رژیمِ جمهوری اسلامی یک «آلیگارشیِ توتالیتر» است: در این رژیم دو طبقهی روحانی و نظامی که به طرزی تقریبا تفکیکناپذیر با یکدیگر امتزاج یافتهاند حکومت میکنند. اینها با تدوینِ قانونِ اساسیای کاملا بسته و استبدادی خود را مادامالعمر در کلیدیترین پستهای حکومتی مستقر کردهاند؛ و با در اختیار گرفتنِ تقریبا تمامِ منابعِ مالی و اقتصادیِ ایران، در جایی که اکثریتِ مردمِ ایران را بدبخت و بیچاره و فقیر کردهاند، خود روز به روز ثروتمندتر و قدرتمندتر شدهاند
.
اما جنگِ قدرتِ میانِ «جناح»های نظامِ جمهوری اسلامی لزوما دروغین نیست. به قولِ پسرِ بزرگِ هاشمی رفسنجانی، «بینِ خودمان دموکراسی حاکم است». رژیم گهگداری نمایشی از دموکراسی – همچون «انتخابات» – برگزار میکند تا مردمِ ایران و جهان را متقاعد کند که جمهوری اسلامی واقعا «جمهوری» و «دموکراتیک» است؛ و اینکه این «مردم» هستند که «انتخاب» میکنند، و نه «حکومت». آن وسط جناحهای نظام هم به قصدِ کسبِ قدرتِ بیشتر برای خود البته تلاش میکنند؛ که باعث میشود بعضی وقتها با هم درگیر هم بشوند.
با این وجود، هنگامی که کلیتِ «نظام» به خطر بیفتد و در نتیجه پای «حفظِ نظام» در میان باشد، اهالیِ نظام همه زیرِ یک عَلَم سینه میزنند. به عبارتی، آخوندها اگر گوشتِ هم را بخورند استخوانِ هم را دور نمیاندازند. با نظر به این اصل، میتوانم بگویم که این قضیهی اخیرِ ردِ صلاحیتِ «۹۹ درصدیِ» دار و دستهی هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبانِ حکومتی توسطِ شورای نگهبان امری «مشکوک» است. رژیم برای حفظِ «برجام» به «حضورِ» مردم – و نه به «رای»شان – در پای صندوقهای رای نیاز دارد. بعید است بعد از آن همه بازی درآوردن و التماس کردن برای کشاندنِ ملت به پای صندوق یکهویی بزند همه چیز را خراب کند.
پس نتیجه میگیریم که این حرکت میتواند بخشی از، و در حقیقت ادامهی همان بازیِ بازارگرمی برای «انتخابات» باشد. پروسهی آن هم به این صورت خواهد بود که ابتدا یک چند روزی ملت را توی خماری نگه میدارند؛ در این مدت «هاشمیستها» و «روحانیستها» و «اصلاحطلبانِ حکومتی» – با هماهنگیِ قبلی با «کلیتِ نظام» – مثلا به قصدِ «اعتراض» سر و صدا به راه میاندازند؛ سپس شورای نگهبان با دستورِ مستقیم یا با توصیهی غیرِمستقیمِ مقامِ معظمِ رهبری به «بازنگریِ» صلاحیتِ اصلاحطلبها میپردازد و چند نفر بیشتر از آنها را – در حدی که مردم را «جوگیر» نکند و بدین ترتیب «مشکلساز» نشود – «تاییدِ صلاحیت» میکند – حتی بعید نیست اکبر و سیدحسن هم در میانِ اینها باشند؛ و مردم هم که سقفِ انتظارشان ابتدا به «زیرِ صفر» سقوط داده شده و بعد به نزدیکیهای صفر بازگردانده شده، کلی خوشحال میشوند که بالاخره یک آبباریکهای – یک «بدِ» بهتر از «بدتر»ی – هم هست، و با کله میروند رای میدهند.
این دقیقا کاری بود که در «انتخاباتِ» ریاستِ جمهوریِ قبلی با دوگانهی «هاشمی-روحانی» کردند. حسنِ روحانی یک مهرهی امنیتی بود که تا پیش از اینکه «رئیس جمهور» بشود نزدِ مردم چهرهای نسبتا ناشناخته بود؛ اما خامنهای و کلیتِ نظام از «قابلیت»های او به خوبی آگاهی داشتند. آنها – که از اواخرِ دورهی احمدینژاد از طریقِ عمان به آمریکا کانالِ پشتِ پرده زده بودند – از همان ابتدا روحانی را میخواستند تا بیاید و با لبِ خندان «معاملهی اتمی» را با غرب جوش بدهد؛ ولی میدانستند مردم که بابتِ سرکوبِ اعتراضاتِ سالِ ۸۸ دلِ خوشی از رژیم ندارند نخواهند رفت رای بدهند تا جلوی دوربینهای بینالمللی به روحانی و در نتیجه به کلیتِ رژیم «مشروعیت» ببخشند.
پس چه کردند؟ ابتدا هاشمیِ «لیبرال!» را آوردند و برایش بازارگرمی کردند و اندکی بعد ردِ صلاحیتش کردند؛ سپس چو انداختند که خامنهای نظرش به سعید جلیلیِ «تندرو» نزدیکتر است، و اگر «جلیلیِ دیوانه(Mad Saeed) » رئیس جمهور بشود بدتر از احمدینژاد میکند؛ بعد هم یواش یواش «کلید» دستِ روحانی دادند و او را «معتدل» جلوه دادند؛ و مردم را با هزار ترفند ترغیب کردند که «برویم لااقل به همین حسن رای بدهیم تا جلیلی نشود»؛ و بدین ترتیب بسیاری را سر تا پا «بنفش» کردند؛ و مردم هم تا بیایند بفهمند دنیا دستِ کیست، حسنِ گمنام را در داغیِ تنور به کفلشان چسبانده بودند؛ بعد هم شد آنچه شد: همه چیز بدتر از دیروز!
شواهد نشان میدهد که گامهای ابتداییِ پروسهای مشابه همین الان هم در حالِ برداشته شدن هستند. بخشی از جامعه را که با این کارشان شوکه کردند؛ الان هم خبر رسیده که محمد اشرفی اصفهانی، رئیسِ «هیاتِ بدویِ رسیدگی به تخلفاتِ اداری»، گفته حسن روحانی فهرستی از نامزدهای ردِ صلاحیتشده به خامنهای داده و خواستارِ تاییدِ صلاحیتِ آنها با «حکمِ حکومتی» شده است. باقیاش هم به زودی روشن میشود. البته با همهی این دوز و کلکها این بار نارضایتیِ عمومی و بدبختی و گرفتاری – و صد البته «آگاهیِ عمومی» – آنقدر افزایش یافته که بسیاری از مردم دیگر گولِ رژیم را نخورند؛ اما باز رژیم از هر چه که بتواند دشت کند استقبال میکند. وظیفهی ماست که نگذاریم رژیم آن خُرده ریز را هم دشت کند.
در نهایت، این بحثِ «ردِ صلاحیت» اصولا بحثی انحرافی است. مردم میگویند «خر نمیخواهیم»، اهالیِ رژیم در بابِ «پالانِ خر» بحث میکنند! «صلاحیت» را کی تایید یا رد میکند؟ شورای نگهبانِ ولایتِ فقیه! و صلاحیتی را که شورای نگهبانِ ولایتِ فقیه رد یا تایید کند فقط به دردِ ولایتِ فقیه میخورد و بس! پس تقلیل دادنِ بحثِ «انتخابات» به مسالهی تایید یا ردِ صلاحیتِ ثبتِنامکنندگان در حقیقت پایین آوردنِ سطحِ «مطالبات» به درونِ چارچوبِ رژیم است، یعنی دقیقا همان چیزی که کلیتِ رژیم – اعم از «اصولگرا» و «اصلاحطلب» – میخواهد. و این فقط برای «قطبی کردنِ» فضا به جهتِ بهرهبرداریِ رژیم است و بس. یعنی این تایید و ردِ صلاحیت به مایی که خواهانِ افتادنِ کلیتِ «نظامِ» ظلم و جور هستیم، دخلی پیدا نمیکند.
برگرفته از تحلیل روز