقای عزت مصلی نژاد درباره ی محتوای کتاب صحبت می کند. شهره ی قنبری (زندانی سیاسی سابق) و هنرمند گرامی نمایشگاهی از هنر مقاومت (نقاشی های زندان) اش را عرضه می کند و درباره ی هنر مقاومت در زندان صحبتی خواهد داشت. ویدیوی رقصی هم از گروه رقص خورشید خانم با حضور هنرمند ارجمند آرام بیات نشان داده می شود. شیرین مهربد زندانی سیاسی سابق و خواننده ی متعهد، با صدای زیبایش چند ترانه می خواند. نینا طوبایی و بابک یزدی هر یک سخنان کوتاهی عرضه می کنند. من درباره ی، “نقش حافظه ی جمعی در تداوم مبارزه ی یک ملت” سخن خواهم گفت و ناهید مجری برنامه خواهد بود.

برگردیم به کتاب “در آستانه توفانی روبنده … ” اول این که چرا این اسم را برای کتابت انتخاب کردی؟ دوم این که فکر می کنی به تمامی سوال هایی که در ابتدای کتاب نوشته بودی تا انتهای کتاب پاسخ داده ای؟

ـ در مورد اسم کتاب، خواننده ای که تمام کتاب را بخواند خود پاسخ این سئوال را پیدا می کند، اما در مورد قسمت دوم سئوال تان، واقعیت این است که پاسخ به همه ی سئوالاتی که در پیش درآمد به آن ها اشاره کرده ام در ظرفیت یک کتاب و یک تحقیق نیست. کاری جمعی را طلب می کند و دسترسی به بخشی از اطلاعات برای پاسخگویی به بعضی از سئوالها تا پیش از سقوط کامل جمهوری اسلامی ممکن نیست. با این وجود فکر می کنم موفق شده ام که در طول کتاب به بعضی از سئوال هایم پاسخ بدهم.

پژوهش و نوشتن کتاب چقدر طول کشید؟

ـ پژوهش، جستجو و یادداشت برداری چهار سالی طول کشید، اما نوشتن کتاب و بخشی از گفتگوها بیش از یک سال طول کشید. در یک سال گذشته من هیچ وقت آزادی برای خودم نداشته ام. گذشته از کار که در غم نان باید انجام می دادم تمام وقت های آزاد و مرخصی یکساله ام را در کار نوشتن این کتاب گذاشته ام.

پس از چاپ و بازخوانی کتاب، از حاصل کار رضایت داری؟

ـ من از حاصل کار راضی ام. فکر می کنم کتاب نکات بسیاری را که مایل بودم ثبت کنم، در بر دارد. می توانم بگویم به هشتاد درصد از خواسته هایم در مورد کتاب رسیده ام. این کتاب پژواک دهنده ی بخشی از رنج ها و حماسه های مردم مبارز ایران و نیز توحش جمهوری اسلامی است.

پس علاقه مندان این کتاب ۱۸ اکتبر، که روز رونمایی کتاب و یادبود کشتار دهه ۶۰ است، می توانند این کتاب را تهیه کنند.

ـ کتاب هم اکنون زیر چاپ است ، و روز ۱۸ اکتبر ، به عموم عرضه می شود.

امیدوارم مردم در برنامه ی مذکور که در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک (۵۱۰۰ خیابان یانگ) برگزار می شود، ضوری فعال داشته باشند و با تهیه ی کتاب و خواندن آن به تقویت حافظه ی جمعی مردم ایران یاری رسانند.

صحبتی دیگری باقی مانده؟

ـ بله می خواهم از شخص شما مشخصا به خاطر این که لیاقت هایت را در عرصه ی هنر متعهد به کار می گیری تا صدای آن جان های شیفته را پژواک دهی سپاسگزاری کنم؛ و نیز از این که فرصت این مصاحبه را فراهم کردید، از شما و دست اندرکاران هفته نامه ی شهروند تشکر می کنم.