خانم امینه اردوغان، همسر رئیس جمهوری ترکیه، در اظهاراتی که باعث جنجال فراوان شده فرموده اند، حرمسرا در آموزش و آماده سازی زنان برای زندگی، نقش سازنده ای ایفا کرده است.

این سخنان گرچه در ترکیه باعث انتقاد و جنجال بسیار شده، اما به راستی که حکیمانه و صحیح است. زن قبل ازاینکه پایش به حرمسرا باز شود اصلا سرش نمی شد همزیستی مسالمت آمیز یعنی چی و عقلش نمی رسید که ناچار است دوستانه! با ۹۹۹ تا هوو زیر یک سقف زندگی کند.

من متاسفانه داخل هیچ حرمسرائی را ندیده ام. دلیلش هم خیلی روشن است، مثل آن آهنگری که هروقت زغال داشت، آهن نداشت، و هروقت آهن داشت، زغال نداشت، آنوقتی که حرمسرا وجود داشت، بنده وجود نداشتم، و حالا که من هستم، حرمسرا نیست. به همین دلیل هم جز خوانده هایم اطلاعی از داخل حرمسراها ندارم.haram-1

به حرمسراهای ترکیه هم کاری ندارم، چون زبان ترکی را نمی فهمم و حتی اگر در آن دوران زندگی می کردم و به عنوان یک خبرنگار به داخل یکی از حرمسراها می رفتم، نمی فهمیدم که خانم هایی که دور هم نشسته اند وتخمه می شکنند، درباره چه موضوعی صحبت می کنند، ولی زبان فارسی را که سرم می شود؟ اگر آن موقع بودم و به عنوان همان خبرنگاری که عرض کردم، سری به داخل حرمسرای فتحعلیشاه زده بودم، مسلما می فهمیدم که فلسفه جمع کردن هزار تا زن زیر یک سقف چیست.

بسیاری از محققان معتقدند چون مردان سیصد چهارصد سال پیش خانم ها را در مسائل اجتماعی شرکت نمی دادند و حتی شهادت دو تا از آنها را برابر شهادت یک مرد حساب می کردند! پادشاهانی نظیر فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه که اشخاصی آزادمنش و دموکرات بوده اند، برای اینکه زن ها را در امور جاری مملکت شرکت بدهند، افراد معتمد خود را به گوشه وکنار مملکت می فرستادند تا دختران ۱۸ ساله خوش فکر، و زیباروئی را که استعداد یادگیری دارند به خدمت سلطان بیاورند تا پادشاه هنگام شب، و پس از فراغت از امور مملکت، مشارکت درکارهایی را که دونفره باید انجام داد! به آنان بیاموزد.

بدیهی است برای اینکه جلوی زبان یاوه گویان گرفته شود، یک “انکحت و زوجتو”ئی هم سرهم می کردند تا دخترها بتوانند با روی گشاده در محضر پادشاه حاضر شوند و اظهارنظرکنند و ضمناً اگر شاه پیشنهاد یا نظر یکی از آنان را نپسندید و خواست به عنوان تنبیه، نیشگونی از باسن آنها بگیرد، حرف و حدیثی از توی آن درنیاید وکار خلاف شرعی صورت نگرفته باشد!haram

 

به تازگی برخی از جامعه شناسان که هر سال شب عید عزا می گیرند که با این گرانی چه چیزی به زن و بچه شان عیدی بدهند، به این فکر افتاده اند که ببینند فتحعلیشاه عید که می شد چه چیزی به همسران خود عیدی می داد تا آنها نیز همان را به همسرشان عیدی بدهند.

آنها پس از مطالعه و بررسی بسیارکشف کردند که خاقان مغفور، عید که می شد به زنانش هوو عیدی می داد!

ترتیب کار به این شکل بود که خوانینی که قصبه یا دهکده ای نیافته بودند که به سلطان هدیه کنند، برای اینکه مقام و جان و مال شان به خطر نیفتد، چند دختر جوان دم بخت را با ذکر این جمله که “برگ سبزیست تحفه درویش” به شاه پیشکش می کردند، بلکه سلطان از سر تقصیرات شان بگذرد.

شاه هم دست دختره را می گرفت می برد توی حرمسرا، زنها را جمع می کرد و می گفت: بیائین دخترا، اینهم عیدی شماها!

لازم به توضیح است که در آن زمان ازدواج مکرر سلاطین دلایل منطقی و مختلفی داشت. برخی از آن ازدواج ها مصلحتی بود، برخی نمایشی، تک و توکی عشقولانه و خیلی از آنها به خاطر ثوابش.

مثلا آقا محمدخان قاجارکه در کودکی از نظرجنسی خلع سلاح شده بود! به خاطر اتحاد با قبایل ترکمن، با گلبخت خانم دختر یکی از سران این قبایل ازدواج کرد بدون اینکه به آن دختر خانم نظر سوئی داشته باشد.

گروه دیگری از زنانی که وارد حرمسرا می شدند، دختران یا زنانی بودند که از طریق جنگ ها و یا دزدیده شدن و یا تجارت برده، اسیر و فروخته می شدند و تحت عنوان کنیز در خدمت شاهان قاجار قرار می گرفتند.

در جایی خواندم که در دوران آقامحمدخان در قفقاز، پانزده هزار دختر به اسارت او درآمدند که تعدادی از آنها در بازارها به شکل یکی بخر، دوتا ببر!، به فروش گذارده شدند.

راه دیگر ورود زنان به حرمسرای قاجاری، ازطریق خود زنان حرمسرا بود. شنیدین که میگن پول، پول رو میاره؟ آنوقت ها می گفتند: زن، زن رو میاره!

برخی از زنان جاافتاده حرم که تاریخ مصرف شان گذشته بود، با هدیه کردن کنیز خود به خاقان خدابیامرز، هم مرتکب ثواب می شدند و توشه ای برای آخرت خود فراهم می کردند، و هم جای پای خود را محکم می کردند.

گاهی وقت ها نیز حکام زن یا دختری را به عنوان غلط کردم و معذرت خواهی تقدیم شاه شاهان می کردند. الهیارخان، حاکم عصیانگر سبزوار که یک غلطی کرده و بعدپشیمان شده بود، به خاطر عذرخواهی از شاه، و ابراز پشیمانی، دختر خود را روانه دربار و حرمسرای فتحعلی شاه کرد. هرچقدر هم فتحعلیشاه مادر مرده اصرارکرد که ظرفیت حرمسرای من تکمیل است و من اضافه بر ظرفیت سوارکرده ام، الهیارخان اصرار کرد که حالا این یکی را هم پشت دست داشته باشین یه وقت دیدین لازمتون شد!

محمدشاه هم به خاطر همین مصلحت اندیشی ها و چون استخاره خوب آمده بود با دختر قاسم خان یکی از سران طایفه قاجار که در تاریخ به نام مهدعلیا مشهور است ازدواج کرد. مهد علیا همان است که ناصرالدین شاه را به دنیا آورد و ناصرالدین شاه همان است که صد، صدوپنجاه تایی زن بیشتر نگرفت ولی عوضش امیرکبیر راکشت!

برای اینکه ناصرالدین شاه را متهم به کم کاری و بی حالی نکنید و توی دلتان نگوئید چرا۱۵۰تا زن بیشتر نگرفته و این تصور برایتان پیش نیاید که دختر دیگری در مملکت وجود نداشته، باید بگویم که آن مرحوم قصد اصلاحاتی در حرمسرا و گسترش فعالیت های شبانه خود را داشت، ولی اجل، یعنی میرزا رضای کرمانی! به او مهلت نداد و باعث شد هزاران دختر درگوشه و کنار مملکت روی حرمسرای ناصرالدین شاه را نبینند.

 

قاچاق انسان و قاچاق پرتقال

 

از بین بردن ۳۱ تن میوه قاچاق در ایران، هر عیبی که داشت این لطف را هم داشت که نشان داد دست اندرکاران در مملکت ما، مثل قاچاقچی های سایرکشورها، خشک مغز نیستند و یک بعدی فکر نمی کنند.

در بیشترکشورهای دنیا، کلمه قاچاق از دهان مردم درنیامده، همه اخم هایشان می رود توی هم و شروع می کنند به بد و بیراه گفتن به هرچی مواد مخدر و هرچی قاچاقچیه. طفلکی ها تقصیری هم ندارند، همیشه دیده اند و شنیده اند که فقط تریاک و هروئین و کوفت و زهرمارهایی از این دست است که قاچاق می شود و باعث بدبختی خانواده ها می شود.

دست اندرکاران مملکت ما برای اینکه کلمه قاچاق را برای مردم دنیا معنی کنند و به آنها حالی کنند که بابا کلمه قاچاق فقط شامل مواد مخدر و الکل نمی شود و همه چیز را می شود قاچاق کرد، دست به قاچاق میوه زده اند، بلکه سطح فکر مردم دنیا بالا برود و بفهمند هر چیزی را که پول کلان و میلیاردی توش باشه میشه قاچاق کرد. گلابی نطنز و آب ایران، با کله پاچه و آدمیزاد هیچ فرقی باهم نمی کنند.

شاید تنها تفاوت قاچاق این اجناس باهم، دراین باشد که مثلا مغزهای متفکر را لازم نیست بغل کنی ببری آنور مرز یا بسته بندی شون کنی بذاری ته بار بلکه خودشان شبانه و قاچاقی از مرز فرار می کنند، اما گلابی نطنز و خیارشور را باید بسته بندی کرد و با کلک هایی که اهل فن بلدند و با سند سازی و بارنامه قلابی صادرکردن باید فرستاد آنور آب و هفت یا هفتاد برابر قیمت (بستگی دارد به نوع جنس و انصاف فروشنده) فروخت.

 

پارکینگ، گرانتر از آپارتمان car--europe

آدم تعجب می کند از معلمان ایرانی که دائم ازگرانی می نالند و می پرسند درحالی که خط فقر۳میلیون تومان است، ما با یک میلیون تومان حقوق، چه خاکی توی سرمان بریزیم؟

خوب است که مثلا معلم اند، حساب و هندسه سرشان می شود و می دانند که دو دوتا می شود چهارتا!

به نظر من یک معلم با علم و دانشی که دارد می تواند چنان اعداد را بالا و پائین و ضرب و تقسیم وکج وکوله کند و اینور و آنورش پرانتز بگذارد که یک چیزی هم زیاد بیاورد! مثلا می تواند خیلی ساده یک صفر به جلوی حقوقش اضافه کند یا یک صفر از مخارجش کم کند و خرج و دخل را متعادل کند. این کارها که برای یک معلم کاری ندارد!

مشکل این است که معلمان ایران به خاطر شرم حضوری که دارند و نمی خواهند چشم شان به زن بی حجاب بیفتد، حاضر نیستند یک نوک پا بروند تا لندن و ببینند گرانی یعنی چی و معلمان آنجا چگونه زندگی می کنند…؟

روزنامه تلگراف گزارش کرده است که یک پارکینک چند متری در نزدیکی هاید پارک لندن نزدیک نیم میلیون یورو به فروش می رسد در حالی که در همین خیابان یک آپارتمان مسکونی را می شود به قیمت ۳۰۰ هزار یورو خریداری کرد.

به نظر من دولت تدبیر و امید باید معلمان ایرانی را به زور هم که شده یک سفر بفرستد به لندن تا کمی استخوان سبک کنند و روحیه شان عوض شود و وقتی برگشتند اینقدر نق نزنند که گوشت کیلویی ۴۰ هزار تومان است و پسته دانه ای شصت تومان و فندق دانه ای ۴۰ تومان…

hashemi--norooz

هفت سین فقیرانه ! سفره هفت سینی فقیرانه تر از این دیده اید؟ درست نمیشه شمرد، ولی احتمالن چهار پنج تاسین بیشتر توش نیست. یعنی طفلک وسعش نرسیده که بخره، نوقت صد جور درباره ثروتش شایعه می سازند!

برای ندیدن دختران بی حجاب لندن هم می شود تدبیری اندیشید و مثلا از معلمان خواهش کرد تا دیدند یک دختر بی حجاب دارد نزدیک شان می شود، رویشان را بکنند به دیوار یا چشم هایشان را ببندند تا خطر برطرف شود!

 

 

 

 

 

 

 

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.