از اینجا، از آنجا، از هر جا /۴۶
اینک که در آستانه سال نو میلادی هستیم، چقدر مطلوب و شایسته است که سال ۲۰۱۶ میلادی را با تغییر و تحول درون آغاز کنیم. بهترین زمان برای آغاز دگرگونی در فکر و اندیشه و ذهن و درون، شروع سال جدید است، چه سال میلادی باشد، چه خورشیدی، چه سال چینی و چه سال دیگر کشورها. مهم اراده به تغییر است که انگیزه می خواهد، بهترین انگیزه آغاز سال نو و تقویم نو است.
تغییر و تحول از نیازهای اجتناب ناپذیر برای دستیابی به موفقیت است. اولین گام تغییر و تحول نواندیشی، نوآوری و جسارت در انجام کارهای پر ریسک است. در دنیای رقابتی و پر تنش امروز تغییر مهمترین عامل موثر در مدیریت موفق محسوب می گردد. کار کردن و انجام فعالیت از هر نوع که باشد، بخش مهمی از روند زندگی ما را تشکیل می دهد و این تنها به خاطر تامین درآمد نیست. کار به زندگی معنی و هدف می دهد، در سلامت روح و جسم موثر است. کار به ما کمک می کند تا تمرکز پیدا کنیم و موفقیت مان را ثابت و متداوم نگاه داریم و این امر در دنیای متغییر و اغلب آشفته کنونی بسیار ارزشمند است.
یکی از راه هایی که موجب می شود تا کار در زندگی ما تاثیر مثبت داشته باشد آن است که نگرش خود را به کار همواره ارزیابی کنیم و آن را تغییر دهیم. همچنان که جهان متحول می شود ما نیز باید تغییر کنیم. اگر روش ها و اندیشه های خود را به روز نکنیم، کار به آرامی ما را از بین خواهد برد.
تغییر و تحول در درون و بیرون انسان کار مشکلی نیست، باید اراده و جسارت آن را داشته باشیم و این را بدانیم که اگر شرایط کار و زندگی خود را هر چند یکبار تغییر ندهیم، خود به خود مستهلک می شویم و در یکنواختی به بیهودگی می رسیم. نکته بسیار مهم در تغییر، تصمیم به آغاز آن است، به همین علت است که می گویم آغاز سال نو، آغاز سال تحصیلی، آغاز شکوفایی و بهار طبیعت یا هر آغاز دیگری بهترین زمان و دلیل برای آغاز تغییر در ما است. پس چرا مردد هستید؟ تغییر را از اول سال ۲۰۱۶ در خود، در خانواده، در کار و زندگیتان آغاز کنید. این نکته را هم به خاطر داشته باشید که توانایی های بزرگی برای تغییر و تحول در وجود شما به ودیعه نهاده شده است، آن را در خود بجویید، بیابید و از آن استفاده کنید.
آنهایی که در کار و زندگی موفق هستند یاد گرفته اند که در زمینه ها و حوزه های مختلف از ابراز مدیریت کارآمد بر زمان استفاده کنند. به همین دلیل این گونه افراد قادر هستند کارهای زیادی را در حداقل زمان و با کمترین میزان فشار و استرس به خود، انجام دهند. محاسبه های زمانیِ کار با درنظر گرفتن عوامل زندگی (خانواده) و تعامل با اجتماع و دیگران صورت می گیرد، ولی در هر حال نباید فراموش کرد که ما کار می کنیم تا زندگی کنیم نه آن که زندگی می کنیم تا کار کنیم. تعادل بین زمان کار، ارتباط با افراد، در کنار خانواده بودن یک هنر است و آن را می توان هنر مدیریت بر کار و زمان نامید.
پس بیایید از فردا که اول ژانویه و آغاز سال نو میلادی است، تغییر را آغاز کنیم. متفاوت بیاندیشیم و متفاوت ببینیم و در جهان بینی خود تغییر ایجاد کنیم و این را بدانیم که در جهان امروز بزرگترین چالش کاری، فراست، هوشمندی و مسایل روان شناختی کار و زندگی است نه مسائل تکنیکی و حتی مهارتی و تکنولوژیکی. شخص عمل باشید نه شعار. از ریسک و حتی شکست بر اثر تغییر نترسید. رومن رولان نویسنده و اندیشمند فرانسوی می گوید:”برای موفق شدن مرزی است در بی باکی و جرئت که باید به آن رسید ولی از آن عبور نکرد.” ولی شما شروع کنید و از این مرز هم بگذرید، آنگاه لذت موفقیت خود را حس خواهید کرد.
نامه ای از نادر ابراهیمی به همسرش
بانوی ارجمند من!
دیروز شنیدم که در تأیید سخن دوستی که از بد روزگار می نالید، ناخواسته و به همدردی می گفتی: ” بله… درست است. زندگی واقعاً خسته کننده، کسالت آور و یکنواخت شده است.”…
اما این درست نیست عزیز من، اصلاً درست نیست. مستقل از انسان و آن چه که انسان می کند، در جستجوی چیزی در ذات زندگی نباید بود. به جستجوی بیهوده چیزی نباش که اگر تو نباشی و دیگران نیز نباشند، آن چیز، همچنان باشد و خوب و دلخواه و سرشار از نشاط نامکرر باشد.
نه… تنها به اعتبار وجود زنده و پویای توست که چیزی بد است یا چیزی خوب، چیزی کهنه است و چیزی نو، چیزی زیباست و چیزی نازیبا، و تنها، و تنها بر اساس اراده، عمل و اندیشه تو آنچه بد است به خوب تبدیل خواهد شد، آنچه نازیباست به زیبا و آنچه مکرر است به نامکرر.
هرگز گمان مبر که زندگی، بدون انسان یا بدون موجودی زنده که قدرت تفکر و انتخاب داشته باشد، باز هم زندگی است.
عزیز من!
هرگز از زندگی آن گونه سخن مگو که گویی بدون حضور تو، بدون کار تو، بدون نگاه انسانی تو، بدون توان درگیری و مقاومت تو، بدون مبارزه تو، پافشاری تو، سرسختی تو، محبت تو، ایمان تو، نفرت تو، خشم تو، فریاد تو و انفجار تو باز هم زندگی ست و می تواند زندگی باشد.
زندگی مرده ریگ انسان نیست تا پس از انسان در غیابش، موجودیتی عینی و مادی داشته باشد. زندگی، کارمایه انسان است و محصول انسان و دسترنج انسان و رویای انسان و مجموعه آرزوها و آرمان انسان که بدون انسان هیچ است و کم از هیچ.
زندگی، حتی ممکن است خواب طولانی و رنگین یک انسان باشد، بسیار دور از واقعیت بیداری، اما به هر حال چیزی است متعلق به انسان، برخاسته از انسان و سرچشمه گرفته از قدرت های مثبت و منفی انسان.
به یادم می آید که در جایی خوانده ام یا نوشته ام: “خدای من، زمین بی انسان را دوست نمی دارد و هرگز نیز دوست نداشته است.” ساختن زمین آن گونه که انسان روی آن نفسی به آسودگی و سلامت بکشد و بتواند جزء و کل آن را عاشقانه، اما نه طمع ورزانه بخواهد و نگه دارد، تنها رسالت انسان است و رسالت تو و من. اگر از داشتن عنوان پر مسئولیت و خطیر “انسان” هراسی به دل هایمان نمی افتد…
بانوی من!
ما نکاشته هایمان را هرگز درو نمی کنیم.
پس به آن دوست بگو: “خستگی کاشته ای که خستگی برداشته ای، اینک به مدد نیرویی که در توست و چه بخواهی و چه نخواهی زمانی از دست خواهد رفت، چیزی نو و پر نشاط بساز…
چیزی که اگر تو را به کار نیاید، دست کم، بچه هایت را به کار خواهد آمد…
“چهل نامه کوتاه به همسرم”
ظرف و مظروفه
جسم ها چون کوزه های بسته سر
تا که در هر کوزه چبود در نگر
کوزه این تن پر از آب حیات
کوزه آن تن پر از زهر ممات
گر، به مظروفش نظر داری شهی
ور به ظرفش عاشقی تو گمرهی
لفظ را مانندۀ این جسم دان
معنیش در اندرون مانند جان
دیده تن دائما تن بین بود
دیده جان، جان پر فن بین بود
“مثنوی مولوی”
غزلی زیبا از شاطر عباس صبوحی قمی
آسمان گر ز گریبان قمر آورده برون
از گریبان تو خورشید سر آورده برون
به تماشای خط و خال رخ چون قمرت
دلم از روزنه دیده سر آورده برون
از بناگوش و خط سبز تو بس در عجبم
کز کجا برگ گلی مشک تر آورده برون
سرو قد، سیب زنخدان تو دیدم گفتم
چشم بد دور که سروی ثمر آورده برون
گندم خال تو ای حور بهشتی طلعت
به خدا از همه عالم بدر آورده برون
تا زبانش نمکی، شهد لبش کی دانی
که چه شیرین ز نمک نیشکر آورده برون
ای معلم به جز عاشق کشی و دلشکنی
از دبستان چه هنر این پسر آورده برون
تیره کرده است “صبوحی” رخ آفاق چو شب
بسکه از هجر تو آه از جگر آورده برون
“دیوان شاطرعباس صبوحی قمی”
اخبار کتاب و تازه های نشر
*بازار کتاب تهران در هفته گذشته با ادامه استقبال خریداران از کتاب “لذتی که حرفش بود” همراه بود، به طوری که این کتاب که نویسنده آن پیمان هوشمند زاده است در فهرست پرفروش های کتاب فروشی معتبر تهران به عنوان محبوب ترین کتاب این هفته شناخته شد.
“لذتی که حرفش بود” را نشر چشمه با قیمت ۷۵۰۰ تومان به بازار عرضه کرده است، موضوع این کتاب شش تک نگاری درباره دیدن و زیستن است.
*داستان بیگانه، معروف ترین اثر آلبرکامو، در تابستان ۱۳۹۴ به چاپ هشتم رسیده است. این بار این کتاب را خشایار دیهیمی مترجم خوش نام آثار فلسفی به پارسی ترجمه کرده است. موضوع کتاب درباره کارمندی است که در تلگرامی خبر مرگ مادرش را دریافت می کند که در خانه سالمندان بوده است. این کارمند دو روز مرخصی می گیرد تا به مراسم تشییع جنازه و تدفین مادرش برود. او در این ماجرا در می یابد که هستی شادی است و همین تحولی در او ایجاد می کند. این ترجمه توسط انتشارات ماهی به بازار عرضه شده و به بهای هفتاد هزار ریال به فروش می رسد.
*منتخبی از اشعار “آن سکستون” با نام “آنها مشغول مردن اند!” اخیراً توسط نشر چشمه با ترجمه سینا کمال آبادی و محسن بوالحسنی به بازار عرضه شده است. آن سکستون یکی از شاخص ترین شاعران معروف به جنبش شعر اعتراف است. گونه ای از شعر که اکثر قریب به اتفاق شاعران آن را زن ها تشکیل می دهند. در شعر این شاعر نوعی صراحت و عریانی در بیان دیده می شود که می توان آن را تابوشکنی و رفع تبعیض زبانی و هنری بر اساس معیارهای جنسیتی نامید.
علاقمندان به تهیه کتاب های ذکر شده می توانند به کتاب فروشی های تورنتو مراجعه و آن ها را سفارش دهند تا در حداقل زمان در دسترسشان قرار گیرد.
تفکر هفته
برای ما باید یک نشانه باشد که هر کسی از گمراهی ها پشتیبانی کرد و یا به استواری بنیاد آن کوشید و یا مردم را به بیهوده کاری واداشت و یا مردم را به چیزی سرگرم کرد که از پرداختن به زندگی و آینده خود باز ایستند، این چنین کسی یا خودش دست پرورده استعمار است یا دانسته و ندانسته در دام نیرنگ آنان افتاده و به خدمت آنان درآمده و هر کس با اینها به نبرد برخاست و به کندن ریشه آنها پرداخت نیکخواه مردم و دوستدار آنان است. برای یک مردمی آسیبی بدتر از آن نیست که خودشان را خوار گیرند. مردمی که خود را خوار می گیرند درهای فیروزی به روی آنان بسته است.
“احمد کسروی”
ملانصرالدین در تورنتو
در این اوضاع و احوال مغشوش و درهم که توجه به جلسات سنگین و سخنان اساسی و درست کمتر دیده می شود، گاهی اوقات به جز هنر رقص و موزیک لس آنجلسی که تمامی شئون فرهنگی و اجتماعی ما را فرا گرفته و چنین ذهنیت ایجاد می کند که ما ایرانیان در خارج از کشور جز موسیقی و رقص هنر دیگری نداریم که آن را برای لااقل نسل های آینده مهاجران عرضه کنیم، حضرت ملانصرالدین در محفلی دوستانه و در جلسه ای جدی و ادیبانه درباره دغدغه هایش از نسل دوم مهاجران سخن می گفت. به گوشه ای از فرمایشات آن عالم کبیر و ناصح بصیر گوش جان می سپاریم و از خواندنش در بحر فکرت فرو می رویم و به این اندیشه می افتیم که واقعا رسالت و تعهد ما در قبال نسل های آینده مهاجران در خارج کشور چیست؟ و آیا تا کنون به آن فکر کرده ایم؟ حضرت ملا می گفت:
“وظیفه واقعی نسل اول مهاجران، سازمان دادن برای یک بازیابی فراگیر فرهنگی برای تجدید پیوند نسل های جوان مهاجر با ریشه های کهن فرهنگ ملی ما است. این تلاشی است که از زمان فردوسی بزرگ در رسالت ما باقی مانده و هنوز هم ادامه دارد.
بدیهی است نخستین گام در جهت حفظ این ارزش ها بنیادین کردن آموزش زبان پارسی از خانواده تا جامعه است و این آموزش باید به صورت واقعی و درست درنسل های دوم مهاجران به بعد به صورت یک وظیفه و رسالت ارزشی در حفظ فرهنگ ایرانی به اجرا درآید. چون بدون دانستن زبان مادری و قومی هیچ فرهنگ و باوری قابل صیانت، توسعه و انتقال نخواهد بود.
بدیهی است برای انجام یک چنین کار سترگی هماهنگی، انجام و حتی یک رنسانس فرهنگی ـ اجتماعی مورد نیاز است. همگان باید در رفع این مشکل کمک و مساعدت نمایند. اگر این حرکت سازمان یافته و درست صورت نگیرد، کما اینکه تا کنون صورت نگرفته و نتایج حاصل از آموزش زبان پارسی در میان نسل های جوان مهاجر به نتیجه مطلوب نمی رسد. ما نمی توانیم با چند حرکت بی هدف و با جیغ کشیدن در مراسم جشن چهارشنبه سوری و یا پخش کردن آهنگ های لس انجلسی در بازار های نوروزی و یا با برگزاری جشن های ملی بدون هدف و معرفی فلسفه و اهداف آنها برای نسل های آینده، صرفاً با مراسمی ظاهری و کم محتوا رسالت اصلی خود را در جهت حفظ و تدوام فرهنگ و رسوم ایرانی به انجام برسانیم.
عزیزان، دوستان، سروران و مریدان، من در این مکان و در این زمان می گویم که نسل های آینده ایرانی به سرعت دارند از فرهنگ و رسوم ملی فاصله می گیرند و اگر در کوتاه مدت و میان مدت چاره ای اندیشیده نشود، آنگاه موقعی می رسد که همه چیز نابود شده است. بیایید کاری کنیم که نسل های آینده کامیونیتی ایرانی با ارائه فرهنگ و آئین و رسوم ملی خود به نحو درست و شایسته ایران، ایرانی و تمدن کهن ما را آن گونه که هست به دیگر کامیونیتی های شهر تورنتو بشناسانند و آن را به عنوان الگو به دیگران ارائه دهند.
بزرگان، اندیشمندان، متخصصان و آگاهان ایرانی. من آنچه شرط بلاغ بود گفتم، بیایید همه دست به دست هم دهیم و در جهت ایجاد سازمانی درست برای آموزش زبان پارسی به نسل های آینده مهاجرانمان اقدامی انجام دهیم، والا زمان به سرعت می گذرد و به قول معروف: “نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان”
گویی حضرت ملا سخن همه افراد با رسالت کامیونیتی را بر زبان می راند. امید است که این سخنان درست به دل های همه ما راه پیدا کند و موجب حرکتی در جهت پاسداری زبان و فرهنگ ملی ما ایرانیان شود.