بنابر آمار کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان(UNHCR)، تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی، ۵۹٫۵ میلیون نفر به خاطر آزار و اذیت، شکنجه، جنگ و مناقشه، خشونت و یا نقض حقوق بشر، مجبور به ترک خانه و سرزمینشان شدهاند. بنابر آخرین آمار، زنان و کودکان بیش از نیمی (۵۰٫۴ درصد) از ۸۰۷۵۴ پناهجویانی را که از آغاز سال ۲۰۱۶ میلادی تا کنون به کشورهای کرانهی دریای مدیترانه رسیدهاند به خود اختصاص دادهاند. از ابتدای سال ۲۰۱۲ تاکنون، زنان ۵۰٫۷ درصد از ۲٫۱ میلیون پناهجوی سوری را که توسط UNHCR در کشورهای مصر، عراق، اردن و لبنان نامنویسی شدهاند، به خود اختصاص دادهاند. در میان پناهجویانی که از کشورهای سومالی، ساحلعاج، سودان جنوبی، بوروندی، جمهوری آفریقای مرکزی، جمهوری دموکراتیک کنگو و لیبریا گریختهاند و یا به این کشورها وارد شدهاند، جمعیت زنان پناهجو به ترتیب ۴۸ درصد، ۴۷٫۵ درصد، ۵۳٫۸ درصد، ۴۹٫۴ درصد، ۵۳٫۴ درصد، ۵۲ درصد و ۵۲٫۴ درصد است. علیرغم این مسئله که بیش از نیمی از پناهجویان در سراسر جهان را زنان تشکیل میدهند، اقدامات بسیار اندکی برای زنان با شرایط خاص و نیازهای خاصشان انجام شده است. در این مقاله سعی میکنیم به وضعیت زنان پناهجو، مشکلات و مخاطراتشان بپردازیم.
مشکلات دریافت وضعیت پناهندگی
به نظر میرسد در اجرای بینالمللی اسناد مربوط به حمایت از پناهجویان، بین پناهجویان زن و مرد تفاوت چندانی گذاشته نشده است. با این حال، با نگاهی به متن کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان که در سال ۱۹۵۱ به تصویب رسید، متوجه میشویم که این اسناد کاملا مردگرایانه نوشته شدهاند. برای روشن شدن این مطلب نیاز است قسمتهایی از متن کنوانسیون (بند ۱ ماده ۱) با زبان اصلی متن در این نوشته آورده شود.
۶-« … پناهجو به شخصی اطلاق میشود که: …به علت ترس موجه از اینکه برای دلایلی از جمله نژاد، دین، ملیت، عضویت در گروههای اجتماعی خاص یا عقاید سیاسی مورد آزار و اذیت و شکنجه بگیرد، خارج از کشورِ ملیتش (ضمیر مذکر استفاده شده است) باشد و نتواند یا به خاطر چنین ترسهایی، مایل به استفاده از حمایت آن کشور نباشد (ضمیر مذکر استفاده شده است)؛ یا کسی که ملیت ندارد و خارج از کشوری است که سابقا به صورت دائم اقامت داشته است (ضمیر مذکر استفاده شده است)، به علت چنین رویدادهایی نتواند یا به خاطر چنین ترسهایی مایل نباشد به آن کشور بازگردد.»
و یا در ماده ۳۳ بند ۱:
۷-«هیچ دولت متعاهدی به هیچ وجه نباید پناهجویی را از مرزهای سرزمینش اخراج کند یا بازگرداند، اگر که زندگی یا آزادی پناهجو بر اساس نژاد، دین، ملیت، عضویت در یک گروه اجتماعی خاص یا عقیده سیاسیاش (ضمیر مذکر استفاده شده است)، تحت تهدید قرار گرفته باشد.»
بنابراین علاوه بر اینکه در نوشتن متن رسمی این کنوانسیون از زنان صحبتی نمیشود، بلکه متن کنوانسیون به مسئلهی تبعیض بر اساس جنس و جنسیت به عنوان نقض حقوق ابتدایی بشری نمیپردازد و مواجهشدن با این تبعیضها را مشمول «عضویت در گروههای اجتماعی خاص» میکند. از طرف دیگر قرار دادن زنانی که بر اساس جنسیتشان مورد تبعیض قرار میگیرند به عنوان زیرمجموعهای از کسانی که به واسطهی عضویت در گروههای اجتماعی خاص ممکن است تحت ستم قرار بگیرند، فرایند جمعآوری مدارک کافی برای دریافت پناهندگی را سخت یا بعضا غیرممکن میکند. در واقع تعریف تحتِ آزار و اذیت، علاوه بر ۵ مورد بیان شده در کنوانسیون باید صراحتا شامل خشونت جنسی و جنسیتی باشد. چرا که رهایی از تبعیض و خشونت جنسی از جمله حقوق ابتدایی بشر است. بسیاری از زنانی که تحت ستم و خشونت جنسی قرار میگیرند، یا مایل به علنی کردن آن نیستند، یا اگر هم مایل باشند، اثبات آن برایشان به شدت سخت است. همچنین در بسیاری از موارد این زنان نمیتوانند تجربه ستم و تبعیض جنسیتیشان را با مصاحبهگران مرد در میان بگذارند. در حالی که بسیاری از کشورهای پذیرندهی این زنان، در بخش پذیرش و تعیین وضعیت پناهجوها، تعداد کمی کارمند زن دارند.
همهی این موانع باعث میشوند، زنانی که مورد ستم قرار گرفتهاند، برای طی فرایند دریافت وضعیت پناهندگی نسبت به مردان، مشقتهای بسیار بیشتری پیش رو داشته باشند. علاوه بر این زنان میتوانند به خاطر شکستن تابوها، هنجارهای اجتماعی یا معیارهای اخلاقی توسط نیروهای دولتی ـ حکومتی یا توسط خود جامعه، مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. دامنهی این آزار و اذیت میتواند بسیار گسترده باشد و گاهی به مرگِ زن منجر شود. مشکل آنجاست که در تعریف اعطای پناهندگی در متن کنوانسیون، ستمی که بر زنان به دلیلِ عمل کردن برخلاف هنجارها و معیارهای اخلاقی جامعه روا داشته میشود، صریحا به عنوان دلیل مطرح نشده است. در نتیجه، زنانی که تحت ستم و آزار واقع شدهاند، برای گرفتن پناهندگی باید تلاش کنند از دلیل «عضویت در گروه خاص» استفاده کنند. از آنجا که در بسیاری از کشورها اعطای پناهندگی به این زنان به مثابه انتقاد از یک باور مذهبی، و عرف اجتماعی ـ فرهنگی تلقی میشود، این کشورها مختارند تا زنان پناهجویی را که به این دلایل تحت آزار و ستم قرار گرفتهاند، مشمول «عضویت در گروه خاص» به حساب بیاورند یا نه. حقیقت این است که کنوانسیون ۱۹۵۱ به راحتی ستم و آزار مبتنی بر جنس و جنسیت (SGBV) را در برنمیگیرد؛ چرا که این نوع از ستم صریحا در متن آن بیان نشده است.
علاوه بر تمام اینها، در بسیاری از کشورها به اعضای خانوادهی پناهنده، تنها اقامت داده میشود و به تبع آن این افراد از حمایت کمتری در مقابل اخراج از کشور برخوردارند. همین مسئله میتواند موجبات تبعیض و ستم مضاعف را برای زنانی که تنها اقامت دارند در خانواده ایجاد کند. همچنین از آنجا که احتمال گسستن این خانوادهها به دلیل فشارهای مهاجرت و پناهندگی بیشتر خواهد بود، در این صورت زنانی (و یا مردانی) که اقامت دارند و نه پناهندگی، اگر در کشور مبدأشان تحت خطر نباشند، اخراج میشوند. در این صورت به این افراد علاوه بر فشار جدا شدن از خانواده، فشار اخراج شدن هم تحمیل میشود
.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بسیاری از زنان پناهجو به دلیل ساختار مردسالارانهی جامعهی اولیهشان بیسواد و یا کمسواد هستند و معمولا تجربهای در کار کردن بیرون از خانه ندارند. در نتیجه این زنان نمیتوانند از سیستمهای حمایتی از پناهجوها به طور کامل استفاده کنند. برای مثال بسیاری از این زنان به دلیل کم سوادی با فرایند و بروکراسی پیچیدهی نامنویسی و کسب پناهندگی آشنایی ندارند. بنابراین باید کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان و سازمانهای مردمنهاد (NGOs) اطمینان حاصل کنند که این زنان، اطلاعات و کمک لازم را در مورد پناهندگی و کامل کردن مدارکشان دریافت میکنند. حال، همانطور که اشاره شد، به دلیل کم بودن مصاحبهگران و به طور کلی کارمندان زن، زنان پناهجو، به خصوص آنهایی که تحت ستم و تبعیض جنسی و جنسیتی قرار گرفتهاند، برای کامل کردن مدارکشان با مشکل مواجه میشوند. همینطور در بسیاری از موارد کسانی که میتوانند اطلاعات لازم را در اختیار پناهجویان قرار دهند به راحتی در دسترس پناهجویان نیستند و همین به پیچیدگی فرایند کسب پناهندگی میافزاید. نکتهی دیگری که باید به آن توجه کرد این است که اعطای مدارک لازم مانند کارت ثبتنام به زنانی که تحت سرپرستی مرد هستند طی فرایند پناهندگی الزامی است، چرا که نداشتن مدارک کافی پناهندگی باعث وابستگی این زنان به مردان سرپرست خانوار میشود و در نتیجه این زنان میتوانند به راحتی در خانواده تحت ستم قرار بگیرند. همچنین نداشتن این مدارک میتواند منجر به خانهنشین شدن زنان و در نتیجه وابستگی اقتصادی هرچه بیشتر آنان شود.
مشکلات زنان در مسیر رسیدن به کشور مقصد و در کمپها
در این قسمت از مقاله به مشکلات زنان در راه رسیدن به کشوری که قصد پناهندگی در آن را دارند و همچنین در کمپها میپردازیم. در جوامع مردسالار زنان و دختران در مقایسه با مردان و پسران با مشکلات بسیار بیشتری برای دستیابی به حقوقشان روبهرو هستند. این مشکلات و سختیهای بیشتر به خاطر جنسیتشان و در حالت کلی با در نظر گرفتن پدیدههایی مانند زنانهشدن فقر به خاطر طبقهی اقتصادی پایینترشان به آنها تحمیل میشود. بدیهی ست در شرایط جابجایی و بلاتکلیفیِ پناهجویی تبعیضها و خشونتهای مبتنی بر جنسیت و طبقه تشدید میشوند. اندک ساختارهای پشتیبانی اجتماعی شکسته میشود و سیستم حمایت از پناهجو آنطور که باید از زنان حمایت نمیکند.
تبعیض و خشونت مبتنی بر جنس و جنسیت
بسیاری از این زنان پناهجو چه در کشورهای محل سکونت اولیهشان و یا در مسیر حرکت به کشور مقصد و در کمپهای پناهندگی مورد تبعیض و آزار و اذیت جنسی قرار میگیرند. برای مثال پناهگاهها باید مکانی امن و خصوصی برای زنان فراهم آورند. در بعضی موارد این زنان مجبور شدهاند در فضای آزاد و بیسرپناه و بدون دسترسی به هیچ امکانات خاصی بخوابند. در بسیاری از کمپهای پناهجویی در استقرار چادرها باید به زنان کمک لازم داده شود. امکانات بهداشتی باید برای مرد و زن به اندازهی کافی در دسترس باشد و برای فراهم آوردن امنیت برای زنان و دختران این امکانات باید به صورت مجزا در اختیار زنان و مردان قرار بگیرد. توزیع غذا باید به گونهای باشد که زنان و کودکان غذای کافی دریافت کنند و برای دریافت غذا با ناامنی و اذیت و آزار روبهرو نشوند. برای مثال پناهجویانی که به سودان جنوبی پناه میبرند، برای دریافت غذا باید مسافتهای بسیار طولانی را که اغلب هم امن نیستند، بپیمایند. علاوه بر این به خاطر سنگین بودن کیسههای جیرهی غذایی، بسیاری از زنان و همچنین افراد کمتوان و سالمندان مجبور میشوند این جیرههای غذایی را در ازای دریافت کمک برای حمل آنها با دیگران تقسیم کنند و یا مجبور میشوند به صورت معاملاتی و در ازای دریافت کمک برای حمل غذا رابطه جنسی برقرار کنند. علاوه بر این بسیاری از این زنان هنگامیکه باید برای دریافت غذا بروند کسی را ندارند تا از فرزندانشان در غیابشان نگهداری کند؛ در نتیجه یا فرزندان تنها رها میشوند و در نتیجه در معرض خطرات بسیاری مانند سوءاستفادههای جنسی و یا قاچاق انسان قرار میگیرند و یا اینکه مادر سرپرست خانواده از گرفتن جیرهی غذایی چشمپوشی میکند که در این صورت خانواده در معرض ابتلا به سو تغذیه قرار خواهد گرفت. همچنین در بسیاری از کمپهای پناهجویی زنان مسئول جمعآوری سوخت و آب هستند. در نتیجه، این زنان برای فراهم کردن سوخت و آب باید امنیت کافی داشته باشند. برای مثال پناهجویان سودان جنوبی برای جمعآوری چوب باید از بوتههایی که دور تا دور کمپ یافت میشود، استفاده کنند. این کار نه تنها به خودی خود سخت و طاقتفرساست بلکه مردان جامعه میزبان اغلب زنان و دختران پناهجو را مورد آزار و اذیت قرار میدهند. حتی گاهی به دلیل محدود بودن منابع موجود در منطقه، نه تنها مردان بلکه زنان جامعه میزبان نیز اقدام به آزار و اذیت زنان پناهجو میکنند. بسیاری از این زنان در حین جمعآوری چوب و یا طی مسیر دریافت غذا مورد آزارهای جنسی قرار میگیرند ولی به دلیل بدنام شدن در جامعه و یا نبود مترجمان زن تجربه خشونتشان را بازگو نمیکنند. برای مثال در بعضی مناطق حتی یک نمونه گزارش خشونتهای مبتنی بر جنس و جنسیت گزارش نشده است.
زنان در مسیر رسیدن به کشور مقصد و در کمپهای پناهجویی با ریسک بسیار بالای خشونت، اخاذی و سواستفاده که به صورت تجاوز، رابطهی جنسی معاملاتی، قاچاق انسان و اعضا، و بردگی جنسی معمول است، مواجه میشوند. از این میان زنان و دخترانی که تنها جابهجا میشوند بیشتر در معرض این خطرات قرار دارند، چرا که از ساختارهای پشتیبانی و حمایت خانواده و جامعه بهرهای نمیبرند. بسیاری از این زنان و دختران به دلیل فشارها و ناامیدی مجبور به ازدواجهای اجباری و زودهنگام میشوند. همچنین در بسیاری از موارد زنان پناهجو برای دریافت و تهیه کردن مدارک لازم مانند گذرنامه و یا عبور از مرزها به صورت معاملاتی مجبور به برقراری رابطهی جنسی با قاچاقچیان و یا حتی ماموران مرزی میشوند. در بسیاری از کشورها امکانات پذیرش برای جلوگیری از خشونتهای مبتنی بر جنس و جنسیت و پاسخگویی به آن، در نظر گرفته نشده است، بنابراین زنان و دختران حفاظت و امنیت مورد نیازشان را دریافت نمیکنند. عملکرد دولتها، اتحادیهی اروپا، سازمانها و نهادهای بشردوستانه در مورد جلوگیری از و پاسخگویی به فرمهای مختلف خشونتی که بر مبنای جنس و جنسیت به زنان و دختران تحمیل میشود، کافی نیست. در این مورد میتوان به کمبود پرسنل آشنا به خشونتهای مبتنی بر جنس و جنسیت که میتوانند این نوع خشونتها را تشخیص دهند و توانایی پاسخگویی را داشته باشند اشاره کرد. شلوغی بیش از حد کمپهای پناهجویی و کمبود فضای امن و امکانات لازم مانند تختخواب، سرویسهای بهداشتی و جدا نبودن این سرویسها باعث میشود زنان و دختران در معرض خشونت بر مبنای جنس و جنسیت قرار بگیرند. کمبود پشتیبانی و حمایتهای روانی چه در مسیر و یا در کمپها پناهجویی باعث آسیبپذیری بیشتر زنان میشود. همچنین نبود مترجمان زن (برای مثال مترجمان زن فارسی زبان برای زنان افغانستانی و عربی زبان برای زنان پناهجوی سوری) و یا نبود سیستم اطلاعرسانی مناسب و کافی به پناهجویان مانع از دسترسی این زنان به امکانات حداقلی موجود میشود. در بسیاری از موارد پناهجویان حتی از وجود سرویسهای موجود بیاطلاعاند.
علیرغم تحقیقات بسیار زیادی که در زمینهی خشونتهای مبتنی بر جنس و جنسیت انجام شده است، این درک در میان مسئولان دولتی وجود دارد که این خشونتها جزء موارد اصلی بحران پناهجویان نیست. علاوه بر اینکه معمولا دولتها تدابیر خاصی را لحاظ میکنند تا مانع از رسیدن و استقرار پناهجویان در کشورهایشان شوند (میتوان در این مورد به قوانین فنلاند برای کار اجباری بدون دستمزد، دانمارک و آلمان برای مصادره داراییهای پناهجویان، تدابیر آلمان برای نگه داشتن پناهجویان در ترکیه و یونان و بسیاری از موارد دیگر اشاره کرد) و در نتیجه از مسئولیت و بار مالی قبول پناهجویان رهایی یابند. در نتیجه کمبود دادههای مبنی بر خشونت مبتنی بر جنس و جنسیت بهانهی لازم برای حداقل کردن هزینهها از طریق نپرداختن کافی به خدماتی جهت جلوگیری، حفاظت و پاسخگویی در مقابل این نوع خشونتها به دست این دولتها میدهد. اما این واقعیت مشخص شده است که کم بودن آمار خشونتهای گزارش شده نه به خاطر کم بودن موارد موجود، بلکه به خاطر آن است که این زنان و دختران اغلب مایل به بیان کردن تجربه خشونتآمیزشان نیستند یا اگر هم مایل باشند نمیتوانند آن را با کارکنان مرد مطرح کنند. همچنین به خاطر نبود شبکه آماری و دادههای متصل به هم، بسیاری از این زنان پناهجو مایل نیستند تجربه تحت خشونت قرار گرفتن را بارها و بارها و در کشورهای مختلف دوباره بیان کنند. همهی این موارد، شائبهای که خشونتهای مبتنی بر جنس و جنسیت اهمیت چندانی ندارد را تقویت میکند.
با وجود تمامی این مشکلات باید این مسئله را خاطرنشان کرد که حتی اگر نشانههای مبنی بر وجود خشونت مبتنی بر جنس و جنسیت وجود نداشته باشند با این حال باید قوانین و سیستمهای جلوگیری و یا پاسخگویی به این خشونتها تقویت شوند. همچنین باید به جامعه جهانی یادآوری شود که بنابر رهنمود کمیته بین سازمانی(IASC) در مورد خشونتهای مبتنی بر جنسیت که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، تمام کارکنان سازمانهای حقوق بشری باید فرض را بر این بگیرند که خشونت مبتنی بر جنسیت در حال رخ دادن است و جمعیتی تاثیرپذیر را مورد تهدید قرار میدهد. این تهدید جدی است و از جمله مشکلاتی است که زندگی شخص را به مخاطره میاندازد. این پرسنل، مستقل از وجود یا عدم وجود شواهد قطعی باید طبق توصیههای این رهنمودها عمل کنند.
تغییر سیاستهای پناهجوپذیری و افزایش کنترل مرزها
یکی دیگر از مشکلات پناهجویان که زنان پناهجو را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد، ترس پناهجوها از تغییر سیاستهای پناهجوپذیری، بسته شدن مرزها، افزایش محدودیتها و کنترل شدید در مرزها، و ترس پناهجویان از فرارسیدن فصل سرد است. در این صورت چنان چه زنان نیازمند مراقبتهای خاص باشند، برای آنکه بدون اتلاف وقت به مسیر خود ادامه دهند، به مراکز درمانی مراجعه نمیکنند. این مراقبتهای خاص میتواند گسترهی وسیعی از جمله مراقبتهای ویژه به زنانی که مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند تا مراقبتهایِ دوران بارداری یا پس از زایمان و دوران شیردهی و در کل بهداشت باروری را در برگیرند. تعداد زیاد نوزادان در میان جمعیت پناهجویان گواه تعداد زیاد مادران شیرده است که بایستی تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار داشته باشند. این مادران شیرده در معرض سوءتغذیه هستند و نیاز است که با کنترل جمعیت کارآمد و جدا کردن صفهای غذای مردان و زنان از رسیدن غذای کافی به آنها و با معاینات عمومی از سلامتشان اطمینان حاصل شود. در گزارشی که به صورت مشترک توسط کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان، صندوق جمعیت سازمان ملل متحد و کمیسیون پناهندگان زنان انجام شده است، اگرچه خدمات پزشکی برای زنان باردار در هر دو کشور یونان و جمهوری مقدونیه وجود دارد ولی زنان باردار و یا شیردهی که حتی مشکلات سلامت دارند، مایل به مراجعه به خدمات بهداشتی و پزشکی نیستند؛ چراکه نمیخواهند سفر خود و خانوادههایشان را با تاخیر روبهرو کنند. سازمانهای بشردوستانه مثالهایی را در اختیار کمیتهی ارسال شده قرار دادند که در آنها، زنان پناهجو پس از تولد فرزندشان در کمتر از ۲۴ ساعت بیمارستان را ترک کردهاند تا به سفر خود ادامه دهند. بعضی از این زنان پس از عمل سزارین بیمارستان را در مدت زمانی کمتر از ۲۴ ساعت ترک کردهاند. همچنین در گزارش آمده است، با وجودی که زنانِ بسیاری دیده میشوند که در مراحل پیشرفته بارداری هستند، اما تنها در یک مورد، که زن باردار در فاز فعال تشخیص داده شد، مایل به انجام آزمایشهای پزشکی و ماندن در یک بیمارستان محلی بود تا زایمان انجام شود.
ارائه سرویسهای بهداشتی و پزشکی و روانی
همچنین خدمات جلوگیری و پاسخگویی به خشونتهای مبتنی بر جنس و جنسیت و به طور کلی خدمات پزشکی و بهداشتی برای اینکه در دسترس و برای پناهجویان قابل استفاده باشند، باید متناسب با شتاب و سرعت حرکت پناهجویان تنظیم شوند. برای مثال در مناطقی که پناهجویان سریع حرکت میکنند، باید کارکنانی که با خشونتها و کمکهای اولیه بهداشتی – روانی آشنایی دارند در دسترس باشند و این پرسنل باید مجهز به کیتهای PEP برای کمکهای اولیه جهت پیشگیری از بیماریها پس از قرار گرفتن در معرض یک عامل بیماریزا باشند. در مناطقی که سرعت حرکت پناهجویان کم میشود یا حتی متوقف میشود، برای مثال در کشورهای مقصد یا در مرزها که فرایند نامنویسی به کندی انجام میشود، باید خدمات جامع بهداشتی- درمانی مجهز به خدمات جلوگیری از خشونتهای مبتنی بر جنس و جنسیت و پاسخگویی به آنکه وابسته و متصل به خدمات ملی موجودی است که توسط دولتها اداره میشوند؛ در دسترس پناهجویان قرار بگیرد.
همچنین نیاز است به این مسئله اشاره کنیم که در کنار کمبود مراقبتهای بهداشت اولیه، کمپهای پناهجویی به طور وخیمی از کمبود خدمات و مراقبتهای روانی رنج میبرند. بسیاری از پناهجویان تا زمانی که به این کمپها میرسند، تروماهای شدید و رنجآوری را تجربه میکنند. بسیاری از این آسیبدیدگان، زنانی هستند که فرزند یا فرزندانشان را از دست دادهاند، مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند، خانه و کاشانهشان را رها کردهاند و سرزمینشان را ترک کردهاند، در مورد زنان سرپرست خانوار، مسئولیت اداره خانواده بدون کوچکترین حمایتی بر دوششان قرار گرفته است. یا زنانی هستند که خانوادهشان از هم جدا شده است. این زنان وقتی به کشور مقصد میرسند، بدون هیچ کمکی برای رویارویی با فرهنگ و زبانی ناآشنا رها میشوند. گاهی تمامی خانوادهها در یک مکان عمومی در کنار یکدیگر اسکان داده میشوند و فضای خصوصیشان را از دست میدهند، یا حتی در مواردی، اعضای قبایلی که به صورت تاریخی با هم دشمن هستند باید در کمپ کنار یکدیگر زندگی کنند. همچنین بیماری و گرسنگی، یا شاهد رویدادهای خشونتآمیز بودن، بسیاری از پناهجویان را با تروماهای روانی شدید باقی میگذارد. بسیاری از پناهجویان از «اختلال استرسی پس از ضایعه روانی» (PTSD) رنج میبرند. این همان وضعیتی است که به موجب آن شخص ضایعه دیده واقعه تروماتیک را در ذهن خود دوباره و دوباره زندگی میکند. وضعیت شایع دیگر در میان پناهجویان، «ترومای فرار» (Scape Trauma) است که در آن پناهجویانی که خانه و سرزمینشان را رها کردهاند با این سردرگمی که آیا دوباره به خانه و سرزمینشان باز میگردند یا نه و اگر باز میگردند چه زمانی باز خواهند گشت روبرو میشوند. در چنین شرایطی باید خدمات و مراقبتهای مناسبِ روانی در دسترس پناهجویان ساکن کمپها قرار بگیرد. باید به پناهجویانی که مشاوره روانی را ننگ میدانند راهنمایی و آموزش لازم عرضه شود و باید اطمینان کامل به پناهجو داده شود که مشاوره و دریافت مراقبتهای روانی، لطمهای در روند اعطای پناهندگی به آنان وارد نخواهد کرد. در آخر، نیاز است به کسانی که در کمپها کار میکنند، آموزش لازم جهت مواجهه با کسانی که تروما دارند، داده شود. چرا که تامین سلامت روانی پناهجو در کمپهای پناهندگی، از وظایف اصلی آنان و دولتها است.
آموزش و اشتغال زنان در کمپها
با وجودی که در کمپهای پناهجویی، زنانِ سرپرستِ خانوار بسیار زیاد هستند؛ اما با این حال مشاغل درآمدزا به مردها اختصاص داده میشود. اغلب کمپهای پناهجویی قبل از رسیدن سازمانهای امدادی بینالمللی، سازماندهی میشوند. بدیهی است که زمانی که این پناهجویان از جامعهای مردسالار آمده باشند، این سازماندهی بازتولید کننده جوامع مردسالار پیشین آنها خواهند بود و زنان در آن، جایگاه پایینتری نسبت به مردان خواهند داشت. این ساختارِ سلسله مراتبی در توزیع منابع از جمله مشاغل درآمدزا بعد از رسیدن سازمانهای امدادی بینالمللی، مستقل از اینکه منعکسکنندهی جمعیت زنان و مردان پناهجو باشد یا نه، به همان صورت ابتدایی باقی خواهند ماند. این موقعیت، نه تنها زنان را بدون درآمد باقی میگذارد؛ بلکه باعث توزیع نامناسب امکانات دیگر مانند جیرههایی غذایی نیز میشود. در این صورت خانوارهایی که سرپرست زن دارند در مقایسه با خانوارهای مرد ـ سرپرست جیرههای غذایی کمتری دریافت میکنند. به خاطر همین کمبودها، نبود فرصتهای اشتغال و کمبودهای موجود در روند توزیع امکانات، بسیاری از زنان و دختران برای حمایت از خود و خانوادههایشان مجبور به تنفروشی، بردگی جنسی، کار خانگی اجباری و ماندن و تحمل دیگر روابط مبتنی بر سواستفاده میشوند. اگر برای زنان فرصتهای کار به وجود نیاید و همچنین با تجارت سکس و پیامدهای آن مبارزه و برخورد نشود این چرخه معیوب تداوم خواهد یافت.
علاوه بر همهی اینها زنان و دختران باید در کمپها مورد آموزش قرار بگیرند تا بتوانند به مشکلات و موانع اقتصادی و فرهنگیشان غلبه کنند. همچنین زنان باید در اداره و تصمیمگیریهای مربوط به کمپها مداخله داشته باشند تا نیازهای آنان شناسایی شود و در راستای برطرف کردن مشکلاتشان اقدامات لازم صورت گیرد.
منابع این مقاله را در لینک اصلی آن در سایت بیدار زنی ببینید.