نظام سیاسی کانادا را می شود در سطوح مختلف تعریف کرد:
ـ دولت مرکزی یا فدرال
ـ دولت های استانی
ـ شهرداری ها
دولت مرکزی مسئول برنامه های کلان کشور در زمینه هایی مانند بهداشت و تندرستی، ارتش و نیروهای نظامی و امنیتی، محیط زیست و سیاست خارجی و پیمان های بین المللی است.
نظام سیاسی کانادا یک نظام کاملا غیر متمرکز است و دولت های استانی بیشترین قدرت و اختیارات اجرایی را دارند که حتی ممکن است در بعضی موارد با دولت مرکزی در تضاد باشد.
شهرداری ها گرچه جزء دولت استانی هستند ولی دارای اختیارات مخصوص به خود و انتخابات و حتی قانون گذاری محدود در درون خود هستند.
بنابراین اختیارات قانون گذاران در پارلمان کانادا محدود و از نظر شکل و محتوا متفاوت است.
نظام سیاسی کانادا به وسیله ی احزاب هدایت و اداره می شود. در ۱۲۰ سال گذشته حزب لیبرال کانادا با ۶۹ سال رهبری نه تنها در کانادا بلکه در کشورهای غربی از نظر طول دوران رهبری کم نظیر بوده است و محافظه کاران به مدت ۵۱ سال رهبری کانادا را به عهده داشته اند.
این جابجایی قدرت و اقتدار سیاسی نشانه ی زیبایی از دمکراسی را به نمایش می گذارد که نمونه ی آن را این هفته شاهد بودیم.
امسال ۵/۱۷ میلیون نفر برابر با ۳/۶۸ درصد حائزان شرایط در انتخابات شرکت کردند و نسبت به گذشته کم نظیر بوده است.
دوشنبه ی گذشته ۱۹ اکتبر موج سیاسی تغییر برای انتقال قدرت از یک حزب سیاسی به دیگری حرکتی توفنده داشت و موج وار و عنان گسیخته نظام سیاسی محافظه کاران را هدف گرفت و حزب لیبرال کانادا را که در انتخابات ۲۰۱۱ چهار سال پیش با ۳۴ کرسی نمایندگی در رده سوم و قعر جدول قرار داشت با ۱۸۴ کرسی صاحب دولت اکثریت کرد و بسیاری از هواداران حزب لیبرال بخصوص جامعه ی ایرانی که اکثراً خود را لیبرال می نامند شادمان ساخت، اما اگر چند سالی نه چندان دور درست ۴ سال پیش، انتخابات سال ۲۰۱۱ را درنظر بگیریم با کمال تعجب درمی یابیم که دقیقا همین اتفاق موج وار برای حزب محافظه کار رقم زده شد و چنان از بی لیاقتی و سوءمدیریت و ناتوانی حزب لیبرال سخن گفتند تا موج انتخابات سال ۲۰۱۱ به حرکت درآمد و همین حزب محافظه کار را با اقتدار به پیروزی رساند و زمام دولت اکثریت را در دست گرفت.
اما جای تعجب نیست با توجه به سخنان پیش گفته این زیبایی دمکراسی در یک کشور متمدن و دمکرات است که قدرت به طور مرتب در حال تغییر و جایگزینی است و همه در برابر دمکراسی و قانون و تغییرات سیاسی سر تعظیم فرو می آورند. اگر این دمکراسی و موج تغییرات سیاسی را با کشورهای خاورمیانه مثلا سوریه مقایسه کنید این زیبایی دوچندان می شود.
در سوریه که حکومت به اصطلاح جمهوری دارد خاندان بشار اسد، پدر و پسر نزدیک به چهل سال حکومت می کنند و اگر مردم برای تغییرات به خیابانها آمدند با ۲۵۰هزار کشته و ۱۲ میلیون آواره روبرو می شوند و هنوز دیکتاتور تغییر نکرده است.
و اما در مورد حزب محافظه کار. آقای استفن هارپر نخست وزیر معروف کانادا که در سال ۲۰۰۶ به دنبال آبروریزی و فساد مالی لیبرال ها و با شعار مسئولیت پذیری، شفافیت و مبارزه با فساد در انتخابات پیروز شده بود در یک تغییرات سیاسی موج وار مانند آنچه که امروز شاهد آن هستیم اکثریت کرسی ها را در انتخابات ۲۰۱۱ به خود اختصاص و به عنوان یک دولت مقتدر و اکثریت در رأس دولت قرار گرفت و حزب لیبرال به درجه سوم با ۳۴ کرسی سقوط کرد.
تغییرات موج وار امسال برای جامعه ایرانیان کانادا افتخارآفرین شد که بتوانند دو نفر از نمایندگان ایرانی تبار را به پارلمان کانادا بفرستند، آقای مجید جوهری و آقای علی احساسی. این پیروزی را به جامعه ی ایرانیان و همچنین به برگزیدگان انتخابات تبریک می گوییم و برایشان آرزوی موفقیت داریم. با این پیروزی جامعه ایرانیان کانادا می تواند ادعا کند که ایرانیان نه تنها در محورهای علمی و اقتصادی و اجتماعی صاحب نام هستند، بلکه در محور سیاسی و دمکراسی کانادا نیز سهم بسزایی را نمایندگی می کنند.
با توجه به اینکه این فرصت اندک به دست آمده همیشگی نیست و می آیند و می روند رفت بایسته است با کوشش فراوان آثاری درخشان از خدمات خود برای جامعه کانادا و جامعه ایرانی به جای گذارند، و در زمینه های مرتبط با دولت مرکزی از جمله سیاست خارجی و بخصوص بهبود حقوق انسانی در کانادا و در خارج از کانادا از جمله ایران عزیز اثرگذار باشند.
همچنین از دو نفر از فرهیختگان جامعه ی ایرانی که با شرکت خود در تبلور زیبایی این دمکراسی و انتخابات کانادا سهیم بودند، یعنی آقایان کاوه شهروز و مایکل پارسا که هر دو از شایستگی کم نظیری برخوردارند باید سپاسگزاری و قدردانی کرد و به آنها نوید می دهم که تازه آغاز کار است و این تغییر و تحول ها همیشگی است و
شما امید آینده ی جامعه ی موفق ایرانی خواهید بودموفق و شادکام باشید.
*دکتر سیاوش اسدپور کارشناس جمعیت و توسعه است.