از اینجا، از آنجا، از هر جا /۴۵

آنچه که از بررسی مدارک و شواهد تاریخی در رابطه با مشابهت های جشن شب یلدا با عید تولد مسیح (کریسمس) به دست می آید، این گونه است:

هنگامی که آئین مهر و میترائیسم از ایران باستان به جهان متمدن کهن گسترش یافت، در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی، به همین جهت روز بیست و یکم دسامبر که برابر با اول دی ماه ایرانی است به عنوان روز تولد مهر یا میترای (خورشید) شکست ناپذیر جشن گرفته می شدYalda-S.

اما در سده چهارم میلادی که مسیحیت در اروپا رواج داشت، بر اثر جابجایی هایی که در محاسبات روزهای کبیسه روی داد، تولد مهر نجات بخش با مسیح منجی در بیست و پنجم دسامبر قرار گرفت و از آن پس این دو روز با هم مطابقت پیدا کردند. تا آن زمان تولد عیسی مسیح در ششم ژانویه جشن گرفته می شد، اما چون دین اغلب رومیان و اکثر کشورهای اروپایی قبل از مسیحیت آئین مهر و میترا بود، هنگامی که آنان به مسیحیت گرایش یافتند، متولیان مذهبی برای یکنواختی و یک پارچگی بیشتر روز تولد عیسی مسیح را با جشن تولد میترا یکی اعلام کردند که تا به امروز باقی مانده است.

بسیاری از مراسم برگزاری این دو جشن نیز با یکدیگر تشابه دارند به طوری که امروز مسیحیان جهان شب تولد مسیح را جشن می گیرند و تا بامداد بیدار می مانند و به شادی می گذرانند. همچنان که ایرانیان برگرفته از باورهای باستانی خود شب یلدا یا شب چله را به جشن و سرور می پردازند و آن شب را تولد مهر یا میترا (خورشید) می دانند.

 

عیسی مسیح در شعر و ادب پارسی

ایام کریسمس و سال نو مسیحی است. همه جا پر از نور و زیبایی است. باغ پر بار شعر و ادب پارسی نیز چراغانی است. چلچراغی به رنگ های گوناگون، از زیبایی ها و محبت ها. به سراغ این باغ می رویم و در آن جستجو می کنیم. جلوه پر مهر و محبت حضرت مسیح را. او پیام آور صلح و دوستی است. چه چیزی پر بهاتر و ارزشمندتر از صلح و آرامش در روی کره زمین است. همه دنبال آن هستیم. هرچه می جوییم کمتر می یابیم. به سراغ ادبیات پر بار پارسی می رویم. در آنجا مسیح را می یابیم که با رخسار گلگون و شاد به همه ما لبخند می زند. با هم وارد این باغ می شویم:

از مسیح درس های زیادی می توان آموخت. او آموزگار فرو خوردن خشم و غضب است. مولانا در مثنوی دفتر چهارم می گوید:

گفت عیسی را یکی هشیار سر

چیست در هستی ز جمله صعب ترCover-1574

گفتش: ای جان صعب تر خشم خدا

که از آن دوزخ همی لرزد چو ما

گفت: از این خشم خدا چه بود امان

گفت ترک خشم خویش اندر زمان

مسیح ما را به چشم پوشی از زشتی ها و پلیدی ها فرا می خواند. عطار و نظامی در سروده های خود به بیان حکایتی می پردازند که چگونه مسیح با حواریون خود از کنار سگ مرده ای می گذشتند، هنگامی که همگی از بوی بد و منظره ناراحت کننده آن به شکوه آمده بودند، عیسی مسیح از این مردار چیز دیگری برداشت کرد:

آن سگی مرده به راه افتاده بود

مرگ دندانش ز هم بگشاده بود

بوی ناخوش زان سگ الحق می دمید

عیسی مریم چو پیش او رسید

نه بدی نه زشت بویی دید او

وان همه زشتی نکویی دید او

پاک بینی پیشه کن گر بنده ای

پاک بین گر بنده بیننده ای

این حکایت در مصیبت نامه عطار آمده است. گوته شاعر معروف آلمانی با توجه به مفاهیم این ابیات در کتاب “دیوان غربی شرقی” می گوید:

“یک روح زیبا آن گونه که این حکایت می گوید می تواند در هر چیزی و نگاهی جز زیبایی نبیند.”

در سرتاسر ادبیات غنی و پر بار پارسی نمونه های بسیاری از کرامات عیسی مسیح می توان یافت. مسیح اکسیر و کیمیای اعظم است. در حالی که حضرت مسیح به قولی با دم مسیحایی خود مرده را به قوت و معجزه الهی زنده می کرد. ولی بعضی از بیماری هایی بود که او نمی توانست روی آنها کاری کند. یکی از این نوع بیماری ها “جهالت” و “حماقت” است. مولانا در حکایتی زیبا ماجرای فرار حضرت عیسی به کوهی را از دست آدم های جاهل و سفیه، این گونه زیبا و نغز به شعر کشیده است:

عیسی مریم به کوهی می گریخت

شیر گویی خون او می خواست ریخت

آن یکی در پی دوید و گفت: خیر

در پی ات کس نیست، چه گریزی همچو طیر

با شتاب او آن چنان می تاخت جفت

کز شتاب خود جواب او نگفت

یک دو میدان در پی عیسی براند

پس به جدجد عیسی را بخواند

کز پی مرضات حق یک لحظه بایست

که مرا اندر گریزت مشکلی است

از کی این سوی می گریزی ای کریم

نی پی ات شیر و نه خصم و خوف و بیم

گفت: از احمق گریزانم برو

می رهانم خویش را بندم مشو

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

صحبت احمق بسی خون ها که ریخت

این روزها ایام کریسمس و سال جدید میلادی است، و مردم با تزئین و چراغانی خانه و محله شان ضمن گرفتن جشن، سردی زمستان را از دلها بیرون می کنند.

این بخش را با شعری از حکیم توس، فردوسی بزرگ به پایان می برم:

نبینی که عیسی مریم چه گفت

بدانگه که بگشاد راز از نهفت

که پیراهنت گر ستاند کسی

میاویز با او به تندی بسی

وگر بر زند کف به رخسار تو

شود تیره زان زخم دیدار تو

میاور تو اخم و مکن روی زرد

بخوابان تو خشم و مگو هیچ سرد

خصوصیات ایرانی ها در داخل و خارج کشور از نظر حاج سیاح

اگر چه ما ایرانیان علم اجتماعی و مدنی و سیاسی را نخوانده، بلکه اسم آن را هم نشنیده و از گفتن این الفاظ هم ممنوعیم و معنی وطن و حب وطن و حفظ وطن و معنی استقلال و ملیت را نمی دانیم، افتخار وطنی و ذلت وطنی چیست و چگونه است به ما یاد نداده و از این صداها به گوشمان نخورده، لکن انکار نمی توان کرد این محبت فطری و قهری است.

وقتی که انسان سفر می کند خصوصاً به بلاد خارجه می رود و آن حب وطن و افتخار و جانبازیها را می بیند و دور از وطن و کسان و هموطنان می ماند، قدر وطن را می داند و هر یک کلمه از مدح وطن و افتخار وطن، از تمام نعمت های عالم، در غربت برای او لذیزتر است و ملاقات یک اهل وطن در نزد او از همه چیز عزیزتر است، اگر وطن خود را در ترقی و کمال و عزت و استقلال می داند، همه جا سربلند است و اگر وطن خود را در مقایسه با جاهای دیگر کرده، پست و ذلیل ببیند، غمگین و شرمگین و پست می شود. از این است اغلب یا عموم کسانی که بلاد متمدنه را دیده اند، وطن را به افراط دوست داشته، خیالاتی برای ترقی و آبادی و عزت وطن می کنند و وقتی که به وطن بر می گردند تا مشت و سیلی را نخورده اند، هواهای بلند در سر دارند، بسیار همین که مانده مایوس شدند، جا دارد از اندوه و حسرت بمیرند. چنانچه بسیار جوانان با غیرت به این حسرت مرده اند. آه وطن، ایرانی در ایران تو را می بیند، غرق غم است، به خارج می رود تو را مقایسه با ممالک دیگر می کند، دائماً در الم است. در وطن اسیر و در خارج حقیر است.

“خاطرات حاج سیاح”

اخبار کتاب و تازه های نشر

مجموعه داستان “زندگی عزیز” شامل یازده داستان کوتاه، آخرین اثر نویسنده کانادایی آلیس مونرو، در ایران به چاپ سوم رسیده است. داستان های این مجموعه در مناطق و شهرهای اطراف دریاچه هورن اتفاق می افتد. آلیس مونرو برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۳ از بزرگترین داستان کوتاه نویسان معاصر در جهان است. این نویسنده ۸۲ ساله در داستان هایش تصویری موشکافانه از زندگی روزمره شخصیت هایش ارائه می کند. او بیشتر به زندگی آدم های شهرهای کوچک کانادا می پردازد. شخصیت های زن در داستان های مونرو زنانی با روحیه و تفکر پیچیده هستند. اخیراً در ایران توجه به نویسندگان ادبیات داستانی کانادا بیشتر شده است و بسیاری از آثار آلیس مونرو و مارگارت آتوود ترجمه و انتشار یافته است.

“زندگی عزیز” مجموعه داستان کوتاه آلیس مونرو توسط مژده دقیقی ترجمه شده و در سال ۱۳۹۴ توسط نشر ماهی که ناشری فعال در زمینه ادبیات داستانی و ترجمه ادبیات جهانی است به بازار عرضه شده است. علاقمندان برای تهیه این کتاب می توانند آن را به کتاب فروشی های تورنتو سفارش دهند و در حداقل زمان ممکن دریافت کنندbook--babachahi.

*علی بابا چاهی، شاعر دل گرم منطقه جنوب کشورمان که قبلاً مجموعه شعر “عقل عذابم می دهد” و چندین مجموعه دیگر از او منتشر شده است، اخیراً مجموعه گفتگوهایش در طول مدت سی و هفت سال شاعری را با نام “دری به اتاق مناقشه” توسط انتشارات نگاه به بازار داده است. خوانندگان علاقمند به شعر امروز ایران می توانند بسیاری از مباحث شعری را در این کتاب بخوانند. باباچاهی در این باره می گوید: “عبور از نیما یکی از موضوعات مهم این کتاب به شمار می رود. ورود به فضای پسامدرن یکی از مواردی است که پرسشگرهای مختلف درباره آن از من سئوالاتی کرده اند و من به فراخور موقعیت و موضوع به آنها پاسخ داده ام.”

علاقمندان به تهیه این کتاب می توانند به کتاب فروشی های شهر تورنتو مراجعه کنند و آن را سفارش دهند.

تفکر هفته

هیچ چیز را زشت مخوان، دوست من، مگر وحشت یک روح را در پیشگاه خاطرات خویش. به دنبال زیبایی بروید، حتی زمانی که شما را به لبه پرتگاه هدایت کند. هر چند او بال و پر داشته باشد و شما بی بال و پر باشید، هر چند او از فراز آن لبه گذر کند، زیرا جایی که زیبایی نباشد، هیچ چیز دیگری وجود ندارد. زیبایی، هنگامی که بر سریر شکوه تکیه می زند، خود را بر ما آشکار می کند، اما ما به نام شهرت به او نزدیک می شویم، تاج پاکش را می رباییم و با شرارتمان آن را می آلاییم.

“جبران خلیل جبران”

ملانصرالدین در تورنتو

این روزها که شهر زیبای تورنتو غرق در نور و شادی به مناسبت برگزاری جشن ایام کریسمس و سال نو میلادی است، هوا نیز امسال دگرگون شده و از آن سرماهای سخت و نفس گیر خبری نیست. در چنین ایامی به محضر ملانصرالدین عالم بزرگ برای مشاوره درباره بعضی از امور رسیده بودم. پس از آن که از مشورت های این انسان بزرگ استفاده کردم، از ایشان پرسیدم: “حضرت استاد، در این ایام شادی و جشن حضرت عالی برای مردم شهر تورنتو به طور عام و کامیونیتی ایرانیان بطور خاص چه پیام و توصیه ای دارید که شایسته است آن را به کار بندند؟”

ملا با دیدی پر بصیرت و چهره ای غرق در تفکر و حقیقت این گونه پاسخ داد: “چه سئوال خوب و ارزشمندی کردید. انسان ها در هر جای این کره زمین که زندگی می کنند باید با توجه و تعامل با یکدیگر و جوامع بشری، زندگی پر از معرفت و شناخت داشته باشند. پس چه خوب است اینک که همه به مناسبت تولد مسیح و آغاز سال نو به شادی می پردازند، این شادی ها و زیبایی ها را همه با هم تقسیم کنیم. شادی ما موقعی ارزشمند است که دیگران هم شاد باشند. بنابراین شایسته است همه ما افراد کامیونیتی در این شادی ها و جشن ها مشارکت کنیم و سعی کنیم اگر به علتی بعضی از افراد کامیونیتی مشکلی، گرفتاری ای، غم و اندوهی داشته باشند در رفع این مشکلات سهیم گردیم و با تقسیم بخشی از امکانات، شادی و توان خود به آنها، دلشان را خشنود کنیم. این یکی از اخلاق و خصوصیات ارزشمندی بوده است که نیاکان ما به آن توجه داشته اند و همواره به جشن و شادی همگانی پرداخته اند. پس چه نیکوست این رسم و آئین گذشتگان را در این جا و در این غربت و تنهایی مورد توجه قرار دهیم.”

اینجاست که باید گفت فرمایشات حضرتش ملوک الکلام است و خیر حضورش برکت برای خاص و عام.