به مناسبت بیست و پنجمین سالروز قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه به وسیله جمهوری اسلامی
شش آگوست ۲۰۱۶، گورستان مونپارناس، پاریس
تقدیم به آقای محمد مشیری یزدی*
بنام خداوند جان و خرد/ کزین برتر از اندیشه بر نگذرد
بیست و پنج سال است که نهضت مقاومت ملی ایران، در روز شش آگوست این مراسم را برگزار می کند تا یاد مردی را گرامی بدارد که قتلش بزرگترین ترور سیاسی تاریخ سی و هفت ساله جمهوری اسلامی ایران است. این قتل به دستور علی خامنه ای و اکبر هاشمی رفسنجانی و مدیریت علی فلاحیان و علی اکبر ولایتی و سایر کارگزاران و گماشتگان جمهوری اسلامی انجام گرفت و همه آنها بایستی برای ارتکاب این قتل و سایر جنایات علیه بشریت، از جمله کشتار تابستان سال ۶۷، بوسیله یک دادگاه ملی یا بین المللی هر چه زودتر محاکمه و مجازات بشوند.
جنبه با اهمیت این گردهمایی سالانه نه تنها گرامیداشت یاد دکتر شاپور بختیار و منشی وفادارش، سروش کتیبه، می باشد، بلکه برای مرور، استمرار و بزرگداشت ارزش هایی است که تجربه نخست وزیری دکتر بختیار برای ایرانیان دموکرات و آزاده به یادگار گذارده است. این ارزش ها ناشی از دو ویژگی برجسته دکتر بختیار است. یکی مبانی اندیشه و باورهای اوست و دیگری، جرأت اش.
نخست اندیشه:
ای برادرتو همه اندیشه ای/ مابقی تو استخوان و ریشه ای
اندیشه ی بنیادین دکتر بختیار در باور او به انقلاب و قانون اساسی مشروطه بود. انقلاب مشروطه ای که بزرگترین تحول سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران و به ویژه تاریخ معاصر ایران به شمار می آید. انقلابی که ایرانیان را برای نخستین بار صاحب حق کرد و بر اثر آن همه ایرانیان در مقابل قانون مساوی شدند. دکتر بختیار مبانی انقلاب مشروطه و قانون اساسی آن را ضامن حاکمیت ملی ایران می شناخت و در بحبوحه انقلاب، صلاح مردم ایران را – حتی برای تغییر نظام – گذار مسالمت آمیز از طریق همان قانون اساسی می دانست.
اندیشه و باور خلل ناپذیر دیگر او به دموکراسی بود. همان دموکراسی که او در سالهای جوانی و هنگام تحصیل در فرانسه تجربه کرده بود. همان دموکراسی که در آن نه تنها حکومت از آن اکثریت است، بلکه حق اقلیت برای ابراز نظر و انتقاد و اجتماع آزاد، دارای رسمیت بدون استثناست. در نخستین سخنرانی اش در مجلس سنا، دکتر بختیار چنین گفت: «اگر اقلیتی هم وجود ندارد، می بایستی آن را تراشید».
دموکراسی مورد باور او مبتنی بر جدایی نهاد دین از نهاد دولت بود. او در این باره به ژرفی اندیشیده بود و این اندیشه را در رساله دکتری خود در دانشکده حقوق دانشگاه سوربن [در سالهای چهل میلادی] با پژوهش درباره ی رابطه میان قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در جوامع بدوی به یادگار گذارده است.
باور اساسی دیگر دکتر بختیار، حزب گرایی او بود. او مرد حزب و کار گروهی بود و حزب را وسیله لازم پیشبرد دموکراسی می دانست. بر همین باور بود که پس از بازگشت از فرانسه، عضو «حزب ایران» شد و همواره در این حزب در پشتیبانی از دکتر مصدق و اهداف جبهه ملی ایران کوشید و تا آخر باقی ماند.
دوم جرأت:
در کنار چنین درونمایه قوی از مبانی اندیشه، ویژگی دیگر دکتر بختیار، به عنوان یک رهبر سیاسی، «جرأت» بود. چون او نیک می دانست که اندیشه ی بدون برخورداری از جرأت درخور رهبران سیاسی نیست. مرادش، دکتر محمد مصدق، سه ویژگی را برای یک سیاستمدار لازم می داند:
«جرأت باید داشته باشد که بتواند کاری انجام دهد، از خود گذشتگی می خواهد که از همه چیز خود بگذرد، تصمیم به موقع باید بگیرد.»
دکتر بختیار جرأت آن را داشت که بنابر مبانی اندیشه و باورهایش، در زمانه ای که سیل خروشان و جوشان جامعه و اکثریت قریب به اتفاق رهبران سیاسی ایران بنابر نارضایتی به حق از دستگاه استبداد پادشاهی مطلقه، ولی به اشتباه، پیرو خمینی شده بودند، به آن مرد کهنه پرست و انتقام جو و خونخوار، با قبول مسئولانه و دلاورانه نخست وزیری بگوید: “نه”!
این جرأت را داشت که تبلور تاریخی این گفته خودش بشود که شخصیت سیاسی در مقابل شخصیت روحانی کنار نمی رود.
این جرأت را داشت که بگوید در اصول نه با شاه سازش می کنم و نه با خمینی.
این جرأت را داشت که “ترور اندیشه” را نفی کند و جلوه ساز تاریخی این نکته باریک و حساس بشود که زیربار ترور اندیشه رفتن همانا و اسیر دیکتاتور و ولی فقیه شدن نیز همانا. همان ترور اندیشه ای که با حکومت اسلامی خمینی آغاز شد و هنوز فرزندانش آن را با اسلحه و بمب به صورت عریان در سراسر جهان از جمله در کشور فرانسه ادامه می دهند.
دکتر بختیار این جرأت را داشت که در زمانه ای که عکس آن مرد کهنه پرست نه تنها در تمامی پوسترهای تظاهرات بلکه در ماه هم هویدا شده بود، زیر عکس دکتر مصدق، نخستین و یگانه نخست وزیر مصدقی ایران بشود و نام و چهره آن مرد بزرگ را پس از بیست و پنج سال سکوت با افتخار به اهتزاز در آورد.
آری جسارتن این مراسم یادبود را برای سوگواری نمی بینم، اگرچه هنوز بسیاری از ما سوگواریم. بلکه این مراسم را برای بزرگداشت ارزش هایی می دانم که راهنمای کار پیروان اصول مشروطه، راه دکتر مصدق و تجربه نخست وزیری دکتر بختیار هستند. ارزش هایی که بر پیوند میان اندیشه دموکراسی – مبتنی بر جدایی نهاد دین از نهاد حکومت، تساوی حقوق شهروندی و رعایت حقوق بشر بین المللی برای همه ایرانیان – و جرأت انجام کاری به وسیله ایرانیان آزاده و دموکرات تأکید دارد.
لازمه این پیوند میان نیروهای ملی، جرأت خودداری از صرف وقت در سرزنش گذشتگان و درگذشتگان دوران انقلاب و در مقابل جرأت یافتن راهکار برای مشکلات همچنان باقی است. جرأت گذار از تسویه حساب میان نیروهای ملی و چپ دموکرات در عطف به گذشته و به منظور پیوند خوردن با یکدیگر برای آینده است. جرأت اندیشه ورزی و طرحی نو افکندن در همیاری با نسل جوان امروز و آینده است. جرأت پشتیبانی از جوانان به منظور پیدایش رهبران ملی جوانتر است.
دکتر بختیار دلاوری بود سرشار از اندیشه نیکبختی انسان ایرانی در یک ایران دموکرات و مدرن. در این راه با قبول نخست وزیری و سرانجام قتلش جلوه ای بی همتا از گفته مشهور شکسپیر شد: «بزدلان پیش از مرگ صدها بار می میرند و شجاعان تنها یک بار می میرند».
یاد او و سروش کتیبه و همه جانباختگان و درگذشتگان راه آزادی و دموکراسی ایران گرامی باد.
* آقای محمد مشیری یزدی در دولت بختیار در مقام معاون نخست وزیر، یار بی همتای زنده یاد دکتر بختیار بودند. ایشان در شرایطی این مقام خطیر را پذیرفتند که کمتر کسی حاضر بود چنین جرأتی به خرج دهد. نگارنده به این وسیله، به جرأت و از خود گذشتگی تاریخی ایشان ارج می گذارد.