انتخابات اخیر دولت فدرال کانادا بی گمان یکی از پرهیجان ترین و پر سر و صداترین و طولانی ترین انتخاباتی بود که حداقل من در این نزدیک به سی سالی که در کانادا هستم، هم در سطح کل کانادا و هم در سطح جامعه ایرانی کانادایی به چشم دیده ام.
حضور سه حزب قوی، مهم، موثر و مطرح در کانادا (حزب لیبرال، حزب کانسرواتیو و حزب نیودمکرات) و البته حزب بلاک کبکوا در کبک و نیز حزب های کوچکتری که کم کم در کانادا دارند خود می نمایند و نماینده ی صداها و خواسته هایی می شوند که احتمالا خود را کمتر در چهره ی احزاب قدیمی و جا افتاده و مطرح کانادا می توانستند پیدا کنند، از یک فرهنگ ریشه دار دمکراسی سرچشمه می گیرد، فرهنگی که آن چنان در جامعه نهادینه شده است که هیچ کس و هیچ نهاد و حزبی نمی تواند این فرهنگ را نادیده بگیرد. هر کدام از این احزاب با توجه به خاستگاه، اهداف، فعالیت ها و کوشش هایشان در عرصه ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کانادا و تبدیل شدن این کشور به یکی از بهترین کشورهای دنیا نقش مهمی داشته اند و نادیده گیری و یا نبود هر یک از این احزاب مهم به معنای مخدوش کردن چهره ی دمکراسی در کاناداست.
مردم کانادا هر کدام بنا به نیاز، خواستگاه و اولویت زندگی شان در کنار یکی از این احزاب قرار می گیرند و با حمایتشان از آن، مسئولیت شهروندی خود را به جا می آورند و هر چهار سال یک بار هم می روند و به حزب مورد علاقه شان رأی می دهند، و البته در برخی مواقع هم به برنامه های انتخاباتی احزاب در آن دوره رأی می دهند و علاقمندی و وابستگی خود را به حزب مورد علاقه شان در مرحله ثانویه می گذارند.
هرکدام از این احزاب از نظر فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی رویکردی متفاوت دارند. برخی شان روی آزادی های فردی و اجتماعی بیشترین توجه را منظور می دارند، برخی شان روی خانواده و سنت هایی که تصور می کنند بیشتر به بقای نهاد خانواده ی سنتی کمک می کند.
برخی شان از نظر اجتماعی و فرهنگی روی به آینده دارند، برخی شان “سلامتی و بقای جامعه” را در ریشه ها و سنت ها جستجو می کنند. برخی شان مذهب را جزو مهمی از هویت هر انسان می دانند، برخی آن چنان پایبند به این مسئله نیستند و آن را خصوصی تر از آن می دانند که به خود اجازه ی ورود به این حیطه را بدهند، برخی شان خود را ملزم و پایبند به سنت ها می دانند، برخی شان سنت های دست و پاگیر و به روز نشده را به کنار می نهند تا راحت تر بتوانند در عرصه ی اجتماعی حرکت کنند و…
از نظر اقتصادی هم بسیار طبیعی ست که رویکردشان متفاوت باشد و هر کدامشان رو و سوی دیگری داشته باشد. برخی شان رویکردشان به طبقات بسیار مرفه است و آنها را به چشم تولیدکنندگان بازار کار می بینند و شکوفایی جامعه را در گرو سودخواهی هر چه بیشتر آنان می بینند، برخی شان قشر متوسط جامعه را محرک و تولید کننده ی اصلی در جامعه می دانند و آنها را به عنوان قشر مولد فکر و اندیشه، رشد و پیشرفت جامعه می بینند، و برخی شان هم قشر کم درآمد و آسیب پذیر جامعه را در انتخاب سیاست ها و اهداف سیاسی اقتصادی خود مدنظر دارند.
اما با همه ی تفاوت ها و اختلافاتشان آنها به خوبی و به درستی برای نقش یک دیگر اهمیت قائلند و خود را با حضور دیگری تعریف می کنند. آنها هرگز خواهان حذف دیگری نیستند، آنها یاد گرفته اند که اختلافات و تفاوت هایشان را در قالب دمکراسی حل و فصل کنند، برای همین هم با وجود این همه تفاوت و اختلاف جامعه به اغتشاش و هرج و مرج و خشونت کشیده نمی شود. هر کدام از آنها بر اهمیت جایگاه خود به خوبی واقفند و حرمت جایگاه دیگری را نیز بجای می آورند.
اگر رهبران و اعضای “حزب” خطاکار شوند و یا خلاف اهداف حزبشان عمل کنند، حتما به وسیله ی دیگر اعضا و صد البته رسانه ها افشا و توبیخ و شاید هم اخراج می شوند و در بسیاری موارد اصلا خودشان به دلیل رهبریت اشتباهشان کناره گیری می کنند، که نمونه های فراوانی را می توان مثال زد، از آن جمله کناره گیری آقای مایکل ایگناتیف رهبر حزب لیبرال بعد از شکست حزب لیبرال در دوره پیش، و اکنون کناره گیری آقای هارپر بعد از شکست حزب کانسرواتیو و پیروزی حزب لیبرال در انتخابات دو هفته ی گذشته.
و اما منظورم از گفتن همه ی این بدیهیات این بود که ببینیم جامعه ایرانی کانادایی تا چه حد توانسته خود را در قالب این فرهنگ دمکراسی جا بیندازد؟
آیا توانسته مخالف سیاسی اش را دشمن فرض نکند و فقط او را مخالف بداند؟
آیا توانسته فلسفه ی فرهنگ پلورالیزم سیاسی را که پایه و اساس دمکراسی ست از جامعه ی میزبانش بیاموزد و به تبع آن سنت های استبدادی و دیکتاتوری که بر فرهنگ ما غالب بوده است، و در رفتار و اعمال ما خود می نماید، را شناسایی کند و به درمان آنها بپردازد؟
راستی چگونه می توان این آرزو که ای کاش سرزمین مادری ما ایران هم روزی رنگ دمکراسی و آزادی را به خود ببیند، به عمل نزدیک کرد؟
من همیشه جزو کسانی بوده ام که بسیار صریح و روشن از دمکراسی و حقوق بشر دفاع کرده ام و همیشه هم گفته ام که آرزویم این است که در کشور مادری مان، ایران، نظامی پارلمانی مبنی بر دمکراسی و آزادی برپا شود و اصولا با هر نوع دیکتاتوری و هر نوع نظام ایدئولوژیک مخالفم و فکر می کنم همین دمکراسی رایج در کشورهای آزاد و مترقی تا به اکنون، بهترین شیوه ای ست که بشر اختراع کرده است. خطاهای بسیار دارد، عیوب بسیار دارد، اما بهترین است تا به اکنون، و دلیل این ادعایم هم وجود من و شماست در این نوع کشورها (انگلیس، فرانسه، آلمان، سوئد، نروژ، هلند، امریکا،کانادا و…) که از ترس جان، یا به خاطر امنیت و آزادی و یا زندگی بهتر و پربارتر با هزار و یک بدبختی و دربدری، و یا شیک و پیک با چمدان های پر و پیمان و حساب بانکی های پر و پیمان تر به این کشورها پناه آورده ایم. شاید به همین دلیل است که ما بهتر و راحت تر می توانیم قدر دمکراسی و آزادی را بدانیم و از آن پاسداری کنیم چرا که خلاف دیگر هموطنان جدیدمان (ساکنان کشور میزبان) تجربه تلخ زندگی در نظامی فاقد دمکراسی و آزادی را داشته ایم و به راحتی می توانیم عیوب، زشتی ها و کاستی های یک نظام مذهبی ایدئولوژیک را شناسایی کنیم. همان ویژگی هایی که باعث شده است من و شما از کشور مادری مان، از کشوری که آبا و اجدادمان در آن زندگی کرده اند دل بکنیم و به این سوی آب ها بیاییم. و شاید بر همین اساس است که حساسیت ما برای پاسداری از ارزش های دمکراتیک این جامعه و مراقبت از این ارزش ها نسبت به دیگر هموطنان کانادایی مان که تجربه ای چون ما ندارند، بیشتر است.
همگی می دانیم که در کشورهای غربی به دلیل وجود دمکراسی، همه با هر اندیشه و فکر و باور و نظری آزادند که خود را بیان، زندگی و فعالیت کنند. رسانه ها و روزنامه نگاران، نویسندگان و هنرمندان، کوشندگان اجتماعی و نیز نهادهای مردمی و سیاسی از پرچمداران آزادی و دمکراسی در این کشورها هستند، و اگر سیاستی، حزبی و یا فردی بخواهد از این فرهنگ نهادینه شده در دورن جامعه تخطی کند، حتما مورد بازخواست، شماتت و انتقاد جدی قرار خواهد گرفت.
حالا دوباره برمی گردم به “خودمان” که از یک نظام توتالیتر مذهبی ولایت فقیهی حاکم بر ایران به اینجا پناه آورده ایم. طبیعی ست که این “ما” چون صابون نظام ولایت فقیهی به تنمان خورده است، بهتر از “کانادایی ها” می توانیم بر عدم کارایی این نظام در قرن بیست و یکم شهادت دهیم. چرا که “ناآگاه” ترین مان می داند که این نظام با قوانین ریز و درشتش و با فرهنگ و دین دولتی اش چه بر سر آدم می تواند بیاورد، پس بر ماست که برای حرمت به ارزش های دمکراتیک کشور جدیدمان و پاسداری از فرهنگ دمکراسی و آزادی که به همین دلیل به آن پناه آورده ایم، نگذاریم هواخواهان و پیروان نظام جمهوری اسلامی با نمایش های خیابانی، برگزاری مراسم بزرگداشت خمینی که فتوای قتل صادر می کرد و فرمان صدور انقلاب زشت و نابهنگامش را در سخنرانی هایش می داد، از فرهنگ آزادیخواهی و دمکراسی خواهی مردم کانادا سوء استفاده کنند.
این نظام که دشمن قسم خورده ی دمکراسی و آزادی ست و بسیاری از پیروان مذاهب و ادیان جز دین رسمی که همانا شیعه اثنی عشری ست در ایران نمی توانند، نه تنها به امور مذهبی شان به راحتی بپردازند، همچون سنی ها در تهران بزرگ که حتی یک مسجد ندارند، که پیروان برخی ادیان همچون بهائیان حتی نمی توانند ابراز کنند بهایی هستند چون از داشتن مشاغل دولتی محروم می شوند و فرزندانشان حق تحصیل نخواهند داشت و رهبران شان هم به زندان و شکنجه و در نهایت مرگ محکوم می شوند، چگونه است که هوادارانش به خودشان اجازه می دهند به نام آزادی و دمکراسی در کانادا به نمایش قدرت بپردازند و هم زمان در سراسر دنیا مراسم سینه زنی خیابانی را به اجرا بگذارند و احتمالا به ریش دمکراسی و آزادی هم بخندند!
آیا مراسم سراسری سینه زنی دولتی با علم و کتل در خیابان های پایتخت های دنیا به طور هم زمان همان وعده ی صدور انقلاب که خمینی رهبر نظام جمهوری اسلامی در سخنرانی هایش وعده می داد، نیست؟ این سخنرانی را اینجا ببینید.)
پوشش گسترده ی خبری این نمایش های خیابانی در رسانه های ایران که همیشه با سانسورهای پر رنگ دولتی مواجهه اند نشان از چه دارد؟ نظام جمهوری اسلامی در این نزدیک به چهل سال متاسفانه از احساسات و اعتقادات مذهبی برخی از مردم نهایت سوء استفاده را کرده است، و برای پیشبرد مقاصد شومش از وجود و حضور آنها بهره برده است.
مگر نه این که نظام جمهوری اسلامی بنا بر شواهد و اخبار، نظامی ست ضد حقوق بشر و حامی نهادهای تروریستی در سراسر جهان و بخصوص در منطقه خاورمیانه، پس به چه دلیل می شود برای رهبر این نظام در کانادا مراسم بزرگداشت گرفت؟
مراکزی که چنین مراسمی را ترتیب می دهند از کجا بودجه شان تامین می شود؟ آیا بخشی از این بودجه از پول مالیات من و شما نیست؟
آیا این مسئله توهینی به مسلمانان کانادایی نیست، که چنین آدمی را به جامعه آنها نسبت بدهند؟
آیا این کوتاهی از من و شماست که نتوانسته ایم چهره این نظام و رهبر آن را به درستی به جهانیان بشناسانیم، و یا قدرت های مالی پشت سر این مراسم و بزرگداشت ها با ورود به سیستم اقتصادی کانادا برای چنین کارهایی مشروعیت دست و پا کرده اند؟
به راستی نظام جمهوری اسلامی چند صد هزار تن دیگر را باید به زندان بفرستد، شکنجه کند، به گورستان های بی نام و نشان روانه کند، به تبعید بفرستد، در جنگ های حیدرنعمتی در خاورمیانه که فقط بقای خود و رهبریت جهان اسلام می خواهد و بس، دم گلوله بفرستد، ترور کند، زنان را اسید بپاشد، خانه نشین کند، با تحمیل حجاب اجباری که شده است پرچم جمهوری نابهنگامش تحقیر کند و… تا ما باور کنیم این نظام ضد انسان و حقوق انسان هاست.
آیا ما ایرانیانِِ حالا کانادایی شده که صابون این نظام به تنمان خورده است، مسئولیتی در قبال آگاهی رسانی و آگاهی دهی به مردم این سرزمین تازه مان نداریم تا آنها با چشمانی بازتر حقایق درونی این نظام را که لابیگرانش به واسطه ی پول های کلان دزدیده شده از جیب مردم ایران می خواهند کلاغ را رنگ کنند و به جای بلبل به کانادایی ها حقنه کنند، دریابند؟
به راستی ما ایرانیان کانادا که حالا در ساحل امن و امان نشسته ایم آیا دیگر مسئولیتی در قبال مردم بی پناه ایران که هر لحظه بیش از پیش زیر سیطره ی این نظام به قهقرا می روند، نداریم؟
مگر نه این که حقوق بشر را جهان شمول می دانیم و بنا بر همین اصل هم با همه تفاوت هایمان با جامعه میزبان، توانسته ایم در دل این جامعه جای بگیریم، پس چرا فقط نظاره گریم و اجازه می دهیم که نظامی که از آن فرار کرده ایم به کمک عواملش باز هم عرصه را بر ما تنگ کند؟
یکی از مشکلات اپوزیسیون وابسته در تورنتو کم دانشی در حوزه اجتماعی و سیاسی کانادا هست
مثلا مسجد امام مهدی در شهرتورن هیل هست بنابراین کار ی به پلیس تورنتو ندارد
۲- پلیس یورک رابطه بسیار مثبتی با تمامی کامیونیتی ها دارد و از همه مهمتر برایشان امنیت همه شهروندان مهم هست یعنی نه مانندجمهوری اسلامی فکر می کنند نه مانند ارشاک و اپوزیسیون انحصار طلب که از نظر سیاسی سالهاست شکست خورده و حتی قدرت گفتمان سازی در بین نیروهای باقیمانده را متاسفانه ندارد .
در ضمن منبغ مهم اطلاعات طیف شما فرامرز شیراوند در جریان کلاسهای پلیس برای جامعه ایرانی بودند و حضور هم داشت . جلسه اخرش را نیامد .که عکس دسته جمعی می انداختنند .
در انجا اتفاقا ادعاهای همیشگی اش در مورد لابی چمهوری اسلامی را برای ریس پلیس یورک ارمان لابارچ تعریف کرد . وی هم با خونسردی بهش گفت شما این اطلاعات را به هرکدام از پلیس های ما بدهید یا ار سی ام پی یا سازمان امنیت خوشحال خواهند شد . انرا تعقیب می کنند . بنظر نتیجه مدارک شیراوند را به دکتر اسحق نیشتریان که معرف حضور خانم الماسی هست داده اند .
۳- سنیه زنی فقط عقب ماندگی هست یا مثلا راه پیمایی همجنس گرایان اوج روشنفکر ی در نزد طیف شما تلقی می شود .
۴-
نظرتان راجع به جدایی زنان ومردان در کنیسه های یهودیان ارتدکس تورنتو
حوب است یا بد لطفا انرا هم اعلام کنید .
۵- محکوم کردن جنایات جمهوری اسلامی به طور مستقل خیلی نیکو هست و لازم هست ولی جناح شما سالها هست که درکنار جانیان اشغالگر و ناقضان حقوق بشر اسراییل ایستاده اید . حقوق بشر جهانی هست اگر شکنجه جایی بد هست همه جای دنیا بد هست . متاسفانه ضدیت های اسلام ستیزانه شما اجازه نمی دهد که مستقل تفکر و عمل کنید . داستان ندای صلح ازادی را که اخیرانوشتم را حتما بخوانید تا متوجه شوید حرفههای من درست بود وشما اشتباه می کردید
خانم فرح طاهری اگر شما نجا بودید چگونه نوشیدند دهها نفر انجا ۲۰ نفر هم نبودند چگونه شما که انجا بودید نوشته اید دهها نفر
پس دروغ گفته اید .
راستی سلام مرا به اقای دکتر اسحق نیشتریان برسانید . مدتهاهست که مقاله ای نمی نویسند . در شهروند دیگر نیستند
من انجا بودم چون پلیسها به من خبر دادند در مورد جامعه ایرانی نمی دانستند نگران درگیری فیزیکی از سوی مخالفان بودند .
وقتی از مردم بریدیم به صف خشونت طلبان پیوستیم، فرق نمیکند، چه آنکه بنام دین در ایران حاکم است و خود را تنها دموکراتیک اسلامی جهان ؛ چه در حکومت اسرائیل که خود را تنها دولت دموکراتیک منطقه میداند!
خانم الماسی در شهروند، حکومت ولایت مطلقه فقیه را ضد مردمی و ضد حقوق انسان که سبب ساز آوارگی مردم ایران شدند، مطرح کرده اند. مگر آقای سلیمانی چپ مستقل، یا من و سعید سلطانپور مذهبی و…، غیر از این را گفتیم و میگوییم!؟ فقط فرق ما مذهبیها و چپ مستقل،با شما های نان به نرخ روز خور، این بود و هست که از بدو بوجود آمدن حکومت فقیه مطلقه با آنها چه مثل فرقان به روش حذف فیزیکی و یا مثل آرمان مستضعفین و بعدتر مجاهدین وپیکار… در مقابل رژیم ایستادیم و شما امام را ضد امپریالیست میخواندید و در کشتار مخالفین با استبداد مذهبی همکاری یا ساکت بودید! حالا اینکه ترور، درست بود یا مشی آگاهی بخش، بحث دیگریست که من آگاهیبخش را دنبال کردم.
خانم الماسی و آقای مسعود شیر محمدی و دوستان همفکرشان در شهروند و دیگرهفکرانشان، آقای رضا مریدی و پهلوی طلبها و رجوی طلبها… آیا تا کنون محافظه کاران جنگ طلب کانادا که حقوق اولیه مردم بومی کانادا یا مردم فلسطین که به نسل کشی منجر شده،نقدی یا مخالفت و محکوم کرده اند!؟ چرا حرفی نمیزنند که هیچ، حتی با محافظه کاران، طرفدار تحریم و جنگ علیه ایران همسو و با آنها تظاهرات و تبلیغ میکردند! اینجا نشان میدهد که شما کجا ایستاده اید!؟ مخالفت شما ها با مراسم شیعیان که اکثر مردم ایرانند و اکثر همان مردم هم با نظام مطلقه فقیه مخالفند، ولی مسلمانند و میخواهند مراسم خود را، مثل همه مردم، سیکها، یهودیان، مسیحیان و… داشته باشند، در اینجاست.شما را چه به دموکراسی و حقوق بشر!؟ شما با مردم ایران مخالفید نه با دیکتاتورها و جنایتکاران بین المللی، ضد حقوق بشر!
اخیرا ٬ من ذیل پست دوستم اقای محمد سلیمانی یادداشتی گذاشتم و به برخورد پلیسی اش معترض شدم . اقای سلطانپور انجا بمن گفت که بانها هم بگو که اینطوری برخورد نکنند . فکر میکنم الان موقع انست که من بگفته ایشان عمل کنم . بنظر من اقای سلطانپور بخوبی اینجا مطالب را بیان کردند . در عوض دوستان نه اینکه انچه را که ایشان گفتند نگرفتند ٬ بلکه با برخورد پلیسی ٬ درست همانطور که خانم الماسی برخورد کردند ٬ مسایل را درک نکردند و نااگاهی خودشان را از مسایل اجتماعی نشان دادند . پلیس کانادا ناچار است از افراد قومیتها برای درک اتفاقات روزمره استفاده کند ٬ همانطور که در ان واقعه اقای سلطانپور خاطر نشان کردند . گذشته از اینکه سعی شده تا مراجعه پلیس به فردی ٬ و دادن اطلاعات به پلیس ٬ انهم پلیس کانادا ٬ یک عمل غیر قابل قبول نشان داده شود .
خوشبختانه جامعه ایرانی راه زیادی را طی کرده ٬ و باین حد از زشد رسیده است که دیگر به اینگونه برخوردها ترتیب اثر ندهد و بخشونت و تفرقه نگراید ٬ وروز بروز هم تعداد این افراد کاهش یابد .
اخیرا من کتابی از خانم حورا یاوری میخواندم بنام “داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران” ایشان به این نکته اشاره میکند که مشکل مدرنیته در ایران عدم همزمانی ان با نگاه انتقادی نویسندگان ایرانی به خود ٬ و صرفا پرداختن به مسایل اجتماعی بمنطور تغییر جامعه است . حال من اینجا اینرا بخوبی میبینم که بر خلاف انچه که اکنون در ایران شروع شده٬ طبق گفته ایشان ٬ دوستان تحمل تذکار های اقای سلطانپور را که نمیاورند هیچ ٬ تازه با برخورد پلیسی سعی میکنند ایشان را بی اعتبار کنند .
جالب است که یاد اور شوم که باز طبق گفته ایشان ٬ داستانهایی که هم اکنون ایرانی ها مینویسند علاوه بر نگاه انتقادی بخود ٬ شخصیت های داستانی سیاه و سپید نیستند ٬ و ابگونه جای خودشان را عوض میکنند . شکنجه گر با زندانی … این نوشته های بالا بخوبی فاصله این فعالین با جامعه ما را اشکار میکند . در چنین فضایی طبیعیست که ماحصل این فعالیتها عمر این رژیم را ۳۷ سال بدرازا کشانده باشد .
اخیرا ٬ من ذیل پست دوستم اقای محمد سلیمانی یادداشتی گذاشتم و به برخورد پلیسی اش معترض شدم . اقای سلطانپور انجا بمن گفت که بانها هم بگو که اینطوری برخورد نکنند . فکر میکنم الان موقع انست که من بگفته ایشان عمل کنم . بنظر من اقای سلطانپور بخوبی اینجا مطالب را بیان کردند . در عوض دوستان نه اینکه انچه را که ایشان گفتند نگرفتند ٬ بلکه با برخورد پلیسی ٬ درست همانطور که خانم الماسی برخورد کردند ٬ مسایل را درک نکردند و نالگاهی خودشان را از مسایل اجتماعی نشان دادند . پلیس کانادا ناچار است از افراد قومیتها برای درک اتفاقات روزمره استفاده کند ٬ همانطور که در ان واقعه اقای سلطانپور خاطر نشان کردند .
اخیرا من کتابی از خانم حورا یاوری میخواندم بنام “داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران” ایشان به این نکته اشاره میکند که مشکل مدرنیته در ایران عدم همزمانی ان با نگاه انتقادی نویسندگان ایرانی به خود ٬ و صرفا پرداختن به مسایل اجتماعی بمنطور تغییر جامعه است . حال من اینجا اینرا میبینم که بر خلاف انچه که اکنون در ایران شروع شده٬ طبق گفته ایشان ٬ دوستان تحمل تذکار های اقای سلطانپور را که نمیاورند ٬ با برخورد پلیسی سعی میکنند ایشان را بی اعتبار کنند .
جالب است که یاد اور شوم که باز طبق گفته ایشان ٬ داستانهایی که هم اکنون ایرانی ها مینویسند علاوه بر نگاه انتقادی بخود ٬ شخصیت های داستانی سیاه و سپید نیستند ٬ و ابگونه جای خودشان را عوض میکنند . شکنجه گر با زندانی … این نوشته های بالا بخوبی فاصله این فعالین با جامعه ما را اشکار میکند . در چنین فضایی طبیعیست که ماحصل این فعالیتها عمر این رژیم را ۳۷ سال بدرازا کشانده باشد .
آقای سلطانپور عزیز
در کامنت طولانی تان جایی از من نام برده اید که من فقط به آن بخش می پردازم
گفته اید«یکی از این نمونه ها روی جلد شهروند ۱۹ اوریل ۲۰۱۲ تظاهرات ۱۳ گروه در برابر مسجد امام مهدی (مسجدجامع ایرانیان خیابان بی ویو – تورن هیل ) کار می شود .
». خانم فرح طاهری هم گزارش انرا می نویسد د رحالیکه خودش انجا حضور نداشت .
اولا به گفته ی خودتان شما که آنجا حضور نداشتید چطور می دانید من نبودم؟ بعد اینکه این گزارش که در لینک زیر است با اسم من منتشر نشده ، پس چطور می گویید گزارش را فرح طاهری نوشته، گرچه من بودم و عکس ها را هم من گرفتم. تمام عکس ها با اطلاعات دیجیتالی شان در شهروند موجود است، اگر تشریف بیاورید از ابهام بیرون می آیید و دیگر از روی تصورتان به اشتباه نمی نویسید
https://shahrvand.com/archives/26544
با درورد و سپاس از شما سرکار خانم الماسی و نشریه شهروند برای نوشتار شما
جای بسی تاسف است که با وجود جنایات و نقض آشکار حقوق بشر در میهن عزیزمان ایران در طی ۳۶ سال گذشته هنوز در جامعه ایرانی خارج از کشور هستند کسانی که چنین بیشرمانه از حرکاتی چنین مذبوحانه از جانب رژیم تمامیت خواه و ولایتی اسلامی حاکم بر ایران اینگونه حمایت میکنند و فرا تر از آن اقداماتی از این دست را با فستیوالهایی چون دیگرباشان , سیک های هندی , بودائیان و ….. را در یک ردیف قرار میدهند .
آقایانی که امروز با سوء استفاده از کلمه دموکراسی و حقوق بشر تلاش به اشاعه مراسمی خرافی که حتی ریشه در فرهنگ کهن ایران زمین ندارد , همانهایی هستند که ” جشن توافق هسته ای ” میگیرند
بدون اینکه اشاره ای به هزینه گزاف آن به ملت ایران داشته باشند و در کمال وقاحت ادعای صلح طلبی و خشونت گریزی میکنند , مگر نه اینکه امروز همین رژیم جبار ولایتی درگیر جنگهای نیابتی در سراسر منطقه است .زمانی که برای جلاد جماران ” خمینی ” یادواره میگیرند , چگونه است که از آقایان خبری نیست و قلمهاشان بیکباره از نوشتن طفره میروند . کجایند دوستداران سینه زنی برای ” امام حسین ” و” قیمه پلو” نذری زمانی که صورت بانوان ایرانی با اسید کینه رژیم جنایتکار میسوزد ؟ و در دوران حکومت کلید دار بیت رهبری در کمتر از یکسال , بگزارش آقای احمد شهید نزدیک به هزار نفر را بدار می آویزند .چرا از همین دموکراسی در کشور کانادا استفاده نمیکنند تا صدایی باشند
برای ملت محروم و تحت ستم در خاک میهن ؟ از ایرانی بودن فقط ” سینه زنی ” آموختند ؟؟
بیش از هزار سال پیش ” امام حسین ” را کشتند و آقایان هنوز بخاطر دارند !!! چگونه است که ” ندا ” , “سهراب ” , ” ترانه ” , “ستار ” و هزاران جوان ایرانی را که به خاک و خون غلتیدند را به این راحتی فراموش میکنند ؟؟؟
صحبت از ” عشق حسین ” میکنند !! مگر نه اینکه بگفته راویان هزار ساله ” عاشورا ” حسین فریاد زد : اگر دین ندارید آزاده باشید , آقایان شما که ادعای دین داری و حمایت از آن میکنید …. آزادگیتان کجاست ؟؟؟
, سینه زنی , قمه زنی و …. شایسته انسان رو به پیشرفت امروزی نیست اگر به حسین پیامش اعتقاد دارید , امروز ” یزید ” بر ایران حکم است و ” شمر ” در خیابانهای شهر انسانها را میکشد , اگر هنوز ذره ای انسانیت در وجودتان هست بجای نشر ” خرافات ” و داستانهای بی اساس سعی به آزادی میهن کنید که مردمانش در زندانها و زیر شکنجه و در بد ترین شرایط که شایسته هیچ انسانی نیست در بند کسانی هستند که در مرگ حسین ” اشک تمساح ” میریزند .
با احترام
شهرام ناموارآزاد
این درست است که به حرکت درآوردن توده ها نیازمند دروغ وحقایق نیم بند و نیم راست است اما اگر در توده مردم زمینه پذیرش دروغ وحقایق نیم راست وجود نداشته باشد و از میزانی خود آگاهی برخوردار باشند این گونه کنش ها و رفتارهای سیاسی عقیم خواهد ماند !
با تشکر از خانم الماسی که این گونه به کندکاو مسایل اجتماعی تورنتو پر داخته اند. من هم لازم دیدم به چند نکنه اشاراتی داشته باشم
جایگاه کانادا در تقابل به نقش مذهیبیون افراط گرا و ترویج توحش
در تلکس و عکسهای خبری خبر گزاریها آمده بود که میلیونها عزادار حسینی! از اقوام و فرهنگ های مختلف در سراسر جهان در مراسم عزاداری محرم با آئین های گوناگون شرکت کردند. خبرگزارها در گزارشهای مختلف “فستیوال عاشورا”، که همراه با قمه زنی ، تیغ زنی، زنجیر زنی و سینه زنی در کشورهایی چون ایران عراق، هند، پاکستان و کشورهای اروپایی و آمریکایی بود را مورد توجه قرار دادند . در این گزارشها ضمن مرور مطالب و دیدن عکسهای شنیع و ناسف بار به آسانی میتوان به توحش چنین فستیوالهای قمه زنی پی برد .
چرا میشود گفت توحش؟- توحش تمام خوها و خصلت ها و رفتارهایی ست که انسان آن را در مسیر خرد و عقل انجام نمی دهد. یعنی وحشیگری که عملی غیر انسانی و نامتمعدانه است در هرجای دنیا صورت گیرد نکوهش ان الزمی و باید این عمل را تفبیح ، محکوم کرد و در عین حال به جامعه هشدار داد. سینه زنی ، قمه زنی ، زنجیر زنی و اعمالی در این رده برازنده انسان و جامعه قرن ۲۱ بخصوص در کشورهایی مانند کانادا که دست آوردهای انسانی و حقوق بشری دارد نیست . شیوه ی یاد آوری حادثه عاشورا نمودارهای غیر انسانی و نشانه بربریت و توحش است . باید افشا و خطرات آن برای جامعه گوشزد شود ربطی هم به منافع ما ایرانیها ندارد . برعکس سکوت ان
آسیبی جدی به فرهنگ ما میباشد. سکوت در برگزاری این نوع آیین بجز اینکه امنیت کانادا و شهر وندان آن را به خطر می اندازد حاصل دیگری ندارد . برگزاری ایین چون عاشورا بنا بر ماهیت خشونت بار آن باید در مکانهای
خارج از انظار عمومی صورت گیرد . رژه بی در پیکر عاشورای حسینی از نظر من ناشی از ضعف و ارزیابیهای سیستم امنیتی کشورمان کانادا میباشد . مسولان امنیتی مسئول هستند که با ارزیابی مراسمی که بار خشونت را با خود
حمل میکند مقابله جدی انجام دهند در غیر این صورت در سالهای نه چندان پیش رو از کشور صلح طلب کانادا چهره دیگری به دنیا ارایه خواهد شد. متاسفانه ﺭﻭﺵ ﺑﺮگزاﺭﻱ و گرامیداشت ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭا فاکتورهای خود آزاری و خشونت را به همراه دارد و ﺷﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ اﺑﺮاﺯ ﺗﺎﺳﻒ اﻥ ﻫﻢ ﻏﻴﺮ اﻧﺴﺎﻧﻲ اﺳﺖ که در بر گیرنده نقض حقوق بشر میباشد بخصوص که حمایت کننده اصلی آن ناقض بزرگ حقوق بشر حکومت اسلامی ایران است .
در کامنتهای نوشنه شده آقای آموزگار برگزاری این نوع فستیوال را ” ارزشهای آزادی بیان و دمکراسی” نام داده اند . من نتوانستم ربط خود آزاری و خشونت ( قمه زنی ، تیغ زنی، زنجیر زنی و سینه رنی) را با ارزشهای آرادی وبیان را ربط دهم به مانند ان است یک دیوانه را که به خود و جامعه میتواند آسیب بزند به حال خود را رها کنیم!. در ایران و سایر مناطق برگزاری این گونه مجالس اسیبهای جدی به ساختار روان شناسی جامعه آنها وارد کرده است شما میتوانید این اسیبها را از گزارشات علمی دانشگاهای و وزارت خانه ها که سانسور هم در ان اعمال میشود به راحتی از اینترنت بدست اورید.
کامنت دیگری دیدم آز آقای سلطان پور که ایشان اشاره دارند که ” اوریل ۲۰۱۲ تظاهرات ۱۳ گروه در برابر مسجد امام مهدی (مسجدجامع ایرانیان خیابان بی ویو – تورن هیل ” برگرار میشود . پلیس تورنتو نگران وار به آقای سعید سلطان پور تماس می گیرد و ار ایشان میخواهد که سرسیمه خود را به محل تظاهرات برساند!. سوال مطرح میشود که رابطه ایشان با پلیس تورنتو در چه حد است . ایا ایشان در استخدام پلیس تورنتو هستند ؟ ویا خبر چین که پلیس به عنوان یک منبع اطلاعاتی نظر ایشان را میخواهد . جواب این سوال بسیار مهم است شاید کمکی بهتر باشد برای من و خواننده دیگر که شکی درشناخت شما ایجاد نکند !. ودر ضمن تمایلی هم به بازگویی کردن واقع ان روز هم ندارم هر چند من از تزدیک مشاهده گر بودم چرا که کمکی به این بحث نمی کند .
آقای سلطان پور آیا محکوم کردن جنایت، تجاوزدر زندان، شکنجه ، اعدام و … بوسیله دولت آقای هارپر به منزله ضدیت با مردم آیران است!؟. ایا شما در این باور هستید؟ . آیا شما در این باور هستید که حکومت اسلامی ایران ناقض حقوق بشر است . اگر هستید که دولت آقای هارپر تصمیم درستی را اتخاذ کرده ، اگر نیستید که خوب مرز ما با شما مشخص است .
با مهر
آرشاک شجاعی
علت عصبانیت خانم الماسی ازعزاداران امام حسین در تورنتو چیست ؟
سعید سلطانپور
خانم الماسی در سرمقاله این هفته شهروند تحت عنوان “ما و جامعه میزبان ” یک صفحه مقدمه از اصول دمکراتیک را بیان می کنند تا به یک نتیجه گیری غلط سیاسی که سالهاست شهروند تونتو تحت سردبیری انحصاری ایشان این خط را ترویج می کرده است ، برسد . که
جامعه ایرانی در کانادا سکولار -غیر مذهبی و ضد مذهبی است و ان عده اقلیت مسلمان مسجد رو هم عوامل رژیم هستند. ”
و شهروند محورهمه این نیروها هست .
یکی از این نمونه ها روی جلد شهروند ۱۹ اوریل ۲۰۱۲ تظاهرات ۱۳ گروه در برابر مسجد امام مهدی (مسجدجامع ایرانیان خیابان بی ویو – تورن هیل ) کار می شود .
. خانم فرح طاهری هم گزارش انرا می نویسد د رحالیکه خودش انجا حضور نداشت .
“ده ها تن از ایرانیان از گروه ها و احزاب مختلف سیاسی، از جمله سکولارهای سبز تورنتو، ندای صلح و آزادی، چریک های فدایی خلق، حزب کمونیست کارگری ایران ، حزب اتحاد کمونیست کارگری، مشروطه خواهان، کمیته بین المللی علیه سنگسار و مجاهدین خلق ایران با در دست داشتن پرچم و پلاکاردهایی در پیاده روی مسجد جامع ایرانیان در خیابان بی ویو اجتماع کردند و با سر دادن شعار علیه سخنرانی برگزارشده ( میرباقری -تفسیر قران ) در این مسجد اعتراض کردند ”
در حالیکه تعداد شرکت کنندگان در این مراسم ۲۰ نفر بودند .
اینها را به عنوان مطلع و شاهد صحنه می گویم زیرا چند لحظه بعدا زتظاهرا ت کاراگاه ریکی مسول بخش قومیتها و نفرت پراکنی ، از پلیس یورک به من تلفن کرد گفت دم مسجدبی ویو تظاهرات شده است اینها چه کسانی هستند ؟ گفتم چه پرچم هایی دارند ؟ گفت . گفتم چه گروه هایی هستند . گفت بیا انجا . ریکی گفت فکر می کنی درگیری می شود گفتم نه بغیر از یکی دو تن از این افراد که عصبی هستند بقیه با فحش و شعار مسله شان حل می شود و یک ساعت دیگر می روند . اتفاقا تعدادی از سلطنت طلب ها از گفتن فحشهای چاله میدانی به زنانی که می خواستند وارد مسجد شوند ، دریغ نمی کردند . در هر حال پلیس ها تا ساعتی بعداز رفتن این گروه ماندند . پلیس ها که فارسی نمی فهمیدند کسی را دستگیر نکردند . مسجد هم شکایتی نداشت زیرا به مسجد و ان چند نفر افراد مسن مسجد هم فقط اهانت لفظی شده بود . .
یک رسانه حرفه ای حتی جهت دار، حداقل خبرنگار به محل می فرستد تا گزارش عینی تهیه کند تا خوانندگان خود قضاوت کنند . چیزی که متاسفانه سالهاست شهروند و دیگر رسانه ها بدلیل مشکلات مادی از داشتن خبرنگار محروم هستند . اقا و خانم زرهی هم تا انجا که من در این ۲۲ سال می دانم خودشان گزارش تهیه نمی کنند حتی اگر در مراسمی حضور داشته باشند .
نمونه اخیر ان هم حضور در شام مایکل پارسا و جیسون کنی در سالن لاپارک در روز ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵ د رمورد خبر بازگشایی سفارت عمان برای خدمات کنسولی به ایرانیان بجای حضور در کنفرانس خبری بود .
تمامی سایت های این گروه ها پر شد از پیروز شدن در نبردی دیگر علیه جمهوری اسلامی و خبرخوش
” تظاهرات قدرتمند و کوبنده به این جماعت نشان داد که مردم جان به لب رسیده، حضور رژیم و عوامل ریز و درشتش را در هیچ جا و تحت هیچ عنوانی تحمل نخواهند کرد و رژیم و حامیان آن، از زیر اعتراضات و افشاگری های آزادیخواهان در امان نخواهد بود ” شهروند ۱۹ اوریل ۲۰۱۲.
براستی اگر چنین بود پس چرا ۳ سال بعد تنها با دو روز اطلاع رسانی چند تا جوان ، صدها نفر در خیابان یانگ در روز شنبه ۲۴ اکتبر دسته راه می اندازند و سینه زنی می کنند .
اگر این ها عوامل رژیم هستند انطور که الماسی و حزب کمونیست کارگری ادعا می کند ، پس ده ها برابر شده اند و تعداد شما اگر کم نشده باشد زیاد تر نشده است . این چه مفهومی دارد ؟
اگر عوامل رژیم نیستند و باورمند هستند پس چرا نفرت پراکنی می کنید ، چرا نژاد پرستان کانادایی را تحریک می کنید مگر تجربه تلخ ۹۱۱ در کانادا را بیاد نمی اورید که حتی سیک های هندی را بخاطر عمامه شان بجای مسلمانان زدند .
چرا شهروند تریبون تمامی نیروهای خشونت طلب و تحریم های غیر انسانی شده است و اطلاعات غلط به شهروندان و خوانندگان خود می دهد . ایا شما بایکی از این شرکت کنندگان مصاحبه کردید یا نیت خوانی می کنید ؟
شما چگونه به خود اجازه می دهید خانم جوانی را که متولد اروپا هست و دانشجوی فوق تخصص پزشکی را بخاطر باورهای مذهبیش ، عامل بخوانید ؟.
– نسرین الماسی می نویسد ایا این کوتاهی از من و شما هست که نتوانسته ایم چهره این نظام و رهبر ش را به درستی به جوانان بشناسیم . ص ۶۱ -شماره ۱۵۶۶
از خانم الماسی باید پرسید مگر شهروند دراین سالها خطو خطوط مجله تان بغیر از ین بوده است .
مگر شهروند از زمان کودتای طرفدار خشونت و تحریم و جنگ در کنگره ایرانیان برای اهداف خاص سیاسی و جازدن خود به عنوان سخنگوی ایرانیان در کانادا با ۲۰۰ نفر عضو در سال ۲۰۱۲ خط دیکری را پیش گرفته بود ؟
مقالات اندیشمند اصلی شهروند؛ دکتر ” اسحق نیشتریان ” در سال ۲۰۱۲ – دکتر اسد پور – فرخ زندی -کاوه شهروز – سلمان سیما – اردشیر زارع زاده – سهیلا دادخواه – رضابنایی و شهلا غفوری ( طیف مجاهدین )
– پوشش خبری اقای رضا مریدی در حمایت از تحریم و تشدید ان ،
چشم بستن بر روی کودتای مجاهدین در گرفتن چهارشنبه سوری ریچموندهیل بعداز ۷ سال کار فرهنگی به کمک اقای رضا مریدی برای برنده شدن نامزدهای طرفدار تحریم و جنگ در انتخابات ۲۰۱۵ هر هفته در شهروند صفحات زیادی را پر کرد ه بود .
پس چرا جوانان حرف شما را نشنیدند ؟ بسیار ساده است زیرا در دوران ایننترنت حتی رسانه های اصلی مانند سی بی سی و تورنتو استار هم نمی توانند کنترل انحصاری داشته باشند.
مگر خانم سحرزرهی جوان بارها به عنوان کارشناس مسایل ایران در سی بی سی با مخاطبان میلیونی رژیم را افشا نکرد . جوانی که ایران را بیاد نمی اورد . با عده ای بخصوص و معدود ایران نشست و برخاست دارد و منبع کارشناسی اش هم احتمالا ” مامان ” و ” بابا ” می باشد . تمامی تحلیل ها ی ایشان در مورد ایران غلط در امد . به صرف ایرانی بودن و یا فارسی حرف زدن که نمی شود کارشناس شد . مگر همه کاناداییها که انگلیسی را کامل حرف می زنند و می خوانند ادعای کارشناسی در حوزه کانادا را می کنند ؟
همین کار را اقای شهروز هم انجام دادند و به عنوان سخنگوی ایرانی ها انجام داددند . اقای رضا مریدی وزیر لیبرال انتاریو هم برخلاف سنت سیاسی استان و کانادا از هر تریبونی برای افشای رژیم کوتاهی نکردند . حتی در صدای امریکا گفتند ایران دوچرخه هم نمی تواند بسازد و مانند اقای هارپر نگران بمب اتمی ایران هستند .
خانم الماسی شما همه کاررا کردید . یعنی دقیقا به هارپر کمک کردید تا اسلام ستیزی و ایران ستیزیش تحت عنوان قشنگ ” حقوق بشر ” را گسترش دهد . هارپر با تمامی حمایت نفتی های البرتا و لابی رژیم ناقض حقوق بشر اسراییل و همه فشارها به جامعه ایرانی و تلاش برای منزوی کردن ایرانی ها ی مسلمان در انتخابات ۲۰۱۵ شکست خورد . عصبانیت شما و طیف شما از این هست .
شما می نویسید ایا عزاداری امام حسین توهین به مسلمانان کانادایی نیست ؟ چرا شما فکر می کنید شما می توانید بجای مسلمانان کانادایی که حداقل ۱۰۰ فرهنگ مختلف و برداشت های مختلف از اسلام را دارند ، سخن بگویید . ؟
مشکل شما و جریان پیرامون شما در این هست که خودش را نقطه محور عقل و رهبری ونمایندگی جامعه ایرانی در کانادا می داند در حالیکه هیچ شناسنامه عملی نتوانسته است برای جذب جوانان ارایه کند . ایا شما و همسرتان اهل قلم و شعر هستید می توانید در کانادای ازاد که بدرستی به ان اشاره کرده اید ، یک جلسه منظم داشته باشید . چه بر سر ” واژه ” امد . تعطیلی ” شب شعرواژه ” هم لابد کار عوامل جمهوری اسلامی هست نه انحصار طلبی . منیت شما و طیفتان و در برج عاج نشستن طیف شما .
برای هر مراسمی نیاز به تبلیغات و برنامه ریزی و بودجه هست . در بسیاری از این مراسم در شرایط خاص مانند شهدای ۶۷ ، ۲۰۰ نفر حضور بهم رسانند در مراسم های معمولی که ۲۰ نفر تا ۵۰ نفر ولی برای عزاداری امام حسین بدون تبلیغات هزاران نفر در مساجد و یا در مراکز کامیونیتی جمع می شوند و صدها داوطلب پول و وقت می گذارند . چرا سعی در فریب خود و خوانندگان خود دارید “. سه سال پیش جوابیه ای به اقای مصطفی عزیزی از حلقه شما که متاسفانه در زندان استبداد بسر می برد ، نوشتم و همین مطالب را نوشتم . سالهاست در محرم هزاران ایرانی گردهم می ایند . این شما و رسانه تان بود که به خاطر ضدیت و خودخواهی باب گفت و شنید را بازنکردید و اطلاع رسانی نکردید . سانسور کردید .
الان جوری می نویسید انگار این اتفاق یک شبه با یک فرمان از سپاه قدس رسیده است و سل های مخفی به خیابان ریخته اند . چرا پلیس ها این دلواپسی شما را ندارند انها که بیشتر به امنیت شهروندی و شهر اهمیت می دهند .
. این ها پاک کردن صورت مسله هست . چشمها را باید شست . قدرت تحمل و مدارا یتان در کانادا را زیاد کنید
جمهوری اسلامی ۳۷ سال هست که در حاکمیت هست . امام حسین صدها سال هست که در زندگی اکثریت جامعه ایرانی و عراقی حضور دارد در قلب میلیونها شیعه هست. بغیر از دو سه تا ایرانی که به جمعیت خانمها بی احترامی کردند هیچ کانادایی یا ایرانی در خیابان یانگ به این گروه بی احترامی نکرد . چرا شما فکر می کنید بیشتر از بقیه می فهمیدو صابون استبداد جمهوری اسلامی به شما خورده است . در جمهوری اسلامی همواره از بعداز انقلاب مسلمانان دگر اندیش بیشتر بها برای مبارزه با قرایت خشن از اسلام را با پوست و گوشتشان داده اند نه با صایون جمهوری اسلامی .
.تنگ نظری شما چشم بصیرت را در شما بسته است . وقتی ۶ میلیون نفر در کربلا در کشور عراق که داعش بنام اسلام با حمایت برخی از کشورهای جنگ طلب جنایت علیه بشریت می کند ، جمع می شوند بدون اینکه حادثه ای اتفاق بیفتند و به همه انها غذا داده می شود .
کانادا قانونمند هست اگر مدرکی دارید حتما به مقامات قضایی -امنیتی و پلیس بدهید و وظیفه شهروندیتان را عمل کنید .
حسن داعی از طیف مجاهدین و تحریم وجنگ در سخنرانی هایش در تورنتو که با حمایت شهروند انجام می شود ، می گفت نباید اجازه داد هیچ جریانی بغیر از ما در جامعه مطرح شود . این خطی هست که شهروند در این سالها دنبال کرده است .
حضور بخشی از شیعیان ایرانی در خیابان یانگ که مانند همجنس گرایان – یهودیان – سیک های هندی – بودایی ها -تامیل ها . عرب ها – اکراینی ها و روس هها و بومیان از حق دمراتیک و مدنی خود استفاده کردند تنها نژاد پرستان ، انحصار طلبان را عصبانی کرده است .
مقامات امنیتی کانادا از نزدیگ تمامی ایرانیها بخصوص مراکز مذهبی و فعالین سیاسی را رصد می کنند ، دلواپسی شما از عدم حضور شما در جوامع ایرانی هست . جامعه ایرانی فقط همان طیفی که به مهمانی های همدیگر می روید نیستند .
جامعه ایرانی تغییرات زیادی در این سالها کرده است . اگر اشکالی هم به جامعه ایرانی هست قبل از هرچیز انتقاد به رسانه ها بر می گردد که یا بخشی از واقعیت را گفتند یا چشمشان را به روی واقعیت بستند
دمکراسی نسبی هست . یک مجموعه هست و نمی شودانرا گزینشی پذیرفت . یعنی همانطور که هارپر با ۴۰ درصد ارای شرکت کنندگان در ۲۰۱۱ هر کاری که راست ها می خواهند ، را بنام کانادایی ها تصویب می کند ، در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵ هم جاستین ترودو با ۴۰ درصد ارا اکثریت را از ان خود کرد و هر کاری را باور دارد انجام می دهد . ایرانیان مسلمان بخش عمده ای از جامعه ایرانی در ایران و در کانادا هستند که تاکنون سعی می کردید انهارا نبییند .
به قانون باید احترام گذاشت .
۲۹ اکتبر ۲۰۱۵
تورنتو – کانادا
درود و سپاس به بانو الماسی؛
با تأیید نوشتار، امیدوارم دیگر هموندان، انهأیکه تحمل ولایت قرون وسطایی را نداشتند و از خانه و کاشانه .کوچ کردند سکوت را بشکنند و همراه شوند.
خانم الماسی عزیز
با عرض احترام تناقضی در مقاله تان به نظرم می رسد. در ابتدا از ارزشهای آزادی بیان و دمکراسی و اهمیت دشمن نشماردن مخالفین سیاسی می گویید و سپس تمامی شرکت کنندگان در مراسم عاشورای هفته گذشته را از هواداران گرایش سیاسی مخالف خود می شمارید و از خواننده می خواهید که با آنها آن کند که گرایش سیاسی مخالف شما با دشمنانش کرد: گرفتن حق آزادی بیان از مخالفین
امیدوارم روزی برسد که جامعه ما با مفهوم واقعی آزادی بیان آشنا شود و بپذیرد که همچون آزادی های دیگر اگر این آزادی متعلق به همه نباشد از مفهوم واقعی یک آزادی اجتماعی دور می شود و تبدیل به امتیازی می شود که تنها به گروه خاصی از جامعه اعطا شده است. تحمل و مدارا از خصوصیت های اصلی جوامعی است که از آزادی بیان لذت می برند و لازمه نزدیک شدن به مفهوم واقعی آزادی بیان تحمل کردن و مدارا کردن با مواضعی است که از صمیم قلب از آنها متنفریم
بیایید مواضع مخالفین خود را به شدت نقد کنیم ولی برای احترام به اصول بنیادی دمکراسی از تشویق یکدیگر به سلب حق آزادی بیان از مخالفین خود بپرهیزیم
د رود بر خانم الماسی گرامی،
از نکته سنجی بهنگام در نگارش این مقاله ارزشمند و تاکید و پای فشاری شما بر احقاق حقوق پایمال شده هموطنان تحت ستم در ایران بسیار سپاسگزارم. از دیگر نکات بارز این نمایش خیابانی در تورنتو شباهت وهمگونی بسیار زیاد آن با کارناوال های دولتی در شهر های مختلف ایران است. سوگواری و اجرای مراسم دینی تا هنگامی که جنبه شخصی و برای آرامش درونی انسانها انجام میگیرد قابل احترام است اما اگر برای پیگیری و رسیدن به اهداف سیاسی و بهره برداری های دولتی انجام یابد ، امری نا پسند و نا سالم و مطرود است.
با آرزوی بهترین ها برای شما و نشریه شهروند