آقا این اسلام هراسی که میگن راستی راستی داره گسترش پیدا می کنه…آدم می ترسه کار به جایی بکشه که تا یه مسلمون میره نون بخره، نانواهه کرکره های مغازه اش را بکشه پائین و وضعیت اضطراری اعلام کنه. آنگولا هم الان کاری توی همین مایه ها کرده… خواندید خبر را؟ هنوز صدای ترق و توروق حمله های پاریس خاموش نشده بود که آنگولا دین اسلام را در آن کشور ممنوع کرد.

بدیهی است هر کشوری خودش می دونه که چیکار باید بکنه، ولی به نظر بنده، آنگولایی ها اشتباه بزرگی کرده اندmoney--haram.

من مبلغ مذهبی نیستم و نمی توانم در این مورد راهنمایی شان کنم، کار روحانیون و آخوند های ماست، ولی از نظر اقتصادی چرا، می تونم راه صحیح را نشونشون بدم.

توی گوگل خواندم آنگولا کشوری است که مقداری نفت تولید می کند، اما با وجود داشتن این درآمد، دو سوم مردم آن در فقر به سر می برند. حالا هم که اسلام را ممنوع کرده اند، وضع شان مسلماً بدتر هم میشه چون ما مسلمان ها کارهای سودبخشی بلدیم که به عقل آنگولایی ها که اکثرشون مسیحی هستند، نمی رسه.

ما در سال یک ماه رمضان داریم، یک ماه محرم که البته از نظر اقتصادی، ده روزه اولش اهمیت دارد. و همین یک ماه و ده روز، به زندگی مان رونق خاصی می بخشد که آنگولایی ها خوابش را هم نمی توانند ببینید.

فقط در ماه مبارک رمضان زولبیا بامیه ای که می خریم و می خوریم از بودجه سالیانه آنگولا بیشتراست. این صنعت شیرین که صادراتش به کشورهای اروپایی هم فرستاده می شود، به خاطر روزه ایست که می گیریم و آنها نمی گیرند.

برای تولید این محصول، نه تنها کارخانه های قند و شکرمان شب و روز کارمی کنند، بلکه ناچار هر سال هزاران تن شکر از خارج وارد می کنیم و کسی را داریم که به سلطان شکر معروف است.

واردات شکر و صادرات زولبیا بامیه، نه تنها به اقتصاد کشورمان رونق می بخشد و جیب خیلی هایمان را پر پول می کند، بلکه باعث شیرینی زندگی و شیرین زبانی خودمان هم می شود.

ما چنان مردم شیرینی هستیم که هر بلایی سرمان بیاید یا بیاورند، اولین کاری که می کنیم، درباره اش جوک می سازیم و زندگی مان را با همین جوک ها و بگو و بخندهایی که به دنبال می آورد، شیرین می کنیم. ملتی هستیم که حتی اگر میلیارد میلیارد ازمان بچاپند و ببرند، با جوک هایی که می سازیم، هم انتقام پول از دست رفته مان را می گیریم، و هم زندگی مان را شیرین می کنیم.

پخش این جوک ها از طریق پیامک، باعث ازدیاد درآمد مخابرات و دولت مان می شود و وقتی وضع دولت خوب باشد یارانه ما را به موقع می دهد و یارانه را هم که می دانید چه شور و نشاطی در جامعه می آفریند؟ آنگولایی ها چه سوژه ای دارند که از طریق پیامک برای همدیگر بفرستند؟ هیچ، ولی ما هر روز حداقل پنج تا جوک برای یکدیگر می فرستیم. اگر فقط نصف مردم ایران، یعنی ۴۰ میلیون نفر این کار را بکنند، می شود ۴۰۰ میلیون پیامک در روز. یعنی ما مردم میلیاردها تومن در روز پول رد و بدل کردن جوک میدیم!

فقط در ده روز اول ماه محرم، به اندازه غذایی که شما آنگولایی ها در طول عمرتان می خورید، غذای نذری می خوریم. درست است که غذای نذری را فقط به خاطر ثوابش می خوریم! ولی خب، به زندگی دست اندرکاران این صنعت هم رونق می بخشیم.

این کار برای خودش سیستمی مدرن وکامپیوتری دارد. مردم، اپلیکیشن (نذری یاب) را روی موبایل شان سوار می کنند و بعد با یک کلیک، اطلاع پیدا می کنند که کجا نذری می دهند، چه غذایی خیر می کنند و تا چه ساعتی می شود رفت وگرفت؟ هرگز به عقلتان رسیده بود که می شود دیگ و قابلمه ای خالی برداشت و رفت، آن را پر از غذای خوشمزه و مجانی کرد و برگشت؟ در دین شما از این خدمات عام المنفعه هست…؟

پخش این غذاهای نذری، در این دنیا خدمت به بشریت است و باعث رونق اقتصاد کشور، و در آن دنیا موجب گشوده شدن درهای بهشت به روی نذری دهندگان می شود.

سخن سعدی که گفته بود: هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید، مفرح ذات، اینجا مصداق پیدا می کند.

هر قاشقی را که به دهان می بریم خدا را شکر می کنیم و چون قاشق را از دهان بیرون می آوریم به جان حاج آقایی دعا می کنیم که باعث خیر شده.

دعای ما باعث رونق کسب وکار حاج آقا می شود و حاج آقا که وضعش خوب باشد، انگار وضع ما خوب است. سعدی همین چیزها را دیده بود که سرود: بنی آدم اعضای یک پیکرند… در حقیقت ما و حاج آقا یک روحیم در دو پیکر!

اگر حاج آقاهای شما در آنگولا هم بدانند که با ده روز چلو خورش قیمه پختن، همه گناهانشان بخشیده می شود و در آن دنیا با حوری های بهشی دمخور می شوند، سرکیسه را شل می کنند و زندگی تان را رونق تازه ای می بخشند.

برای اینکه اهمیت و عظمت چلو خورش نذری را درک کنید، بگذارید یادآوری کنم که با پول پیاز و سیب زمینی و گوشت و لپه و برنج و روغن و زعفرانی که برای قیمه پلوی این ده روز مصرف می کنیم، می توانیم کشور شما را با هر چه در آن هست، یکجا بخریم و در راه خدا آزاد کنیم.

بر اساس آمار رسمی، ما در ایران ۶۰ هزار مسجد داریم و فقط با پول چایی که در این مساجد سرو می کنیم، وگلابی که کف دست مومنین می ریزیم تا خوشبو شوند، می توانیم یک آنگولای مدرن بسازیم، آن وقت شما دین ما را ممنوع می کنید؟ لگد به بخت خودتان زده اید.

صنعت مرگ و میر درکشور ما صنعتی است رو به رشد و پول ساز. قیمت قبر بین نیم میلیون تا بیست میلیون تومان در نوسان است و باعث رونق اقتصاد کشور. غیر از مرده شور و قاری و قبرکن و روضه خوان که در این صنعت فعالیت دارند و از این راه نان می خورند، وقتی کسی فوت می کند، ما مسلمان ها برایش سوم و هفته و چهلم و شب سال می گیریم، نذری می دهیم، خیرات می کنیم و مجالس عزاداری برپا می کنیم. شاید باورتان نشود که همین صنعت درکشور ما پول سازتر از صنعت نفت شماست؟

می دانید یک روضه خوان چقدر درآمد دارد؟ نمی دانید؟ توی گوگل سرچ کنید…

ما مسلمان ها اکثر مشکلاتمان را از طریق نذر و نیاز برطرف می کنیم. پولی را که نذر امامزاده هایمان می کنیم تا حاجاتمان برآورده شود، نه تنها در عمرتان ندیده اید که اگر ببینید در جا سکته می کنید. عکس اش را می گذارم ولی ترا به خدا اگر قلب تان ضعیف است و وضع مالی تان خوب نیست نگاه نکنید.

تازه اگر بدانید که به محض رسیدن به آن دنیا چه قصرها و چه حوری هایی در اختیار ما می گذارند، چنان دودستی توی سر خودتان خواهید زد که صدای آخ تان تا آنور آنگولا هم برود!

کره گرفتن از آب

داستان کره گرفتن از آب را نمی دانم چرا ازکتاب های ابتدایی فعلی حذف کرده اند؟ شاید به این خاطر که وقتی واقعی اش وجود دارد، دیگر داستانش ارزشی ندارد؟

داستان، آدم های زرنگی را به تصویر می کشید که از هر فرصتی برای منفعت طلبی استفاده می کردند و به اصطلاح، از آب هم کره می گرفتند.

دلالان ایران الان همان کار را می کنند، یعنی واقعن از آب کره می گیرند.

محمدرضا علیزاده ثابت، وکیل دادگستری به سایت فرارو گفته است خیلی از زن و شوهرهایی که می خواهند جدا شوند، حتی یک هفته هم نمی خواهند صبرکنند. بنابراین به دلال ها رو می آورند و کار طلاق را جلو می اندازند. عباس پوریانی رئیس دادگاه های عمومی و انقلاب تهران نیز تائید کرده است که پای دلال های طلاق به دادگستری باز شده است.

دلال های طلاق بین ۵ تا ۴۰ میلیون تومان می گیرند و طلاق شما را جلو می اندازند.

از همسرتان خسته شده اید؟ اذیت تان می کند؟ همسر زیباتر و پولدارتری پیدا کرده اید و این پا و آن پا می کنید که زودتر طلاق بگیرید و به عشق جدیدتان برسید؟ ساده است. سرکیسه را شل کنید. پول به درد همین جور وقت ها می خورد!

 

اسکورت

به گزارش خبرگزاری فارس، بابک زنجانی را با اسکورت به دادگاه برده اند. انصافن هم حقش است… محمدرضاشاه مان که یک صدم ثروت بابک خان را نداشت، به هرکجا که می رفت او را اسکورت می کردند، ایشان که خودشان فرموده اند فقط در یک حسابم ۲۲ میلیارد یورو پول نقد دارم حقش نیست که اسکورتش کنند؟

فوائد کتاب نخواندن!

اینکه می گویند آدمیزاد قدر نعمتی را که دارد نمی داند، کاملا درست است.

شاید کمتر کسی در دنیا پیدا شود که آرزوی دیدن پاریس را نداشته باشد؟ آنوقت خود مردم پاریس به جای اینکه حواس شان به آنهمه زیبایی و دیدنی در پاریس باشد، دائم سرشان توی کتاب است حتی وقتی توی قطار و تراموا ایستاده یا نشسته اندbook-reading.

کتاب خواندن علاوه بر ضعیف کردن چشم، باعث درد گرفتن گردن هم می شود. خود من یک سال پیش یک صفحه کتاب خوانده ام، هنوز گردنم درد می کند!

عیب دیگر کتاب خواندن، دور شدن از جامعه و بی خبری از مسائل روز است. فرانسوی ها کتاب زیاد می خوانند، اما اگر ازشان بپرسی خبر داری ایرانی ها کباب کوبیده دو متری درست کرده اند که با وجود طولانی بودن سیخ هایش موقع پشت و رو کردن نمی ریزد؟ می پرسند کباب کوبیده چیه؟

برعکس فرانسوی های سر به زیر و بی اطلاع از همه چیز، ما یک لحظه از اطرافمان غافل نیستیم. همه چیز را می بینیم، همه را می پائیم، حواس مان به همه کس هست، کنجکاو هستیم که ببینیم فلان دوستمان چقدر درآمد دارد، فرشی که در اتاق پذیرایی اش افتاده بافت کجاست و چند خریده، دختر همسایه مان چرا امروز اخم هایش درهم بود؟ نکند با نامزدش قهر کرده باشد؟ دستفروش سر خیابان چرا امروز زودتر بساطش را جمع کرد؟ اون خانم حامله ای که دست یک بچه را هم گرفته بود و باهاش صحبت می کرد زنش بود یا خواهرش؟ چرا دوباره حامله شده، اصلا چه خبرشه که دم به ساعت بچه دار میشه؟ و به دلیل همین کنجکاوی هایمان هم هست که همه فن حریفیم. می توانیم حوادث سوریه را خیلی راحت و مطمئن تجزیه و تحلیل کنیم، آینده سوریه را پس از پرزیدنت اسد ترسیم کنیم، اظهارنظرکنیم که دلار در ماه آینده چقدرگران تر می شود، راهنمایی کنیم که سرمایه گزاری در ساخت اگزوز اتوموبیل سودبخش تر است یا وارد کردن قرص ویاگرا؟

می توانیم توضیح بدهیم که چرا چرم ترکیه خوشرنگ تر از چرم تونس است؟ و می توانیم راجع به ساخت اتوبوس دو طبقه در لندن و نواقصی که دارد، پیتزای قارچ و پیاز در ایتالیا، رقص عربی در مصر، پرورش کروکودیل در تایلند و کشت گوجه فرنگی در اسپانیا نظرات کارشناسی بدهیم. همه اینها هم به دلیل این است که به جای خواندن کتاب، گردنمان دائماً به اینطرف و آنطرف می چرخد، و همه چیز و همه کس را زیر نظر داریم!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.