ایرانگردی
در آنجایی که زندهرود زاینده به تالاب زیبای گاوخونی میریزد، ایرانیان، بن مایه شهری را نهادند که به پاس ایزد نگهبان رهنوردان و جنگجویان، بهرام، آن را به نام کهن بهرام، ارغن، ارغنه و ورثرغنه نامیدند. این سرزمین زرخیز، در زمان ساسانیان وَرژَن (ارژن) به معنای پیروزی نامیده شده و اینک ورزنه نام دارد. از این ریشه دشت ارژن فارس و جنگل ارچن شهربابک کرمان را میتوان نام برد. ورزنه نزدیکترین شهر به تالاب گاوخونی بوده و گرداگرد آن آکنده از نامهای باستانی چون یشت و یسنا است که توفان مهاجمان نتوانست آن را دگرگونه سازد. شهر کهن اینک در زیر شنهای روان مدفون است و اهالی آن را به نام شهر سرا، و یا سبا مینامند.
شهر جدید، در جنوب زایندهرود، همچون دیگر شهرهای ایرانی که در زمان ساسانیان دوباره پیریزی شده، طرحی گرد و دایرهای شکل دارد که پیرامون آن را خندقی پرآب در برگرفته بوده است. شهر سپیدجامگان از شهرهای جاده ابریشم بشمار میرود که شهرهای باستانی یزد، سپاهان، شیراز و ری را به یکدیگر پیوند میداده است. نیایشگاه آناهیتا، ایزدبانوی آبها، چهارتاقی در جنوب ورزنه، بیست و دو کاریز با نامهایی همچون قنات آتشکده و قنات اسپیداو و ارگ خشتی قورتان به گستره چهل هزار متر مربع اهمیت این شهر در دوران ساسانی را به خوبی به نمایش میگذارد. مسجد بزرگ آن پیش از دوران سلجوقی، آتشکدهای بوده که پرتو آن راستی و درستکرداری را بر این سرزمین میتاباند. مسجد کنونی در دوران سلجوقی ساخته شده و در جایجای آن طرحها و نقشهای گوناگون چشمنواز است. این ناحیه با مردمی که مهر، مهربانی و مهماندوستی را به تمامی دارا هستند، موقعیتی قابل توجه یافته است.
روستاهای پیرامونی همگی «روستادژ» به شمار میروند. به بیانی دیگر، هر روستا دارای دژی کوچک است که در هنگامه یورش راهزنان، واپسین جانپناه مردم بوده است. از صنایع دستی ورزنه میتوان قالیبافی، سفرهبافی و کاربافی را نام برد.
آخرین پل بر روی زایندهرود، در این شهر قرار دارد. این پل باستانی که در دوران ساسانیان ساخته شد، در دوران دیلمیان، سلجوقیان و صفویه بر روی همان پایههای ساسانی بازسازی، بازار و کاروانسرایی در نزدیکی آن ساخته شده است. این پل و مسجد جامع ورزنه در کنار آبانبارها، کاروانسرا، آسیاب آبی، کبوترخانه، گاوچاه، گاوگرد، روستادژها، خانههای کهن، بافت تاریخی روستای قِهی و سرانجام نیایشگاه آناهیتا، دژکوه و چهارتاقی از دوران پرشکوه ساسانی محور گردشگری تاریخی ورزنه را تشکیل میدهند. تالاب گاوخونی و زیست بوم بیمانند آن، رودخانه زایندهرود، چاههای آبفشان، کویر خارا و تپههای ماسهای ماسهسرا از جاذبههای طبیعی این شهر دیدنی هستند.
شومترین خاطره شهر، از زمان جنگهای داخلی اقوام ایرانی، در پایان دوران صفویان است، که تاوانِ سیاستهای نادرست پادشاهان صفوی و ناتوانی و بیکفایتی واپسین آنان، شاه سلطان حسین را مردم ایران به ویژه در ورزنه، به سهمگینترین و سنگینترین شکلی بازپس دادند.
سپیدجامگان
در سپیدی است روشنایی روز
وز سپیدی است مه جهان افروز
همه رنگی تکلف اندود است
جز سپیدی که او نیالوده است
هرچه از آلودگی شود نومید
پاکیاش را لقب کنند سپید
در پرستش به وقت کوشیدن
سنت آمد سپید پوشیدن
(نظامی گنجوی)
در نگاه نخست هر تازهواردی، چادر سپید بانوان ورزنه، آن را از هر شهر دیگر جدا میکند. جامه سپیدی برآمده از دل تاریخ، با پیشینهای کهن، نشانه یگانگی است. سپیدجامهای بافته از پنبه کشتزارهای زایندهرود در کارگاههای ورزنه، که بی هیچ نیازی به بیگانگان و منت ایشان پدید می آید.
بیگمان گرمای شدید منطقه در کنار کشتزارهای پنبه، همچنین پاکیزگی فطری مردم این دیار در گزینش بجای رنگ سپید، در خلق نماد شادی، تندرستی، بهداشت، اتحاد و پاکیزگی بسیار موثر بوده است. در منطقه جرقوییه در جنوب ورزنه، کمابیش جامه سپید رواج دارد. برخی پژوهشگران نیز سپیدجامگی را میراث آیین زرتشت میدانند. مردان ورزنه نیز همواره پیراهن سفید میپوشند و از رنگ سیاه دوری میجویند.
آرپا و جشن نوروز
جشن نوروز و سال نو در ورزنه از اهمیت زیادی برخوردار است و آن را روزگار شادی و شادکامی میدانند. آغاز نوروز با خانهتکانی و کاشت سبزه و پایانبخش آن با سیزدهبدری شاد و کامکار در محلی سبز و ییلاقی بند شاخکنار خارج از محیط پرتلاطم شهر درآمیخته شده است. مردم ورزنه در کنار بجا آوردن آدابی که کمابیش همانند دیگر رسوم ایرانیان در جشن نوروز مرسوم است، رسم خاص دیگری هم دارند. آنها یک روز پیش از فرارسیدن سال نو و جشن نوروز، برای تمامی درگذشتگان، مجلسی در مسجد کهن ورزنه برگزار میکنند و نام و یاد آنان را گرامی میدارند. این رسم “آرپا” نام دارد.
شاخکنار
بند شاخ کنار واپسین سازه سنگی و ساروجی در مسیر زایندهرود، از روزگار پرشکوه دانش مهندسی ایران در زمان ساسانیان است که فاصله زیادی با تالاب گاوخونی ندارد. (تاریخ مهندسی در ایران، دکتر مهدی فرشاد). بر پایه گفته مردمان ورزنه، نزدیک به یک صد سال پیش این بند برای آبیاری کشتزارهای روستاهای “شاخ کنار” و “شاخ میان” در دو طرف رودخانه توسط مردم، بر همان پی باستانی، بازسازی شده است. پیرامون بند شاخکنار را جنگل گز انبوهی در بر گرفته است. بند شاخکنار امروزه گردشگاه مردم ورزنه است. اندیس شاخکنار یک اندیس فلزی در نزدیکی بند شاخکنار بوده و کانی موجود در آن، هماتیت با فرمول شیمیایی (Fe2O3) است، که در متنهای کهن فارسی از آن به نامهای شادنه، شادنج و شابانگ یاد شده است. روستای شاخکنار دارای دژی از دوران صفویه است.
کاربافی
بافت پارچه در ایران دارای پیشینهای بسیار طولانی است، این صنعت در ورزنه به دلیل کشت پنبه رواج داشته است. در میان بافتههای ورزنه میتوان از کرباس بافی، جولا بافی، پارچه بافی، چادرشب بافی و شمد بافی و سرانجام سفره بافی در طرحهای میل میل، خرده نباتی، گل شفتالو، پنج رنگ، متقال، شمد، کِش، قنداری، اناروبه، چادرشب و بقچه نام برد. کاربافی در میان خانوادههای ورزنه رایج بوده به گونهای که عروس به هنگام رفتن به خانه بخت میبایست از این هنر برخوردار باشد و نیز دستکم ۱۰ عدد از آن در جهیزیه او قرار داده میشود. همچنین قالیبافی نیز در این شهر رواج دارد که در زیرمجموعه قالی نایین میگنجد.
گویش
گویش ورزنه و جرقویه ریشه در ادبیات کهن ایرانی در پیش از اسلام دارد. مردم گویش خود را زبان زرتشتی میدانند. واژگانی همچون پوره (پور = پسر)، دتی ( = دختر)، میره (میر = شوهر)، ما ( = مادر)، کو (کوی، کوچه = بیرون) و همچنین نام روستادژها و شهرها که پیشینه آنان به روشنی به دوران اشکانیان و ساسانیان میرسد. پینارت، دنارت، اسپارت، کار (= نخ)، تیمیارت، اسپینا، اژیه(اژی)، ایچی، جندیج، فارفاآن، کَفران، قورتان (گورتان= سرزمین گوروحشی)، اشکهران، طالجرد (تالگرد)، طهمورثات (تهمورث)، جبشت، فرچویز، هینی، بلان، جردو….. و سرانجام باشکوهترین و کهنترین آنان یشت و یسنا از روستاهای ورزنه هستند. جالب است بدانید تمامی این روستاها دارای دژی درون خود بوده و از این روست که با عنوان روستادژ خوانده میشدند.
تالاب گاوخونی
درباره واژه خون به معنای آب و چشمه:
این واژه کهن ایرانی، به شکلهای خانی و خانیک در خراسان و اصفهان، خُونج در فارس، خُونگ در ایلام و خوزستان و کانی در کردستان به کار میرود. شهرها و روستاهای خانآباد، خانببین، خانتختی، خانرود، خانزور، خانشان، خانگان (خانقاه)، خانک، خانکندی، خانکوه، خانکوی، خانکوک، خانچاه، خانمیر، خانوک، خانسرخ، خانیک، خانیان، خنج، خنجشت، خنجین، خنداب (خونداب)، خُونگ، خونگ اژدر، خوانسار، خون، خونان، بردخون، بیدخون و همچنین کانرود، کانی، کانیان، کانیپاشا (پادشاه)، کانیدینار، کانیرش، کانیسخت، کانیچرمگ، کانیسفید، کانیسپی، کانیسلیمان، کانیسور، کانیسیب، کانیشیخ، کانیتومار، کانیقادر، کانیگنج، کانیماسی، کانیوهرام، کانیمانگا، کانیاژدر، کانیاژدها، کانیروژ، کانیشو، بوکان و بسیاری دیگر اهمیت آب در نزد ایرانیان را به خوبی نشان میدهد.
گاو در فارسی به معنی بزرگ است، گاوصندوق، گاومیش، گاوکل، گاوخانه، گاوبست، گاوبندی، گاوپشته، گاودوشه، گاوده، گاوزرد، گاوزلک، گاوسوار، گاوشله، گاوشیر، گاوکان، گاوکش، گاوکشک، گاوکل، گاومیشان، گاوشان، اُوگاو، گاوانی، گاودانه، گاودل، گاورود، گاوماهی، گاوینهرود، گاوزبان.
واژه گاوخونی به معنی آب بزرگ است که گستره آن در گذشته نه چندان دور چنان بوده که به راستی برازنده این نام است. گاوخونی لبالب از ماهیان و جنجال پرندگان بوده است.
اژدهای خفته در تالاب
در محدوده تالاب گاوخونی یک کوه گنبدی شکل از جنس سنگ بازالت (سنگ پا) به ارتفاع ۳۰۰ متر وجود دارد که ۱۲ میلیون سال پیش در اثر فعالیت های فوران آتشفشانی در زیر دریا شکل گرفته و در آب سرد شده است. این کوه همانند اژدهایی خفته و بسیار دیدنی است. همچنین در محدوده شمال گاوخونی، چندین چاه آبفشان (آرتزین) وجود دارد.
سرا
در جنوب شهر ورزنه، و در غرب تالاب گاوخونی، آنجا که زندهرود به خاموشی میگراید، تپههای بزرگی از شن روان پدیدار میشود. تپههایی که باد آنها را روزانه جابهجا میکند و گاهگداری آثاری از یک شهر باستانی را هویدا میسازد. این شهر سرا (سبا) نام داشته و همچون بندری بزرگ و سرسبز در کنار دریاچهای پرآب بهنظر می آید. سرا حتی پس از آنکه در اثر خشک شدن دریاچه داخلی ایران، کاربری بندری خود را از دست داد همچنان اهمیت خود را حفظ کرد تا آنکه در اثر زمینلرزه سال ۲۴۲ هجری، ویران شد و به مرور زمان در زیر تلهایی از شن فرو رفت. در کتاب تاریخ اصفهان آمده است که « شهر سبا (سرا) آخر گاوخانی است که ماسه گرفته و مرد و سوار در آن فرو میرود».
اینک این تپههای شن روان که ارتفاع آنها گاه تا ۶۲ متر و پهنای آن از ۱ تا ۱۵ کیلومتر میرسد، یک مکان رویایی برای ایرانگردان و جهانگردان و دوستداران ورزشهای هوایی است.
* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.