در حال حاضر سه جشنواره تئاتر ایرانی در اروپا فعال است. دو جشنواره در آلمان، در شهرهای کلن و هایدلبرگ و یک جشنواره در انگلستان، لندن. دو سال قبل یک جشنواره نوپا، به دلیل مرگ مدیر آن از فعالیت باز ایستاد. با مرگ فرهاد مجدآبادی کارگردان با سابقه تئاتر در شهر فرانکفورت جشنواره ی تازه کارش نیز از ادامه بازماند و یاران هم گروهش نیز نتوانستند و یا نخواستند آن جشنواره را سرپا نگهدارند.
با یک نگاه گذرا به کارنامه هنری گردانندگان جشنواره های تئاتر ایرانی در خارج از کشور درمی یابیم که مدیران و برگزارکنندگان اصلی این جشنواره ها به نسلی از هنرمندان تئاتر ایران تعلق دارند که تجربه اولیه هنر نمایش را در پیش از سال ۵۷ در ایران گذرانده و عموما در سال های اولیه حکومت اسلامی؛ در دوره کوچ جمعی و اجباری هنرمندان ایرانی به خارج از کشور، تن به مهاجرت داده اند.
نگاه تبارشناسانه به عوامل انسانی در پیدایی جشنواره های تئاتر ایرانی، از آن جهت دارای اهمیت است که می شود دغدغه ها و حساسیت های نسل نخست هنرمندان کوچنده به زبان مادری و در این جا به زبان فارسی را توضیح و از دورنمای این جشنواره ها تعریفی هر چند نسبی به دست داد.
از این نگاه، چشم انداز تئاتر ایرانی در خارج از کشور در چه وسعتی قابل تعریف است؟ آیا می توان برای هنر نمایش به زبان فارسی در خارج از کشور در قامت پدیده ای ماندگار به نام جشنواره تئاتر ایرانی، امید بست؟
موضوع جشنواره تئاتر ایرانی در برون مرز آیا پدیده ی دوره گذار فرهنگی است و آیا این مرحله انتقالی با ارزیابی فرصت ها جهت ورود هنرمندان تئاتر ایرانی به صحنه های تئاتر در کشور میزبان پا گرفته و با این فرض، آیا با نسل دوم یا سوم هنرمندان تئاتر در خارج کشور که به جهت هنری در حال عبور از زبان مادری اند، جشنواره های تئاتر ایرانی به آنان انتقال خواهد یافت؟
هنرمندان نسل تازه تئاتر ایرانی در برون مرز به طور فزاینده ای در مسیر پیوستن به تئاتر کشور میزبان و نیز در راه تسلط زبان انگلیسی و رهیافت های اداری برای اهداف آرمانی خودند. با آن که شماری از هنرمندان جوان و با استعداد تئاتر در جشنواره های پیشین ایرانی، راه ورود به عرصه های هنری کشور میزبان را یافته و از نمایش های ایرانی فاصله گرفته اند، با این وجود جشنواره های تئاتر ایرانی در شهرهای کلن، لندن و هایدلبرگ در چند سال اخیر هنرمندان ایرانی تازه نفس و جوانی را که عموما از ایران آمده اند معرفی کرده اند که می شود به نیروی هنری این جشنواره ها – تا آینده ای نزدیک – اطمینان داشت. با این وجود اتفاق مهاجرت جدا از این که نمی توان بدان هم چون یک فرصت دایمی نگریست؛ از مفاهیم دیگری به نسبت فضا و فهم دوره ی اولیه کوچ گروهی هنرمندان ایرانی، برخوردار است. ورود به عرصه های هنری وسیع تر و طبیعتا با ابزار زبان و تحصیلات تخصصی، از جمله هدف گذاری های هنرمندان مهاجر جوان و مستعد است؛ و این با تعهد آرمانی هنرمندانی که تا سال ها در مرز سیاست و هنر به زبان و به رخدادهای کشور مبداء خود چشم دوخته بودند، متفاوت است.
با این همه، جشنواره های تئاتر ایرانی که عموما در اروپا برپا می شوند، به رغم مشکلات خاصی که همواره مسئولان برگزار کننده آن در امور مالی، اجرایی و نیروی انسانی با آن مواجه بوده اند، توانستند بیش از دو دهه هنرمندان ایرانی تئاتر و دوستداران این هنر را با عنوان روزهای جشنواره در کنار هم گردآورند و لحظات ارزنده ای را بیرون از کشور زادگاهشان برای آنان رقم زنند. بهرخ بابایی و مجید فلاح زاده، زوج هنری ساکن شهر کلن از نخستین کسانی هستند که اولین جشنواره تئاتر ایرانی در اروپا را پایه ریزی کردند. جشنواره کلن با بیش از دو دهه سابقه اکنون جا افتاده ترین مکان برای هنرمندان ایرانی تئاتر است. پس از آن جشنواره هایدلبرگ که به همت غلام آل بویه شکل گرفت، آخرین روزهای ماه ژانویه امسال دهمین سال خود را پشت سر گذاشت. پس از جشنواره تئاتر ایرانی فرانکفورت که با برگزاری تنها دو دوره، با مرگ مدیر آن کارگردان با سابقه تئاتر فرهاد مجدآبادی، ناکام ماند، جشنواره تئاتر لندن با مدیریت بازیگر پر سابقه هنر نمایش سوسن فرخ نیا سومین جشنواره تئاتر ایرانی فعال در اروپاست که هر ساله گروه بزرگی از هنرمندان ایرانی این هنر را به لندن می کشاند.
حضور نگارنده در روزهای جشنواره دهم تئاتر هایدلبرگ فرصتی فراهم ساخت تا با هنرمندانی که در سالیان اخیر در جشنواره های تئاتر ایرانی در اروپا حضور پررنگ داشته اند به گفت وگو بنشینم و از نگاه آنان نیز به جشنواره ها بنگرم. این گفت و شنید اغلب حول محور پرسش هایی ست که جزئیات آن در ابتدای متن حاضر بیان شد؛ به طور کلی: ضرورت، مانایی و راهکارهای گسترش جشنواره ها.
در بخش نخست با دیدگاه های محمدعلی بهبودی، مرضیه علی وردی و منوچهر نامورآزاد آشنا خواهید شد و در بخش دوم، حرف های نیلوفر بیضایی، بهرخ بابایی، سیما سید و بهروز قنبرحسینی را خواهید خواند.
علی صدیقی
محمد علی بهبودی از جمله هنرمندانی است که به خاطر بازی در نمایش تک نفره “من نفرت نمی ورزم” به کارگردانی “ارنست کونارک”، حضور پررنگی در جشنواره تئاتر هایدلبرگ داشته است. بازی حسی او در این نمایش به زبان آلمانی، که توجه عموم تماشاگران آلمانی را برانگیخت، نشان از تجربه او در صحنه نمایش داشت. این بازیگر باسابقه که خود از نخستین همراهان جشنواره کلن در بیست و چند سال قبل محسوب می شود، اکنون در تلویزیون آلمان و صحنه های تئاتر این کشور بیش از ایفای نقش در نمایش های ایرانی حضور دارد. بهبودی که در حال حاضر بازیگری در یک سریال هشت قسمتی تلویزیون کشور نروژ را به پایان برده درباره جشنواره های تئاتر برون مرز چنین نظری دارد
:
ـ اول از همه بگویم من با اسم گذاری ها در جشنواره ها، چه …و چه موافق نیستم. تئاتر، تئاتر است و در صحنه امتیاز و ارزش خود را نشان می دهد. تئاتر تبعید و یا هر اسمی دیگر مشکلی از خود تئاتر و جشنواره ها را حل نمی کند، چنان که در گذشته این مرزبندی ها بیشتر بود و چندان راه به جایی نبرد و حالا تا حدودی همان فستیوال ها از آن مرزبندی ها گذشته اند.
من از بنیانگذاران جشنواره کلن هستم که اولین جشنواره ایرانی تئاتر ایرانی در آلمان است. برگزاری جشنواره ها مورد تایید من است و با آن موافقم، اما در جشنواره های ایرانی تئاتر گاه کارهایی برگزیده می شود که سطحی اند و در حد و اندازه های یک جشنواره نیستند.
از طرفی این جشنواره ها پول و بودجه کمی دارند و از طرفی راحت پسند شده اند. از طرفی خود برگزارکننده گان در جشنواره کار دارند. این موضوع کمک می کند تا نسبت به کارهایی دیگران و سطح کارهای آنان گذشت کنند. این را هم بگویم که امسال جشنواره کلن جهش کیفی خوبی داشت. این جا، جشنواره هایدلبرگ را می بینم که رشد کیفی خوبی کرده است. در فستیوال کلن کارهای خوبی به نمایش درآمده و در این جا چنان که معرفی کارها و برنامه ها نشان می دهد آثار خوبی به جشنواره آمده اند.
پیشنهاد من برای بهتر شدن جشنواره ها این است که تبادل نظر میان برگزارکنندگان باشد و به کیفیت کارها توجه کنند. نظر کشور میزبان را جلب کنند. ارتباط خوبی با رسانه های کشور میزبان داشته باشند. رسانه های آلمان بی نظر درباره جشنواره ها می نویسند. … همه ی این ها در رشد کیفی جشنواره های تئاتر ایرانی موثر خواهد بود. فرض کنید اگر بازتاب جشنواره های ایرانی در روزنامه ها و به طور کلی رسانه ها بتواند مطرح شود و گزارش پخش شود… ؛ این چیزها باید از سوی مدیران جشنواره ها مورد توجه قرار گیرد که تاکنون از این نظر موفقیتی نداشته اند.
من در مجموع به جشنواره های تئاتر ایرانی امیدوارم. از طرفی جوانان زیادی از ایران به خارج و به کشور آلمان آمده اند که ذوق هنری و استعداد خوبی در فراگیری تئاتر دارند. این جوان ها مرا نسبت به رشد تئاتر برون مرز خوشبین کرده است. باید با این ها به طور جدی کار کرد و تجربه گذشته را به این ها منتقل کرد. آن وقت مهم این نیست که این ها در چارچوب تئاتر ایرانی باقی بمانند. اتفاقا راه رشد آنها به صحنه های بزرگتر اهمیت دارد. این جشنواره ها می توانند تجربه های آنان را زیادتر کند.
از طرفی خود مدیران جشنواره ها هم از فضای گذشته ی صرفا سیاسی و اسم گذاری ها اگر فاصله بگیرند و به کارها از جنبه های ارزش تئاتری نگاه کنند به نظرم به رشد تئاتر کمک کرده اند. باید بپذیریم که نسل امروز با دغدغه های نسل پیشین که بیشتر در تعهد سیاسی خود را نشان می داد، به تئاتر نگاه نمی کند.
منوچهر نامور آزاد ازجمله هنرمندان خارج از کشور است که کار صحنه را در عرصه های بازیگرِی، کارگردانی و در سال های اخیر در حوزه نمایشنامه نویسی نیز، پیگیرانه دنبال کرده است. او همواره در جشنواره های تئاتر ایرانی حضور داشته و به جز آن با نمایشنامه های غالبا دونفره، همراه با مرضیه علی وردی در شهرهای مختلف اروپا و امریکا آثار خود را به صحنه برده است. نامور آزاد درباره جشنواره های تئاتر ایرانی در خارج از کشور معتقد است
:
ـ جشنواره های تئاتر ایرانیان برون مرزی ضرورتی بود که می بایست چهره بنماید، زیرا تعداد زیادی هنرمند تئاتر در خارج از کشور در جستجوی آن بودند که نه تنها از نظر حرفه ای که از سر نیاز روانی به آن بپردازند. این نیاز سبب شد تا کسانی در حد امکانشان دست به کار شوند و جشنواره ای را در کشوری که در آن پناه گرفته بودند سامان دهند . گمان می کنم نخستین بار در شهر کلن و با همت خانم بهرخ بابائی و مجید فلاح زاده که هر دو زن و شوهر و از اهالی تئاتر هستند شکل گرفت که هم چنان پابر جاست و امسال بیست و دومین سال برگزاری اش در ماه نوامبر به خوبی گذشت.
پس از آنها کسانی دیگر هم سعی کردند و در گوشه کنار اروپا فستیوالی را راه انداختند که عبارت اند از فستیوال های تئاتر هامبورگ، پاریس، هایدلبرگ، فرانکفورت و سرانجام لندن … که شوربختانه بیشترین آنها به سبب عدم مدیریت، مشکلات اداری و شخصی و یا درگذشت برنامه گذار، کارشان پایان یافت و امروز از آن فستیوال ها تنها سه جشنواره بیشتر باقی نمانده اند که به کوتاهی درباره آنها خواهم گفت. از فستیوال هایدلبرگ فعلا می گذرم، چرا که از نظر من هنوز آنگونه که انتظار می رفت جا نیافتاده که خود بحثی جداگانه می طلبد. فستیوال تئاتر کلن با مدیریت خانم و آقای فلاح زاده و فستیوال لندن با همت خانم سوسن فرخ نیا به دلیل آن که خود حرفه ای های تئاترند و برنامه ریزی حرفه ای دارند هر بار شایسته تر از گذشته به کار خود ادامه می دهند و ما شاهد آنیم که تماشاگر ایرانی دور از هنر تئاتر کم کم به سالن هایشان جذب شده و هر سال بر تعدادشان افزوده می شود.
خب این برای همه خوشحال کننده است هم برای تئاتر ورزان و هم برای تماشاگران .
از این گذشته باید گفته شود که وجود این جشنواره ها دست کم عامل مهمی در گردهمائی هنرمندان تئاتر بود که هر کدام در گوشه ای از اروپا پراکنده بودند و حتی بسیارشان همدیگر را نمی شناختند. به هر روی با همه ی کم وکسری ها و گاهی عدم مدیریت حرفه ای، برای هنر تئاتر ایرانی در خارج از کشور سودمند بودند و مردمی که دوست داشتند گه گاه نمایشی به زبان ایرانی ببینند را در زیر سقفی گرد می آورد که این خود دست آورد خوبی بود.
درباره سطح کمی و کیفی این جشنواره ها باید بگویم بالا بردن سطح جشنواره ها با این پیش شرط که برنامه گذاران، یا مدیران با نمایش های پیشنهادی حرفه ای و به دور از سلیقه های شخصی و یا وابستگی ایدئولوژیک، برخورد کنند و بپذیرند که فستیوال شان جایگاهیست برای برخورد آزادانه اندیشه و هنر تئاتر …، در این شرایط تماشاگر نمایش مورد نظرش را خود انتخاب می کند نه در چهارچوب سلیقه مدیران. به هر حال من معتقدم جای فستیوال های حرفه ای {ایرانی}در کشورهای اسکاندیناوی که امکانات دولتی بیشتری دارند خالیست.
مرضیه علی وردی بازیگر باسابقه تئاتر خارج از کشور است. او از پرکارترین بازیگران در جشنواره های تئاتر در سالیان گذشته بود و گاه در یک دوره از جشنواره در اثر نمایشی حضور داشته است. او معتقد است: فستیوال ها موقعیتی فراهم کرده اند تا هنرمندان تئاتر خارج از کشور برای مدتی اگر چه کوتاه در کنار هم قرار گرفته و از کار هم مطلع شوند و چه بسا این برخوردها عاملی شدند تا هنرمندان یک دیگر را بازیابند و همکاری نوینی شکل گیرد. از این رو وجود این فستیوال ها شدیدا مورد نیاز بود.
من معتقدم تئاتر خارج از کشور متاسفانه آن گونه که شایسته است مورد حمایت هم میهنمان نبوده ولی پس از سال ها تلاش سرانجام مردم آرام آرام به سالن ها کشیده شده اند اگر چه هنوز تا کمیت مطلوب راه درازی باقی مانده است.
یکی از دستاوردهای تئاتر ایرانی خارج از کشوربدون تردید به سبب آزادی بیان و نبود سانسور، بیان مشکلات بانوان ایرانی است. من به عنوان یک بازیگر زن در صحنه تئاتر و حتما دیگر زنان بازیگر همکارم توانسته ایم نمایشگر احساسات و بیان کننده حداقل مسایل حقوق زنان میهنمان باشیم. بیان حقوق زنان یکی از چیزهایی است که از تئاتر توقع می رود. با این وجود من به نقش جشنواره های تئاتر ایرانی در جذب و آشنایی بیشتر مردم و خانواده های ایرانی برون مرز به هنر نمایش معتقدم. هم چنین به بارور شدن استعدادهای ایرانی در این جشنواره ها اعتقاد دارم. هنرمندان مستعد جوان با همین جشنواره ها می توانند تجربه اندوزی کنند و خود را به عرصه های وسیع برسانند.